پابه پای عجایب هفتگانه جزیره قشم؛کالبد شکافی دلفین زیبای ایران

پابه پای عجایب هفتگانه جزیره قشم؛کالبد شکافی دلفین زیبای ایرانReviewed by محمدرضا on Mar 23Rating: ۴.۰پابه پای عجایب هفتگانه جزیره قشم؛کالبد شکافی دلفین زیبای ایرانپابه پای عجایب هفتگانه جزیره قشم؛کالبد شکافی دلفین زیبای ایران در مسیر دستیابی به قلب این دلفین زیبا و اتراق در «لافت»، چند «نفر» از ساکنین روستا وسط جاده به استقبالمان می‌آیند! این

User Rating: Be the first one !

پابه پای عجایب هفتگانه جزیره قشم؛کالبد شکافی دلفین زیبای ایران

در مسیر دستیابی به قلب این دلفین زیبا و اتراق در «لافت»، چند «نفر» از ساکنین روستا وسط جاده به استقبالمان می‌آیند! این ساکنین بلند قامت، البته همان شترهای

دوست داشتنی جزیره‌اند که همواره در گرداگرد اینجا پراکنده اند و گاه با حضورشان در وسط جاده، راننده‌ها را غافلگیر می‌کنند. مدتی طول می‌کشد تا این چند نفر، جاده

را ترک کنند تا مسافران «لافت» به مقصد برسند.

با این حال، از لحظه‌ای که به لافت می‌رسیم، محو تماشایش می‌شویم. ترکیب رنگ اخرایی بناها با سبزینگی نخل‌های بلندی

که از حیاط خانه‌ها سربرآورده‌اند و آبی بیکران دریا، منظره‌ای رؤیایی را خلق کرده است که چشم از دیدنش سیر نمی‌شود. حالا سبک منحصربفرد معماری خانه‌ها، آن بادگیرهای

زیبا و تک مناره‌های بلندی که دل آسمان را شکافته‌اند، سنگفرش کوچه‌های باریک لافت و مردان دشداشه پوش و زنان برکه پوش، شترهای مزین به جهاز و کشتی‌ها و قایق‌های

لب ساحل و جنگل‌های شناور حرّا را هم به آن اضافه کنید تا تنها گوشه‌ای از زیبایی‌های لافت پیش چشم شما هم مجسم شود.

تصورش سخت است که معماری کویر مرکزی ایران را در شهری ساحلی ببینیم؛ خانه‌هایی بادگیردار در منطقه‌ای که دورتادورش را دریا فرا گرفته، می‌تواند همه را غافلگیر کند. حتی معماری داخلی خانه‌ها نیز مشابه معماری خانه‌های کویری است. اتاق‌های تابستانه و زمستانه که حیاطی چهارگوش را در بر گرفته‌اند. در درون این خانه‌ها نیز می‌شود به رگه‌هایی از هنر و زیبایی و اصالت ایرانی‌ها دست یافت؛ از باغچه‌های حیاط بگیرید تا شکل نرده‌ها و پنجره‌ها؛ در برخی پنجره‌ها، تصویر اشیایی از قبیل شمعدان و لاله و چراغ و قوری حجاری شده است، همان اشیایی که مادربزرگ‌ها روی تاقچه اتاقشان می‌گذاشتند و بچه‌ها برای برداشتن آنها دنبال بهانه می‌گشتند!

کوچه‌های لافت تنگ و باریک و مسجد محور است، یعنی هر کوچه و محله‌ای از یک مسجد منشعب می‌شود و از میدان اثری نیست. لافت هفت مسجد دارد، از مسجد پیامبر اکرم«ص» تا ابوبکر و عمر و عثمان و امیرالمؤمنین«ع» و مسجد جامع لافت، که شاید بتوان یکی از نمونه‌های زیبای معماری لافت دانست. این مسجد زیبا که در مجموعه تاریخی لافت قرار دارد، برای ساکنین لافت نیز از ارزش و احترام زیادی برخوردار است.
دژهای اینجا نیز دست از سرمان برنمی‌دارند و یکی یکی جلویمان سبز می‌شوند. قلعه نادری یا «نادرشاهی»، یکی از این دژهاست که دارای بارویی با چهار برج و یک دروازه ورودی است که به یک حیاط چهارگوش راه می‌یابد. این قلعه از لحاظ بافت، شبیه به قلعه پرتغالی‌هاست و با سنگ و ملات ساروج ساخته شده است.

 

قصد گوهر حیات: پشت قلعه نادری، تعدادی چاه به چشم می‌خورد که به چاه‌های طلا (تلا) شهرت دارند و حالا نوبت آن است که این چاهها با زبان بی زبانی، قصه گوهر حیات را برایمان بازگو کنند؛ قصه‌ای شنیدنی و تأمل برانگیز، آن هم در سرزمینی که به همه آب‌های آزاد جهان راه دارد. مردم اینجا، از دیرباز به دلیل عدم دسترسی به آب‌های شیرین، آب آشامیدنی خود را از چاه تأمین می‌کرده‌اند و چقدر عجیب است که اینجا نیز آب حکم طلا را داشته است. تعداد دقیق این چاهها که مربوط به دوران هخامنشیان است، ۳۶۶ حلقه بوده، یعنی دقیقاً به تعداد روزهای سال کبیسه! وقتی باران می‌بارید، آب باران از شیب تپه‌های مجاور به این چاهها که در فرودست حفر شده بودند، سرازیر می‌شد و چاهها را پر از آب می‌کرد و در نهایت، بعد از ته نشین شدن گل و لای ته چاه، آب شیرین گوارایی باقی می‌ماند که هر روز با باز شدن درپوش یکی از این چاهها، به مصرف اهالی روستا می‌رسید. هرکدام از این چاهها نیز نام خاصی داشت و به روز خاصی از سال مربوط می‌شد. امروز تعداد زیادی از این چاهها تخریب و با خاک پر شده و تنها چهل پنجاه تایی باقی مانده است.
در کنار چاهها، درختان کهور کهنسالی با ساقه‌ها و ریشه‌های گره خورده به چشم می‌آیند که مردم محلی آنها را نگهبانان چاهها می‌دانند و نذوراتشان از قبیل قربانی کردن گوسفند را پای این درختان انجام می‌دهند. وقتی از تپه‌های اطراف که حالا قسمتی از آن به صورت پلکانی سنگفرش شده، بالا می‌رویم و بر بام لافت می‌ایستیم، تمام پیکر این عروس سپید جزیره را می‌بینیم و چه زیباست هارمونی دل انگیز بادگیرها و نخل‌ها و مناره‌ها و آب انبار و دریا و قلعه و در آن گوشه پایینی سمت چپ نیز چاههای طلا!

 افسانه خمره‌های هزار ساله: پایین تپه، اما جایی در حد فاصل لافت جدید و قدیم، گورستانی است باستانی با سنگ قبرهای هزار ساله که بر روی برخی از آنها، سنگ نگاره‌هایی هم وجود دارد و عجیب اینکه این گورها نیز با زبان خاموش خود باز قصه آب را روایت می‌کنند. وقتی بین گورها راه می‌رویم، متوجه می‌شویم که بر روی بسیاری از آنها، کوزه و خمره وجود دارد و این موضوع در گورستان جدید لافت نیز که در فاصله دورتری از این گورستان واقع است، به وضوح مشهود است. در گورستان جدید هم هیچ قبری را نمی‌یابید که در آن اثری از یک نوع ظرف آبخوری نظیر کوزه و خمره و پارچ و تنگ و حتی فلاسک آب وجود نداشته باشد!
نمی‌دانیم فلسفه وجودی این خمره‌ها چیست، اما اگر به آوای درونشان گوش دهیم، صدای فریاد هزاران ساله مردمانی صبور را از درونشان می‌شنویم. مردمانی سختکوش و بی ادعا که گرچه بر بستری از آب آرمیده‌ بودند، ولی خدا می‌داند بسیاری از روزهای گرم و طاقت فرسای تابستان، در حسرت نوشیدن جرعه‌ای آب شیرین و گوارا سوخته‌اند. کسی چه می‌داند شاید این کوزه‌ها، نماد آرزوهای به گور سپرده شده صاحبانشان برای دستیابی به آب شیرین بوده است.

در راه درگهان: راه درگهان را در پیش می‌گیریم، شهری که نامش با «مراکز خرید» گره خورده است! پس از ورود به شهر و عبور لاک‌پشت وار از خیابان اصلی و سردرگمی فراوان در کوچه پس کوچه‌ها، بالاخره موفق به پیدا کردن جای پارک می‌شویم و از آنجا نیم ساعتی پیاده راهی مرکز شهر می‌شویم، به جرأت می‌شود گفت که بالغ بر ۹۵درصداز مسافران جزیره قشم، در درگهان و قشم متمرکزند. شهر، یکپارچه فروشگاه است و پاساژ و رستوران و هتل. اغلب کاسبان را هموطنان غیربومی تشکیل می‌دهند که کالاهای چینی را از نقاط دیگر به اینجا آورده‌اند. سهم بومیان جزیره، اما تنها بساط دستفروشی است که مقابل مغازه‌ها پهن کرده‌اند. نمی‌دانیم چطور گروهی از گردشگران حاضر می‌شوند ساعت‌ها وقت گران‌بهایشان را در بازارها بگذرانند تا بلکه چیزی را گیر بیاورند که حتی از شهر خودشان ارزان‌تر است و چشمشان را به روی این همه شگفتی جزیره می‌بندند؛ شگفتی‌های طبیعی که در هیچ کجای ایران و چه بسا جهان، نظیرش را نمی‌توان یافت.

در مسیر ستاره‌‌ها: خورشید کم کم غروب می‌کند و ما به تماشای غروب زیبای خورشید در ساحل سیمین جزیره می‌نشینیم. حالا باید خود را به مکان بعدی، یعنی روستای «برکه خلف» برسانیم تا از یکی دیگر از عجایب هفتگانه قشم دیدن کنیم.
در سپیده دم «برکه خلف»، در حالی از خواب برمی‌خیزیم که قلبمان مالامال از شوق دیدار دره ستارگان است. شب گذشته را دربه در به دنبال خانه‌ای اجاره ای در روستا می‌گشتیم که اهالی «برکه خلف»، مدرسه روستا را نشانمان دادند و ما شب را در تنها مدرسه برکه خلف به صبح پیوند زدیم.
ساعتی بعد، خود را در دره ستاره‌ها می‌یابیم؛ لابه‌لای احجام غول آسایی که ما را تا دوردست‌ها می‌برند، جایی فراتر از این کره خاکی! به کره ماه، به سیاره مریخ و ما واقعاً حس می‌کنیم پا بر سیاره‌ای دیگر نهاده‌ایم.
در این بزم، هیچکس همراه ما نیست. تنها ما هستیم و سکوت هول انگیز دره‌ای که در افسانه‌های بومیانش، سرزمینی وهم آلود است. بومیان منطقه به اینجا «استارکفته» یا «ستاره افتاده» می‌گویند و معتقدند میلیون‌ها سال قبل، ستاره‌ای از آسمان در اینجا سقوط کرده و با اصابت آن به زمین،گل و لای از دل آن به اطراف پراکنده و پس از خشک شدن، این شهر جادویی پدید آمده است، اما زمین شناسان می‌گویند این احجام، هنر باد و طوفان و باران‌های موسمی‌اند و در طول میلیون‌ها سال شکل گرفته‌اند و هیچ ستاره‌ای از آسمان فرود نیامده است. با این حال، چه حس زیبایی است قدم زدن در میان قلعه‌های شگفت انگیز دره ستارگان؛ وقتی در این سرزمین که چون قصر ارواح است، قدم می‌زنیم، تالارها یکی پس از دیگری به رویمان گشوده می‌شوند و ما از میان آنها عبور می‌کنیم؛ از یال یکی از آنها که بالا می‌رویم، بر بام دره می‌ایستیم. حالا می‌شود مفهوم واقعی دره ستارگان را دریافت، لحظه‌ای که این بالا بر لبه بام ایستاده‌ای و ترسی توأم با هیجان سراسر وجودت را فرا می‌گیرد.

شگفتی این دره با سکوت عمیقش و ترس توأم با هیجانش، زوزه باد در دالان‌های تودرتویش کامل می‌شود. اینجا، شب هنگام آسمان آنقدر به زمین نزدیک می‌شود که اگر دستت را دراز کنی، ستاره‌ای را خواهی چید. اینجا، شاهکار بی‌نظیر طبیعت است.
درون برخی از عمارت‌هایی که به کاخ ویرانه‌ها شباهت دارد، شکاف‌هایی دیده می‌شود که بومیان عقیده دارند خانه اجنه و ارواح است و آنها شب هنگام به خانه بازمی‌گردند، اما حالا که روز است، ما بی‌هیچ واهمه‌ای از اجنه، در خانه‌هایشان جا خوش می‌کنیم و همه شکاف‌ها را می‌کاویم و توی همه آنها سرک می‌کشیم.

ناگفته نماند که دره ستاره‌ها را یونسکو به عنوان بخشی از ‍‍ژئوپارک جزیره قشم ثبت آثار طبیعی کرده است. این ژئوپارک، تنها مورد از این نوع در خاورمیانه به شمار می‌رود، اما گفته می‌شود شبیه این فرسایش خاک و زمین را که یک پدیده زمین شناسی است، تنها در آمریکا می‌توان مشاهده کرد.

پای درخت مقدس: بعد از ساعتی گشت و گذار و خوردن صبحانه در دره ستارگان، به راهمان ادامه می‌دهیم. این‌بار برای دیدن یکی دیگر از زیبایی‌های منحصربفرد جزیره، راهی روستایی به نام توریان هستیم. وقتی می‌رسیم، متوجه می‌شویم دو سال دیر آمده‌ایم! صد افسوس که حتی ریشه‌های درخت «انجیر معابد» یا به قول محلی‌ها «لوور» هم پوسیده و از بین رفته و از آن عظمت چندصدساله، تنها گودالی حقیر باقی مانده است، اما افسوس ناشی از مرگ درخت مقدس دیری نمی‌پاید، چرا که دیدن درخت لوور کوچکی در همین حوالی، ما را دوباره شاد می‌کند. مردم روستا می‌گویند این لوور کوچک، دختر همان مادر است! گرچه مادرش نیست، ولی کودک نورس دارد رشد می‌کند و ریشه می‌زند و روزی جای مادرش را پر می‌کند. مردم روستا خوشحالند که درخت رفته، از خود یادگاری به جا گذاشته است!
درخت «انجیر معابد» در مناطق جنوبی کشورمان می‌روید و در بین بومیان منطقه بسیار مقدس است، به طوری که بومیان به ریشه‌های این درخت که از شاخه ها و تنه آویزانند، دخیل بسته و پایشان قربانی می‌کنند.

About Mrezangi

Check Also

کله جوش

طرز تهیه کله جوش

طرز تهیه کله جوشReviewed by پایگاه خبری تحلیلی شرق on Apr 18Rating: ۵.۰طرز تهیه کله …