حذف فیزیکی؛ راهکار اصلی سرویسهای دشمن
شاید ماجرای “ترور شخصیت” یا همان ترکیبی که در رسانهها و افکار عمومی از آن به عنوان “حذف فیزیکی” یاد میشود، یکی از شیوههای مرسوم و کاربردی سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی برای از پیشرو برداشتن مخالفان و کسانی باشد که با نقشههایشان عرصه را بر دولتها و گردانندگان این سرویسها تنگ کردهاند.
به جرأت میتوان گفت که لبنان از جمله کشورهایی است که ترور در آن به آسانی انجام میشود و بیشتر عاملان ترورها هنوز مشخص نشدهاند.
تلاش برای معرفی عاملان ترور برای نخستین بار در تاریخ لبنان بعد از ترور رفیق حریری آغاز شد و همین مسأله و نتایج متناقض آن باعث شده که از سال ۲۰۰۵ میلادی تا کنون فضای این کشور دستخوش تحولات عمده ای از جمله برکناری سه نخستوزیر و یک رئیسجمهور شود.
ترورهای سیاسی در لبنان از کی آغاز شد؟
سررشته ترورهای سیاسی در این کشور را اگر پی بگیریم شامل زنجیرهای دراز میشود که در دهها سال گذشته شاهد آن بودهایم. ترور کمال جنبلاط، رهبر سابق دروزیهای لبنان و پدر ولید جنبلاط در مارس سال ۱۹۷۷ میلادی را شاید بتوان از قدیمیترین ترورهای سیاسی در لبنان دانست اما مسلماً نخستین ترور سیاسی در این کشور نبود. پس از آن سال، بهرغم جنگ داخلی در لبنان و اشغال این کشور از سوی رژیم صهیونیستی ترورهای سیاسی شیب بیشتری به خود گرفت و بیشتر گروههای سیاسی را شامل شد.
سوریه و حزبالله؛ عامل یا قربانی ترورهای سیاسی لبنان؟
ترور وسام الحسن رئیس بخش اطلاعت اداره امنیت ملی لبنان که هفته گذشته انجام شد، تازهترین حلقه از ترورهای سیاسی در لبنان بود که پیامدهای قابل پیشبینی آن التهاب سیاسی و امنیتی در لبنان را دو چندان کرد و سرنوشت این کشور را در هالهای از ابهام قرار داد، سوریه و حزبالله لبنان که از همان لحظه انفجار از یک سو به نقشههای طراحیشده در راستای انجام این انفجار و پیامدهای آن آگاهی داشتند و از سوی دیگر این انفجار را مغایر منافع خود در منطقه میدانستند، به شدت این انفجار تروریستی را محکوم کردند، آنها در بیانیههایی به اهداف پشت پرده این انفجار اشاره کرده و رژیم صهیونیستی را به دستداشتن در این ترور متهم کردند.
گفتمان تحریکآمیز جریان هوادار غرب در لبنان که گویا بیانیههای آنها حتی پیش از انفجار آماده شده بود نیز در همان ساعات اولیه، سوریه و حزبالله را به دستداشتن در این ترور متهم کرد تا سناریوی ترور رفیق حریری با ابعادی تازهتر و اهدافی پیچیدهتر تکرار شود.
تحولات سوریه و لبنان در آستانه ترور
نگاهی به تحولات سوریه و لبنان از موفقیت محور مقاومت در رقابتهای سیاسی لبنان و عرصه امنیتی سوریه حکایت دارد، حزبالله لبنان و هواداران هشتممارسی آن که به دنبال برگزاری عادلانه انتخابات پارلمانی لبنان بودند، دولت میانهروی میقاتی را بر آن داشتند که مطالبات جریان مخالف در تصویب قانونی طایفهای را رد کرده و با تصویب قانون نسبیت آن را به پارلمان لبنان ارائه کند. این قانون که به علت عدالت انتخاباتی نهفته در آن بخت پیروزی حزبالله و جریان هشتم مارس در انتخابات را نیز تقویت میکند، تا پیش از ترور وسام الحسن در کمیسیونهای پارلمانی لبنان در دست بررسی بود اما با انجام این ترور و امنیتیشدن فضای کشور این طرح تقریباً از دستور کار خارج شد.
در سوریه نیز ارتش ملی این کشور در عرصه امنیتی و مبارزات میدانی موفقیتهای بیسابقهای را به دست آورده بود. شبهنظامیان مسلح با تمام ابزارهای پیشرفته ارتباطاتی غربی و تجهیزات نظامی آنها موفق نشدند در برابر ارتش متحد سوریه کاری از پیش ببرند و علاوه بر اینکه در اشغال کامل حتی یک بخش از سوریه ناکام ماندند، قادر به حفظ مواضع سست خود نیز نشده و کمکم طعم شکست را میچشیدند. این تحولات غرب را به این فکر انداخت تا راهی برای جبران شکست قطعی خود دست و پا کند، به همین دلیل جبههای که از مدتها قبل طرحهایی برای باز کردن آن بهروی سوریه اجرا شده بود، در کانون توجه آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار گرفت؛ این جبهه همان جبهه لبنان بود که با بازشدن آن، هم رفتوآمد تروریستها و تسلیحات نظامی آنها به لبنان تسهیل میشد و هم در صورت حمله احتمالی می توانست پایگاه لجستیک نیروهای نظامی غربی و ترک در سوریه باشد.
انگیزههای آمریکا و غرب در ترور وسام الحسن
از زمان آغاز بحران در سوریه در یک و نیم سال گذشته و بویژه با شکست توطئههای فرامنطقهای علیه این کشور و بروز نشانههای شکست شبهنظامیان مسلح از ارتش سوریه و همچنین مقابله ارتش لبنان با قاچاق سلاح و افراد مسلح از مرزهای لبنان به سوریه، طرفهای مداخله جو در عرصه سیاسی لبنان تلاش زیادی کردهاند تا این بحران را به لبنان منتقل کنند تا بتواند لبنان را به پایگاه لجستیک شبهنظامیان مسلح تبدیل کرده و در صورت اجرای طرح حمله به سوریه نیز این کشور را به پایگاهی برای حمله به سوریه تبدیل کنند. مقدمات این طرح نیز از سوی آمریکا و غرب و مزدوران منطقه ای آن از جمله عربستان و قطر در بخش های شمالی لبنان که زیر نظر گروه های غرب گرای لبنانی بود، آغاز شده و تروریست های زیادی از کشورهای مختلف در طرابلس مستقر شده بودند تا در صورت نیاز در دو عرصه لبنان و سوریه وارد عمل شوند.
دستهای پشت پرده رژیم صهیونیستی در ترور وسام
نگاهی به حافظه تاریخی لبنانیها در دهههای اخیر بویژه بعد از عملیات موفقیتآمیز دلال المغربی علیه رژیم صهیونیستی و ایجاد جنگ داخلی از سوی صهیونیستها در لبنان نشان میدهد که این رژیم تقریباً در تمامی ترورهای سیاسی در این کشور حضوری فعال داشته است. این حضور بویژه در ترورهای سیاسی اخیری که پس از آزادی لبنان از زیر یوغ اشغال صهیونیستها صورت گرفته، نمود بیشتری به خود گرفته است. در این راستا بهویژه ترور رفیق الحریری در سال ۲۰۰۶ میلادی و ترور عماد مغنیه و وسام الحسن، نشان میدهد که رژیم اسرائیل برنده اصلی این ترورهای سیاسی در لبنان بوده و بر خلاف عملکرد سیاسی دادگاه غربگرای حریری میتوان این رژیم را در ردیف نخستین متهمان این ترورها قرار داد.
در بررسی انگیزههای رژیم صهیونیستی در این ترورها میتوان رگه های آرزوی دیرینه صهیونیستها برای ایجاد ناآرامی و جنگ داخلی در لبنان را مشاهده کرد. قدرت روزافزون حزبالله لبنان و نیز ناتوانی رژیم صهیونیستی در تقابل نظامی مستقیم با این حزب تنها یک راه در پیشروی سران تلآویو قرار داده تا بتوانند از طریق آن، حزب الله را مهار کنند که این راه همانا انداختن حزب به درگیریهای داخلی و فرسایش سیاسی و امنیتی درونی بین گروههای لبنانی است.
علاوه بر تمام اینها کینههای رژیم صهیونیستی از شخص وسام الحسن که بنا به اظهارات صریحش، وی با همکاری حزبالله لبنان در سه سال اخیر دهها شبکه جاسوسی صهیونیستها را در لبنان منهدم کرده و بیش از ۱۵۰ جاسوس این رژیم را بازدداشت کرده، انگیزه خوبی برای تصفیه حساب این رژیم با حسن به شمار میرود.
انتقام تلآویو از نفوذ پهپاد ایوب به نقاط مهم سرزمینهای اشغالی
از سوی دیگر فرضیه ارتباط ترور وسام حسن با هواپیمای ایوب نیز فرضیهای قابل بررسی است. نفوذ پهپاد مقاومت اسلامی لبنان به سزرمینهای اشغالی بهعنوان تازهترین مشت سنگین حزبالله لبنان بر دهان صهیونیستها هزینههای بسیاری برای اسرائیل به همراه داشت اما از همان روز نخست، رژیم صهیونیستی به دنبال طرحی بود تا از یک سو شیرینی این موفقیت را به کام مقاومت تلخ کند و از سوی دیگر توجه افکار عمومی و رسانههای مختلف را از پرداختن به ابعاد این شکست بزرگ منحرف سازد.
آلسعود و آلثانی؛ همسو با جهان اسلام یا همگام غرب؟
دولتهای ریاض و دوحه بهعنوان بازوهای فعال اجرایی توطئههای آمریکا و غرب در منطقه از ماهها پیش تمایل خود برای ایجاد درگیریهای داخلی در لبنان را کتمان نکردهاند. این کشورها از ماهها پیش که عملیات ارتش لبنان در مرزهای این کشور با سوریه برای مهار تروریستها درعبور و مرور آزادانه از مرز آغاز شد، بیانیههای شدیداللحنی را علیه لبنان صادر کردند، آنها چند بار در حوادث کوچک امنیتی در این کشور برای تشویش اذهان عمومی بیانیههای هشداری را خطاب به شهروندان خود در این کشور صادر کردند و از آنها خواستند تا لبنان را ترک کنند. این بیانیهها که تا آستانه ترور وسام الحسن نیز ادامه داشت، یک جنگ داخلی و ناآرامیهای زنجیرهای را در لبنان پیشبینی کرده بود که تا قبل از ترور وسام الحسن کسی از ماهیت واقعی آن اطلاعی نداشت.
نقش بندر بن سلطان، مهره اطلاعاتی عربستان سعودی و آمریکا را که اخیرا به ریاست دستگاه اطلاعاتی عربستان انتخاب شده نباید در این ترورنادیده گرفت. این ترور، نتیجه همان هشدارهایی بود که کارشناسان پس از انتصاب بندر به این سمت، مطرح کرده و گفته بودند که حوادث تروریستی در منطقه با این انتصاب رشد قابلتوجهی خواهد یافت.
بندر با ارتباطات گستردهای که با آمریکا و محافل صهیونیستی از یک سو و گروههای افراط گرای تروریستی در منطقه دارد، هم پتانسیل بالایی در ایجاد هماهنگیهای امنیتی و اطلاعاتی میان آلسعود با موساد و سیا دارد و هم مطالبات غرب را بهراحتی برای اجرا در دستور کار گروههای تروریستی منطقه قرار میدهد.
پروژه مظلومنمایی جریانهای غربگرای لبنان
نگاهی به تحولات لبنان در قبل و بعد از انفجار تروریستی در این کشور میتواند منافع مادی و سیاسی جریان غرب گرا در لبنان از این ترور را به راحتی نشان دهد. ۱۴ مارس که از همان ابتدای تشکیل دولت نجیب میقاتی در لبنان صراحتا اعلام کرده بود که از هیچ گزینه ای برای براندازی دولت وی فروگذار نخواهد کرد، تلاش خود را روی این نکته متمرکز کرد که از ترور وسام حسن علیه دولت نجیب میقاتی سوء استفاده کرده تا اهداف متعدد خود را محقق کند.
سعد الحریری، رئیس جریان المستقبل و مهمترین چهره مخالفان دولت به این ترتیب بر آن شد تا انتقام سختی از نجیب میقاتی که بهزعم وی پست نخستوزیری را از حریری گرفته است، بگیرد و بار دیگر این سمت را برای خود تثبیت کند، البته غرب این بار خوابهای بهتری برای ۱۴ مارس دیده و میخواهد به همراه نخستوزیری حریری فردی مانند سمیر جعجع را در پست ریاستجمهوری لبنان قرار دهد.
همچنین با توجه به نزدیکبودن انتخابات پارلمانی لبنان، این گروه در صدد بسیجکردن اهلسنت و جلب توجه بیشتر آنان است، درست مثل شرایطی که پس از ترور حریری به وجود آمد. این گروه که به علت نداشتن پشتوانه قوی داخلی، منطقهای، بینالمللی و مردمی در انتخابات راه به جایی نخواهد برد، با این طرح علاوه بر ایجاد کاریزمای انتخاباتی برای خود مشابه سناریوی سال ۲۰۰۶ میلادی، تلاش خود را متمرکز ناامنکردن اوضاع لبنان و لغو انتخابات پارلمانی کرده است اما با آرامشدن فضای امنیتی لبنان و اقدامات بموقع ارتش لبنان و هوشیاری مردم و مسؤولیتپذیری مقامات سیاسی این کشور، این توطئهها ناکام مانده است.
از سوی دیگر ۱۴ مارس به دنبال آن بود تا با ایجاد یک شوک سیاسی، گروههای واگرای هوادار خود شامل گفتمان مبارزه ملی و نیروهای لبنانی و الکتائب و سایر مسیحیان معترض ۱۴ مارسی را به وحدتی دستکم دورهای برساند و شکافهای سیاسی و فکری موجود در بین عناصر این جریان را از بین ببرد.
ترور وسام الحسن و بیانیههای شدید سیاسی و گفتمان تحریکآمیز ۱۴مارس که گویی از قبل از ترور برای آن برنامهریزیشده، نشان میدهد که این جریان حساب ویژهای روی این ترور سیاسی باز کرده تا بتواند در آستانه انتخابات برگههای سیاسی آن را به همریخته و از آب گلآلود عرصه امنیتی لبنان برای خود ماهی بگیرد. در صورت برآوردهشدن این اهداف، دیگر اهمیتی نخواهد داشت که چند شهروند لبنانی و غیرلبنانی در آشفتهبازار امنیتی این کشور جان خود را از دست بدهند.
برای مشاهده تمام افرادی که طی ۳۷ سال در لبنان ترور شدند بر روی تصویر زیر کلیک کنید:
این گزارش مروری بر مهمترین ترورهای شخصیتهای سیاسی در لبنان از سال ۱۹۷۵ میلادی تا کنون است.
* ترور “معروف سعد” نماینده اهلسنت مردم صیدا در سال ۱۹۷۵ میلادی
وی یکی از عوامل مهم شروع جنگ داخلی در لبنان به شمار میآمد.
* ترور “فرانسیس میلوی” سفیر آمریکا در بیروت در سال ۱۹۷۶ میلادی
* ترور “کمال جنبلاط” پدر ولید جنبلاط و رییس حزب دروزی لبنان در سال ۱۹۷۷ میلادی
* ترور “طونی سلیمان فرنجیه” نماینده پارلمان و فرزند سلیمان فرنجیه رئیسجمهور اسبق لبنان در سال ۱۹۷۸ میلادی
طی این عملیات تروریستی، طونی به همراه همسر و دو طفل سه سالش کشته شد.
* ترور “علی حسن سلامه” معروف به ابوحسن مسؤول دستگاه امنیتی جنبش فتح به همراه چهار تن از همراهان وی در انفجار خودرو بمبگذاریشده در منطقه رأس بیروت در سال ۱۹۷۹ میلادی
* ترور “ریاض طه” رئیس اتحادیه روزنامه نگران لبنانی در سال ۱۹۸۰ میلادی
* ترور “سید حسن شیرازی” روحانی شیعه در منطقه الرمله البیضاء در سال ۱۹۸۰ میلادی
* ترور “بشیر جمیل” بعد از انتخاب وی به عنوان رییس جمهور لبنان و قبل از برعهدهگرفتن این منصب طی انفجار مقر حزب الکتائب در اشرفیه در سال ۱۹۸۲ میلادی که طی آن ۳۲ تن کشته و ۶۵ تن زخمی شدند.
* ترور شیخ “صبحی صالح” رییس مجلس اعلای شیعیان لبنان در محله ساقیه الجنزیر در بیروت توسط یک مسلح موتورسوار در سال ۱۹۸۶ میلادی
* ترور “رشید کرامی” نخستوزیر اسبق لبنان که ۹ بار به این منصب منصوب شده بود به وسیله انفجار بمب کوچکی که بر روی صندلی وی در بالگرد نظامی کار گذاشته شده بود در راه طرابلس به بیروت در سال ۱۹۸۷ میلادی
رشید کرامی
* ترور “شیخ حسن خالد” مفتی کل لبنان در انفجار خودرو بمبگذاریشده در منطقه عائشه بکار در بیروت در سال ۱۹۸۹ میلادی که طی آن ۲۲ تن کشته و ۸۰ تن زخمی شدند.
* ترور “ناظم قادری” نماینده پارلمان لبنان در سال ۱۹۸۹ میلادی
* ترور “رینیه معوض” رئیسجمهور اسبق لبنان قبل از بر عهدهگرفتن منصب ریاستجمهوری طی انفجار بمب در منطقه صنایع در بیروت در سال ۱۹۸۹ میلادی
رینیه معوض
* ترور مهندس “دانی شمعون” رییس حزب لیبرالیسم ملی در منزل خود به همراه افراد خانواده اش در منطقه بعبدا در سال ۱۹۹۰ میلادی
* ترور دکتر “میشل سلهب” رئیس اتحادیه پزشکان در محل کار خود واقع در رابیه در سال ۱۹۹۱ میلادی
* ترور حجت الاسلام والمسلمین “سید عباس موسوی” دبیرکل سابق حزبالله لبنان توسط بالگردهای نظامی رژیم صهیونیستی در منطقه جبشیت واقع در جنوب لبنان در سال ۱۹۹۲ میلادی
* ترور “عمران المعایطه” دیپلمات و مشاور اول سفارت اردن در بیروت در منطقه روشه در سال ۱۹۹۳ میلادی
* ترور “شیخ نزار حلبی” روحانی اهل سنت و رییس گروه الاحباش(حامی سوریه) همراه با همراهانش مقابل منزلش در منطقه الطریق الجدیده در سال ۱۹۹۵
نزار حلبی
* ترور “ایلی حبیقه” وزیر سابق نیرو و رییس سابق حزب نیروهای لبنانی طی انفجار خودرو بمب گذاری شده در نزدیکی محل اقامتش در منطقه حازمیه در شرق بیروت در سال ۲۰۰۲
* ترور “محمد جهاد احمد جبریل” فرزند “احمد جبریل” دبیرکل جبهه آزادیبخش فلسطین طی انفجار خودروی بمبگذاریشده در بیروت در سال ۲۰۰۲ میلادی
محمد جهاد احمد جبریل
* ترور “غالب عوالی” یکی از اعضای حزبالله طی انفجار خودرو بمبگذاریشده در ضاحیه جنوبی بیروت در سال ۲۰۰۴ میلادی
غالب عوالی
* ترور “رفیق حریری” نخست وزیر اسبق لبنان طی انفجار خودرو بمبگذاریشده در منطقه لسان جورج واقع در راه ساحلی بیروت در سال ۲۰۰۵ میلادی که طی آن ۱۸ تن کشته و ۲۲۰ تن زخمی شدند.
رفیق حریری
* ترور “جرج حاوی” دبیرکل سابق حزب کمونیستی لبنان طی انفجار بمبی نزدیک منزل وی در منطقه المصیطبه واقع در غرب بیروت در سال ۲۰۰۵ میلادی
* ترور “سمیر قصیر” روزنامه نگار لبنانی در انفجار بمبی در خودرو وی در منطقه اشرفیه در سال ۲۰۰۵ میلادی
سمیر قصیر
* ترور “جبران توینی” نماینده پارلمان و رئیس شورای اداری روزنامه النهار در انفجار خودرو بمبگذاریشده در منطقه المکلس شرق بیروت در سال ۲۰۰۵ میلادی
جبران تویینی
* ترور “پیر جمیل” وزیر اسبق صنعت لبنان در منطقه جدیده واقع در شرق بیروت در سال ۲۰۰۶ میلادی
پیر جمیل
* ترور “ولید عیدو” نماینده پارلمان در منطقه روشه طی انفجار بمب در سال ۲۰۰۷ میلادی
* ترور “آنطوان غانم” نماینده پارلمان لبنان طی انفجار خودرو بمبگذاریشده در منطقه سنالفیل واقع در شرق بیروت در سال ۲۰۰۷ میلادی که طی آن پنج نفر کشته و ۷۱ تن زخمی شدند.
آنطوان غانم
* ترور “عماد مغنیه” معروف به حاج رضوان، فرمانده ارشد نظامی حزبالله لبنان که در سال ۲۰۰۸ میلادی در انفجار خودروی بمبگذاریشده به شهادت رسید.
عماد مغنیه
* ترور “وسام الحسن” رئیس دایره اطلاعات نیروهای امنیت ملی لبنان در سال ۲۰۱۲ میلادی طی یک بمبگذاری در منطقه الاشرفیه بیروت
وسام الحسن
علاوه بر ترورهای یادشده، ترورهای نافرجام و همچنین انفجارهای متعددی در مناطق مختلف لبنان صورت گرفته که منجر به کشته و زخمیشدن چند شخص شده و بسیاری از آنها نیز ناموفق بوده است اما جالب آنکه غیر از ترور اعضای حزبالله به دست جاسوسان رژیم صهیونیستی و ترور جمیل که به دست فلسطینیها صورت گرفت، اکثر عاملان ترورهای دیگر ناشناخته ماندهاند. حتی سمیر جعجع که متهم به ترور کرامی بود نیز از زندان آزاد شد و لبنانی ها تصمیم گرفتند با امضای پیمان طائف در عربستان، پرونده این ترورها را برای همیشه مختومه کنند.