تشت رسوایی دراویش از بام مرکز اسناد انقلاب اسلامی بر زمین افتاد
پیوند فراماسونری و دراویش گنابادی
در این گفتار به بهانه سندی که از سوی سازمان اسناد انقلاب اسلامی، منتشر شده است، به جستجوی رایطه شفاف
و مغفول مانده این دو فرقه پنهانکار، میپردازیم تا ریشه اغتشاشات اخیر و نافرجام و انحرافات دراویش گنابادی بر همگان روشن شود.
دراویش
با پرده افتادن از چهره خشن وبی مهر دراویش گنابادی در روزهای گذشته که با بی رحمی تمام سه جوان
سرباز را در آتش خشم خود سوزاندند، مردم که همواره از دراویش چهره ای قانع و مهربان و ره گشا، در
ذهن داشتند، برآن شدند تا از این فرقه چند چهره، بیشتر بدانند.با جستجو در تاریخ دراویش و تاریخ تحولات
ایران، به وضوح می توان ردپای فراماسونری را در گذرگاه تطور تاریخی آنان یافت. در این گفتار به بهانه
سندی که از سوی سازمان اسناد انقلاب اسلامی، منتشر شده است، به جستجوی رایطه شفاف و مغفول
مانده این دو فرقه پنهانکار، میپردازیم تا ریشه اغتشاشات اخیر و نافرجام و انحرافات دراویش گنابادی بر همگان روشن شود.
ریشه های فراماسونری
فراماسونری بعنوان جمعیتی نهانروش و نخبهگرا به الیگارشی یهود باز میگردد که اقدام بر پایهریزی آن در سال ۱۷۱۷ در کشور انگلستان بوده است و همواره به ابزار توطئه انگلو -صهیونیست جهانی مبدل شده و بسیاری از مخالفتهای مسلمانان با آن، ریشه در اساس صهیونیستی این مرام دارد. فراماسونری از نظر تشکیلات، با تکیه
بر ایدئولوژی لیبرالی و حمایت های گستردهی بورژوازی اروپا به بازوی سازمانی نظام سرمایهداری لیبرال غرب تبدیل
شد ودر دوران اولیه گسترش نفوذ غرب در مشرق زمین، فراماسونری با استعمار رابطه تنگاتنگی پیدا کرد.
میرزا ملکم خان:
“برای این که ایران را به الگوی اروپایی تغییر شکل دهم، تصمیم گرفتم محتوای اصلاحات خود را به لباسی بپوشانم که مردم من بتوانند آن را بفهمند. آن لباس مذهب بود.”
فراماسون ادعا دارد که یک طریقت فلسفی برای تربیت انسان است. از اصول دستورهایی که در فراماسونری
حاکم است، اینست که عضو آن کاملاً مخفی عمل کرده و اسرار خود را به هیچ وجه افشا نمیکند.
فراماسونری متولد شده در زمان قاجار
در آغاز، برخی از روشنفکران دوره قاجار، سازمان فراماسونری را به عنوان یک سازمان نوگرا، انقلابی و
آزادیخواه تصور می کردند که آرمانی جز مبارزه با استبداد و برپایی مردمسالاری و بیداری ملتها ندارد.
میرزا ملکم خان آموزههای سیاسی- اجتماعی اروپای قرن نوزدهم و انقلاب فرانسه را که ریشه لیبرالیسم- اومانیسم داشت؛ به ایران آورد و موسس آن در ایران شد.
بیشترین اعضای اصلی فراموشخانه میرزا ملکمخان، دانشجویان سابق دارالفنون بودند. وی هدف خود
را از تشکیل «مجمع آدمیت» بدین شرح بیان میکند: “من به اروپا رفته و نظامهای دینی، اجتماعی
و سیاسی آنان را مطالعه کردم. روحیه فرقههای مختلف مسیحیت و سازمان جوامع مخفی و فراماسونری
را آموختم و به برنامهای رسیدم که باید عقل سیاسی اروپا را با عقل دینی آسیایی با هم به کار گیرد.
برای این که ایران را به الگوی اروپایی تغییر شکل دهم، تصمیم گرفتم محتوای اصلاحات خود را به لباسی بپوشانم که مردم من بتوانند آن را بفهمند. آن لباس مذهب بود.”
فراماسونی همیشه کوشیده است اقلیت های مذهبی را تحریک کند تا در جوامع مختلف مسأله و تفرقه ایجاد نماید.
انجمن مخفی فراماسونها، یکی از تشکلهای افراطی عصر مشروطه با هدف تسلط بر حکومت و
فرهنگ ایران در این زمانه پرتلاطم فعال شد. بر اساس مصوبات این انجمن میبایستی آتش فتنه
در کشور روشن شود و هیچگاه خاموش نگردد و تأملی در مصوبات این انجمن نشان میدهد که
نزاع با حکومت و تضعیف اسلام با تکیه بر بیگانگان محور اقدامات افراطی آنها میباشد. لازم به ذکر است که، مشروطهخواهان غربگرا، عمدتاً فراماسونر بودند.
فراماسون هادر حکومت پهلوی
در دوره پهلوی، همزمان با گسترش روابط سیاسی با غرب به خصوص انگلستان و نفوذ فراماسونها
در سیاست ایران به شدت گسترش یافت و بسیاری از سیاستمداران، نخست وزیران، وزیران،
نمایندگان مجلسین و فعالان سیاسی از فراماسونهای سرشناس بودند. در این میان میتوان
به نقش فراماسونهای شناخته شده این دوران در یک سری قراردادهای استعماری و شبه
استعماری اشاره کرد.«قرارداد الحاقی» یا همان قرارداد «گس-گلشائیان» و مساله «کاپیتالاسیون» از آن جمله هستند.
فراماسونری پس از انقلاب
با پیروزی انقلاب اسلامی اغلب گردانندگان عمده لژهای فراماسونری که از مقامات متنفذ
رژیم پهلوی بودند، ایران را ترک گفتند و بدین ترتیب شیرازه تشکیلات فرماسونری در ایران
از هم گسست. اما در طول سه دهه تاریخ انقلاب اسلامی ماسونها و دوستان ایشان
کوشیدند تا اصول موضوعه “گفتمان لیبرال سرمایهداری “را از دل اسلام استخراج و استنتاج
کنند و التقاطی از تئوریهای ماسونی با مستندات دینی بیافرینند تا تجدیدنظرطلبی ایدئولوژیک خود را به نام “اصلاحطلبی دینی” پیش ببرند.
به روایت یکی از تئوریسین های التقاط: «هیچ گفتمانی در ایران بدون اتکاء به ادبیات دینی
رشد نخواهد کرد و حتی لائیکها نیز برای گسترش آراء خود راهی جز استفاده از ادبیات مذهبی ندارند».
تلاش برای نفوذ در دیگر کانونهای صوفیه، بویژه ” نوربخشیه و نعمت اللهی گنابادی ”
از سوی فراماسونرها به نتیجه رسید که در این زمان قابل لمس است.
این همان نقشه راهی است که میرزا ملکم خان نیز بر آن تاکید داشت.
راهبرد همیشگی فراماسون ها
فراماسونی همیشه کوشیده است اقلیت های مذهبی را تحریک کند تا در جوامع مختلف
مسأله و تفرقه ایجاد نماید.حکومتهای استعماری انگلیس سعی بر این داشتند عوامل خود
را به صورت مجریان صدیقی در پست های حساس قرار بدهند و گاهی هم ایشان را دربرنامه ای چندین ده ساله در چهره” مردان ملی” ذخیره نمایند.
سیاست فراماسونری هیچ گاه در مورد ایران نقش نیکخواهانه و اصلاح طلبانه نداشته بلکه
فریب و تزویر، اساس کار بوده تا مردم را در عقب ماندگی و بی خبری نگه داشته و میوه
ناآگاهی و کج فهمی در ملل را بچینند. بسیاری از ایرانیان که از همان دوران قاجار به
انگلستان وارد شدند و آموزش های ماسونی یافتند و در جهت مخالف خواست توده های
مردم قرار گرفتند. فراماسونری در ایران از تشکل های ذینفوذ و پیچیدهای بوده که در
مسیر اغراض و اهداف استعمار و امپریالیسم طی مسیر نموده و در مقاطعی نیز بر
نهادهای سیاسی و مراکز مطبوعاتی و فرهنگی و هنری ایران سلطه تام و تمام داشته است.
فرقه سازی و نیز بازسازی فرقههایی چون اسماعیلیه در دستور کار دشمنان مرجعیت
شیعی قرار داشت، تقویت سلسلهی دراویش نیز می توانست مکمل این برنامه باشد.
تشکلها و جریان ها و مطبوعات و افراد وابسته به فراماسونری یا متمایل به آن از لحاظ
فکری تلاش کرده و می کنند در هیأتی کاملاً نهان مروّج ایده ها و شعارهای لیبرالی و بازگشت سلطهی سرمایه داری در ایران پس از انقلاب باشند.(۱)
پیوند فراماسونرها با دراویش
جریان های ماسونی و شبه روشنفکر وابسته به غرب که برای محدود کردن نهاد
مرجعیت و روحانیت در کشور شکل گرفته، در طول تاریخ، از حلقههای دراویش و خانقاه
به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی که میتواند موازی با نهاد مرجعیت فعال شود، بهره جسته است.
در حالی که در گذشته، فرقه سازی و نیز بازسازی فرقههایی چون اسماعیلیه در دستور
کار دشمنان مرجعیت شیعی قرار داشت، تقویت سلسله های دراویش نیز می توانست
مکمل این برنامه باشد. البته صوفیه ایران در سده های اخیر پیوندی جدی با تشیع داشتند،
اما در دهههای اخیر که امواج مدرنیزاسیون برای اصلاح هویت اسلامی مردم هجمه ای وسیع
را طراحی و اجرا نموده اند، امتناع از نهاد مرجعیت در حلقه های دراویش شدت یافت. این
امتناع، از خانقاه ” ظهیرالدوله” که محفلی پوششی برای یک ” لژ فراماسونری ” به نام ” انجمن اخوت ” بود، اداره میشد.
تلاش برای نفوذ در دیگر کانونهای صوفیه، بویژه ” نوربخشیه و نعمت اللهی گنابادی
” از سوی فراماسونرها به نتیجه رسید که در این زمان قابل لمس است.
“تابنده”، مهره ممزوج از فراماسون و درویشی
نور علی تابنده فرزند محمد حسن تابنده صالح علیشاه، قطب دراویش گنابادی بوده
که به عنوان قطب سی و نهم سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی است.
اوتحصیلات خود را با دریافت دکترای حقوق درخارج از کشور به پایان رساند و پس از
بازگشت به کشور، گرایش شدید روشنفکری پیدا کرده وبا تفکرات لیبرالی به عضویت
تشکیلات “جبهه ملی” (که به دلیل مخالفت صریح با لایحه قصاص، توسط امام خمینی (ره) حکم به ارتداد آنها صادر شد) می شود.
چون گرایشات روشنفکری او، از طرف خانواده اش به نوعی مخالفت با رژیم شاه تعبیر
می شد، مورد مخالفت خانواده تابنده و جریان تصوف که پیوند تنگاتنگی با دربار پهلوی داشتند، واقع شد.
پس از پیروزی انقلاب، به دلیل همراهی با جبهه ملی و نهضت آزادی و تحت تأثیر تفکرات لیبرالی،
با نظام اسلامی سر ستیز پیدا کرد، به طوری که یک بار در اوایل دهه ۷۰ دستگیر و به اتفاق
بعضی از سران نهضت آزادی، مدت کوتاهی در زندان به سر برد.همچنان نور علی تا بعد از آزادی،
هنوز مراحل صوفیانه را در سلسله خانوادگی خود شروع نکرده بود. زیرا به گواهی سوابق
تحصیلاتی و خانوادگی و اقرار دروایش گنابادی، الان هم از سواد اولیه دینی برخوردار نیست.
فراماسونری بعنوان جمعیتی نهانروش و نخبهگرا به الیگارشی یهود باز میگردد که اقدام
بر پایهریزی آن در سال ۱۷۱۷ در کشور انگلستان بوده است و همواره به ابزار توطئه انگلو -صهیونیست
جهانی مبدل شده و بسیاری از مخالفتهای مسلمانان با آن، ریشه در اساس صهیونیستی این مرام دارد.
به گواه اسناد تاریخی تشکیلات فراماسونری، ارتباط با گروهها و فرقههای منحرف را در سر لوحه کار خود قرار دادده اند، به طوری که در سال ۱۳۴۴ ساواک از ارتباط این تشکیلات با دراویش گنابادی خبر داد و در گزارشی با موضوع “جمعیت فراماسونری در خراسان” نوشت: «…تصور میرود دراویش پیرو صالح علیشاه گنابادی نیز به جمعیت مزبور وابستگیهایی داشته باشند…»
سخن آخر
جا دارد در دوره ای که همه هم و غم شیطان بر سرنگونی اسلامیت انقلاب قرار گرفته و تمام قوای پیاده و سواره نظام را برای جنگ خداجویان، بسیج کرده اند، نیروهای دلسوز مردمی و دولتی، به تحرکات مشکوک در عرصههای مختلف و در قالبهای گوناگون اعم از ناراضی تراشی اقتصادی، رفع حجاب اجباری، افزایش بی اعتمادی به قوای سه گانه، به انحراف کشاندن مطالبات مردم به مسائل حاشیه ای مثل کنسرت و ورود زنان به ورزشگاه، ترویج فضای یاس و نا امیدی و… حساس باشند و آمادگی خود را برای دفاع و صیانت از انقلاب حفظ کنند. چرا که فتنه ها در پیش است…
پی نوشت:
۱- جایگاه جریان فراماسونری در رابطه ایران با غرب، کافه تاریخ، اسفند ۹۶
۲- ظهور فراماسونری در حلقه های دراویش، پایگاه فرق و ادیان ومذاهب، بهمن۱۳۹۱
۳-گزارش ساواک از ارتباط دراویش گنابادی با ماسونها، مشرق، اسفند۱۳۹۶
فراماسونری و دراویش گنابادی