بدترین جنبندگان در قرآن
برخى از مفسران در تفسیر آیه : « اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ البُکمُ الَّذینَ لا یَعقِلون »۱ از اصحاب لواء یاد کرده اند که در جنگ هاى بزرگ زمان پیامبر صلى الله علیه و آله پرچمدارى مشرکان را برعهده داشته اند .۲
اصحاب لواء و رایات
اینان از تیره بنى عبدالدّار بن قصى بنکلاب بودند که مانند دیگر تیره هاى قریش در مخالفت و دشمنى با پیامبر صلى الله علیه و آله و اسلام مى کوشیدند ؛ از این رو در قرآن بدترین جنبندگان خوانده شده اند .
از بنى عبدالدار ، گروهى اندک با پیامبر صلى الله علیه و آله همراه شدند و ۵ تن در هجرت به حبشه شرکت کردند و مصعب بنعمیر و سویبط بن حرمله نیز از بدریون به شمار آمدند .۳ چند تن دیگر، پس از فتح مکه مسلمان شدند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کلید کعبه را که پیش از این در اختیار آنان بود ، به ایشان بازگرداند و آنان را از غنایم حنین برخوردار کرد .۴
بنى عبدالدار پس از هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه، پرچمدار سپاه مشرکان بودند . در جنگ بدر ، قریشیان سه پرچم داشتند که هر سه به دست افرادى از بنى عبدالدار بود .۵
در این نبرد ، نضربن حارث که خود از مُطْعِمین (کسانى که در جنگ بدر، مشرکان را اطعام مى کردند) نیز بود ، اسیر و به دست امیرمؤمنان على علیه السلام کشته شد و ابوعَزیز بن عمیر ، برادر مصعب ، به اسارت مسلمانان درآمد و مصعب از مُحرِز ، اسیرکننده او خواست تا وى را محکم نگه دارد ، چون مادرش از سرمایه داران مکه است و براى آزادى او اقدام خواهد کرد . گفته اند : مادرش ۴۰۰۰ درهم که گویا همه دارایى وى بود ، به وسیله طلحه فرستاد ، تا آزادش کند .۶
پرچمدار جنگ احد که بود؟
بنى عبدالدار در جنگ احد نیز پرچمدار بودند . بر پایه اخبار ، قریشیان در این نبرد سه پرچم در دارالندوه بستند ، امّا خود همگى بر گِرد یک پرچم جمع شدند که در دست طلحه بن ابى طلحه بود.۷ در این نبرد ، ابوسفیان با احساس خطر از روند جنگ ، براى تحریکِ بنى عبدالدار از آنان خواست که اگر از عهده نگهدارى پرچم برنمى آیند ، به آنان واگذارند . بنى عبدالدار از این سخن خشمگین شدند و بر همت خویش افزودند .
طلحه، پرچمدار مشرکان به میدان آمد و مبارز طلبید که امیرمؤمنان ، امام على علیه السلام پیش آمد و در نبردى تن به تن سرش را شکافت و او را از پاى درآورد . پس از او ، ابوشیبه عثمان بن ابى طلحه که پیشاپیش زنان بود ، پرچم را به دست گرفت و درحالىکه از طرف آنان تشویق مى شد ، میداندار شد و به دست حمزه کشته شد . سپس ابوسعد بن طلحه (ابوطلحه) پرچم را به دست گرفت و او نیز به وسیله سعدبن ابى وقاص کشته شد . مسافع بن طلحه ، دیگر کسى بود که به میدان آمد و عاصم بن ثابت بن ابى اقلح وى را کشت.۸
با قتل مسافع ، کلاب بن طلحه پرچم را گرفت که زبیر بن عوام او را کشت . سپس جُلاس (خلاس) بن طلحه به صحنه آمد و طلحه بن عبیدالله او را کشت . پس از آن، ارطاه بن شُرحْبیل به میدان آمد و به دست امیرمؤمنان ، على علیه السلام کشته شد. پس از او شریح بن قارظ (فارظ) پرچمدار شد و از پاى درآمد. سپس غلام او صوأب پرچم را گرفت و گویا به دست قُزمان کشته شد ؛ هرچند درباره قاتل او افراد دیگرى نیز ذکر شده اند.۹ بدین طریق پرچمداران بنى عبدالدار که ۹ تن بودند، همگى در این جنگ کشته شدند.۱۰
به نقلى پس از مهاجرت مسلمانان به مدینه، شمارى از آنان در نهایت فقر و تنگدستى بودند و بدین جهت برخى بر آن شدند تا به رسم جاهلى و براى رهایى از فقر با زنان ثروتمند بدنام ازدواج کنند و پس از بى نیازى آنان را رها سازند؛ از این رو از پیامبر صلى الله علیه و آله اجازه خواستند که آیه ۳ سوره نور نازل شد و با بیان اینکه تنها مردان بدکاره با زنان زشت کار ازدواج مى کنند، آنان را از این عمل بازداشت : «الزّانى لا یَنکِحُ اِلاّ زانِیَهً اَو مُشرِکَهً و الزّانِیَهُ لا یَنکِحُها اِلاّ زان اَو مُشرِکٌ و حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى المُؤمِنین »
اصحاب لواء در شأن نزول
اصحاب لواء که همگى از بنى عبدالدار بودند ، مى گفتند : ما درباره آنچه محمد ما را به آن مى خواند ، کر و لال هستیم ؛ نه چیزى را مى شنویم و نه تصدیق مى کنیم . خداوند در آیه ۲۲ سوره انفال ، آنان را بدترین جنبندگان خوانده است : «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ البُکمُ الَّذینَ لا یَعقِلون». بنا به نقل میبدى، ابن عباس و عکرمه گفته اند : آیه۲۳ سوره انفال در شأن بنى عبدالدار بن قصى آمده است که همگى در احد کشته شدند و اینان اصحاب لواء بودند .۱۱
از مجاهد نقل است که آیه درباره عده اى از اینان نازل شده است۱۲ و بنا به نقلى ، مقصود آیه ، بنى عبدالدار است که جز دو تن آنان ، کسى مسلمان نشد.۱۳ بنابر این روایت، آیه بعدى وضعیت آنان را چنین بیان مى کند: « و لَو عَلِمَ اللّهُ فیهِم خَیرًا لاََسمَعَهُم و لَو اَسمَعَهُم لَتَوَلَّوا و هُم مُعرِضون ؛ و اگر خداوند خیرى در آن ها سراغ داشت ، به آنان گوش شنوا مى داد و اگر [بى آن که در آنان خیرى سراغ داشته باشد] به آنان گوش شنوا داده بود ، باز پشت مى کردند و رویگردان مى شدند ».
اَصحاب رایات
در روزگار جاهلیت و حتی پس از ظهور اسلام در حجاز و به ویژه در مکه و مدینه شمار زیادى کنیزان و زنان بدکاره از مشرکان و اهلکتاب بودند که از راه فحشا براى خود یا اربابانشان کسب درآمد مى کردند.۱۴ برخى از آنان براى شناسایى خود و راهنمایى تازه واردان پرچمى سرخ رنگ بر سر در خانه خود که «مواخیر» (جمع میخوار به معناى فاحشه خانه) نام داشت، برمى افراشتند که بدین جهت اصحاب یا صواحبِ رایات، متعالمات، معلنات۱۵، متعالنات۱۶، مستعلنات۱۷ و قَلیقیات یا قلقیات۱۸ (از قلقى به معناى گردنبند آراسته به لؤلؤ که این زنان به گردن مى آویختند و یا از قلق به معناى رفت و آمد زیاد۱۹ نام گرفتند.
برخى از این پرچمداران، کنیزانى بودند که توانگران مکه و مدینه براى کسب درآمد بیشتر، آن ها را به زنا وا مى داشتند و دخترانى را که از این راه زاده مى شدند «ولائد»۲۰ (جمع ولیده) نامیده و به همین عمل مجبور مى کردند . کنیزانى که بدین کار وادار مى شدند، بسیار بودند. در مکه زنان بدکاره غیر کنیز هم بودند . در مدینه نیز کنیزان ، کنیز زادگان (ولائد) و زنان بدکاره از اهل کتاب و مشرکان بسیار بودند ، بسیارى از این زنان از همین راه ثروت هنگفتى به دست آورده بودند .۲۱
انتساب فرزندان زاده شده از این راه به مردان به دو روش انجام مى شد:
۱. اگر شمار مردان بیش از ۱۰ تن بود ، کودک با نظر قیافه شناس به یکى از آنان نسبت داده مى شد .
۲. اگر شمار آنان کمتر از ۱۰ تن بود ، زن به دلخواه خود فرزند را به یکى از آنان نسبت مى داد؛ چنانکه نابغه فرزند خود عمرو را با آنکه به ابوسفیان بن حرب شبیه بود، به عاص بن وائل که دست و دل بازتر بود، نسبت داد.۲۲
اصحاب لواء که همگى از بنى عبدالدار بودند ، مى گفتند : ما درباره آنچه محمد ما را به آن مى خواند ، کر و لال هستیم ؛ نه چیزى را مى شنویم و نه تصدیق مى کنیم . خداوند در آیه ۲۲ سوره انفال ، آنان را بدترین جنبندگان خوانده است. بنابر این روایت، آیه بعدى وضعیت آنان را چنین بیان مى کند: «و اگر خداوند خیرى در آن ها سراغ داشت ، به آنان گوش شنوا مى داد و اگر [بى آن که در آنان خیرى سراغ داشته باشد] به آنان گوش شنوا داده بود ، باز پشت مى کردند و رویگردان مى شدند»
اصحاب رایات در شأن نزول
به نقلى پس از مهاجرت مسلمانان به مدینه، شمارى از آنان در نهایت فقر و تنگدستى بودند و بدین جهت برخى بر آن شدند تا به رسم جاهلى و براى رهایى از فقر با زنان ثروتمند بدنام ازدواج کنند و پس از بى نیازى آنان را رها سازند؛ از این رو از پیامبر صلى الله علیه و آله اجازه خواستند که آیه ۳ سوره نور نازل شد و با بیان اینکه تنها مردان بدکاره با زنان زشت کار ازدواج مى کنند، آنان را از این عمل بازداشت : «الزّانى لا یَنکِحُ اِلاّ زانِیَهً اَو مُشرِکَهً و الزّانِیَهُ لا یَنکِحُها اِلاّ زان اَو مُشرِکٌ و حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى المُؤمِنین ».۲۳ بنابر روایتى از سعید بن مسیب آیه در شأن زنان زناکار مدینه و به نظر قمى در شأن زنان مکه نازل شده است ، اما بنا بر روایاتى از امام باقر و امام صادق علیهما السلام و نیز از ابن عباس ، مجاهد و عکرمه ، در شأن زنان زناکار مشرک روزگار آغازین اسلام (اعمّ از مکه و مدینه) فرود آمده است. ۲۴
زهرا رضائیان
بخش قرآن تبیان
پی نوشت ها:
۱. انفال: ۲۲ .
۲. جامعالبیان، مج۶، ج۹، ص۲۷۹.
۳. السیرهالنبویه، ج۱، ص۳۲۵.
۴. المغازى، ج۳، ص۱۴۵.
۵. همان، ج۱، ص۵۸.
۶. السیره النبویه، ج۲، ص۶۶۵ و المغازى، ج۱، ص۱۴۹.
۷. المغازى، ج۱، ص۲۰۳.
۸. السیره النبویه، ج۳، ص۶۷.
۹. المغازی، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۲۹.
۱۰. جامعالبیان، مج۶، ج۹، ص۲۷۹ .
۱۱. همان، ص۲۷۹.
۱۲. صحیح البخارى، ج۵، ص۲۳۷.
۱۳. التبیان، ج۵، ص۹۹.
۱۴. جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۹۳ـ۹۸ .
۱۵. التبیان، ج۷، ص۴۰۷ـ۴۰۸.
۱۶. الدرالمنثور، ج۶، ص۱۲۷.
۱۷. تفسیر قمى، ج۱، ص۹۶.
۱۸. جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۹۴.
۱۹. همان.
۲۰. الدرالمنثور، ج۶، ص۱۲۷ .
۲۱. جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۹۶؛ تفسیر قمى، ج۱، ص۹۶؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۱۲۷؛ اسدالغابه، ج۷، ص۲۵۶ .
۲۲. مثالب العرب، ص۷۸ـ۷۹.
۲۳. الدرالمنثور، ج۶، ص۱۲۷.
۲۴. جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۹۴، ۹۷؛ تفسیر قمى، ج۱، ص۹۶؛ الکافى، ج۵، ص۳۵۴ـ۳۵۵؛ اسباب النزول، ص۲۶۳.