انفاق نان بدون نمک

انفاق نان بدون نمکReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Nov 7Rating:

ناگاه ! متوجه شدم چیزی از دوش امام به زمین افتاد. در آن لحظه ، آهسته صدای امام را شنیدم که فرمود: ((خدایا! آنچه را که بر زمین افتاد به من بازگردان .))جلو رفتم و سلام کردم . امام از صدایم ، مرا شناخت و فرمود:- معلی تو هستی ؟- بلی معلی هستم . فدایت شوم !من پس از آنکه پاسخ امام علیه السلام را دادم ، دقت کردم تا ببینم چه چیز بود که به زمین افتاد. دیدم مقداری نان بر روی زمین ریخته است . امام علیه السلام فرمود:- معلی نانها را از روی زمین جمع کن و به من بده !من آنها را جمع کردم و به امام دادم . کیسه بزرگی پر از نان بود طوری که یک نفر به سختی می توانست آن را به دوش بکشد.معلی می گوید:عرض کردم : اجازه بده این کیسه را به دوش بگیرم .فرمود:نه ! خودم به این کار از تو سزاوارترم ، ولی همراه من بیا.امام کیسه نان را به دوش کشید و راه افتادیم ، تا به ظله بنی ساعده رسیدیم . گروهی از فقرا و بیچارگان که منزل و مسکن نداشتند در آنجا خوابیده بودند حتی یک نفر هم بیدار نبود.حضرت در بالین هر کدام از آنها یک یا دو قرص نان گذاشت به طوریکه حتی یک نفر هم باقی نماند.سپس برگشتیم ، عرض کردم :فدایت شوم ! اینان که تو در این شب برایشان نان آوردی ، آیا شیعه هستند و امامت شما را قبول دارند؟امام علیه السلام فرمود:- نه ! ایشان معتقد به امامت من نیستند؛ اگر از شیعیان ما بودند بیشتر از این رسیدگی می کردم !

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

راه نجات

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم فرمود:سه نفر از بني اسرائيل با هم به مسافرت رفتند در ضمن سير و سفر در غاري به عبادت خدا پرداختند، ناگهان ! سنگ بزرگي از قله کوه فرود آمد و بر در غار افتاد و دهانه غار به کلّي بسته شد. و مرگ خود را حتمي دانستند.