نقد فیلم جیگساو
فرنچایز فیلمهای اره در آغاز راه خود با سیستم و تفکری، هرچند تفکری بیمارگونه و سادومازوخیسمی،همراه بود که دچار حریق بفروش
شدن و سودآوری شد که هر بار طمع استودیو را بر انگیخت.
جیمزوانکه در ساخت فیلمهای ترسناک تبحر خاصی دارد و خالق سری اره به شمار میرود در قسمت نخستبازی استادانه موش و گربه مانندی را به تصویر کشید و ترس را خارج از مساله خون و خونریزی بهدرون فیلم خود تزریق کرد. او که خالق سری فیلمهای دیگری چون Insidious و یا Conjouring همهست خود به خوبی بهتر از همه میدانست که اره پتانسیل شمارههای دیگر خود را ندارد و با اینکهنسخههای دو سری فیلم دیگرش را خودش کارگردانی کرده اما هیچ وقت دوباره سراغ فرنچایز اره نرفتهاست و همیشه در نقش تهیه کننده شرکت داشته است.
سنت عرضه کردن یک نسخه از فیلم اره در هر سال از سال ۲۰۰۵ در دستور کار Twisted Pictures قرارگرفت و خوشبختانه بعد از نسخه سه بعدی یا همان قسمت هفتم به علت فروش نه چندان زیادمتوقف شد. طرفداران فیلمهای اره، آن دسته که از متعصبین نیستند، میدانند که فیلم از نسخه سوم بهبعد و با کشته شدن شخصیت قاتل روان پریش اصلی سری یعنی جیگساو به قهقهرایی کشیده شد کهموجب شد نسخههای بعدی شبیه دست و پا زدنی در باتلاق خون این کاراکتر باشد.
کته جالب، ساخت دو بازی کامپیوتری با الهامات از دنیای سینمایی اره بود که میتوان گفت به مراتب از فیلمهای سینمایی جدید آن بهتر بودند. البته هر دو نسخه از بازی خارج از دنیای سینمایی اتفاق میافتند ولیکن به زعم بسیاری از طرفداران از نسخههای سینمایی اره ۴ به بعد جذابتر بودند.
در هر حال با وقفهای که بر سر ساخت قسمت جدید ایجاد شد و تریلرها و پوسترهایی که از فیلم جدیدرونمایی میشد، سطح انتظارات کمی بالا رفت. به نظر میرسید فیلم سیاهتر و به اصطلاح سنگینتریطرف هستیم که با توجه به اسم جدیدش یعنی «جیگساو» احتمالا سری به ریشههای اصلی اینشخصیت بزند. چهرهای از کاراکتر قاتل فیلمهای اره روی پوسترها مشخص بود که با گریم خارقالعادهحدس و گمانها پیرامون محوریت فیلم روی این کاراکتر را دو چندان میکرد. اما بعد از اکران شدن وتماشای اره جدید متوجه میشوید این بازی تبلیغاتی صرفا برای نبش قبر یک ماشین پولساز هالیوودیبوده که استودیو دوباره دست به دامن آن شده و بدون هیچگونه خلاقیت، نوآوری و یا چرخشی درداستان یک معجون تکراری بیمزه را به دست طرفداران رسانده است.
در فیلم جدید ماجرا به ۱۰ سال بعد از مرگ جیگساو میرسد. پلیس ناگهان در طی یک سری درگیری بهسرنخهایی از حضور دوباره جیگساو برمیخورد، به نظر میرسد که در گوشهای نامعلوم از کشور تعداید قربانی دوباره بازیچه این قاتل که خود را قاضی اجرای عدالت برای انسانهای گناهکار آزاد در دنیا مینامد، شدهاند و یکییکی در حال کشته شدن هستند. پلیس که ماجرا را بسیار بودار و شک آمیز میداند به سرعت تحقیقات خود را شروع میکند و فیلم بین دو داستان تیم پلیس و تیم قربانیان دایما سوییچ میخورد. در این بازتاب خبری بازگشت جیگساو وحشت را در سرتاسر مردم کشور ایجاد میکند.
فیلمنامه جیگساو برداشتی ناشیانه و ناقص از نسخههای اولیه و موفق فیلمهای اره است که با وجودوام گرفتن از نکات هوشمندانه آن فیلمها، نتوانسته فیلمی هوشمندانه شود. پیچیدگیها و معماهایداستان به جای آنکه بهت تماشاگر را به همراه بیاورد صرفا باعث خنده و مضحکه شده و مخاطب قهارسری اره را از خود دلزده میکند. کسانی هم که تازه پا به دیدن این سری گذاشتهاند به طور قطع ازشنیدن اسم اره ناامید شده چرا که ابهت و زیبایی فیلمهای نخست در جیگساو به سلابه کشیده شدهاست.
در فیلم قرار است ماجرای پلیس بار معمایی فیلم را به دوش بکشد و قسمتهای ترسناک بر عهدهسکانسهای قربانیان و بازیهای مرگبار جیگساو با آنها گذاشته شود. اما هر دو قسمت دارای نقاطضعف بسیاری (خارج از بازیگری نابازیگران فیلم که این بار برخلاف فیلمهای قبلی نتوانستند بهاستعدادهایی خوب تبدیل شوند.) هستند که باعث شده نتوانند به هدف واقعی خود برسند. به عنوانمثال بازی های طراحی شده توسط جیگساو یکی از عواملی است که بینندگان را ترغیب به دیدن اینسری فیلمها کرده اما در این فیلم شاهد بازیهای بعضا تکراری و عاری از خلاقیت هستیم و به جز یکمورد، الباقی فراموش شدنی هستند. متاسفانه فرمول بازیهای جیگساو، به ورطه تکرار افتاده و طرفداران را ناامید میکند، چرا که هیچ نوآوری خاصی در این بازیهای وحشیانه نیست و کارگردانان فیلم (مایکل و پیتر اسپریگ) نتوانستند سیستم بازیمرگ پیچیده و ترسناک را بیافرینند. آنها به آپگرید کردن مدلهای قبلی ساخته شده در این سری بسنده کرده و همانها را با تغییراتی جزیی به خورد مخاطب میدهند.
سوالات بی شماری که در طول فیلم بی پاسخ میمانند با صفحه تیتراژ پایانی به مخاطب جواب داده میشوند که ناشی از ضعف فیلمنامه است. فیلمهای اره برخلاف باور سازندگان کنونی آن صرفا به یک سری بازی مرگبار وابسته نیستند و یک انسجام درست و درمان برای ماندگار شدن لازم دارند. البته فیلم جیگساو، خوشبختانه یا متاسفانه همچنان سوددهی بالایی داشته و با بودجه ۱۰ میلیون دلاریاش، کمی بیشتر از ۱۰۰ میلیون دلار فروخته است. فروشی که البته بسیار کمتر از حد انتظار بوده ولی با خود ضرر هم به همراه نداشته است.
جیگساو هیچ رنگ و بویی از دنیای تاریک و پر رمز و رازی که جیمز وان آن را ساخت ندارد و به یک ماشین کشتار بیمنطق تبدیل شده که طرفداران خونریزی را هم دلسرد میکند. این مسایل نشان میدهد که این سری بیشتر از هر فرنچایز دیگری در هالیوود نیازمند یک بازسازی(ریبوت) اساسی است.