هدف امام صادق(ع) و سایر ائمه اطهار(ع) تشکیل یک جامعه نمونه اسلامی است؛ اما رسیدن به این هدف، نیاز به زمان و هزینه زیادی دارد
“عماریون”- امـام صادق(ع) در اواخـر دوران بنی امیه، شبکه تـبلیغاتی وسیعی را کـه کـــار آن اشـاعـه امـامت آل عـلی(ع) و تبیین درست مسأله امامت بود، رهبری میکرد؛ شبکهای که در بسیاری از نقاط دوردست کشور مسلمان، به ویژه در نواحی عراق و خراسان، فعالیتهای چشمگیر و ثمربخشی درباره مسأله امامت عهدهدار بود؛ اما این تنها یک روی مسأله است. تشکیلات پنهان در صحنه زندگی سیاسی امام صادق(ع) از جمله مهمترین و در عین حال ابهامآمیزترین فصول این زندگینامه پرماجراست. برای اثبات وجود چنین سازمانی نمیتوان و نمیباید در انتظار مدارک صریح بود. نباید توقع داشت که امام(ع) یا یکی از یاران نزدیکش صراحتاً به وجود تشکیلات سیاسی – فکری شیعی اعتراف کرده باشد؛ این چیزی نیست که بتوان به آن اعتراف کرد. باید در پی قرائن و شواهد ظاهراً سادهای بود که اگرچه نظر بیننده عادی را جلب نمیکند، ولی با دقت و تامل، خبر از جریانهای پنهانی بسیاری میدهد. اگر با چنین نگرشی به دوران حیات امام صادق(ع) نظر شود، وجود یک تشکیلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ایشان تقریباً مسلم میشود.
دیدگاههای مطرح شده
درباره گفتمان و رفتار سیاسی امام صادق(ع) دو دیدگاه مطرح است. بر طبق دیدگاه نخست، در اوضاع بحرانی قرن دوم که جامعه اسلامی دورانگذار خود را سپری میکرد و به واسطه توقف جنبشهای جهادی و آشنایی مسلمانان با فرهنگهای مسیحی و زرتشتی و مقوله مشارکت سیاسی رزمندگانی که از جهاد برگشته بودند، سوالهای سیاسی بسیاری در جامعه به وجود آمده بود و امام(ع) با تعطیل کردن کرسی سیاست، به دانش و تدریس فقاهت رو آوردند و در مقابل درخواستهای مکرری که از ایشان در خصوص قیام صورت میگرفت یا سکوت میکردند یا موضع مشخصی اتخاذ نمیکردند. اما بر اساس دیدگاه دوم، امام صادق(ع) نیز مانند آبا و اجداد بزرگوارشان دارای یک مکتب سیاسی بودند که منادی یک جنبش سیاسی است که سرآغاز آن غدیر و پایان آن تشکیل یک جامعه مهدوی به دست امامزمان(عج) است؛ حرکتی که از پیچهای تاریخی نظیر عاشورا در کربلا باید بگذرد و مظلومیت و تقیه را در مدینه تجربه کند تا بتواند در عصر ظهور به باروری برسد.
امام صادق(ع) به ابوبصیر میفرمودند: «ما دولتی داریم که خداوند هر زمان که اراده کند، آن را خواهد آورد.» و نیز میفرمودند: «هر کس دوست دارد که از یاران قائم باشد، به انتظار بنشیند و به ورع [پرهیزگاری] و زیباییهای اخلاقی عمل کند.»
تشکیل جامعه اسلامی
هدف امام صادق(ع) و سایر ائمه اطهار(ع) تشکیل یک جامعه نمونه اسلامی است؛ اما رسیدن به این هدف، نیاز به زمان و هزینه زیادی دارد. امام(ع) علاوه بر مواجهه علمی با زندیقان، دهریون و مشرکان، بهطور مشخص در دو جبهه سیاسی میجنگیدند. از یک سو با معتزله اموی احتجاج میکرد و از سوی دیگر با اشاعره عباسی. معتزله به تبع حسن بصری و در چارچوب یک منظومه عقلی استدلالی معتقد بودند که بنده آزاد است و در افعال خود، اعم از خیر و شر، اختیار مطلق دارد. هیچ تقدیری وجود ندارد که آدمیان را برخلاف اراده خود، به سوی اعمال ویژهای سوق دهد. بر همین مبنا در دوران بنی امیه فرهنگ سیاسی با ابتناء به ماجرای سقیفه و همچنین شورای شش نفره خلیفه دوم مسیر جریان مشروعیت را از پایین به بالا ترسیم میکردند. یعنی به نظر اعتزالیون این آحاد مردم و جامعه بودند که به حاکمیت اسلامی رنگ شرعی میزدند و حرف اول را مقبولیت مردمی میزد نه مشروعیت الهی.
ترویج خط ناب امام و امت
امام(ع) با دلایل شرعی و عقلی خط ناب «امام» و «امت» را در فرهنگ سیاسی مسلمانان ترویج میکردند و هم آنجا که اشاعره در اثبات مشروعیت بنی عباس به دنبال اثبات خط یک طرفه از بالا به پایین و انکار نقش مردم در حکومت بودند، امام(ع) ایستادند و از گفتمان اصیل اسلام دفاع کردند. در آغاز دوره خلافت عباسیان اشاعره به رهبری ابوالحسن اشعری، معتزله را به حاشیه راندند.
در الگوی اشاعره رابطه فرد و دولت از پایین به بالا نبود، بلکه از بالا به پایین ترسیم میشد. ابوالعباس عبدالله بن محمد بن علی بن عباس، پس از اخذ بیعت برای خلافت خود، خطبهای در مسجد کوفه خواند که شرح مجملی از دعاوی عباسیان درباره خلافت اسلامی، انحصار حکومت در قریش و برخی ریشههای انقلاب علیه بنی امیه را منعکس میکند. در این خطبه، سفاح مدعی شد که شناخت حق آنها برای خلافت، الزامی است. آنان با تفضل الهی خلافت را به دست گرفتهاند، نه صرفاً با موافقت مردم. سفاح اظهار کرد که این حق ناشی از قرابت آنان با پیامبر است. اینجا نیز امام(ع) موضعگیری کردند و پیوند غیر قابل انفکاک «امام» و «امت» را در مکتب سیاسی جعفری، در جلساتی که منصور دوانیقی برگزار میکرد، تبیینکردند.