مثلث ترور چگونه مقهور وزارت اطلاعات شد

مثلث ترور چگونه مقهور وزارت اطلاعات شد Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Aug 11Rating:
بعد از اخبار سراسری ساعت ۲۱ روز ۱۵مرداد از شبکه یک مستندی پخش شد که در آن به زوایای پنهان اقدامات سربازان گمنام امام زمان (عج) در کشف و دستگیری مرتبطان با ترور دانشمندان هسته ای کشورمان پرداخته شد.

به گزارش کیهان، این مختصر تلاش دارد گزارشی از این مستند را به مخاطبان ارائه کند، مخاطبانی که بی صبرانه به دنبال دانستن حقایقی از تلاش های فرزندان این مرز و بوم در کشف و خنثی سازی توطئه های دشمنان بوده و هستند …

و اما کلوپ ترور

مستند «کلوپ ترور» روایتی است از اقدامات برق آسای سربازان گمنام امام زمان(عج) در دستگیری کلیه عوامل ترور شهدای هسته ای کشور،به طوری که بخشی از اعترافات متهمین مثلث ترور با تمام جزئیات در این مستند، بیان شده است.

در لابه لای علوم گنجانده شده در کتب مختلف، آشکارترین تعریف ترور و تروریسم، از میان برداشتن فرد یا جمع خاص است ، ولی تاریخ جمهوری اسلامی ایران بر خلاف این ادعا را اثبات کرد، چرا که با ترور دانشمندان هسته ای کشورمان، ایران روز به روز به حرکت صعودی خود در مسیری که دشمنان را به ترور وا داشت، ادامه داد تا جایی که ترور مقصدی شد برای رسیدن به مقصود!

روایت پیروزمندانه سربازان گمنام امام زمان (عج) در انهدام وضربه زدن به شبکه تروریستی «مثلث سیاه» یعنی آمریکا، انگلیس و اسرائیل که اهداف متعددی را برای آسیب رساندن به ملت جمهوری اسلامی ایران و در راس آن جامعه علمی این مرز و بوم نشان کرده بودند، دلیلی بر این مدعاست.

ترور چگونه تعبیر شد؟

ترور در مسیر جهاد علمی، برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، ساعت ۶ و ۳۰دقیقه صبح یکشنبه ۲۲ دی ماه ۱۳۸۸ حوالی منطقه قیطریه تهران لحظاتی بعد از ترور و به شهادت رساندن دکتر مسعود علیمحمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران تعبیر شد.

عامل ترور شهید مسعود علی محمدی باصراحت لهجه اش – که نشان از خیانت پیشگی او دارد – روز حادثه را چنین توصیف می کند: ساعت ۴ صبح از خواب بلند شدم، قبلش تماس گرفتم، برنامه تغییر نکرده بود، طبق همان شرایط روز قبل پیش رفتم، موتور را پارک کردم کنار درخت…

و همسر شهید علیمحمدی که خود ناظر صحنه ترور است می گوید : همین که در را بستم، صدای انفجار را شنیدم.

ملت ایران با استناد به پیشینه و عقبه علمی خود که در صدر علمی نه تنها خاورمیانه بلکه جهان قرار دارد چرا که نبوغ شهدای هسته ای دلیلی بر این ادعا است، از همان ابتدا با « شعار مرگ بر اسرائیل» سرنخ های عاملان ترور را به خوبی نشانه رفتند، نشانی که با شعار«مرگ بر اسرائیل» خودنمایی می کرد.

اسرائیل از پیشرفت هسته ای می ترسد نه از بمب اتم

البته معدوم جمالی فشی عامل ترور شهید علی محمدی پس از دستگیری پرده از ماهیت جعلی بودن و ترس از پیشرفت کشورمان را این گونه و با این جملات برداشت: اسرائیل از بمب اتم نمی ترسد،از پیشرفت هسته ای ایران می ترسد.

اما اتاق فرماندهی ترور اگرچه در تل آویو تشکیل جلسه می داد ولی فرمان را از واشنگتن و لندن یعنی آرامگاه سیا و MI6 دریافت می کرد، چنان که آرییه داد عضو کنیست رژیم صهیونیستی اقرار می کند : با افراد مختلف! و حتی مجاهدین خلق در مورد ترور دانشمندان هسته ای ایران به توافق رسیدیم، ما قصد داریم به آنها صدمات جدی وارد کنیم.

جمالی فشی آینه آینده خیانتکاران

معدوم مجید جمالی فشی عامل ترور شهید دکتر مسعود علیمحمدی راهی را انتخاب کرده بود که پایان آن، آغاز راه عملیات برق آسا و غرورآفرین برای سربازان گمنام امام زمان (عج) بود، پایانی که جمالی فشی از عاقبت شوم آن لحظاتی قبل از اجرای حکم اعدام خود این گونه بیم داده بود: واقعا آخر راه کج و بدی همینه – همین که من اینجا وایستادم – من آینه آیندشونم.

ولی گویا اعلام خطر جمالی فشی برای کسانی که این راه بی بازگشت را انتخاب کرده بودند، دیر بود به طوری که اقدام سربازان گمنام امام زمان (عج) در دستگیری و انهدام تیم آنها به خوبی راوی این مهم است.

اعضای تیم ترور دانشمندان هسته ای

و اما تیم ترور چه کسانی بودند؟ از چه زمانی شروع کردند؟ و چگونه کار کردند؟

مستند کلوپ ترور سعی کرده است تا پاسخ این سوالات را از لابه لای اعترافات متهمین پیدا کند و به عبارتی اثبات کند ادامه خیانت به ملت ایران به یمن نفس گرم شهدا در نقطه ای خواهد شکست و این مستند دلیلی براین ادعاست.

بهزاد عبدلی، فیروزه یگانه با اسم مستعار ساناز، مریم زرگر، رامتین مهدوی موسایی و آرش خرد کیش با اسم های مستعار فرشید، بهزاد و آران، اعضای تیمی هستند که راه جمالی فشی را پیموده و در انتظار عاقبت او نیز هستند.

بهزاد عبدلی در مقابل لنز دوربین، نحوه جذب خود دراین تیم را فقط با کنار هم چیدن چند کلمه عنوان می کند «سال ۸۶ یواش یواش جذب تیم تروریستی … شدم».

فیروزه یگانه با اسم مستعار ساناز نیز در این رابطه می گوید «با یک خانمی به نام مریم زرگر در پارک آشنا شدم».

مریم زرگر با ادبیاتی مجازی می گوید: «من از طریق چت با فردی به نام پارسا آشنا شدم، در سال ۸۸ من را برای آموزش به اسرائیل اعزام کردند».

رامتین مهدوی موسایی نیز مدعی می شود: «از طریق سایت… با این گروه آشنا شدم».
یکی از مهم ترین عناصر این تیم نیز خود را آرش خردکیش با اسم های مستعار فرشید، بهزاد و آران معرفی می کند ، فردی که به عنوان یکی از مهره های کلیدی تیم ترور به شمار می رود.
مریم ایزدی، فواد فرامرزی، نشمین زارع با اسم مستعار شادی که از پاییز سال ۸۹ با این گروه آشنا شد، محسن صدقی آذر با اسم مستعار سعید که از سال ۱۳۸۹ توسط پدرش با این گروه آشنا شده است، ایوب مسلم، تارا باقری با اسم های مستعار نغمه و ندا، مازیار ابراهیمی با اسم های مستعار سامان، امیریل و امیرعباس که مسئول اصلی چند عملیات ترور است از دیگر اعضای این گروهک به شمار می روند.

همکاری برخی از کشورهای همسایه با تروریست ها

در تحقیقات بدست آمده از اعضای دستگیر شده این تیم سازمان یافته تروریستی متاسفانه مستنداتی ازهمکاری اقلیم مجاور مبنی بر در اختیار قرار دادن خاک خود در جهت آموزش و همچنین همکاری یکی از کشورهای همسایه در جهت اعزام این تروریست ها به لانه عنکبوتی موساد در حومه تل آویو یافت می شود.

بهزاد عبدلی یکی از اعضای تیم ترور که از سال ۸۶ با این تیم و عوامل پشت پرده آن در ارتباط است در این زمینه می گوید: اوایل سال ۸۸ از من همکاری خواستند و اعلام کردند: این گروهک از طریق آمریکا و اسرائیل شارژ مالی می شود.

ساناز یا همان فیروزه یگانه در تشریح فعالیت خود می گوید: بهزاد به من گفت که بهتر است بیای تهران، واسه دوره آموزشی، می خواهیم به یک جایی اعزام بشویم.

اسرائیل محل آموزش تیم ترور دانشمندان هسته ای کشور

چگونگی تشکیل تیم ترور در خلال تشریح اعضای این تیم به خوبی نمایان است، مخصوصا وقتی بهزاد عبدلی ادامه می دهد: ازمن خواستند که یک دوره توی«اقلیم مجاور« ببینم، دوره اطلاعاتی، وقتی من به آنجا رفتم من را به یک آقا معرفی کردند، من به همراه این آقا به یک کمپ رفتیم اونجا واسه دوره آموزش، دوره آموزش نظامی دیدم، موتور سواری، آموزش تیراندازی، دفاع شخصی، این آموزش ها را انجام دادیم، آموزش اطلاعاتی هم به ما دادند، مثلا اگر اطلاعاتی چیزی خواستند جمع آوری کنیم، چه جوری عکس برداری کنیم.

اعضای تیم ترور در پادگانی در حومه تل آویو مستقر شده و شیوه کلاسیک ترور اسرائیلی که پیش از این در کشورهای عربی- اسلامی توسط رژیم صهیونیستی انجام می شد را فرا می گرفتند.

آرش ادامه می دهد: داخل پادگان ما را با خودرو بردند، یک سوله کوچکی بود، که اول آموزش ها داخل آن سوله بود که داخل آن سوله اول اول در مورد سلاح ها بود، بعد از سلاح ها در مورد بمب تئوری صحبت کردند، بعد در مورد مونتاژ بمب صحبت کردند.

وعده کمک مالی آمریکا به تیم ترور

اما طمع همیشه یک پای ثابت جرم و جنایت بوده و وعده حمایت مالی زیباترین نوع آن به شمار می رود به طوری که بهزاد عبدلی یکی از اعضای اصلی تیم ترور به این نکته اشاره می کند و می گوید: به ما قول حمایت مالی داده بودند، قول تضمینی داده بودند که هیچ مشکلی برای ما پیش نمی آید.

استفاده ابزاری از زن در عملیات های ترور

اما یکی از ترفندهایی که در این پروژه برای اولین بار طراحی شده بود استفاده از زنان به عنوان ابزار عملیات های تروریستی بود؛ البته در این میان حتی از بردگی جنسی نیز دریغ نشده است
محسن صدقی آذر که سعی دارد به صورت کامل خیانت خود را تشریح کند توضیح می دهد: این گروه به این صورت عمل می کرد که کسی که قرار بود از او جمع آوری اطلاعات شود توسط یک خانم به عنوان اغواگر به ایشان نزدیک شده و فیلمبرداری می شد از این قضایا.

تارا باقری با اسم های مستعار نغمه و ندا نیز می گوید: با اغواگری به افراد مختلفی که به من معرفی می شد ارتباط برقرار می کردم، از آن طریق و از آنها فیلم تهیه می کردم و بر علیه آنها استفاده می کردم، این فیلم ها باعث می شد که آنها اطلاعاتی را که شخصیت اصلی گروه می خواهد به او بدهد.

صدور نخستین دستور عملیات ترور

اتاق عملیات مثلث شوم ترور، زمان اولین عملیات را صادر می کند و مرحله نخست عملیات با جمع آوری اطلاعات و شناسایی دکتر مسعود علیمحمدی کلید می خورد.

روز عملیات دو نفر که از فیلتر آموزش های تل آویو بالاترین نمره را کسب کرده بودند مامور انفجار می شوند، بمب در موتوری که جمالی فشی آن را حمل می کند و قرار است مقابل درب منزل دکتر علی محمدی زنجیر شود،جاسازی شده است.

امیریل یا همان مازیار ابراهیمی در این رابطه می افزاید: اولین عملیاتی که انجام دادیم عملیات شهید دکتر علی محمدی بود، سه تا تیم بودیم، یک سری که با ماشین فقط برای پوشش و مراقبت بودند و کمی دورتر از محل حادثه و من هم با خودرویی دورتر منتظر آنها بودم که وقتی موتور را قرار می دهند در وقت مناسب که منفجر می کنند به خودروی من بیایند و از آنجا با هم متواری شویم.

آرش خردکیش می افزاید: ۵ روز قبل ا زاینکه عملیات دکتر علی محمدی انجام شود با من تماس گرفتند، و قرار شد که برای انجام عملیات بیام تهران، که اومدم تهران، به اعضای گروه پیوستم و اون جمع آوری هایی که انجام داده بودند در اون ۵ روز چک کردم.

سازماندهی این تیم تروریستی از این جهت پیچیده بوده است که اعضای تیم به صورت سلولی فعالیت می کردند و زیرشبکه ها از فعالیت گروه های موازی اطلاعی نداشتند اگرچه در برخی از موارد ماموریت شان مکمل هسته های دیگر است، به گونه ای که اعضای تیم از نحوه عملکرد سایر اعضا اطلاعی ندارند چرا که در روش سلولی هر شخص مسئول انجام وظایف محوله خود بوده و از دیگر اعضا خبری ندارد.

دریافت پیام دوم برای ترور بعدی

با دریافت پیام دیگری از اتاق ترور، عوامل تیم در خانه تشکیلاتی پونک گرد هم می آیند تا هدف بعدی را نشانه روند، یعنی دکتر مجید شهریاری استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی تهران.

بهزاد عبدلی پای ثابت تیم ترور بار دیگر از دعوت خودش برای عملیات دیگر خبر می دهد و می گوید: در سال ۸۹ اونجا به من اعلام کردند که یک عملیات در تهران انجام می شود به نام استاد شهریاری، به تهران آمدیم، موقع عملیات شد، زمان ملاقات را روی ایمیل به من ابلاغ کرده بودند و من هم چند روز بعد وارد تهران شدم، چند نفر را ملاقات کردم، مسیرهای عملیات را برای ما تشریح کردند، کار هر نفر را اعلام کرده بودند، سالار مسئول تدارکات بود یعنی هر چیزی که نیاز داشتیم سالار تهیه می کرد، علی خودش مسئول تحقیقات بود و همراه با فرشید مسئول جمع آوری تحقیقات اطلاعات در مورد نحوه عملیات بودند و ساناز هم مسئول بود عملیات را پشتیبانی کند.

اما ساناز یا همان فیروزه یگانه روند عملیات ترور استاد مجید شهریاری را اینگونه تشریح می کند: در این عملیات ما نمی دانستیم که موفقیت آمیز است یا نه، و سرنشینی که باهاش بود خانمش بود، من مسئول این کار شدم که با یک گریم خاصی که مثلا صورتم را سبزه کرده بودند، ابروهایم را درست کرده بودند، لنز گذاشته بودند به چشمانم و عینک گذاشته بودند که از شناسایی بیفتم.

بهزاد این گونه تکمیل می کند: بعد از اینکه یک روز ما به محل حادثه رفتیم و جزئیات مشخص شد که هر کدام چه نقشی داریم و چه کاری باید انجام دهیم روز عملیات حول و حوش ساعت ۶:۳۰ فرشید دنبال من آمد، با هم رفتیم به محل حادثه…

اما همراه شهید دکتر مجید شهریاری که در زمان ترور این استاد فیزیک و نابغه علمی-معنوی کشورمان هدایت ماشین را بر عهده داشت در این خصوص می گوید: یک ربع یا ۱۰ دقیقه به ۷ صبح بود که از دم در خونه حرکت کردم، شهید شهریاری سمت راست جلوی خودرو نشسته بود و همسرشان خانم دکتر قاسمی پشت سرشان نشسته بود، ما از لاین کندرو داشتیم حرکت می کردیم که به سمت مسیر که به داخل اتوبان برویم.

عبدلی می افزاید: موقع عملیات که شد به ما خبر داده شد که سوژه مورد نظر دارد به شما نزدیک می شود.

آرش که سرکرده اصلی گروهک ترور به شمار می رود در ادامه می افزاید: من بمب را به در جلوی سمت راست ماشین چسباندم، بعد ما سریع دور شدیم از محل و وارد بلوار اوشان شدیم و از انتهای اتوبان امام علی آمدیم و وارد اتوبان شدیم.

اما در این حادثه موج انفجار به حدی بود که حتی یکی از اعضای تیم تروریستی که سوار بر موتور بود به زمین می خورد.

البته در این حادثه همسر شهید شهریاری نیز که با وی همراه بود، مجروح می شود.

پایان خوش خدمتی تیم ترور به اربابان صهیونیستی

ساناز انتهای خوش خدمتی خود را این گونه عنوان می کند: وقتی خبر بردم و وقتی گفتم که شهریاری شهید شده، خانمش هم زخمی شده و اطلاع دادم، پول را به من دادند.

اما این پایان کار مثلث شوم ترور نبود چرا که داریوش رضایی نژاد هدف بعدی این تیم تروریستی اعلام می شود.

پس از عملیات شناسایی، یکم مردادماه سال ۱۳۹۰ برای این جنایت تعیین می گردد.
اما روش ترور این بار متفاوت است؛ اسلحه یکی از راکبین موتورسیکلت داریوش رضایی نژاد محقق جوان کشورمان را مقابل چشمان همسر و فرزند کوچکش آرمیتا به شهادت می رساند.

همسر شهید داریوش رضایی نژاد که لحظه ترور در خاطر او حک شده است، در این خصوص می گوید : من سریع از ماشین پیاده شدم و ضارب را دنبال کردم، چند متر از ماشین دور شده بودم که با صدای شلیک به خودم آمدم، چون ضارب داشت به سمت منم شلیک می کرد، منم افتادم، صدای موتور را می شنیدم که دور می شد.

عوامل مزدور وابسته به رژیم صهیونیستی در حالی درصدد بستن پرونده زندگی شهید داریوش رضایی نژاد بودند که پرونده خدمت و نجات او برای همیشه در اذهان عمومی امت اسلامی ایران باز خواهد ماند.

اما بهزاد عبدلی که در هر سه ترور پیشین نقش اساسی داشت برای بار چهارم برای تروری دیگر دعوت شده و اعلام آمادگی می کند.

اما پرده چهارم واقعه ترور دانشمندان هسته ای کشورمان که این بار قهرمان آن شهید مصطفی احمدی روشن بود بار دیگر با حضور بهزاد عبدلی شکل گرفت به طوری که در این خصوص توضیح می دهد: سال ۹۰ دوباره من را خواستند برای عملیاتی دیگر در تهران و اعلام کردند دقیقا همان عملیات به همان شکل صورت می گیرد و این دفعه عکسی را به من نشان دادند به اسم احمدی روشن بود.

تاکید می شود براساس مستندات، بخش هایی از جمع آوری اطلاعات بر روی ترور شهید مصطفی احمدی روشن در مکانی به غیر از خانه تیمی صورت گرفته است، چرا که چند نفر از اعضای تیم جمع آوری اطلاعات در شاخه های عملیاتی نقشی ندارند و تنها وظیفه جمع آوری و شناسایی بر روی افراد و محل ها را بر عهده دارند.

بهزاد می گوید: دراین عملیات دو بار قرار ملاقات گذاشتیم در یک کافه … واقع در خیابان خیام شمالی.

آرام، فرشید، بهزاد که اسم های مستعار آرش خردکیش است و در دو ترور قبلی نقش کلیدی داشته است، می افزاید: ۶ روز قبل از عملیات شهید مصطفی احمدی روشن به اعضای گروه پیوستم و یک جمع بندی روی تایم هایی که اعضای گروه قبلا درآورده بودند و حدود ۱۲، ۱۳ روز کار کرده بودند یک جمع بندی نهایی انجام دادیم و قرار شد روز عملیات کار را انجام بدهیم.

سرشاخه های عملیاتی ۲۱ دی ماه ۱۳۹۰ یعنی روزهای مصادف با سالگرد ترور شهید

علیمحمدی را برای ترور مصطفی احمدی روشن انتخاب می کنند.

امیرعباس، سامان، امیریل یا همان مازیار ابراهیمی نیز در تشریح این عملیات می گوید: عملیات بعدی ما عملیات شهید احمدی روشن بود، در این عملیات من مسئول عملیات بودم و وظایف طوری تنظیم شده بود که ایشان را در محله تردد خودشان در خیابان شریعتی به سمت جلفا و پل سیدخندان بمب را روی ماشین شان نصب کنیم.

البته شاید تروریست ها که نقشه های طراحان شان را قبول داشتند هیچ گاه تصور نمی کردند در کمین دوربین های امنیتی باشند چرا که تصویر یکی از ده ها دوربین امنیتی لحظاتی قبل از عملیات تروریستی را ثبت کرده است و سرنخ های مهمی را از این تیم تروریستی در اختیار دستگاه های امنیتی قرار داده است.

ناگفته نماند توسط همین دوربین ها تصویر آرش که حامل کیسه بمب بود در یکی از عملیات ها با دوربین های عملیاتی شکار می شود و مورد شناسایی قرار می گیرد.

رئیسی که برای پیشرفت زنده ماند

اما دکتر فریدون عباسی یکی دیگر از هدف هایی بود که این تیم تروریستی درصدد از میان برداشتن وی بودند اما او حالا رئیس سازمانی است که در جهاد علمی کشور پیشرو است، یعنی سازمان انرژی اتمی ایران.

دکتر فریدون عباسی با چهره ای متبسم- که شاید به ناتوان بودن دشمنان نظام می خندد- حادثه روز ترور خودش را که مصادف با روز ترور دکتر شهریاری بود این گونه روایت می کند: از نوبنیاد حرکت کردم، مسیر شلوغی را انتخاب می کردم مسیری که ماشین ها کند باشند، حرکتم را سریع کردم، می خواستم به موقع برسم به دانشگاه، چون با آقای دکتر شهریاری قرار داشتم که همدیگر را در همان اول صبح ببینیم.

دکتر عباسی ادامه می دهد: ۴۲:۷ بود که بمب به من چسبید، نزدیک میدان دانشگاه، که یک دفعه یک صدایی را شنیدم به در ماشین برخورد کرد، تا صدا را شنیدم سرم را برگرداندم موتور سوار را که با هیئت دیدم، از دیدگاه من صدا و موتور به آن شکل یعنی بمب، اینجا دیگر من فوری ترمز گرفتم و به خانمم هشدار دادم که بپر بیرون، سریع گفتم بپر بیرون، گفتم حالا تا این دور شود بخواهد بزند من ترمز گرفته ام، همزمان که کمربند را باز می کردم در ماشین را هم باز کردم و با یک لگد روی در و درب را باز کردم و پریدم بیرون، یعنی با این فرض که منفجر می شود،حداقل همسرم آسیب نبیند. یعنی فقط خودم در معرض بمب باشم، ولی دویدم به سمت عقب ماشین دیدم منفجر نشد، رفتم آن طرف دیدم همسرم پیاده نشده اینجا بود که یکدفعه حالت تقاضای وقت اضافه کردم از خدا (با خنده) یعنی گفتم تا حالا نشده دویدم دوباره سمت در ماشین و در را باز کردم و با شدت ایشان را از ماشین کشیدم بیرون، بمب منفجر شد.

مثلث ترور یارای مقابله با سربازان گمنام امام زمان (عج) را ندارد

باید خاطر نشان کرد که پیچیدگی عملیات ها، اسامی متعدد و رمزآلود، پشتیبانی های همه جانبه مثلث سیاه ترور یعنی آمریکا، انگلیس و اسرائیل هم نمی تواند تروریست ها را از کمین چشم های بیدار دستگاه امنیتی-اطلاعاتی کشور مصون بدارد و تلاش های شبانه روزی سربازان گمنام امام زمان (عج) به ثمر می نشیند.

نکاتی برای تامل

اما در پایان این چند نکته لازم به ذکر است:

۱-فرزندان جمهوری اسلامی ایران هیچگاه دشمنی مثلث شوم ترور را از یاد نخواهند برد و آرمان های شهدا را بیش از پیش دنبال خواهند کرد که موید این نکته رویش هزاران احمدی روشن در راه جهاد علمی ایران اسلامی است که نه تنها از شهادت نمی هراسند بلکه آن را افتخار می دانند که نتیجه اش رتبه اول رشد علمی در منطقه می شود.

۲-با افتادن نقاب طراحان ترور یعنی آمریکا، انگلیس و رژیم جعلی صهیونیستی، جمهوری اسلامی خود را در پیگری حقوقی در مجامع بین المللی محق می بیند چرا که کلوپ ترور تروریست ها از ماه ها پیش که سودای ایجاد مزاحمت در مسیر پیشرفت کشور را در پیش گرفت هر آنچه در چنته داشت به کار بست ولی بسیاری ازا ین ترورها و بمب ها در همان مراحل اولیه کشف و خنثی شدند.

اقدامات پیشگیرانه صورت پذیرفت و تیم هایی که قصد اخلال و خرابکاری در مراکز صنعتی و حساس کشور را داشتند منهدم شدند که تنها گوشه ای از آنها اطلاع رسانی شد اما آنچه در «کلوپ ترور» بیان شد گوشه هایی از اعترافات خیانت آلود این تیم گسترده تروریستی است و اطلاعات تکمیلی در مستندهای بعدی نیز اطلاع رسانی خواهد شد.

و در پایان با توجه به مستندات به دست آمده از محل آموزش تروریست ها در اقلیم مجاور و ترانزیت آنان به سرزمین های اشغالی از طریق خاک یکی از کشورهای همسایه این هشدار ضروری است که واکنش مناسب در مناسبات دیپلماتیک از سوی مجاری مربوطه صورت خواهد پذیرفت.

و یک سوال آخر:

چه کسی جواب چشمان معصوم آرمیتای داریوش و علی مصطفی را می دهد و مجامع پرسروصدای به اصطلاح حقوق بشر تا به کی به سکوت خود ادامه خواهند داد؟

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

کنکور

آغاز ثبت‌نام نوبت اول کنکور سراسری ۱۴۰۲

کارنامه نهایی کنکور ۱۴۰۱ منتشر شد ثبت نام داوطلبان برای شرکت در نوبت اول کنکور …