تعریف اول: حق را به صاحب حق دادن[۱]
در این مسئله اگر در بهشت بودن حق ما بود و نعوذ بالله خداوند آن را به ما نمیداد کاری برخلاف عدالت بود. امّا مسئله اساسی این است وقتی که هنوز وجودی نداریم، چه جوری حق برایمان ثابت میشود. چیزی که نیست و وجود ندارد، حقی هم ندارد. پس ما قبل از آن که آفریده شویم وجودی نداشتیم و در نتیجه حقی نداشتیم که بگوییم حقمان این بود که در بهشت باشیم، نه در زمین.
در این مسئله با یک فرض میتوان عدم عدالت را تصور کرد و آن این که ما و آدم در بهشت میبودیم و بعد ما هیچ خطا و اشتباهی نداشتیم و فقط این آدم بود که اشتباه میکرد و ما را به خاطر اشتباه آدم به همراه او از بهشت خارج میکردند، امّا میبینیم که این فقط یک فرض است چون ما به همراه آدم در بهشت نبودیم، از وجود ما هنوز خبری نبود.
تعریف دوم: هر چیزی را در جایگاه مناسب خودش قرار بدهیم[۲]
این تعریف با تعریف حکمت تقریباً یکی است[۳] یعنی هر چیزی را مناسب با هدفی که برای او در نظر گرفتهایم، قرار بدهیم. حالا باید دید بودن ما در روی زمین و با سختیهای آن مواجه شدن کاری به جا بوده است یا نابجا؟ آیا خدا ما را برای بهشت و راحتی خلق کرده بود تا آمدن ما به روی زمین و سختی کشیدن کاری برخلاف حکمت و عدالت او باشد یا نه مسئله جور دیگری است. هدف خلقت انسان چه بود؟ خداوند میفرماید: «جن و انس را نیافریدم مگر این که مرا پرستش کنند».[۴] و در آیات دیگری به مسئله امتحان اشاره شده است. «او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر آب قرار داشت تا شما را آزمایش کند، تا کدام یک عملتان بهتر است».[۵] که هدف خلقت آسمانها و زمین را آزمایش انسانها میداند. آیه اول هم هدف را عبودیت ذکر کرد. عبودیت اظهار آخرین درجه خضوع در برابر معبودات و تسلیم شدن در برابر ذات پاک اوست.[۶]
حالا باید دید با این هدف چه چیز مناسبتر است، راحتی و خوشی صرف، انسان را در عبودیت موفق میسازد یا خوشی و نعمت در کنار سختیها و سلب نعمتها؟ کدام یک از سختی و خوشی در بروز عبودیت انسان و تسلیم بودن او در برابر خدا نقش دارد. همه ما قبول داریم که انسان در سختیها بیشتر به خدا توجه دارد. پس سختیها با هدف خلقت انسن که همان توجه به خدا و تسلیم بودن در برابر اوست تناسب بیشتری دارد. خداوند نیز به امتحان انسانها با سختیها اشاره میکند و میفرماید: «قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوهها آزمایش میکنیم…»[۷] حالا باید دید که در زمین بودن و با سختیها ورنجها و یا بهتر بگوییم با خوشیهای آمیخته به رنجها، نعمتهای توأم با کمبودها مواجه بودن و زندگی کردن، با هدف خلقت انسانها بیشتر همخوانی و تناسب دارد یا آنجا که آدم ـ علیه السلام ـ بود و در آن از سختیها خبری نبود: «برای تو این است که در آن (بهشت) گرسنه و برهنه نخواهی شد و در آن تشنه نمیشوی، و حرارت آفتاب آزارت نمیدهد.»[۸]
خداوند وقتی اراده کرد انسان را بیافریند و قصد خود را با فرشتگان مطرح کرد گفت: «من میخواهم در زمین خلیفه قرار دهم»[۹] پس حتی قبل از آن که آدم آفریده شود و از او خطایی سرزند خدا قصد داشت که انسان در زمین زندگی کند پس این که ما هم در زمین زندگی میکنیم و با سختیهای زندگی دنیا و عالم ماده دست و پنجه نرم میکنیم، ربطی به خطای آدم ندارد.
حالا یک سؤال پیش میآید و آن این که اگر انسان را برای زندگی در دنیا و آزمایش شدن در آن آفرید پس چرا خداوند آدم را به بهشت برد؟
در این باره باید این تذکر را داد که مراد از بهشت در این جا بهشت اخروی نیست چرا که اگر بهشت اخروی میبود آدم از آن نباید خارج میشد چون در اوصاف بهشت آخرت، از خلود به معنای جاودانگی نامبرده شده است «بشارت ده که باغهایی از بهشت برای آنها است که نهرها از زیر درختانش جاری است و … جاودانه در آن خواهند بود.»[۱۰]
در روایات نیز به این مسئله که بهشت آدم از باغهای دنیا بوده اشاره شده است.[۱۱]
حالا چرا خداوند اول آدم را در جایی خوش آب و هوا و راحت ـ بهشت ـ قرار داد، سؤالی است که پاسخهای متفاوتی به آن داده میشود. از جمله این که دوران سکونت آدم در بهشت یک دوران آزمایشی بوده برای آماده شدن، جهت زندگی در دنیا و پذیرش مسئولیت تکالیف.[۱۲] یا گفته شده است که «این که آدم و حوا به بهشت رفتند و آنها را از درخت ممنوعه نهی کرد برای این بوده که از این طریق طبیعت بشری را آزمون و معلوم کند که بشر جز به این که زندگی دنیا را طی کرده و در محیط امر و نهی و تکلیف قرار گیرد، ممکن نیست به سعادت و بهشت ابدی برسد.[۱۳]
و یک پاسخ دیگر که به سؤال شما میتوان داد این است که این سؤال را باید کسی بکند که بداند مقام او از مقام آدم ـ علیه السلام ـ که پیامبری معصوم بود بالاتر است، امّا افرادی مثل ما که دچار خطاب میشویم، اگر در بهشت آدم میبودیم آیا خطایی که آدم کرد مرتکب نمیشدیم یا بلکه بدتر و هزاران بار بدتر از آن را هم مرتکب میشدیم، انصاف را در مورد خود رعایت کنیم و با نگاهی منصفانه به اعمال خود و خطای آدم ـ علیه السلام ـ در مورد عدالت خدا اندیشه کنیم.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به: علامه طباطبایی، المیزان، چ ۱۳۷۰، ص ۱۶۶ و ۱۷۱ الی ۱۷۶، مراجعه کنید.
قرآن کریم:
هر کس از یاد من رویگردان شود زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور میکنیم.
(طه: ۱۲۴)
[۱] . مصباح یزدی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، چ ۱، ۱۳۶۵، ص ۱۹۲.
[۲] . همان.
[۳] . همان.
[۴] . ذاریات، ۵۶.
[۵] . هود، ۷.
[۶] . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، چ ۱۷، ۱۳۷۸، ج ۲۲، ص ۳۸۷.
[۷] . بقره، ۱۵۵.
[۸] . طه، ۱۱۸ و ۱۱۹.
[۹] . بقره، ۳۰.
[۱۰] . بقره، ۲۵.
[۱۱] . ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، بنیاد علمی فرهنگی علامه، ۱۳۷۰، ج ۱، ص ۱۸۲.
[۱۲] . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، چ ۱۶، ۱۳۷۸، ج ۱۳، ص ۳۱۸.
[۱۳] . علامه طباطبایی، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی، چ ۱۳۷۰، ج ۸، ص ۵۱.