امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فقیهی که ۴۰۰ مجتهد شاگردش بودند
#1
محقق حلی با خشم گفت: ای جعفر! علمای امامیه زحمت‌های زیادی کشیده‌اند تا اخبار ائمه(ع) را از اطراف شهرها جمع‌آوری کرده، صحیح و موثق و ضعیف بودن خبرها را ذکر کرده‌اند تا اینکه امثال شما بدون زحمت سند احکام را ببینید و حکم صادر کنید.
عقیق:18 ربیع‌الثانی زادروز فخر العلما شیخ ابوالقاسم جعفر بن حسن بن یحیی بن سعید حلی معروف به «محقق» است، وی صاحب کتاب‌های بسیار در فقه از جمله شرایع، معارج، معتبر، المختصر النافع و غیره است، محقق حلی با یک واسطه شاگرد ابن زهره و ابن ادریس حلی است.

او استاد علامه حلی است که در فقه کسی را بر او مقدم نمی‌شمارند، در اصطلاح فقها، هر گاه «محقق» به طور مطلق گفته شود، مقصود همین شخص بزرگوار است فیلسوف و ریاضیدان بزرگ، خواجه نصیرالدین طوسی با او در حله ملاقات کرده است و در جلسه درس فقهش حضور یافته است، کتاب‌های محقق مخصوصا کتاب «شرایع» میان طلاب یک کتاب درسی بوده و هست و فقها زیادی کتب محقق را شرح کرده یا حاشیه بر آن نوشته‌اند، آنچه در ادامه می‌آید اشاره‌ای اجمالی به سرگذشت محقق اول از کتاب «فقهای نامدار شیعه» است:

او در سال 602 هجری در شهر تاریخی حِلّه قدم به عرصه وجود گذارد و از همان سنین کودکی به تحصیل مقدمات علوم متداول عصر خویش پرداخت، ادبیات عرب را که زبان مادریش بود به خوبی فرا گرفت، ریاضیات، منطق و کلام را به مقدار لازم تحصیل کرد و در تمام این رشته‌ها با توجه به هوش سرشار خود تبحر کامل یافت، آنگاه فقه و اصول را پیش پدر دانشمندش حسن بن یحیی و از محضر فقهای مشهور حله مانند ابن نما و سید فخار موسوی، شاگردان فقیه نامی ابن ادریس حلی تکمیل کرد، سپس به تدریس علوم و فنون اندوخته‌اش همت گماشت.

او در سایه قریحه سرشار و فکر مواج و وسعت نظری که داشت، به تحکیم مبانی فقه شیعه و اساس مکتب اجتهاد پرداخت و با حسن تقریر و دقت نظر و تعمق کم نظیر، درس می‌گفت و دانشجویان رشته‌های مختلف می‌توانستند از محضر او استفاده کنند، وی فقه را بر پایه استدلال محکم بنا نهاد و در تحقیقات خود به آرا دیگران نیز توجه داشت و در توسعه ابعاد آن کوشش می‌کرد، محقق حلی در علم و فضل و جلالت قدر و تحقیق نمونه بود و در اوایل جوانی اشعاری چند سروده است، ولی به سفارش پدرش آن رشته را دنبال نکرد.
*استاد ۴۰۰ مجتهد نامدار
علامه حلی در اجازه نامه‌ای که به خاندان زهره داده، درباره او نوشته است: «کان هذا الشیخ افضل اهل عصره فی الفقه»؛ این بزرگ فقیه‌ترین مردم روزگار خویش بوده است.

صاحب تاسیس الشیعه می‌افزاید: «انگشت قلم، عاجز از بازشماری اوصاف اوست، وی کتاب شرائع الاسلام دارد که به مثابه قرآن فقه است، کتاب معروف النافع، المعتبر و دیگر المعارج در اصول فقه دارد و در علم کلام، رسالات و تألیفاتی دارد که در فهرست کتاب‌های مفصل آمده است و از مجلس عالی درس او بیش از چهارصد مجتهد آگاه که شرح حال آنان در علم رجال آمده است، فارغ‌التحصیل شده‌اند و چنین موفقیتی تا کنون بر احدی نصیب نشده است، وفات او در حله در ماه ربیع الاخر سال 696 رخ داده است و بر قبر شریف او در حله قبه بلندی قرار دارد که هم اکنون مورد تبرک و زیارت علاقه‌مندان قرار می‌گیرد».
تعداد شاگردان او در مقاطع مختلف زندگی خویش بیش از 400 نفر بوده است از جمله می‌توان به علامه حلی خواهرزاده‌اش، ابن داود حلی، ابن ربیب آدمی،‌ سیدغیاث‌الدین عبدالکریم بن احمد بن طاوس، عزالدین حسن ابیطالب یوسفی (صاحب کشف الرموز فی شرح النافع)، مختصرالدین محمد حلی پسر علامه حلی و غیره نام برد.

درباره کتاب «شرائع الاسلام» می‌توان گفت، از نظر لفظ و معنی، یکی از بهترین کتاب‌های فقه شیعه که معروف است دارای 15 هزار مسأله فقهی است و از سوی فقها و مجتهدین عالیقدر مورد توجه خاص قرارگرفته است و شروح و تعلیقه‌ها و توضیحات متعددی بر آن نگاشته‌اند که کتاب جواهر در 43 جلد بزرگ نمونه‌ای از آن است و به برخی از زبانهای زنده جهان از جمله فارسی، روسی، فرانسوی، آلمانی و اردو نیز ترجمه شده است و در دانشکده‌ها و مراکز قضایی مورد استفاده است.

*محقق و خواجه نصیرالدین طوسی و حل مسأله قبله!
از زمانی که محقق در حله حوزه گرمی داشت و شاگردان متعددی در محضرش به کسب فیض اشتغال داشتند، بین النهرین و شهر بغداد توسط هلاکو خان مغول به سال 656 فتح شد، بعد از فتح بغداد، حکیم معروف خواجه نصیرالدین طوسی که به عزم سیاحت به حله که آن روز حوزه شیعه بود وارد شد، به مجلس درس محقق درآمد، محقق خواست به احترام خواجه درس را ترک گوید، ولی خواجه اصرار می‌ورزند که او درس را ادامه دهد، در اثنا درس رشته سخن به اینجا کشیده شد که برای مردم عراق مستحب است به هنگام نماز گزاردن کمی به جانب دست چپ قبله متمایل شوند و خواجه به سخن او ایراد گرفت و گفت: «مستحب بودن میل به دست چپ (تیاسر) معنی ندارد، چون اگر تمایل و انحراف از قبله باشد، حرام است، معنی ندارد»!

محقق در پاسخ گفت: «هیچ کدام نیست، بلکه مقصود از تیاسر و تمایل به دست چپ از خود قبله به طرف قبله است» و با این توجیه خواجه قانع شد سپس محقق در این زمینه کتابی نوشت و برای خواجه فرستاد و مورد تحسین او قرار گرفت.

*ماجرای عصبانیت محقق حلی از یک فقیه قرن 13

شیخ حسن، فرزند شیخ جعفر کبیر (معروف به کاشف الغطاء) صاحب کتاب کشف الغطاء که از فقهای قرن سیزدهم است، روزی در مجلس درس خود گفت: شیخ جعفر کبیر همه شب پس از اندک خوابی بلند می‌شد و تا وقت نماز شب مطالعه می‌کرد و بعد به نماز و تضرع و مناجات مشغول می‌بود.

یک شب از اتاق مخصوص او ناله و صیحه‌ای شنیدیم طوری صدای ناله می‌آمد که گویا کسی بر سر و صورت خود می‌زند، ولی وقتی داخل رفتیم، آقا را با حالت منقلب مشاهده کردیم و دیدیم که محاسن او از گریه و زاری پر از آب شده و از چشمانش اشک جاری است و مرتب به سر و صورتش می‌زند، بلافاصله دستش را گرفتیم و گفتیم: علت چیست که شما چنین می‌کنید؟

فرمود: پسرانم، از من خطای بزرگی سر زده است و سپس او شروع کرد تا ماجرا را بگوید و فرمود: در اول شب، یک مسأله فقهی در نظرم بود که علمای بزرگ حکم آن را بیان کرده بودند، من می‌خواستم دلیل آن را پیدا کنم، هر چه کتب احادیث را مطالعه کردم، مستند و دلیل آن مسأله را پیدا نکردم، عاقبت خسته شدم و در اثر خستگی به خود گفتم: خداوند علما را جزای خیر دهد، حُکمی کرده‌اند بدون دلیل.

آنگاه خوابیدم، در عالم خواب دیدم که پیش صُفّه، فرش است و منبری بلندپایه، در صدر مجلس گذاشته شده و شخص موقّر و فاضلی با صورت زیبا و نورانی بالای منبر قرار گرفته و مشغول تدریس است و تمام جلوی صفه، پر از علمای اَعلام بود که به درس او گوش می‌دادند.

جلو رفتم، کسی را پیدا کردم و از او پرسیدم: این افراد و آن کسی که روی منبر است، کیستند؟

گفت: آن کسی که روی منبر تدریس می‌کند، محقق اول صاحب شرائع‌الاسلام است و این افراد که در پای منبر قرار گرفته‌اند، تمام‌ این‌ها بزرگان شیعه و شاگردان محقق حلی هستند.

شیخ جعفر می‌گوید: من زیاد خرسند شدم و با خود گفتم: من هم از این گروه شیعه هستم، این‌ها برای من احترام خواهند کرد، وقتی از کفش‌کن بالا رفتم، اول سلام کردم، آن‌ها از روی ا کراه جواب سلام مرا دادند و در مجلس، جای نشستن به من نشان دادند، من جلو رفتم و از روی خشم رو به محقق کردم و گفتم: مگر من از فقهای شیعه نیستم که این‌ها با من این گونه رفتار می‌کنند؟

محقق با خشم گفت: ای جعفر! علمای امامیه زحمت‌های زیادی کشیده‌اند تا اخبار ائمه اطهار(ع) را از اطراف شهرها و از راویان جمع‌آوری کرده و هر حدیث را در محل خود ذکر کرده‌اند، علمای امامیه نام و احوالات روایان را گفته‌اند و نوشته‌اند و صحیح و موثق و ضعیف بودن خبرها را ذکر کرده‌اند تا اینکه امثال شما بدون زحمت و مشقت سند و دلیل احکام را ببینید و حکم صادر کنید،‌ ولی شما ای شیخ جعفر به قدر چند ساعت روی فرش نشسته و چند کتاب از کتاب حاضر را مطالعه کرده‌ای و بی‌درنگ گفته‌ای که علما دلیل و سند احکام را بیان نمی‌کنند و به آنان نسبت دادی که بدون مستند و دلیل فتوا داده‌اند،‌در حالی که همین مرد حاضر که پای منبر نشسته است، در چند جای کتاب خود، حدیث این حکم را نوشته و آن کتاب در بین کتاب‌های شما موجود است و مؤلف آن کتاب همین شخص است که ملامحسن فیض کاشانی نام دارد.

شیخ جعفر می‌افزاید: در این هنگام، کلام محقق حلی لرزه بر اندامم انداخت، پس از خواب بیدار شدم و از گناه خود پشیمان گشتم.


منبع:فارس
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان