نقد و بررسی فیلم The Mill And The Cross (آسیاب و صلیب)

نقد و بررسی فیلم The Mill And The Cross (آسیاب و صلیب)Reviewed by محمدرضا on May 28Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم The Mill And The Cross (آسیاب و صلیب)نقد و بررسی فیلم The Mill And The Cross (آسیاب و صلیب) این جا با فیلمی روبرو هستیم که کلمات در مقابلش خاموش می شوند. « آسیاب و صلیب» دیالوگ های کمی

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم The Mill And The Cross (آسیاب و صلیب)

این جا با فیلمی روبرو هستیم که کلمات در مقابلش خاموش می شوند. « آسیاب و صلیب»

دیالوگ های کمی دارد که برای این فیلم تفکر برانگیز خیلی هم کافی است. فیلمی که

به دنیای یک نقاشی و مردی که آن نقاشی را کشید، وارد می شود.

اگر فقط صحنه های ابتدایی فیلم را ببینید، می فهمید آن ها چیزهایی هستند که تا

همیشه در ذهن ماندگار می شوند. فیلم با نمایش یک نقاشی مشهور آغاز می شود

و ناگهان داخل نقاشی افراد به حرکت در می آیند و شروع به راه رفتن می کنند. در

طول نمایش فیلم با جزئیات زندگی بعضی از این افراد بیشتر آشنا خواهیم شد.

این نقاشی که «راهی به کالواری» نام دارد، اثری از پیتر بروگل (مهتر)، نقاش بزرگ

اهل فلاندرز است.
احتمالاً به راحتی تصویر مسیح را میان آن ۵۰۰ نفری که در یک چشم انداز وسیع

جمع شده اند، از دست می دهیم. بقیه افراد در پی زندگی روزانه خود هستند.

این یادآورنده نقاشی مشهور بروگل با نام «چشم انداز و سقوط ایکاروس»،است

که آئودن در مورد آن نوشته است:«یک کشتی در حال عبور است که قطعاً چیز

شگفت آوری را مشاهده می کند، پسری که از آسمان به پایین می افتد، جایی

برای فرود میابد و به آرامی کشتی را هدایت می کند.» اتفاقات شگفت آوری که

برای انسان های معمولی رخ می دهد.

معنای درونی تندتری در کار بروگل وجود دارد. سواران نظامی، رومی هایی نیستند

که یهودیان را آزار می دهند بلکه کاتولیک های اسپانیایی هستند که پروتستان

های فلاندرز را مورد ستم قرار می دهند. در قرون وسطی حکایات به زبانی نقاشی

می شدند که مخاطب آن را درک کند. در نقاشی مورد نظر ما، مسیح صلیب خود

را به سرزمین دیگری می برد که توسط بیگانگان به دلیل اختلافات طایفه ای تصرف شده است.
این فیلم یک ترکیب خارق العاده ای از اکشن زنده، جلوه های ویژه، استفاده از پرده

سبز و حتی یک کپی حقیقی از خود نقاشی است ( که توسط کارگردان لهستانی

فیلم، لخ ماژوسکی به انجام رسیده است).

ترکیب بندی های فیلم، ویژگی های نقاش را در خود منعکس کرده و رنگ آمیزی

ها به سبک و سیاق کار بروگل است. فقط سه شخصیت فیلم نام گذاری شده

اند: خود بروگل (با بازی روتگر هاوئر)، حامی او نیکولاس جانگلینک (با بازی مایکل

یورک) و مادرش، ماری (با بازی شارلوت رمپلینگ) که برای نقاشی «مریم باکره»

در دو سن مختلف، مدل بروگل شد.

اما، باقی شخصیت ها به یاد ماندنی تر هستند. در یک خانه روستایی، رقت بار

ترین انسان ها را می بینیم: مردی به همراه همسرش که در اتاق کوچکشان

با گوساله دوست داشتنی خود زندگی می کنند. آن ها با گوساله به بازار می روند.

جوان و بی خیال هستند. سربازان اسپانیایی به مرد حمله می کنند. او را شلاق

می زنند و به چرخ یک گاری می بندند و او را به همراه چرخ بر فراز تنه درختی

می گذارند. در حالی که همسرش زیر پاهای او ضجه می زند، پرندگان لاشه

خوار روی صورت ظریف مرد ضیافتی بر پا دارند.

هیچ وقت تخلفی را که باعث تنبیه مرد شده بود، نمی فهمیم. کمی بعد تر، همسرش را زنده مدفون می کنند. این سرنوشتی است که اسپانیایی ها برای این دهقانان رقم می زنند. این اتفاقات یک منطقه وسیع از نقاشی را به خود اختصاص داده است و در جایی دیگر، دورتر از آن ها، کودکان بازی می کنند، مردم در سفرند، سگ ها به کارو بار سگی شان مشغولند و…

در بالای تصویر، یک منظره شگفت انگیز وجود دارد: یک صخره بلند که بر فراز قله آن پره های یک آسیاب بادی در حال چرخش است. آسیابان و همسرش در پایین راه پله در هم و برهمی که به صورت زیگ زاگی وارد سایه ها می شود، زندگی می کنند.

در فواصل فیلم، بروگل را می بینیم که در حال طرح ریزی برای نقاشی اش است و با حامی اش در مورد آن بحث می کند. خطوط مشخصی هستند که برای ایجاد تناسب در نقاشی اش، اهمیت دارند. آسیاب در پیش زمینه سمت چپ است، یعنی بالای مریم باکره که در جلوی سمت راست نقاشی در حال گریه کردن است. گاهی ماژوسکی(کارگردان) قسمتی از نقاشی را ثابت نگه می دارد این در حالی است که دیگر قسمت ها در حال حرکت و زنده هستند. بدین گونه، زندگی به ثبات هنری بزرگتری منتقل می شود.

ما خیلی از اتفاقات را از یک زاویه دید مشاهده می کنیم: از نمای جلو؛ نمایی که نقاشی نشان می دهد. اما گاهی دوربین وارد عمل می شود. نماهای خیلی نزدیکتری از دهقانانی که موقرانه و با ناراحتی شاهد رنجی هستند که خود می برند. هویت آن ها به اندازه حیوانات مجهول است. بقیه ممکن است در همان چارچوب درگیر مشغولیات بی اهمیتی باشد. در مرکز تصویر، مرگ مسیح در حال وقوع است، اما آن هم تنها جزئی از کل این اثر هنری است.

این فیلمی است که زیبایی و دقت زیاد را به نمایش می گذارد و تماشای آن نوعی مدیتیشن و تعمق است. گاهی فیلم ها گام بلندی را به بیرون از فضای تنگ داستان سرایی سنتی بر می دارند و به ما چیزهایی برای فکر کردن پیشکش می کنند. برای من در این فیلم چیزی که بیشتر از همه فکرم را مشغول کرد این بود که چرا انسان بعضی اوقات باید تا این حد بی رحم باشد.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …