نقد و بررسی فیلم Film Stars Don’t Die In Liverpool (ستارگان سینما در لیورپول نمیمیرند)
با وجود بازی فوقالعاده، فیلم «ستارگان سینما در لیورپول نمیمیرند» یک تجربه بسیار ناخوشایند است و پیش و پس رفتن بدون نظم و دلیل داستان
، هیچ کمکی به پیشرفتن آن نمیکند. گاهی اوقات پیچیدگیها و فلش بکها از حال به گذشته (و بالعکس) فقط بیننده را سرگشته میکند. Film Stars Don’t Die In Liverpool بر
روی رابطه یک بازیگر جوان «پیتر ترنر» (جیمی بل) (Jamie Bell) و معشوقه بسیار مسنتر (،معروفتر) و برنده اسکار او، «گلوریا گراهام» (آنت بنینگ)
(Annette Bening) متمرکز است؛ وقتی که «پیتر» پرستاری از معشوقعهاش را بعهده میگیرد، فیلم برای انتقال درد و رنج او، بیش از حد روی رابطه
آنها کار میکند. پرشهای مکرر و مرتب زمانی، که در تلاش است مراحل گوناگون رابطه آنها را به نمایش بگذارد، بجای آنکه منطقی و معقول باشد
، بیشتر شبیه پازلی است که نصف قطعاتش گم شده است.
فرضا اگر فیلمی براساس داستان واقعی ساخته شده باشد، لازم نیست که حتما این امر ذکر شود. شخصیت «گلوریا گراهام» در فیلم، از چیزی که در زندگی واقعی از او دیدهایم آرامتر است. «گراهام» در سراسر هالیوود به این شهرت داشت که روی ظاهرش بسیار حساس و متعصب بود.( در فیلم هم اشارههایی به این نکته شده است. برای مثال او برای ممانعت از ریزش موهایش، از انجام شیمی درمانی سرباز میزند.) ازدواج چهارم او با ناپسریای که از ازدواج دومش میشناخته (از سن ۱۳ سالگی با پسرخواندهاش رابطه داشته است.) یک رسوایی خالص است. فیلم به این مورد اشاره نمیکند. همچنین وقایعی که در داستان روایت میشوند، در حقیقت بسیار دیرتر به وقوع میپوندند. تولید فیلم براساس خاطرات «پیتر ترنر» و اتفاقات بین سالهای ۱۹۷۸ (وقتی که آن دو باهمدیگر آشنا میشوند) و ۱۹۸۰ (وقتی که «گراهام» میمیرد) انجام شده است.
بهترین سکانس فیلم، یکی از فلشبکهای آغازین آن است؛ جادوی خاصی در آن صحنه وجود دارد که «پیتر» و «گلوریا» با آهنگ دیسکو میرقصند. آن قسمت که آنها به سینما میروند تا فیلم «بیگانه» را نگاه کنند هم، بهمین اندازه خوب است. متاسفانه بیشتر فیلم در روزهای پایانی زندگی «گلوریا» میگذرد؛ و در این دوره او درد زیادی را متحمل میشود و عملا بی حرکت است. «پیتر» و مادرش (جولی واترز)(Julie Walters) وظیفه پرستاری از او را دارند. کارگردان «پل مکگیگان» (Paul McGuigan) با کاهش نور و افزایش سایهها، صحنه را عبوس میسازد. شاید دلیل اینکه چرا ستارگان سینما در لیورپول نمیمیرند این است که، این مکان برای زندگی کردن بسیار خستهکننده است. «وودی الن» هم معمولا برای پرزرق و برق نشان دادن «نیویورک» مورد انتقاد قرار میگیرد. «مکگوینن» دقیقا نقیض این امر را مرتکب شده است.
«بنینگ» به اندازه «گلوریا» حیرتآور است، و حال و هوای یک ستاره درحال غروب را بخوبی منتقل میکند. بخصوص در فلشبکها میتوانیم آن شور و انگیزهای که «پیتر» را فریفته ببینیم. بعدا او به سمت نقش یک مریض در حال مرگ روانه میشود. بازی او باورپذیر است، اما باید بگویم که دهها بازیگر زن دیگر هم این نقش را بازی کردهاند، و هرکدام دستکم به اندازه او خوب عمل کردهاند. «جیمی بل» عبوس و راکد است. او خوب بلد است اخم کند، اما انس گرفتن با او سخت است زیرا شخصیت وی بسیار سطحی است. «جولی والترز» همان آدم دلفروز همیشگی است، بدون خودنمایی کار میکند و بالاخره اندکی طنازی به این فیلم از بیخ و بن بیمزاح رخنه میکند.
Film Stars Don’t Die In Liverpool هم مثل سایر فیلمهایی که با موضوع مرگ در اثر سرطان ساخته شدهاند، آنقدرهنری نیست که شایان توجه باشد. فیلم از ایجاد مصیبتهایی که با تغییر داستان حاصل میشوند و معمولا در فیلمهای ملودرام میبینیم، اجتناب میکند. با این تفاسیر اگر خوره فیلم نیستید و درگیر دوره طلایی زندگی ستارگان سینما نیستید (گلوریا در فیلم «زندگی زیبا است» نقش «ویولت» را ایفا کرد، و برای فیلم «بد و زیبا» در سال ۱۹۵۲ برنده جایزه اسکار شد.)، احتیاجی به دیدن این فیلم ندارید.