نقد و بررسی فیلم Professor Marston And The Wonder Women (پروفسور مارستون و زنان شگفتانگیز)
ترکیبی از حدس و گمان و حقایق تاریخی، «پروفسور مارستون و زنان شگفتانگیز» نه تنها نشانگر سرکوب جنسی در نیمه اول
قرن ۲۰ام است بلکه پرده از حقیقت اصلی پشت به وجود آمدن «شخصیت واندر وومن» برمیدارد. از آنجایی که من اعتقاد چندانی
به اتفاقات تصادفی ندارم، بعید است که توسعه این فیلم در یک خلاء رخ داده باشد. با این وجود، اگرچه اثر بیوگرافی «آنجلا رابینسون»
و فیلم ماجراجویی ابر قهرمانانه «پتی جنکیز» دارای شخصیتهایی با نام مشترک هستند اما زمینههای مشترک دیگری نیز در آنها
وجود دارد. این مساله به این دلیل است که «زن واندر وومن» ساخته شده در سال ۲۰۱۷ شباهت کمی به ابرقهرمان کتاب کمیکی
که در دهه ۱۹۴۰ توسط «ویلیام مولتون مارستون» خلق شده بود، دارد.
«واندر وومن » امروزی برای دستیابی به مصرف کننده انبوه کمی دستکاری شده است. عناصر همجنسگرایی و BSDM که شالوده داستان اصلی را تشکیل میدادند، حذف شدهاند. چه الان و چه در گذشته «واندر وومن» نمادی از فمینیسم بوده است و تنها نقاط تمرکز اثر متفاوت هستند. درک «مارستون» از برابری جنسی بر ایدههایی از عشق آزاد و یک نظریه روانشناختی که حاوی سلطه و تسلیم (در زمینه مسائل جنسی) بود، پایه ریزی شد. «واندر وومن» امروزی همچون مدلی مناسب برای دختران امروز است. تنها موضوعات مشترک آشکار بین دو شخصیت را میتوان در زیبایی و قدرت یافت.
«پروفسور مارستون و زنان شگفتانگیز» از یک ساختار پیچیده به منظور تثبیت خط اصلی داستان بهره میبرد. در این فیلم، «مارستون» (با بازی «لوک ایوانز») در طی یک مصاحبه در سال ۱۹۴۵ از دیدگاه خود درباره «واندر وومن» در برابر کارشناس کتاب کودکان «جوزف فرانک» (با بازی «کانی بریتون») دفاع میکند. «فرانک» نگران است که برخی از تمها و تصاویر در «واندر وومن» ممکن است برای مخاطبان جوان نامناسب باشد. نتیجه در روایتی با استفاده از فلاشبکها که از سال ۱۹۲۸ شروع شده و تا زمان حال فیلم ادامه مییابد ارائه میشود. به غیر از ایجاد فرصتی برای «مارستون» برای استفاده از راوی از جهات دیگری نیز این مساله حائز اهمیت است.
هنگامی که ما برای اولین بار «پروفسور مارستون» را میبینیم، او در حال درس دادن در کلاس روانشناسی دانشگاه توفتس است در حالی که بر روی نسخه ابتدایی از یک دروغ سنج نیز کار میکند. همسر او «الیزابت» (با بازی «ربکا هال») دستیار او است. او درباره نظریه DISC( تسلط، کشش، اطاعت، اجابت) در حال سخنرانی است. یکی از دانشجویان «الیو بایرن» (با بازی «بلا هیتکوت») توسط زن و شوهر به عنوان دستیار (تی ای) جذب کار میشود. بعد از آن که او این شغل را قبول میکند «الیزابت» به او هشدار میدهد که از شوهرش دوری کند اما دیری نمیگذرد که رابطه سه نفرهای میان این سه شکل میگیرد. هنگامی که کلمهای از آن نشت پیدا میکند، منجر به رسوایی میشود و وضعیت به زودی و زمانی که «الیو» بارداری خود را اعلام میکند پیچیدهتر میشود پویایی حاصل که ممکن است مستقیما از سریال تلویزیونی «عشق بزرگ» (که دارای یک خط مشی همجنسگرانه است) باشد، منجر به ارتقا «واندر وومن» توسط «مارستون» با الهام از دو زن زندگیاش «الیزابت» (آتشین، جنگجو و وفادار) و «الیو» (آرامش محظ و زیبایی) میشود
گاهی اوقات به نظر میرسد که فیلم گیج است. لحظات طولانی وجود دارد که در آن «مارستون» نظریههای روان شناختی خود را توضیح میدهد؛ در این سکانسها فیلم درصدد است تا بیانیهای فمینیستی ارائه دهد و رابطه آن با بیان مسائل جنسی و برابری جنسیتی را نشان دهد. اما موارد دیگری نیز وجود دارد که کیفیتی مشابه سینمای «اکسپلوزیو» دارد. هی دو تا زن و یک مرد دارند با هم رابطه جنسی برقرار میکنند بهتره یه کم از اونو نشون بدیم … من تسریع میکنم که این اصلا چیز بدی نیست. – این مساله پویایی اروتیکی به فیلم میدهد – اما چندان با زمینههای آموزنده آن جور در نمیآید. فیلم به طرز عمیقی وارد مساله BDSM میشود گاه به نظر میرسد که کمی واقعیتر و کمی غیر صریحتر از «پنجاه طیف خاکستری». (جا دارد که به این مساله اشاره شود که «رابینسون» یکی از نویسندگان و کارگردانان «خون حقیقی» و «کلمه ال» بوده است). اگرچه «پروفسور مارستون و زنان شگفتانگیز» در دید کلی از لحاظ تاریخی دقیق است اما در جزئیات داستان آزادی بیشتری به خرج داده است. به عنوان مثال، ما میدانیم که پدر پسران «الیو» و فرزندان «الیزابت» همگی «ویلیام» بوده و «الیو» و «الیزابت» قبل و بعد از مرگ «ویلیام» در سال ۱۹۴۷ با هم زندگی میکردند اما هیچ چیز قطعی در مورد ماهیت رابطه آنها وجود ندارد. آیا هر دو زن او بودند که از رابطه جنسی جداگانه با «ویلیام» لذت میبردند یا معشوقه یکدیگر بودهاند؟ این فیلم دیدگاه دوم را بر میگزیند، اما این تنها یک چشم انداز احتمالی است. از طرف دیگر خلاصهای از نظریه DISC و فلسفه «مارستون» درباره «واندر وومن» مطابق با واقعیت است.
«ربکا هال» عملکردی بینظیر از خود ارائه میدهد. – به قدری خوب است که ارزش به یادآوری در آخر سال را داشته باشد (شایسته نامزدی اسکار)- «الیزابت» او نیروی طبیعت است، غیرقابل کنترل، متضاد و به طرز اجبارآوری تماشایی. «بلا هیتکوت» شخصیت خوددارتری دارد اما نمایش او چیزی کم از بازی «هال» ندارد. متاسفانه «لوک ایوانز» ثابت میکند که رابط ضعیفی میان این دو است. شاید بتوان علت آن را در اشتباه بد بازیگران دانست. بازیگری که بیش از هر چیز برای بازی در نقش شرور داستان «زیبا و هیولا» «گاستون» و سری فیلمهای «سریع و خشن» شناخته میشود برای نقش «مارستون» مناسب نیست. در تلاش برای بازی در سکوت به منظور ایفای مناسب نقش مهار شدهاش، «ایوانز» در نهایت رفته رفته از صحنه حذف میشود و ثابت میکند که توانایی نگه داشتن خود در صحنه و در حضور «هال» و «هیتکوت» را ندارد.
به طور کلی، من از «پروفسور مارستون و زنان شگفتانگیز» به خاطر عناصر ظاهری و فکریاش لذت بردم. این فیلمی سرگرم کننده است که بر اساس وقایع تاریخی با اندکی آزادیهایی که در داستان به کار رفته است ساخته شده است و نگاهی ارزشمند به داستان اصلی «واندر وومن» میاندازد. برای بزرگسالانی که حس کنجکاوی دارند این فیلم همچون قطعه همراه ناهماهنگی از یک بلاکباستر با بودجهای کلان است.