نقد و بررسی فیلم In Darkness (در میان تاریکی)

نقد و بررسی فیلم In Darkness (در میان تاریکی)Reviewed by محمدرضا on Jun 1Rating: ۵.۰نقد و بررسی فیلم In Darkness (در میان تاریکی)نقد و بررسی فیلم In Darkness (در میان تاریکی) داستانی که Agneska Holland در فیلم «در میان تاریکی» In Darkness درباره ی فاجعه ی هولوکاست روایت می کند،

User Rating: Be the first one !

نقد و بررسی فیلم In Darkness (در میان تاریکی)

داستانی که Agneska Holland در فیلم «در میان تاریکی» In Darkness درباره ی فاجعه ی

هولوکاست روایت می کند، غم انگیز و به شدت تأثیر گزار است و به احتمال زیاد در میان

مخاطبان علاقه مند به فیلم های خارجی، موفقیت چشم گیری کسب خواهد کرد.

در میان فیلم هایی که درباره ی جان سالم به در بردن از هولوکاست ساخته شده اند، فیلم

«در میان تاریکی» موضعی به نسبت غیرمعمول اتخاذ کرده است. شخصیت های داستان، هم

یهودی ها و هم غیر یهودی ها، هر کدام نیکی و پلیدی های خاص خود را دارند. آنچه در پیش

روی ماست، حکایت رنج کشیدن و حس نوع دوستی آدمی ست. این فیلم مخاطب را به درون

خود می کشاند و حس پریشانی و وحشت از فضاهای تنگ و تار را به او منتقل می کند. تماشای

بعضی قسمت های فیلم بسیار آزار دهنده ست، زیرا بخش عمده ی ماجراهای مهم آن در مجرای

فاضلاب تاریکی در زیر شهر لووف  Lvov /اتفاق می افتد. عده ای از یهودیان لهستانی بیش از یک

سال است که برای فرار از چنگ نازی ها به این محل پناه آورده اند و یک کارگر کاتولیک تنها به

انگیزه ی دریافت پول از آنها محافظت می کند.

این فیلم ابتدا در جشنواره های شهرهای تلوراید و تورنتو به نمایش درآمد و داستان آن نسبت

به فیلم هایی با موضوعی مشابه، طعن آمیز تر است و جنبه های متفاوتی از وقایع را روایت

می کند، به همین سبب انتظار می رود بسیاری از هنردوستان سراسر جهان که فاجعه ی

هولوکاست به نوعی در زندگی آنها تأثیر داشته است ارتباط عمیقی با آن برقرار کنند. در حال

حاضر سینمای لهستان این فیلم را با مسئولیت پخش شرکت Sony Classics برای حضور در

بخش فیلم های غیرانگلیسی زبان راهی جشنواره ی اسکار کرده است.

کارگردان فیلم Agneska Holland، پیش از این هم در فیلم های Angry Harvest محصول ۱۹۸۵،

و «اروپا، اروپا» Europa, Europa محصول ۱۹۹۰ به قلمرو وقایع مرتبط با جنگ جهانی دوم گریزی

زده بود، اما این اولین فیلم اوست که عمدتاً به تجربه ی زندگی در اردوگاه های محل سکونت

یهودی ها/ گتو می پردازد. David F. Shamoon برای نوشتن فیلمنامه ی اثر که اولین تجربه ی

به شمار می رود، از کتاب «در گندابراه های شهر لووف» نوشته ی رابرت مارشال بهره جسته

  و ماجراهای حقیقی آن به جنبه ی داستانی بخشیده است. شهر لووف که در غرب اوکراین

واقع است و پیش از وقوع جنگ تحت کنترل دولت لهستان بود و بعد از آن با هم پیمانی اوکراین

و آلمان تحت سلطه ی ارتش نازی قرار گرفت. در سال ۱۹۴۱ بالغ بر ۲۰۰،۰۰۰ شهروند یهودی

ساکن این شهر بودند، اما پس از گذشت چهار سال تنها ۳۰۰ نفر از این افراد زنده ماندند.

تعداد کمی از این افراد، زنده ماندن خود را مدیون تلاش های شخصی به نام لئوپولد سوشا

(با بازی Robewrt Wieckiewicz) بودند. سوشا کارگر بخش فاضلاب است و هیچ علاقه ای به

یهودیان ندارد. یکی از درجه داران نازی اوکراینی به نام بورتنیک (با بازی Michal Zurawski) او

را مأمور می کند تا مجراهای فاضلاب شهر را بگردد و یهودیان سرگردانی را که احتمال دارد از

عملیات تخلیه و اعزام به اردوگاه زندانیان گریخته باشند، پیدا کند.

سوشا در ازای هر شخص یهودی که گیر بیندازد مبلغ بالایی پاداش خواهد گرفت، اما در میان

مجراهای متعفن شهر، با یهودیانی برخورد می کند که پیشنهاد بهتری برای او دارند. وسوسه

ی کسب سود مالی بیشتر، او را که پیش از این دزد بوده است، به دام می اندازد. پس از یک

صحنه ی تعلیق آفرین در اوایل فیلم که برخورد او با عده ای یهودی مخفی شده را نشان می

دهد، در گزارش خود به همکارش عنوان می کند کسی را پیدا نکرده است.

سوشا با سادگی و ذات فسادپذیر خود، بی آنکه نیت خیری داشته باشد در مخفی کردن یهودیانی

که در زیر زمین می بیند مشارکت می کند. کاملاً واضح است که او این کار را از روی انگیزه ی

مذهبی و اعتقادی خود انجام نمی دهد و به خوبی آگاه است که اگر کسی از موضوع با خبر شود،

خودش، همسرش و دخترشان کشته خواهند شد. سوشا یکی از همان قهرمان های ساده ی

داستان های کلاسیک است. میتوان او را به نسخه ی زمخت و بی ظرافت شخصیت ریک در فیلم

«کازابلانکا» تشبیه کرد، کسی که قصد ندارد از هیچ کدام از طرفین جانبداری کند اما در نهایت کار

درست را انجام می دهد. او بر خلاف «اسکار شیندلر» از روی حس نوع دوستی کاری نمی کند

و تا حدی بنده ی پول است، اما در نهایت نیکی درونی اش بر او چیره می شود.

اما درباره ی شخصیت های یهودی باید گفت که گاهی اوقات به دلیل تاریکی فضا تشخیص آنها از

یکدیگر بسیار سخت است. در میان آنها میتوان به زوج ثروتمندی به نام ایگنسی و پائولین شیگر

(با بازی Herbert Knaup وMaria Schrader)، تعدادی کودک، زن جوان و حساسی به نام کلارا کلر

(با بازی Agniewszka Grochowska) و مرد جوانی به نام موندک مارگولیز (با بازی Benno Furmann)

اشاره کرد. در یکی از بخش های فیلم، موندک که سابق بر این مانند سوشا مجرم بوده، جان خود

را به خطر می اندازد و به خاطر کلارا دزدکی وارد اردوگاه جانووسکا می شود تا خواهر او را نجات دهد.

در یکی دیگر از بخش های فیلم، در میان وضعیت غیرقابل تحملی که در گندابراه سرد و مرطوب و

متعفن ایجاد شده است، زنی باردار می شود. گروه با چالشی مواجه می شوند و باید تصمیم بگیرند

با نوزادی که اگر متولد بشود صدای گریه اش بدون شک مخفیگاه آنها را آشکار می کنند، چه کنند.

Holland و تصویربردارش Jolanta Dylewska با استفاده از دوربین های جدید red و همچنین نورپردازی

صحنه هایی که در زیر زمین گرفته شده اند به وسیله ی چراغ قوه، موفق می شوند دنیای زیرزمینی

غم انگیز، اختناق آور و وحشتناکی را خلق کنند که در آن امکان دارد همه چیز در لحظه به پایان برسد

و یا تا مدتی نامعلوم ادامه داشته باشد.

بعضی از صحنه های میانی،‌به خصوص صحنه ی گم شدن دو کودک در دالان های مارپیچ و صحنه ی

به وجود آمدن سیلاب در اثر طوفان شدید، به شدت تنش آور هستند. اما در کل Holland در مقابل

وسوسه ی ایجاد تعلیق ها و فضاهای پرتنش – تنها به خاطر ایجاد اضطراب – مقاومت می کند.

برخی از تصاویر فیلم حالت نمادین دارند – در نقطه ای از فیلم یهودیان درست زیر زمین یک کلیسای

جامع مستقر شده اند- و تاریکی فضا نیز باعث شده بعضی از اتفاقات و سرانجام آنها مبهم و غیرقابل

تشخیص بنمایند. اما شرایط بحرانی و ماندن بر سر دو راهی به خوبی تصویر شده و  تغییرات ظریف

و گام به گام شخصیت سوشا و تبدیل شدن فردی منفعت طلب به یک نظام کمک رسانی تک نفره،

بسیار تحسین برانگیز و باور پذیر صورت می گیرد که البته نقش آفرینی فوق العاده ی Wieckiewicz هم در این موضوع سهم به سزایی دارد.

Erwin Prib در مقام طراح صحنه و Katarzyna Lewinska و Jagna Janica به عنوان طراحان لباس،

کار خود را به بهترین شکل انجام داده و فضایی مطابق با زمان و شرایط داستان به وجود آورده اند.

استفاده از شش زبان متفاوت (لهستانی، آلمانی، ییدیش – مخلوطی از آلمانی و عبری – اوکراینی،

عبری و روسی) ویک گویش خاش محلی خاص(گویش لهستانی بالاک)، فضای واقع گرایانه ی فیلم را تقویت می کند.

البته افرادی هستند که در کل با بیان روایات داستانی درباره ی فاجعه ی هولوکاست مخالفند. بخشی

از این مخالفت ها به این دلیل است که نبایست چنین فاجعه ی عظیم و وحشتناکی را با نقش بازی

کردن و گنجاندن آن در قالب فیلم، کوچک و بی اهمیت جلوه داد. دلیل دیگر این است که این داستان

ها معمولاً چیزی درباره ی کشتار وسیع واقع شده نشان نمی دهند و از آن به عنوان زمینه ای برای

نمایش جان سالم به در بردن عده ای اندک بهره می گیرند. این فیلم هم مانند فیلم های شناخته

شده ی هم نوع خود «فهرست شیندلر» و «پیانیست»، ممکن است به پشتوانه ی دلیل دوم اعتراضاتی را برانگیزد.

حدس زدن سرانجام ماجرا ها کار سختی نیست (هرچند داستان پیچ و خم های عجیب و طعن آمیزی دارد) و تاب آوردن مسیر رسیدن به نقطه ی پایان کمی کسل کننده است، با اینحال فیلم Holland و Shamoon به اندازه ی کافی نکات جذاب و غیرمعمول در خود دارد که ارزش تماشا کردن داشته باشد.

About Mrezangi

Check Also

ماتریکس 2021

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید!

نقدی بر «رستاخیزهای ماتریکس» :خانم واچوفسکی؛ کاش یک ماتریکس را برای ما باقی می‌گذاشتید! از …