“کشمیری شهید” پس از ۲۹سال کجاست؟!

"کشمیری شهید" پس از ۲۹سال کجاست؟!Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Feb 15Rating:

مرحوم حاج سیداحمد خمینی در طی سخنانی به تاریخ ۷/ ۷/ ۱۳۷۱ در دیدار با فرماندهان، مسئولان و اعضای یگان حفاظت نیروی مقاومت بسیج و پرسنل نیروی هوایی ارتش در مورد «کشمیری » چنین م یگوید: «در زمانی که حزب جمهوری اسلامی منفجر شده بود، شخصی تهای بزرگواری ترور شده بودند و جاهای مختلفی منفجر شده بود، آن شخص جنبشی که با منافقین کار م یکرد، یعنی «کشمیری » و بنا بود یک چمدان مواد منفجره را بیاورد و در کنار «حضرت امام بگذارد و در زمانی که ریاست جمهور، رئیس مجلس و نخست وزیر و وزرا خدمت «حضرت امام » می آمدند… کشمیری دبیر شورای امنیت بود و کلیه مسائلی که در آنجا میگذشت،در جریانش بود و معاونت آقای رجایی را که آن موقع ریاس تجمهور بودند، به عهده داشت. در جلسه معارفه رئیس جمهور، نخست وزیر و کابینه و رئیس مجلس و بعضی از شخصیت های دیگر با «امام » با در سه راهبیت «حضرت امام » آمدند گفتند: آقای کشمیری با یک ساک هست که در آن ساک وسایل و چیزهایی
که بناست یادداشت کنند، گفتگوهایی که بین ریاست جمهور و نخست وزیر و کابینه با امام است آنها را باید
بنویسند، کاغذ و قلم و اینجور چیزهاست.
ما قرار گذاشته بودیم که هیچ کسی را در هر مقامی که باشد، اجازه ندهیم که با وسیله ای که دستش هست بیاید، برای اینکه به این نتیجه رسیده بودیم که احتمال تعویض ساک ها، چمدا نها و یا کیفهایی که دست
وزرا یا رئیس جمهور و غیره است، ممکن است این تعویض ها صورت گیرد، کما اینکه چنین کاری در سایر کشورها نسبت به آزادیخواهان فلسطینی، توسط صهیونیست ها صورت گرفته بود. آمدند گفتند که آقای رجایی می گوید آقای کشمیری که دبیر شوراست ایشان بیاید و ایشان همه چیزهای ما را می نویسند. اگر به ایشان هم ما بخواهیم اعتماد نکنیم، پس دیگر به کی اعتماد کنیم؟ از همین سه راه بیت آمدند به من چنین حرفی را زدند. من گفتم… نه ما چنین کاری را نمی کنیم و اجازه نمی دهیم، آمدند دوباره گفتند آقای «باهنر »
و «رجایی » پیغام میدهند به ما و بالا نمی آیند و می گویند باید آقای کشمیری باشد و این ساکش را بیاورد.
سماجت کردیم و گفتیم نه چنین اجازه ای را نم یدهیم. «کشمیری » از ترس اینکه نکند آن چمدان را در سهراه بیت بگذارد و خودش بیاید خدمت امام! در آنجا بچه های حفاظت به آن ساک مشکوک شوند و مسئله روشن شود به عنوان اعتراض همراه کیفش برگشت. همان کیف در نخست وزیری جلوی مرحوم رجایی وباهنر گذاشته شد و آنجا را منفجر کرد و این دو شهید بزرگوار را از دست ما گرفتند. ۵۷

سیدرضا زوار ه ای از نمایندگان مجلس در زمان حوادث سال ۶۰ در مصاحب های در آبان و آذر سال ۱۳۷۹ درمورد کیفیت انفجار دفتر نخست وزیری چنین می گوید: «مطابق با اظهارات بازجویی که من دیدم، در روز انفجار نخست وزیری، آرایش نیروهای حاضر در نشستن، به این شکل بوده که رئیس جمهور در صدر میز)ضلع شمالی میز مستطیلی جلسه( و در سمت چپ او ]ابتدای ضلع چپ به سمت در خروجی[ نخست وزیر، بعد صندلی وزیر کشور، بعد رئیس شهربانی و بعد نمایندگان نیروهای مسلح در دو طرف میز. در سمت راسترئیس جمهور ]ابتدای ضلع طولی سمت راست رئیس جمهور[ مکان منشی جلسه قرار داشت که کشمیری در آن روز روی آن صندلی نشست. کیف بمب را در کنار پای خود نزدیک به «شهید رجایی » کار گذاشت.
کشمیری نمی بایست در آن جلسه شرکت کند و در صورت شرکت احتمالی هم باید در انتهای ضلع طولی چپ میز یعنی تقریباً آخرین فاصله از رئی سجمهور و نخست وزیر می نشست. ولی درست جلسه قبل از انفجار و نیز جلسه انفجار او در مکان کنار رئی سجمهور که جای نشستن مسئول اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری یعنی خسرو تهرانی بود، جا گرفت.

در کنار درب ورودی یعنی پشت صندل یهای نخس توزیر، وزیر کشور، رئیس شهربانی، درب ورود و خروج جلسه بود که در کنار درب با کمی فاصله، فلاس کهای آب جوش و چایی و تعدادی استکان و نعلبکی وجود داشت. کشمیری بدون کیف، از جای خود بلند م یشود. برای باهنر و رجایی چایی می ریزد. از پشت باهنر و دستجردی اینها به طرف جای اصلی استقرار خود در انتهای میز که خسرو تهرانی روی آن نشسته بود،میرود. با او مکالمه کوتاهی می کند. به جای اینکه برود و سرجای جدید خود در کنار مرحوم رجایی بنشیند، از درب خارج م یشود… ۵۸

پس از انفجار بطوری که همه چیز از پیش طراحی شده باشد، در حالی که شهیدان رجایی و باهنر به علت سوختگی شدید حاصل از انفجار از روی «دندانهایشان » شناسایی م یکنند و به سرعت توسط افرادی شایعه شهادت کشمیری پخش م یشود و در کنار آن خانواد های قلابی و همچنین تابوت و قبری در بهشت زهرا)س(برای او با هماهنگی افرادی تهیه م یشود. جسدی که برای شهید کشمیری! آماده م یشود یک کیسه خاکسترمواد سوخته اتاق است.

این شایعات ساعت ۶ صبح فردای حادثه صورت رسمی به خود یافت. پس از جلسه محرمان های که میان بهزاد نبوی، سعید حجاریان، خسرو تهرانی و مصطفی قنادها برقرار م یشود، اطلاعیه ای تنظیم و توسط محسن سازگارا معاون سیاسی اجتماعی بهزاد نبوی به صدا و سیما جهت اعلام ارسال می گردد، در این اطلاعیه که ساعت ۸ صبح از رادیو پخش می شود، «شهادت کشمیری » رسما اعلام م یگردد. در جلسه مذکور صرفا درخصوص کشمیری مذاکره می گردد و درباره دیگر اشخاص حادثه سخنی به میان نمی آید؛ این در حالی است
که در لحظه تنظیم این اطلاعیه علم کامل بر نبودن جنازه در محل حادثه، پزشکی قانونی و بیمارستا نهای تهران حاصل گردیده بوده است و همچنین سرتیپ شرفخواه و سرهنگ وصالی بر خروج کشمیری لحظاتی قبل از حادثه شهادت داده بودند. افراد دیگری نیز بر این موضوع صحه گذاشته بودند. به عنوان نمونه جلال طالبی از خروج کشمیری لحظاتی قبل از انفجار از در نخست وزیری خبر داده بود که به دنبال آن از نگهبانان و مستخدمین نیز تحقیق گشته و اطمینان حاصل م یگردد. از سوی دیگر خودروی کشمیری که صبح روز حادثه دیده شده بود، در محل خود نبوده و خانواده وی نیز از منزل وی خارج شده بودند. با این وجود برخی از اعضای نخست وزیری اقدام به شایعه شهادت کشمیری نموده بودند.

دکتر زرگر پزشک فوق تخصص جراحی در این مورد م یگوید، «… خب یک کیسه مانندی بود. پارچه ای بود. توش پودر بود خاکستر بود. رجایی و باهنر جناز هشان سوخته بود؛ ولی خب جنازه بود. کشمیری نه. ما ایستادیم فاتحه م یخواندیم، برای هر کدامشان برای شهید رجایی، باهنر و کشمیری. همان جا من گفتم: بروید جنازه مرحوم کشمیری را پیدا کنید اقلاً سرش را پیدا کنید. باید دفن بشود، تکه ای. جسدش، ممکن
نیست پودر شود. یکی از سپاه یها آنجا بود خب تیز بود. گفت: آقای دکتر چی م یگویی؟ گفتم ببین یک جایی وقتی منفجر م یشود و م یسوزد؛ اولاً به این سرعت که همه جنازه و استخوا نها که نم یسوزد، بخصوص جمجمه. داخلش آب هست. ممکن نیست ظرف ۱۰ دقیقه یک ربع بسوزد… من چندین سال کارم جراحیه…
این غیرممکنه جنازه اش پودر شده باشد… بگردید پیدایش کنید. معصیت دارد… وقتی که این حر فها را زدم با اینها ما را کناری کشیدند و شروع کردند سین جیم کردن گفتم: این بیچاره کشمیری اینجا شهید شده، اینها رفتند یک ذره خاک جمع کردند، آوردند م یگویند کشمیریه ما برایش فاتحه خواندیم. ولی این کشمیری نیست. خانواد هاش، شاید بخواهند بقایای جسد را برای دفن … آنها دوزاری شان افتاد… ۵۹»

در راستای جسدسازی کشمیری افرادی همچون علی اکبر تهرانی، محسن سازگارا و نادر قوچکانلو اقدام می کنند و با تهیه مقدماتی از قبیل تابوت و جمع آوری خاکستر از محل حادثه، در ابتدا تلاش میک‌نند آن را به عنوان پیکر شهید رجایی جا زده و پیکر آن شهید عزیز را به عنوان جسد کشمیری اعلام نمایند که با اعتراض برخی دوستان شهید و خانواده وی که در بیمارستان انقلاب اقدام به شناسایی پپکر شهید رجایی کرده بودند، خاکستر را به عنوان پیکر کشمیری اعلام مینمایند و به مقابل مجلس برده و تش ییع میک‌نند.
همزمان با تش ییع جنازه افرادی همچون علی اکبر تهرانی و سازگارا به بهشت زهرا رفته و برای هماهنگی دفن جسد کشمیری تلاش میک‌نند. در حالی که تمام مراحل قانونی همچون شناسایی اجساد، معاینه، اعلام نظر پزشکی قانونی و صدور مجوز دفن درباره شهیدان رجایی، باهنر و دفتریان به صورت کامل انجام گرفته است، هیچ کدام از این مراحل درباره کشمیری طی نم یگردد. جالب آنکه در حالیکه نسبت به جنازه ساختگی کشمیری تا این حد احساسات عمومی برانگیخته م یشود، هیچ اقدامی از سوی دفتر نخست وزیری برای
تشییع و تدفین شهید دفتریان که مدیرکل امور مالی نخست وزیری بوده است انجام نمیپذیرد.

در ادامه این مسیر، به رغم فرار همسر کشمیری با وی، فردی به عنوان همسر او در مدرسه عالی شهید مطهری حاضر گردیده و به ظاهر سازی میپردازد و حتی با استفاده از اموال بیت المال در راستای تکریمشهید! در منزل کشمیری مراسمی برگزار می نمایند.

حتی پس از پر رنگ شدن احتمال فرار کشمیری از ارائه عکس وی به فرودگاهها و نقاط مرزی کشور خودداری میشود، در حالی که عکس وی در تیراژ ۱۵۰۰ عدد از بودجه دفتر اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری به عنوان شهید چاپ و پخش میگردد.

سوال اساسی اینجاست که چرا پس از ۲۹سال پس از این واقعه‌ی مهم هنوز کشمیری به عنوان فردی که رییس‌جمهور و نخست‌وزیر یک کشور را به شهادت رسانده، مورد تعقیب و دستگیری توسط نیروهای امنیتی جمهوری‌اسلامی قرار گرفته نشده و حتی یک پیگرد معمولی بین‌المللی نیز در این زمینه صورت نگرفته است.

قرار بر این بوده که «کشمیری » شهید بماند و کسی از این قضیه مطلع نشود اما کیسه خاکستر حامل کشمیری، کار را برای نفوذ یها خراب میکند. البته مراسم تشییع جنازه و خا کسپاری «کشمیری شهید! » کنار شهیدان رجایی باهنر و دفتریان برگزار می شود اما پس از مدتی کشمیری به عنوان عامل و مجری انفجار معرفی میشود. کشمیری توانسته بود تا حد دبیر شورای امنیت در نظام جمهوری اسلامی نفوذ کند.
کارشناسان امنیتی و اطلاعاتی بر این اعتقادند که کشمیری که یک عنصر وابسته به سازمان سیا بود اگر می توانست حتی سالی یک گزارش از تحولات درون نظام با آن مسئولیت به رابطین خود م یداد. ارزش بسیار بالایی برای آمریکا داشت چه برسد به اینکه این گزارش به صورت ماهانه یا هفتگی باشد. اما اینکه با این عمل یک مهره با این پتانسیل بسیار قوی از درون حاکمیت ایران با یک سناریوی از پیش طراحی
شده، به جایگاه اصلی خود باز م یگردد، نشان از این امر است که سرویس جاسوسی آمریکا، نیروهای با نفوذ بیشتر که خطری هم آنها را تهدید نم یکند در درون نظام دارند. و اگر سناریوی کشمیری شهید! لو نمی‌رفت و کشمیری شهید می ماند. این پرونده به خیر و سلامت برای نفوذ یها و شبک ههای مخوف قدرت طلب و تجدید نظرطلب پایان می پذیرفت.

به صورتجلسه ۳۴۵ مجلس شورای اسلامی، مورخه ۲۶ / ۵/ ۱۳۶۱ توجه فرمایید: «سوال زوار های… کشمیری چه کسی است؟ کشمیری قبل از انقلاب، مدیر عامل یک شرکت انگلیسی است و رفت و آمدهای مشکوکی در جزایر خلیج ]فارس[ دارد. مدارکی که از خانه اش بدست آمده، خانواده ای بی قید و ب یبند و بار دارد.
عکسهای بسیار مستهجنی از آنجا بدست آمده. خواهرش در یک رابطه تلفنی دستگیر می شود. برادر زن «کشمیری » عباس دلنواز نامزد انتخابات از طرف سازمان منافقین، از اسلام آباد غرب است. ایشان از طریق دادستانی کل انقلاب در ابتدای انقلاب به اداره دوم ارتش معرفی م یشود و م یرود، در آنجا مشغول کار میشود. یعنی یک مرکز حساس و مرکز اسرار مهم ممکلت از اداره دوم به نیروی هوایی کسانی که به بافت نیروی هوایی و گذشته نیروی هوایی آشنایی دارند، می دانند که مرکزیت اصلی شبکه جاسوسی سی.آی. ای به
هر حال پس از انفجار در پیگیری های صورت گرفته جهت شناسایی عوامل حادثه انفجار دفتر نخست وزیری، پرونده هایی در بخش دادستانی شورای عالی قضایی، زیر نظر آقای علی قدوسی دادستان کل انقلاب و ربانی املشی دادستان کل کشور، تشکیل شده و هر دو این آقایان با جدیت مسئله را پیگیری میکنند. ۶۰

پس از اعتراض نماینده سپاه پاسدارن در پزشکی قانونی به عدم طی شدن مراحل قانونی درباره جنازه منسوب به کشمیری و محرز گردیدن دروغین بودن آن جنازه، همان تیم چهار نفره که اطلاعیه شهادت وی را صادر کرده بود )یعنی بهزاد نبوی، سعید حجاریان، خسرو تهرانی و مصطفی قنادها( اقدام به تش یکل کمیته تحقیق کرده و بدون داشتن حکم قضایی اقداماتی توسط آنها انجام م یپذیرد؛ همچون قرار دادن شنود برای منزل کشمیری )در حالی که خبر این اقدام به خواهر مسعود کشمیری رسیده بود( و بررسی منزل او با هماهنگی
برادر همسرش محمد دلنواز که خود از اعضای منافقین بوده است. اسناد بدست آمده از این منزل که از مراکز مهم بخش اطلاعات سازمان بوده و برای سازمان از اهمیت بالایی برخوردار بوده است، کلا به کمیته اداره دوم ارتش منتقل م یگردد، جایی که قبلا کشمیری و جواد قدیری نیز در آن فعال بوده اند و احتمال عقلایی برای وجود افراد دیگر مرتبط با آنها در این کمیته غیرقابل انکار است. اما بعدها ادعا م یشود از منزل او چیزی بدست نیامده است و هیچ اطلاعاتی از این بازرسی در اختیار پرونده قرار نم یگیرد. این در حالی است که منزل
آریاشهر وی محل استقرار مرکزیت بخش اطلاعات سازمان با حضور افرادی همچون جعفر تهرانی، محمد معصومی، ابوالفضل دلنواز، رضا راتبی، مریم نظام الملکی و سیمین منتظری بوده است و در آن زمان منزل  وی به دستگاه رمز کننده مجهز بوده که مانع از شنود مکالمات می شده است.

از جمله افراد آگاه و مطلع در این زمینه آقای سید اسدالله لاجوردی، دادستان انقلاب تهران بود که با بهانه تراشی های مختلف دفتر نخست وزیری و جاهای دیگر برای شورای عالی قضایی، نگذاشتند پرونده دست او بیفتد. ۶۱

پی‌نوشت‌:
۵۷-مجموعه آثار یادگار امام ره
۵۸- شنود اشباح،رضا گلپور، ج ۱، ص ۶۲۶
۵۹- همان، ص ۵۶۳
۶۰- مصاحبه موسوی اردبیلی رئیس دیوانعالی کشور، شنبه ۱۴ / ۶/ ۶۰ از روزنامه جمهوری اسلامی
۶۱- سیدرضا زواره ای، مصاحبه آبان و آذر ۷۹

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

طرفداران ترامپ و هیتلر

طرفداران ترامپ و هیتلر؛ شباهت ها و تفاوت ها

طرفداران ترامپ و هیتلر؛ شباهت ها و تفاوت هاReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق …