داستان کوتاه مفهومی ؛ شیرینی فروش !!!! …

داستان کوتاه مفهومی ؛ شیرینی فروش !!!! ...Reviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Mar 29Rating:


صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوش‌آمد مشتری‌ها به این طرف نمی‌آمد.
مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است.
یک روز مرد فقیری با لباس‌های مندرس و موهای ژولیده وارد فروشگاه شد و عمداً نزدیک پیش‌خوان آمد.
قبل از آن‌که مرد فقیر به پیشخوان برسد، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بیرون پرید و فروشندگان را به کناری کشید و با تواضع فراوان به آن مرد فقیر خوش‌آمد گفت و با صبوری تمام منتظر شد تا آن مرد جیب‌هایش را بگردد تا پولی برای یک تکه شیرینی بیابد!
صاحب فروشگاه خیلی مؤدبانه شیرینی را در دست‌های مرد فقیر قرار داد و هنگامی که او فروشگاه را ترک می‌کرد، صاحب فروشگاه همچنان تعظیم می‌کرد.
وقتی مشتری فقیر رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت کنند و پرسیدند که در حالی که برای مشتری‌های ثروتمند از جای خود بلند نمی‌شوید، چرا برای مردی فقیر شخصاً به خدمت حاضر شدید.
صاحب مغازه در پاسخ گفت: مرد فقیر همه‌ی پولی را که داشت برای یک تکه شیرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد.
این شیرینی برای او واقعاً لذیذ بود.
شیرینی ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر که برای مرد فقیر، خوب و باارزش است.

 

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

توصیه آیت الله جوادی آملی درباره نماز شب

امام صادق علیه‌السلام : آنچه در روز از دستتان می رود در شب قضا کنید و چیزی را که در شب از دست می دهید در روز قضای آن را به جای آورید. مثلا اگر نماز شب را از دست دادید در روز آن را قضا کنید.

طبق  آیه شریفه « وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ »؛ و بر آن زنده ای که نمی میرد توکل کن . توکل نه به معنی تعطیل است نه به معنای تقسیم کار؛ اگر کسی بگوید کارها را به خدا واگذار کردم و خود گرفتار عُطله و تنبلی شود، ترک واجب کرده است.