نقد و بررسی فیلم «بازدارندهها» (Blockers)
حتی قبل از اینکه این فیلم در فستیوال جنوب از جنوب غربی(SXSW) با آن استقبال فوقالعاده از سوی تماشاگران مواجه شود، «بازدارندهها»
(Blockers) با آن تریلر معروف که در آن «جان سینا» یک قوطی آبجو را داخل مقع*د خود میکند برای بسیاری از افراد شناخته شده بود. این
یکی از شوخیهای بسیار مورددار کارگردان این اثر یعنی «کی کنن» در این اثر که کمدی ای با محوریت شوخیهای جنسی است محسوب
میشود، اما شاید بشود گفت که تنها موردیای است که درست است و در جای خود قرار دارد. اولین تجربهی کارگردانی آقای «کنن» در کنار
آثاری مثل «همسایهها»(Neighbors)،«سوپربد»(Superbad) و «دمده»(Old School) قرار میگیرد که داستان فیلم بهگونهای است یک مهمانی
تبدیل به موقعیتی کمدی میشود که در آن تفاوتهای بین نوجوانان و بزرگسالان و در واقع بحرانهای نوجوانان و همچنین مسئولیتهایی که
بزرگسالان در این زمان عهده دارند را یادآوری میکند. آقای «کنن» به حد مساوی دربارهی هر دو مسئله صحبت میکند؛ هم دربارهی اینکه
چگونه نوجوانان سعی دارند اولین تجارب عاطفی خود را در شب جشن «پرام» به دست بیاورند و اینکه چگونه والدین سعی میکنند آنها را
از این کار بازدارند. تفاوت در اینجا این است که زنان این فیلم را در دست خود دارند که همچون «پای آمریکایی»(American Pie) ای است که
در زمان پیامهای متنی در سینماها به روی پرده رفت.
به نظر میرسد که فیلم «بازدارندهها» با داشتن ۵ نویسنده با دیدگاههای متفاوت و متنوعی در ساختِ خود مواجه میشد اما داستان مشخص و یکدستی که این اثر دارد به نظر نمیرسد که با چنین مشکلی وجود داشته باشد. بیشتر حجم اکشن این اثر در طی یک روز طولانی اتفاق میافتد و بیشتر بارِ آن بر روی دوش دو شخصیت با جنب و جوش بالا است که افراد کاریزماتیکی هستند. هر کدام از خانوادهها یک سری مشکلات خاص خود دارند؛ مادر تنهای داستان یعنی«لیسا»( با بازی زیبای لزلی من) با جداییِ قریبالوقوع دختر خود، جولی(با بازی کاترین نوتون) برای رفتن به دانشگاه مشکل دارد و در عین حال میچل(با بازی «جان سینا» که نقش معمول خود را با قدرتی بیشتر از همیشه بازی کرده است) به دختر خود یعنی «کایلا» بیش از حد اهمیت میدهد، بهگونهای که انگار بهترین دوستان یکدیگر هستند. هانتر(ایک بارینهولتز) تنها میخواهد که دختر درونگرای خود یعنی «سم»(گیدئون آلتون) زمان خوبی را سپری کند.
مثلث والیدینی که ما در این فیلم با آنها سر و کار داریم یک صحنهی ابتداییِ بسیار درخشان دارند که به ما نشان میدهد فارغ از اینکه در ادامه چه اتفاقی روی بدهد، مطمئن خواهیم بود لحن کمدی فیلم کیفیت بالایی خواهد داشت و گروهی که آنها تشکیل میدهند مقدمهای بر اشتباهات آینده خواهد شد. همینطور که به جشن پایانِ سال دبیرستان یا همان «پرام» نزدیک میشویم، جولی در کافهتریای مدرسه به دوستانش میگوید که قصد دارد در پایان مراسم رابطهی جن*سی برقرار کند(«سم» در حالی که دختری را زیر چشمی نگاه میکند پاسخ میدهد که:«ئه چه خوب، من سوپ میخورم»). کمی نگذشته است که «جولی» دوستانش را مجبور میکند که قولی به همدیگر دهند؛ اینکه در پایان شب، هر ۳ بکار*ت خود را از دست خواهند داد. برای «جولی»، این بدان معنا خواهد بود که با دوست دراز مدت خود(گراهام فیلیپس) قرار و مدار بگذارد، در حالی که کایلا به پسری مست(مایلز رابینز) نظر دارد و سم در حالی که همچنان گیج و منگ است تصمیم میگیرد که به فردی که شاید ذرهای هم برایش احترام قائل نباشد(جیمی بلینگر) فکر کند.
پس از اینکه آنها از یکدیگر جدا میشوند، هر کدام به مسیر خود میروند و صد البته، متوجه نیستند که والدین آنها میتوانند پیامهایشان را بر روی یک کامپیوتر خانگی ببینند. در همان حال که والدین در حال تجربه کردن یک سری از احساسات سریع هستند و بسیار عصبانی و در عین حال نمیدانند چه باید کرد اما دربارهی یک چیز مطمئن اند آن هم اینکه تصمیم میگیرند فرزندان خود را تعقیب کنند تا بتوانند جلوی روی دادن این اتفاق را بگیرند.
«هانتر» سعی میکند که دیگران را از انجام این کار باز بدارد و نگذارد که شب جشنِ فرزندان خود را خراب کنند اما او موفق به این کار نمیشود و با مشکلی که برایش پیش میآید مجبور به کنار کشیدن از قضیه میشود. از اینجای داستان سفر پرماجرای والدین ما به نقاط مختلف شهر شروع میشود و آنها به دنبال ماشینی که فرزندانشان را اول به مراسم جشن پایان سال و سپس به یک مهمانی داخل منزل یکی از بچهها و در نهایت به هتلی میبرد به راه میافتند. اگرچه، در میانهی راه و به دلیل تصادفی که پیش میآید، هر دو گروه در موقعیتی قرار میگیرند که فرصت این را پیدا کنند تا با یکدیگر دربارهی مخصمهای که در آن گرفتار شده اند صحبت بکنند. «بازدارندگان» موفق میشود تا بازنماییِ جالبی از مشکلات والدین و فرزندان در سن بلوغ باشد در عین اینکه لحن کمدی خود را نیز به خوبی حفظ میکند.
این اثر حجم زیادی از استقبال خود را مدیون دیالوگهای تند و زنندهای است که به کار برده و البته به زنان فیلم هم این اجازه را داده است که هر چقدر که تمایل دارند از دیالوگهای اینچنینی استفاده کنند و کنجکاویهای جنسی خود را آزادانه بیان کنند.( »آل* تن*سلی برای این نیست که صرفاً بهش نگاه کنی، باید ازش استفاده کرد، مثل لوله!» این یکی از دیالوگهای زنندهی فیلم است.) فیلمنامهی این اثر پر از شوخیهای کلامیای است که فستیوال «جنوب از جنوب غربی» احتمال مجبور شده برای توضیح دادن برخی از آنها از زیرنویس استفاده بکند. اما کارگردان این اثر از شوخیِ فیزیکی هم به همین اندازه بهره برده است؛ برای مثال، در جایی از فیلم داریم که والدین دور خانهای مشغول پرسه زدن هستند که در آن، زوجی مشغول انجام یک بازی مستهجن با چشمهای بسته هستند و در آن به صورت ناخودآگاه اندام ج*سی فرد دیگر را میگیرند. یکی از بهترین سکانسهای فیلم هم جایی است که در آن، «مَن»(که بهترین بازی خود را در این اثر انجام داده است) مشغول انجام جاسوسی از دختر خود در یکی از اتاقهای یک هتل است.
دخترها در مقایسه با والدین خود بسیار عادی به نظر میرسند. آنها تنها و صرفا قصد دارند که لحظات خوشی را سپری کنند در حالی که رفتار عقدهگونهی والدینشان بیش از اینکه نشانگر نگرانی آنها برای فرزندانشان باشد، بازنماییای از مشکلات رفتاری و شخصیتی خود آنها محسوب میشود. این فیلم بهگونهای در تضاد با نمونههای مشابه یعنی کمدیهای اینگونه با محوریت مسائل عاطفی و ج*سی است چرا که در طول کل اثر هیچکس کارِ واقعا اشتباهی نمیکند و فرزندان خانواده هم در کل سالم هستند. آقای «کنن» قبل از این اثر نویسنده آثاری مثل «آوازخوان حرفهای»(Pitch Perfect) را به عهده داشته است اما نوع کمدی آن سه گانه به گونه ای بود که به یه موقعیت رئال و واقعی پیچشهای کارتونی میداد.
از دوران آقای «جان هیوز»، کارگردان مطرح آمریکایی مدت زیادی میگذرد؛ سیاستهای جن*سی «بازدارندهها» به حدی دقیق طراحی شده است که بسیار سخت میشود به آن برای گذر کردن از خط قرمزها ایراد گرفت. والدین تصورات خیلی بدی از این قضیه دارند و نمیتوانند غرایز نوجوانان را به خوبی درک کنند و اینکه آنها واقعا کار بدی نمیکنند، اما هنگامی که این نکته را درک میکنند دیگر بسیار دیر شده است که بتوانند عقب نشینی کنند.
بازیگران نوجوان هم همگی نقشهای خود را به خوبی ایفا کرده اند، «نوتون» از آن دسته نوجوانهایی است که به چیزی جز رابطهی ج*سی فکر نمیکند، «ویسواناتان» انسان بامزهای است و «آدلون» انسان بسیار گوشهگیری است. آنها در واقع صرفا آینهای برای پدرانشان هستند تا حسرتها و پشیمانیهای خود را در آنها ببینند. «خدایا، چرا رابطهی ج*نسی انقدر بده؟» این سوالی است که یکی از دخترها از پدرش میپرسد و خب مشخصا این سوالی نیازی به جواب دادن ندارد. در فیلم «بازدارندهها»، رابطهی ج*سی تابوی بزرگی است که صرفاً تنها زمانی که دربارهش صحبت بکنید تبدیل به مشکل میشود. مشکل واقعی جایی است که باید دید آیا والدین و فرزندان میتوانند با این واقعیت که همه زمانی بزرگ میشوند کنار بیایند یا نه.
فیلم اول آقای «کنن» از بقیهی آثار این ژانر متمایز شده است چراکه به ندرت دیدهایم که فیلمی دربارهی زنان و به این شکل ساخته شود و فیلم بهگونهای مردان را هم دست میاندازد. مردها در این اثر به خوک تشبیه نشدهاند، آنها تنها چیزهایی شهوتناک برای زنان به حساب میآیند تا آزادی خود را جشن بگیرند. نوعی حس بیگناهی در این فرضیه وجود دارد که به هر برداشت عوامانهای قوت میبخشد. در این اثر، این بار مرد داستان است که خوار میشود و این مسئله باعث میشود که فرمول اثر کامل شود. حس رضایتی وجود خواهد داشت چرا که انگار برای این لحظه مدتها صبر کرده بودیم.