پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از او پرسیدند: این جوان مادر دارد؟زن پاسخ داد: آرى ! من مادر او هستم .فرمود: تو از این جوان ناراضى هستى ؟گفت : آرى ! شش سال است که با او قهرم و سخن نگفته ام !فرمود: از او بگذر!زن گفت : خدا از او بگذرد، به خاطر خوشنودى شما اى رسول خدا!سپس پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به جوان فرمود: بگو ((لا اله الا الله )).جوان گفت : ((لا اله الا الله ))پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: چه مى بینى ؟- مرد سیاه و بد قیافه اى را در کنار خود مى بینم که لباس چرکین به تن دارد و بدبوست . گلویم را گرفته و خفه ام مى کند!حضرت فرمود: بگو اى خدایى که اندک را مى پذیرى و از گناهان بسیار مى گذرى ، اندک را از من بپذیر و تقصیرات زیادم را ببخش ! تو خداى بخشنده و مهربان هستى . جوان هم گفت .حضرت فرمود اکنون نگاه کن . ببین چه مى بینى ؟- حالا مردى سفیدرو و خوش قیافه و خوشبو را مى بینم . لباس زیبا به تن دارد. در کنار من است و آن مرد سیاه چهره از من دور مى شود!پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: دوباره آن دعا را بخوان .جوان بار دیگر دعا را خواند.حضرت فرمود حالا چه مى بینى ؟- مرد سیاه را دیگر نمى بینم و فقط مرد سفید در کنار من است . این جمله را گفت و از دنیا رفت .
رضایت مادر
رضایت مادرReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Dec 25Rating: