نقد فیلم Terminator 2: Judgment Day (ترمیناتور ۲: روز داوری)

نقد فیلم Terminator 2: Judgment Day (ترمیناتور ۲: روز داوری)Reviewed by محمدرضا on May 22Rating: ۵.۰نقد فیلم Terminator 2: Judgment Day (ترمیناتور ۲: روز داوری)نقد فیلم Terminator 2: Judgment Day (ترمیناتور ۲: روز داوری) زنی لاغراندام و عضلانی با لباسی نیمه‏نظامی و موهایی بلند از پشت‏ بسته،با چهره‏ای سرد و بی‏جان در

User Rating: Be the first one !

نقد فیلم Terminator 2: Judgment Day (ترمیناتور ۲: روز داوری)

زنی لاغراندام و عضلانی با لباسی نیمه‏نظامی و موهایی بلند از پشت‏ بسته،با چهره‏ای سرد و بی‏جان در پشت توری

فلزی یک پارک در حال‏ نظاره است.دوبین با زاویه‏ای بسته،بچه‏هایی را در حال بازی نشان‏ می‏دهد.با زاویه بازتر دوربین،زمین بازی سبز یک پارک دیده می‏شود که‏ پر از بچه‏هایی است که در حال بازی با طناب،تاب،سرسره و چرخ‏وفلک‏اند.در میان سرو صدای شادمانه آنها و خنده‏های بلندشان، مادری دست پسربچه دو ساله‏اش را گرفته و راه می‏برد.خندان‏ برمی‏گردد و به ما می‏نگرد.او«سارا»است.سارای جوان،زیبا و بانشاط.سارای عصر دیگری که به زن غریبه‏ای که با انگشتانش توری‏ دور زمین پارک را چنگ زده و از پشت آن در حال نظاره بازی مادران جوان‏ با بچه‏هایشان است،می‏نگرد.سارای عصبی با نگاهی خیره به سارای‏ شاد،نومیدانه به توری ضربه می‏زند و فریاد خفه‏ای سر می‏دهد(حرکت‏ آهسته).خنده بر چهره سارای جوان می‏ماسد.پسرش سنگی به طرفش‏ پرت می‏کند.سارا می‏خندد و از سارای خسته و نومید،و ما روی‏ برمی‏گرداند.به ناگه آسمان می‏غرد و انفجاری مهیب حادث می‏شود- بچه‏ها همچون چوب کبریت آتش می‏گیرند.سارا که می‏سوزد،بی‏صدا جیغ می‏کشد.همه چیز بی‏صدا و پرنور است.موج انفجار ضربه‏ می‏زند…مادران و بچه‏ها را بی‏رحمانه در کام خود می‏کشد.فریاد سارا با صدای توفان ناشی از انفجار ادغام می‏شود.در همین لحظه موج‏ انفجار به او می‏خورد،او را از هم می‏پاشد…

ترمیناتور ۲: روز داوری

سارا هراسان بیدار می‏شود.همه چیز آرام است و عادی.بچه‏ها در آن دوروبر در حال بازی‏اند.و او خیس عرق است و وحشتزده،اما مصمم.گویی سالها گذشته است.واقعه‏ای در آینده دور،که‏ پیشگویی می‏شود.این زمین سوخته می‏تواند زمین بازی سالهای دوری‏ در آینده باشد که در ویرانی پس از جنگ هسته‏ای سوخته،اما…

این صحنه‏ای است کلیدی از ترمیناتور ۲٫صحنه‏ای که تبیین روشن‏ علت وجودی فیلم است و دغدغه اصلی آن:نگرانی انسان از جنگ‏ هسته‏ای.و ترس از جنگ با ماشین‏ها.شروع فیلم نیز به نوعی به این‏ صحنه رجعت می‏کند:«در آن سوی تل استخوانها،دشت جمجمه‏ها و وسایل بازی تخریب شده،به چشم می‏خورند…(دیزالوبه) زمین بازی…حرارت زیاد وسایل بازی را کم‏وبیش ذوب کرده و موج‏ گرما تاب را درهم پیچیده است.چرخ‏وفلک به کام طوفان آتش افتاده‏ است…موج انعکاس صدای کودکان را از دور می‏شنویم…که‏ خنده‏کنان در آفتاب بازی می‏کنند…»

گویی این کابوس دهشتزا،کابوس همیشگی انسان امروزی است. کابوس جنگ هسته‏ای،و نیز کابوس جنگ با ماشین‏ها-رایانه‏ها. جنگ انسان با رایانه‏ها که ظاهر انسانی دارند.جنگی که امکان پیروزی‏ انسان در آن روزبه‏روز کمتر می‏شود.چرا که این رایانه‏ها توسط انسان، تنها برای جنگ برنامه‏ریزی و آفریده شده‏اند.

ترمیناتور ۲،بین دو آتش عظیم رخ می‏نماید.آتش جنگ ماشین‏ها علیه انسان در ابتدای فیلم و جمجمه ترمیناتور که با موسیقی تهدیدگری‏ جلو می‏آید و تمام قاب را پر می‏کند و جمله:ترمیناتور ۲،روز داوری. انگار که کامرون دوزخ را ترسیم می‏کند.نه دوزخ عقد قدیم-دانته-را، که دوزخ عهد جدید را.دوزخ ناشی از رشد تکنولوژیک و کامپیوترهای‏ فوق مدرن را.دوزح اسارت انسان در دست رایانه‏ها.و آتش پایانی‏ فیلم،که ماشین‏ها از بین می‏روند.

فیلم با صدای خسته،اما انسانی و پیروزمند سارا پایان می‏گیرد.و انسان،تنهاست…

ترمیناتور ۲: روز داوری

ترمیناتور ۲،در ادامهء ترمیناتور،هم آن را تکرا می‏کند و هم مستقل‏ است.شخصیت مرکزی هردو فیلم آرنولد است؛ترمیناتوری نابودگر. در اوّلی نیرویی است نمایندهء شر،و در دومی نماینده خیر.

یک آدم ماشینی بسیار قدرتمند که متعلق به زمان آینده است،مأمور می‏شود از جان یک پسربچه دوازده ساله که در زمان حال زیست می‏کند، در مقابل یک ماشین قدرتمندتر از خود،که چهره‏ای انسانی دارد، محافظت نماید.زیرا پسربچه در آینده رهبر مقاومت زمینیان خواهد شد علیه رایانه‏ها.ترمیناتور-آرنولد-حامی پسر،و در واقع انسانهاست.و «تی ۱۰۰۰»مخالف پسر و مدافع ماشین‏ها.تمام فیلم جنگ این دو ماشین است.جنگ یک نیمه ماشین-نیمه انسان با یک ماشین تمام عیار؛ جنگ خیروشر.

این قصه،یکی از قدیمی‏ترین سوژه‏های علمی تخیلی در سینماست‏ که به اشکال مختلف در دفعات گوناگون به فیلم درآمده است.اما این‏بار صرف‏نظر از سطح ظاهری جذاب و فوق تکنیکی‏اش،بعدی اسطوره‏ای‏ به خود گرفته؛اسطوره‏ای نیمه رئالیستی و امروزی.داستان در امریکای‏ امروزی می‏گذرد.با یک مادر و پسر امریکایی.

نابودگر اول،نیرویی قدرتمند اما مخرب است،که مایلیم هرچه زودتر نابود شود.انزجار و نفرت ما را برمی‏انگیزد،به‏ویژه هنگامی که‏ اندامهای قطع شده‏اش به زندگی خود ادامه می‏دهند.نابودی این نابودگر آرامش به همراه دارد و تسکین.

ترمیناتور ۲،برعکس یک نیوری خیر است و ناجی،که قدرتش‏ هرگز به اندازه کافی زیاد به نظر نمی‏رسد.طرفدارش هستیم و تمایل ما به‏ پیروزی اوست.رقیب او«تی ۱۰۰۰»،که به مقابله با ترمیناتور می‏پردازد،قدرت ترسناکتر و زمخت‏تری را داراست.آرزوی ما نابودی‏ هرچه سریعتر اوست. علت طرفداری ما از ترمیناتور،صرفنظر از قدرت،به جهت ضعفها و ناتوانی‏های انسانی اوست و اینکه همیشه و در هر وضعیتی تغییر شکل نمی‏دهد.فقط همچون موجودات افسانه‏ای ضدضربه- ضد تیر و گلوله-است.قدرت و خشونت ترمیناتور،برای نابودی‏ خشونت است و بدی.سمت و سوی خشونتش،ضد جنگ است و صلح‏طلبانه دشمن را نمی‏کشد،به پاها شلیک می‏کند.درست برخلاف‏ او«تی ۱۰۰۰»قرار دارد با خشونتی نابودگر،برای نابودی کامل. انگشت دستش،به نیزه‏ای برنده و کشنده تبدیل می‏شود و وجودش‏ خودبه‏خود مسلح است و تقریبا بی‏نیاز به اسلحه.قابلیت تغییر شکل و تبدیل شدن به هیبت مردان و زنان را دارد.از میله‏ها به‏راحتی عبور می‏کند،ضربات و گلوله‏ها را جذب و خود را به سرعت بازسازی‏ می‏کند.پس از نابود شدن،ذراتش دوباره جمع شده و شکل می‏گیرند و حیات.همه این ویژگیها و قابلیت‏هاست که او را به کل از انسانیت دور می‏کند.

ترمیناتور ۲: روز داوری

ترمیناتور،آسیب‏ناپذیر است.جای گلوله نیز بر بدنش باقی می‏ماند و نیاز دارد گلوله‏هایی را که بر بدنش اصابت کرده‏اند،از بدن خارج‏ کند.زمانی که متحمل قطع عضوی می‏شود،احساس ترحم و همدردی‏ ما را برمی‏انگیزد.احساسی که هیچ‏گاه نسبت به«تی ۱۰۰۰»شکست‏ ناپذیر در ما ایجاد نمی‏شود.

لباس ترمیناتور،کت و شلوار چرمی جوانان این دو سه دههء اخیر است-بخصوص شبیه پوشش و سر و وضع تیپیک آنارشیستها.موتورش‏ نیز یادآور جنون سرعت جوانانه است.مجموعه شکل و شمایل،با عینک و اسلحه و موتور،هم امروزی است و هم به نوعی اسطوره‏ای:نوع‏ اسلحه بدست گرفتن و شلیک کردن،و شکل استفاده از موتور همچون‏ اسب.

لباس«تی ۱۰۰۰»،لباس پلیس است.و در این هیبت است که‏ بیشترین امکان نفوذ و تعرض را می‏یابد.

نبرد نهایی این دو تن،گویای قدرت و ضعف هرکدام است.آخرین‏ تصویر ترمیناتور،بسیار انسانی است و نیز اسطوره‏ای-صورت و چشمانی زخمی و پرخون.دستی از مچ قطع شده و بدنی ناتوان پس از جنگ طولانی.برخلاف او چهرهء کاملا بی‏احساس و ماشینی تی ۱۰۰۰ که قبل از نابودی در آتش به شکلهای مختلف ظاهر می‏شود.بدی به هر شکلی درمی‏آید.

ترس آخرین احساسی ات که به سراغ ترمیناتور می‏رود؛احساسی‏ انسانی.ترمیناتور قبل از خودکشی،و بعد از خداحافظی با انسانها معنای‏ رنج و اشک را درمی‏یابد-و فرامی‏گیرد-و بعد در جواب«می‏ترسی»؟، «بله»می‏گوید و می‏رود.برخلاف آن جملهء تهدید کننده«برمی‏گردم»، دیگر بازنمی‏گردد.چرا که ترمیناتور یعنی:تمام‏کننده،یعنی مرگ.

ترمیناتور،دیگر تنها یک فیلم خوب سرگرم‏کننده‏ اکشن با تروکاژهای حیرت‏آور نیست.هرچند که همین وجه فیلم،علت‏ وجودی آن است.فیلمی است بسیار پرخرج و پرفروش که می‏توان بارها به تماشایش نشست و از سینمای خوب و شسته رفته‏اش لذت برد و آموخت.

کامرون،با عمق بخشیدن به کاراکتر اصلی،تقریبا تمامی‏ صحنه‏های واسطه‏ای،توصیفی را حذف کرده.به‏گونه‏ای که صحنه‏ها با بخشهایی که هرچند کوتاه و جزیی،بر شکلی از تنش و آکسیون متکی‏ نباشند،در فیلم بسیار نادرند.رویدادهای خاص به‏طور موازی واقع‏ می‏شوند و مجموعه می‏سازند.و کارگردانی استادانه کامرون،جدا از قدرت تصاویر و دقت در جزئیات،در جهت ایجاد هماهنگی و عملکرد کامل مجموعه است.

فیلم بعد از عنوانبندی،با چهار رویداد اصلی،چهار شخصیت‏ اصلی را به‏راحتی و در کمال ایجاز معرفی می‏کند؛به‏نحوی که درگیری و تشویش تماشاگر را به هم مرتبط کرده،و از این طریق به حذف گفتارهای‏ غیر لازم متن می‏رسد.

رویداد اول به خلق ترمیناتور می‏پردازد.در میزانسنی پرتنش‏ ناموزون و خشن با استفاده از رنگ آبی ترمیناتور،همچون مجسمهء «رودن»متولد می‏شود؛و برهنه.که به سرعت اهلی می‏شود و«متمدن» لباس می‏پوشد و مسلح می‏شود.

رویداد دوم،به پیدایش«تی ۱۰۰۰»می‏پردازد،که همچون دزدان از پشت سر به پلیس حمله‏ور شده و ملبس به لباس او می‏شود.

رویداد سوم،به معرفی جان دوازده ساله اختصاص دارد و ارتباطش‏ با محیط.هوش،استقلال و بی‏کس بودنش.

رویداد چهارم،سارا را معرفی می‏کند.زنی جوان و عضلانی، هیستریک و نیمه دیوانه در یک آسایشگاه روانی.

شخصیت سارا،از فیلم قبل-ترمیناتور ۱-تا اینجا دچار تحولی‏ جدی شده،و از زنی عادی و شاد به یک جنگجوی بی‏احساس افراطی و بسیار خشن بدل گشته.شخصیتی که در لحظات کوتاهی به«خود» انسانی‏اش رجعت می‏کند-در برخورد با جان در آسایشگاه و در خانه‏ دایسن به‏خصوص-سارا،تنها انسان غیر کودک فیلم است که تسلیم‏ اوضاع نشده و عصیان می‏کند.

اصولا زن در فیلمهای کامرون،همیشه کانون توجه و تغییر است و پیوسته نیز نیروی«شر»در پی نابودی اوست:بیگانه‏ها،ورطه و هردو ترمیناتور.این زنان همگی،با حفظ عاطفه زنانه و غریزه مادرانه، عناصری منطقی،باهوش،فعال،پرخاشجو،بی‏رحم و اهل مبارزه‏اند نه تسلیم.این نگاه فمینیستی کامرون،در اساس اما نگاهی است مترقی، نه واپسگرا.نگاهی است انسانی که همدلی ما را برمی‏انگیزد.

زمان و کودکان در آثار کامرون بزرگ شمرده می‏شوند.و دوست‏داشتنی‏اند.بهترین نمونه این زنان در بیگانه‏هاست و در ورطه. که هراس از تکنوژی،مانع نگاه انسانیشان نیست.و عشق از آنها دریغ‏ نشده-ورطه.

در ترمیناتور،اما سارا از تکنولوژی بیزار است و بی‏اعتماد.در لحظه بیرون آوردن گلوله از بدن ترمیناتور،قصد دارد او را نابود کند که‏ پسرش جان مانع می‏شود.و دکمه«یادگیرنده»را فشار می‏دهد.و از این‏ لحظه ترمیناتور از انسانها می‏آموزد.

سارا،برخلاف پسرش به اسلحه علاقه‏مند است.دنیایش از عشق‏ تهی است.به نظر می‏رسد کامرون نیز تمایل شدیدی به اسلحه‏های‏ اتوماتیک،ادوات و ماشین‏آلات مدرن دارد.شیوه نمایش او از این‏ ادوات،همچون کاربردشان توسط شخصیتها،نشان شناخت غنی‏ عمیقی در این موارد دارد.جلوه‏های بصری فیلم نیز،همین تبحر فنی و علمی را آشکار می‏کند.

سکانسهای ترمیناتور بخصوص سکانهای درگیری،پرشرح و بسطاند و دارای قابلیتهای فراوانی تصویری-صوتی.حشو و زواید ترمیناتور ۱ را ندارند.صحنه‏ها،جدا از دقت و ساخت درست هرکدام، کاملا در ایجاد نزدیکی یا دوری ما از آدمهای فیلم عمل می‏کنند.تنها فی‏نفسه خوب نیستند و کامل،و زائد در مجموعه.

ترمیناتور،اما جدا از حامی و ناجی بودن،تمایلی شدید به قدرت و اسلحه را نیز در خود دارد تمایلی میلیتاریستی و حتی فاشیستی.این تمایل‏ شاید سرپوشی بر وحشت عظیم فیلم است.ترس و وحشت همیشگی‏ انسان از دانش.ترس«دکتر فاست»که منجر به فروختن روح‏اش شد به‏ شیطان.ترس کامرون در ترمیناتورها،اما از نوع وحشت«مارلو»است نه‏ از سنخ ترس«گوته».گوته،عشق را به‏عنوان راه‏حل به فاست عرضه‏ می‏کند.اما مارلو،فاقد آن است.

کامرون در ورطه،همچون گوته عمل می‏کند و در مقابل ماشین، حتی در برابر مرگ،عشق را قرار می‏دهد،که نجات‏بخش است و حیات‏بخش.اما در ترمیناتور،عشق غایب است و نگاه،نومیدانه.در آخر،سارا و جان پیروز می‏شوند-با کمک ماشین-اما کامرون راه‏حل را در نابودی کامل ماشینها-رایانه‏ها-می‏بیند.

بازخورد کامرون نسبت به پیشرفت تکنولوژی،بازخوردی منفی‏ است.نیروی تکنولژیک را در تحلیل آخر،نیرویی شرور می‏بیند-هرچند در سراسر فیلم نقش ترمیناتور مثبت است و نماینده خیر-آخرین«چیپ» را در آتش می‏اندازد و ترمیناتور را وادار به خودکشی می‏کند.به جای‏ حل مسئله،صورت مسئله را پاک می‏کند.دستور نابودی می‏دهد؛نه‏ مهار کردن ماشین‏ها،کنترل و به خدمت گرفتن آنها.

سینمای فعال کامرون،برخلاف سینمای منفعل امروزی اروپا، مشکل را می‏شناسد،و سعی در حل آن دارد.اما…

کامرون به تکنولوژی تسلیم نمی‏شود و برده آن.تکنیک فیلمش نیز هم‏ قواره حرفش است و بر آن نمی‏چربد.کامرون بر تکنیک سینمایی کارش‏ مسلط است و کامپیوتر را کاملا به خدمت خود می‏گیرد.کارگردانی فوق‏ تکنیکی،بهره بردن از آخرین ترفندهای علمی کامپیوتری و روشهای‏ مدرن ایجاد توهم،نشان همین نکته در سبک کار اوست.اما در تفکر مشکل دارد.راه‏حل کامرون در مقابل تکنولوژی و پیشرفتهای روزافزون‏ آن،نه تسلیم است نه فرار،و نه«عرفان».راه حلش مبارزه است و نابودی.چرا نابودی؟

به نظرم کامرون در ترمیناتور ۲ انسانها را دوست ندارد و به آنها بی‏اعتماد است.آمدن آرنولد را با بدنی برهنه به کافه در آغاز فیلم به یاد بیاورید،و برخورد وحشیانه آدمها با او.آنها که نمی‏دانند او ماشین‏ است،فکر می‏کنند انسانی است بدوی.سیگار را روی سینه‏اش‏ خاموش می‏کنند.این بازخوردی غیرانسانی است.و اگر آرنولد در ادامه،به توصیه جان،آدمها را نابود نمی‏کند،کاملا ناروشن است و مبهم.حد اکثر تمایلی اومانیستی است و نه بیشتر.و چرا فقط یک انسان‏ مانده در دفاع از انسانها و ارزشها؟یک انسان ایزوله و نیمه‏دیوانه-سارا- ،که بی‏جنسیت است و خشن.این دنیای Sexless با این زنان‏ خشن،مردان خشن،جایی برای زیستن نمی‏گذارد و جایی برای عشق. راه‏حل نابودی است.

به نظرم بازخورد تیم برتون در«بتمن‏ها»و«ادوارد دست قیچی» نسبت به تکنولژی،بازخوردی مترقی‏تر است و فعال‏تر.برتون در مقابل‏ تکنولژی،از دانش دفاع می‏کند.و شخصیت دانشمند فیلمش-بتمن-هم‏ انسانها را دوست دارد و هم دانش را.شر را نابود می‏کند،دانش و محصولاتش را نه.همچون انسانی عادی،عاشق می‏شود.مدافع‏ انسانهاست و مخالف شر.

به باور من پایان ترمیناتور،علی‏رغم نریشن عالی سارا که دال بر خوش‏بینی و امید است،پایانی نومیدانه است و بن‏بست.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …