ازدواج امام حسین علیه السلام

ازدواج امام حسین علیه السلامReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Jan 1Rating:

افراد علیل و ضعیف و پیران عرب را در موقع طواف کعبه به دوش بگیرند و طواف دهند ولى على علیه السلام به او متذکر شدند که پیغمبر بزرگوار فرموده است :- ((افراد شریف و بزرگوار هر ملتى را محترم بدارید، اگر چه با شما یک سو نباشند)). فارس (ایرانیها) مردمانى دانا و بزرگوارند، بنابراین سهم خود و سهم بنى هاشم را که از این اسیران داریم در راه خدا آزاد مى کنیم . سپس ‍ مهاجرین و انصار گفتند: اى برادر رسول خدا! ما نیز سهم خود را به تو بخشیدیم . على علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! اینان سهم خود را بخشیدند و من هم قبول کردم و اسیران را آزاد کردم .عمر گفت : على بن ابى طالب علیه السلام پیشى گرفت و تصمیمى که درباره مردم عجم داشتم در هم شکست .بعضى از آن جمع هم بر آن شدند که با دختران پادشاهان که اسیر شده بودند. ازدواج نمایند. حضرت على علیه السلام در این رابطه به عمر فرمود:- این دختران شاهان را در ازدواج آزاد بگذار و آنان را مجبور نکن .یکى از بزرگان عرب به شهربانو دختر یزدگرد (پادشاه ایران ) اشاره کرد ولى او صورت خود را پوشاند و نپذیرفت .به شهربانو گفتند: تو کدام یک از این خواستگاران را انتخاب مى کنى ؟ آیا راضى هستى ازدواج کنى ؟ آن بانو سکوت اختیار کرد. امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: او به ازدواج راضى است و بعدا همسر انتخاب خواهد کرد زیرا سکوت وى علامت رضایت اوست . وقتى که بار دیگر پیشنهاد کردند شهربانو گفت : اگر در ازدواج آزاد باشم ، غیر از حسین که چون نورى است پرتوافکن و مهتابى است درخشان ، کسى را انتخاب نمى کنم . حضرت على علیه السلام فرمود: تو چه کسى را براى انجام کارهایت به وکالت مى پذیرى ؟ شهربانو آن حضرت را وکیل قرار داد. امیرالمؤ منین علیه السلام به حذیفه یمانى دستور داد خطبه نکاح را بخواند. او نیز خطبه را خواند. بدین طریق شهربانو به ازدواج امام حسین درآمد و امام زین العابدین علیه السلام از این بانوى مکرمه متولد شد و نسل امام حسین علیه السلام بوسیله او ادامه یافت .

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

عظمت یک بانو

گروهى از مردم نيشابور، اجتماع کردند. محمد پسر على نيشابورى را انتخاب نمودند و سى هزار و پنجاه هزار درهم و مقدارى پارچه به او دادند تا در مدينه محضر امام موسى بن جعفر عليه السلام برساند.شطيطه نيشابورى که زنى مؤ منه بود، يک درهم سالم و تکه پارچه اى که به دست خود، نخ آن را رشته و بافته بود و چهار درهم ارزش داشت ، آورد و گفت : ((ان الله لايستحيى من الخلق )). متاعى که مى فرستم اگر چه ناچيز است ؛