نقد فیلم The Orphanage (یتیم خانه)

نقد فیلم The Orphanage (یتیم خانه)Reviewed by محمدرضا on May 11Rating: ۵.۰نقد فیلم The Orphanage (یتیم خانه)نقد فیلم The Orphanage (یتیم خانه) این فیلم مثال خوبی است برای اینکه بفهمیم چرا منتظر بودن برای اتفاقی از دیدن آن ترسناک تر

User Rating: Be the first one !

نقد فیلم The Orphanage (یتیم خانه)

این فیلم مثال خوبی است برای اینکه بفهمیم چرا منتظر بودن برای اتفاقی از دیدن آن ترسناک تر است.

“یتیم خانه” تمام ویژگی ها را برای بردن ما به درون وحشت دارد. هیچکاک این گونه ترفندها را به خوبی

می شناخت. او در گفتگویی که با تروفو سالها پیش داشت مثال بسیار خوبی را توضیح داد.

او فرق بین سورپرایز و معلق بودن انسان را در فیلم ها توضیح داد و گفت: “سورپرایز این است که شما ببینید چند نفر دور میزی نشسته اند و در حال کارت بازی هستند ناگهان بمبی منفجر شود، این سور پرایز است. ولی اگر شما بدانید که بمبی در زیر میز قرار دارد و آنها از وجود آن باخبر نیستند و بیخیال همچنان در حال کارت بازی هستند در حالی که هر لحظه احتمال انفجار آن هست. این است که بیننده را معلق نگه می دارد”. حالا بمبی در زیر یتیم خانه قرار دارد که ما را معلق نگه می دارد، و هر لحظه منتظر اتفاقی هستیم.
همین ویژگی باعث می شود که فیلمی ممتاز درباره ارواح درست شود، اگر به راستی ارواحی وجود داشته باشند. شاید اینها تنها توهماتی از ارواح در ذهن بازیگر فیلم باشند. ما فیلم را از میان چشمهای او می بینیم و هر چه او می بیند ما هم می بینیم، و ما از او توانا تر در پیش بینی داستان نیستیم. یعنی وقتی او به داخل راهرویی تاریک یا زیرزمینی وحشتناک می رود و احساس ترس و وحشت می کند، ما هم این احساس را خواهیم داشت. اما آیا ما یک خانه شبح زده را می بینیم یا یک ذهن شبح زده؟
فیلم روی لورا (بلن ریودا) تمرکز یافته است، که بچگی اش را در یتیم خانه بوده تا روزی که توسط خانواده ای به فرزندی قبول بود.حالا او را در ۳۰ سالگی می بینیم، که همراه به شوهرش کارلوس (فرناندو کایو) و پسر کوچکشان سیمون (راجر پرینسپ) برگشته اند که همان یتیم خانه را بخرند و به وسیله آن به بچه های ناتوان و مریض کمک کنند. لورا خاطراتی از این یتیم خانه به یاد دارد که بیشتر انها شاد هستند. اما تصویراتی در ذهن او و حتی در دید او آغاز به حرکت می کنند. او تصوراتی وحشتناک را درباره هم بازیهای ۳۰ سال پیش او و اینکه چه اتفاقی برای آنها افتاده است می کند.
سیمون (پسر کوچک خانواده) هم همینطور آشفته به نظر می رسد. از وقتی که هیچ بچه ای به آن یتیم خانه تحویل داده نشده او هم بازیهای خیالی را برای خود در ذهنش درست می کند. یکی از آنها پسری که دوست لحظات تنهایی سیمون شده و او همیشه در حال صحبت از اوست (چیزی شبیه همان دوست خیالی پر بچه که که در فیلم درخشش بازی میکرد ولی اینبار این دوست ممکن است واقعا وجود داشته باشد). سیمون نقاشی آن پسر را می کشد و ان را به مادرش نشان می دهد. مادرش بعد از دیدن آن به وحشت می افتد زیرا مادرش هم این تصویر را در ذهنش می بیند. این چه معنی می دهد؟ تلپاتی؟ یا اینکه این هم محصول تصورات سیمون هست ؟ مرز بین واقعیت و خیال در فیلم خیلی تیره و تار است. این احتمال هم وجود دارد که سیمون لورا را در ذهن می پروراند.
این برای ما اهمیتی ندارد به خاطر اینکه ما در داخل ذهن لورا هستیم و می توانیم در مورد لورا قضاوت درستی داشته باشیم و دست کم بدانیم که مادر خوبیست.در یک مهمانی و در هنگام بازی ناگهان کسی با یک ماسک ترسناک روبروی سیمون ظاهر می شود. سیمون بعد از ملاقات با او می فهمد که او فرزند واقعی لورا و شوهرش نیست. او پس از برخورد تند مادرش در واکنش به این قضیه و در حالی که هر روز به نیاز دارو دارد از خانه فرار می کند. والدینش ماهها به دنبال او جست و جو می کنند، و عکسهایی از او را در همه جا نصب می کنند. آنها مطمئن هستند که او نمرده ، ولی بچه های زیادی ممکن است در یتیم خانه مرده باشند!
فیلم محصول اسپانیا است و توسط آنتونیو بایونا کارگردانی و توسط گیلرمو دل تورو (هزار توی پن) تهیه شده است. فیلم ما را با احساس مکان و همدردی با شخصیت ها، به جای هیجاناتی کم ارزش، روبرو می کند. فیلمبرداری بسیار زیرکانه و غریبی را دارا است بطوریکه این احساس را به بیننده منتقل می کند که وقتی در جاهایی نظیر فیلم قرار بگیریم ممکن است احساس کنیم که چیزی را می شنویم و اینکه چرا چراغها خود به خود خاموش شد؟ شاید بتوانید که به هر زیرزمینی قدم بگذارید. اما اگر بیشتر پایین رفتید و به تاریکی زیر زمین رسیدید، آیا چیزی را احساس نمی کنید؟

لو لومنیک / نیویورک پست

 

من به سادگی از فیلم های وحشتناک نمی ترسم ولی “یتیم خانه” فیلمی بسیار عالی و در سبکی جدید درباره خانه ای روح زده است که واقعا من را ترساند. این فیلم که محصول اسپانیا است، هر دو دفعه که آن را دیدم واقعا من را در تسخیر خودش در آورد. گیلرمو دل تورو که یکی از بهترین فیلم های سال ۲۰۰۶ هزار توی پن را کارگردانی کرد این بار با تهیه این فیلم مهیج کارنامه خود را پررنگ تر کرد. یتیم خانه از آن دسته فیلم هایی است که از همان صحنه های ابتدایی، به زیر پوست بیننده نفوذ می کند و کم کم تمام بدن انسان را در بر می گیرد. در این فیلم لورا (نقش اصلی) در مرز بین واقعیت و خیال قدم می زند و کارگردان بسیار ماهرانه آن را در فیلم پیاده کرده است. یتیم خانه فیلمی است که باید دیده شود و از آن لذت برد.
آنتونی لین / نیویورکر 
خانه درون فیلم یتیم خانه خود به خود تمام صداهای لازم را برای ترساندن ایجاد می کند. جیر جیر کردن، ناله و زاری، صدای درها و….. و تمام اینها با هم و هماهنگ ترس را بر بیننده تحمیل می کنند. ولی روح ها کی هستند؟ البته اگر روحی وجود داشته باشد و شکایتشان از چیست؟ از سیمون؟ سیمون ادعا می کند که با دوستان نامرئی اش در ارتباط است و با آنها حرف می زند. شما شاید سورپرایز شوید از اینکه افراد یتیم خانه همه ناپدید می شوند تا اینکه می فهمید چیزی که برای بایونا اهمیت دارد طرز عمل پلیس برای پیدا کردن آنها نیست (پلیس ها به طور فضولانه ای همه جای فیلم هستند) بلکه هدف، گمراه کردن بیننده به اینکه راه را اشتباه می روند. یتیم خانه فیلمی خوش ساخت تر است از بسیاری فیلم های وحشتناک و بایونا به عنوان اولین تجربه کارگردانی اش فیلم خوبی را درست کرده است.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …