امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تفسير آيه ي بسمله
#1
نويسنده: حضرت آيت الله حاج سيد ابوالقاسم خوئي ( ره )
مترجم: محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي
توضيح لغات و مفردات آيه
اولين آيه از سوره حمد، آيه (بِسم اللهِ الرَّحمن الرَّحيم) مي باشد که در اين نوشتار مورد سخن و تفسير ماست. اين آيه را آيه «بِسمَلَه» مي نامند آيه «بسلمه» از پنج کلمه تشکيل يافته است که توضيح آن به قرار ذيل است:
«ب» حرف جرّ است، متعلّق به ابتدا که به آغاز کردن دلالت دارد و هر چيزي بايد با نام خدا آغاز شود، در غير اين صورت ابتر، ناقص، بي ارزش و بي برکت خواهد بود که توضيح آن در آخر همين بخش خواهد آمد.

اسم:
کلمه «اسم» در لغت به معناي علامت و نشانه است و همزه اش همزه ي وصل است و از حروف اصلي کلمه نيست، اين است که در صورت اتصال به کلمه ي ديگر در تلفظ ساقط مي شود ولي در جمله «بسم الله» حتي در ضبط و نگارش هم افتاده است. در کلمه ي «اسم» لغات و تلفظ هاي زياد و گوناگوني وجود دارد که مشهورترين آن ها چهار لغت است: «اسم» و «سم» که هر دو هم با کسر اول و هم با ضم آن خوانده شده است.
کلمه «اسم» از «سموّ» که به معناي ارتفاع و بلندي است، گرفته شده است؛ به اعتبار اين که معنا و يا مسمّا به وسيله ي اسم، ارتفاع و بلندي پيدا مي کند و از خفا و پنهاني به مرحله ي ظهور مي رسد زيرا معني با شنيدن لفظي که به دلالت دارد، در ذهن شنونده حاضر و ظاهر مي شود در صورتي که قبلاً در ذهن وي نبود يا بدين اعتبار اسم را اسم گفته اند که لفظ با وضع و منظور کردن آن در برابر يک معني، ارتفاع و ارتقا پيدا مي کند و از حالت مهمل و بي معني بودن خارج مي گردد و معنا و محتوا مي يابد.
بعضي از دانشمندانت «اسم» را مشتق از «سمة» که به معناي علامت مي باشد دانسته اند ولي اين نظريه اشتباه است، زيرا به طوري که مي دانيم، جمع اسم، «اسماء» است، مصغرش «سُمَيّ» و در نسبت «سَمَويّ و اسميّ» و در مقام تعديه «سَمَيَّت» و «اَسمَيتُ» مي گويند و اگر متخذ از واژه «سمه» بود، در موقع جمع بستن «اوسام» و در تصغير «وُسَيم» و در موقع نسبت «وسمّي» و در مقام تعديه «وَسَّمتُ» و «اوسَمتُ» گفته مي شد.

يک توضيح ادبي
بعضي علماي تفسير معتقدند که جار و مجرور «بسم الله» به «اقول» يا «قل» يا «اَقرَأ» و يا «اِقرَأ» متعلق است و گروه ديگر از مفسرين مي گويند که جار و مجرور «بسم الله» به «اَستَعينُ» و يا «اِستَعِن» تعلق و وابستگي دارد، گروه سومي آن را به «أَبتِدأُ» متعلق مي دانند ولي به عقيده ما دو نظريه ي اولي باطل و نادرست است:
اما نظريه اول بدين جهت باطل است که مفعول مادّه قرائت و قول بايد جمله اي باشد داراي معناي تام، در اين صورت مجبوريم علاوه بر خود اين کلمات جمله ي ديگري نيز تقدير و منظور کنيم تا مقول قول و مفعول قرائت باشد، در صورتي که اين تقدير يک عمل اضافي و بيجاست.
و بطلان نظريه ي دوم به اين دليل است که استعانت و ياري خواستن خود خداوند محال است زيرا او حتي از استعانت کردن از اسماي کريمه اش نيز غني است و اما استعانت نمودن مردم، آن هم بايد از خود خدا باشد نه از اسماي او چنان که اين حقيقت در جمله ي(إِيَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاکَ نَسْتَعِينُ‌ ) آمده است.
پس بهترين نظريه در اين مورد نظريه ي سوم است که جار و مجرور «بسم الله» به «ابتدأ» متعلق است.
نکته ديگري که در اين جا از تذکر آن ناگزيريم، اين است که اضافه ي کلمه ي «اسم» به سوي «الله» از قبيل اضافه ي بيانيّه نيست تا منظور از کلمه ي «الله» و « الرّحمن الرّحيم» مجرد الفاظ اين کلمات باشد نه مفهوم آن ها زيرا اولاً: اين احتمال بعيد بنظر مي رسد و ثانياً: اگر منظور از اسم، مجموع اين سه کلمه باشد آن ها که به صورت مجموع نام خدا نيست و اگر يک يک آن ها منظور باشد، در اين صورت نيز لازم بود در ميان آن ها واو عطف باشد تا آن ها را از هم جدا سازد و بدين صورت خوانده شود:
«بِسمِ اللهِ و الرَّحْمنِ و الرَّحِيمِ‌ ». اين است که بايد گفت؛ اضافه «اسم» به سوي «الله» اضافه ي معنوي است و منظور از «الله» هم مفهوم آن است نه لفظ آن.

آغاز سوره هاي قرآن با بسم الله
چون سوره هاي قرآن براي اين نازل گرديده اند که بشر را به آخرين سرمنزل سعادت و کمال ممکن سوق دهند و از تاريکي هاي شرک و جهالت بيرون آورده و به سوي نور معرفت و توحيد و رهنمونشان سازند، مناسب بود که هر سوره اي با نام گرامي پروردگار شروع شود زيرا نام وي از ذات مقدسش حکايت مي کند و قرآن هم بدين منظور فرود آمده است که در مسير کمال انساني ذات اقدس الهي را براي بشر مطرح و معرفي کند. تنها سوره ي برائت از اين قاعده مستثنا است زيرا اين سوره به منظور تبّري و دوري جستن از مشرکين که نشانه خشم خداست، نازل شده و با همان عنوان نيز آغاز گرديده است و به همين جهت نام خدا که عامل رحمت است، در آغاز اين سوره که نشانه خشم خداست، مناسبت نداشته، مخصوصاً آن جا که نام خدا با صفت رحمان و رحيم متصف باشد. (1)
خلاصه ي گفتار اين که: خداوند متعال کتاب تدويني خود (قرآن) را با نام خود شروع فرموده است، چنان که کتاب تکويني اش را با بزرگ ترين و کامل ترين اسمش که نور پيامبر گرامي و وجود معنوي وي مي باشد، شروع نموده و آن را پيش از ساير موجودات جهان هستي آفريده است.
توضيح اين معني، بدين گونه است که: اسم آن را مي گويند که به ذات و وجود واقعي چيزي دلالت کند. با در نظر گرفتن اين معنا، اسماء و نام هاي خداوند بر دو گونه است: تکويني و جعلي.
الفاظي را اسماي جعلي خداوند مي گويند که از حروفي چند ساخته شده اند تا به ذات اقدس و يا به يکي از صفات جمال و جلال او دلالت کنند.
و اما اسماي تکويني همان موجودات و آفريده هايي هستند که با وجود و هستي خويش به وجود خالق شان و به توحيد و عظمت او دلالت مي کنند و شهادت مي دهند، چنان که در قرآن مجيد آمده است:
(أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ‌. ) (2)
يا آن ها از هيچ آفريده شده اند يا خود خالق خويشتند؟!
(لَوْ کَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا.) (3)
اگر در زمين و آسمان جز الله، خدايان ديگري بود، فساد در آن ها ايجاد مي شد.
از اين آيات چنين بر مي ايد که در هر موجود و پديده اي، يک نوع دلالت بر وجود خداوند و بر توحيد و عظمت وي وجود دارد، بدين جهت است که مي توان آن ها را کلمات و يا اسماي خداوند ناميد، ولي اسماي تکويني نه اسماي لفظي و جعلي.
ولي بايد توجه داشت، همان طور که اسماي لفظي خداوند از نظر دلالت به ذات اقدس او، مختلف و متفاوتند که بعضي از آن ها به اصل ذات پروردگار و تمام کمالات وي دلالت مي کند و بعضي ديگر تنها به يک جهت خاصي از کمالات او دلالت دارند و هر نامي به اندازه ي گنجايش و وسعت مفهومي خود از عظمت و کمالات او بازگو مي کند. اسماي تکويني او نيز گرچه در اصل دلالت به وجود خداوند، توحيد، علم، قدرت و ساير صفات کمالي او مشترکند ولي در شدت و وسعت دلالت بر عظمت و کمالات خداوندي با هم متفاوتند که کامل ترين و پر معني ترين آن ها وجود پيامبر و ائمه هدي (عليه السّلام) مي باشند که آفرينش جهان هستي و کتاب تکويني با خلقت و آفرينش نور آن ها شروع گرديده است.
منشأ اين اختلاف و تفاوت اين است که موجود، هر چه کامل تر و شايسته تر و سعه وجودي آن وسيع تر باشد دلات آن بر وجود و عظمت خداوند، قوي تر خواهد گرديد و از اين جاست که اطلاق (اَسماي حُسني) بر ائمه طاهرين (عليه السّلام) به طوري که در پاره اي از روايات وارد گرديده است، بسيار صحيح و پر معني است. (4)
پس خداي بزرگ، کامل ترين کتاب تدويني خود (قرآن) را با گرامي ترين الفاظ و نزديک ترين آن ها به اسم اعظمش که از سياهي چشم به سفيدش نزديک تر است، شروع کرده است. (5)
همان طور که کتاب تکويني خود را با بزرگ ترين نشانه ي عظمت و قدرت خويش و با بزرگ ترين اسماء و موجودات جهان هستي که نور محمدي مي باشد، آغاز فرموده است (6) و خواسته است که با اين عمل پر معنا و آموزنده، به انسان ها ياد بدهد که هم گفتار خود را با نام خدا آغاز کنند و هم اعمالشان را، همان طور که خود وي، کتاب تدويني و گفتار خويش را با بزرگ ترين نام هاي لفظي و کتاب تکويني خود را با عظيم ترين نام هاي تکويني اش شروع کرده است.
از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است که فرمود: هر گفتار امر مهمي که با نام خدا شروع نشود، «ابتر» و بي نتيجه و يا «اقطع» و ناقص خواهد بود. (7)
امير مومنان (عليه السّلام) نيز از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين نقل مي کند: هر عمل مهم که بدون نام خدا شروع گردد، ناقص و بي نتيجه خواهد بود. (8)

پي نوشت ها :

1- ابن عباس نقل مي کند که از اميرمؤمنان پرسيدم: چرا در سوره ي برائت، بسم الله نوشته نشده است؟ فرمود: بسم الله نشانه امن و رحمت است و اين سوره به منظور برداشتن امن از مشرکين نازل شده است. مستدرک، 330/2.
2- طور/ 35.
3. انبياء/ 22.
4. کافي، باب نوادر از باب هاي توحيد، 70؛ وافي، 1/ 106؛ تفسير برهان، 337/1.
5. وافي، 99/5؛ تهذيب، 218/1؛ مستدرک حاکم، 552/1؛ کنزالعمال 190/3 عثمان نيز اين روايت را با مختصر تفاوتي در الفاظ از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل فرموده است.
6. توضيحات کتاب تکويني را در بخش تعليقات در تعليقه ي (13) بخوانيد!
7. مسند احمد، 395/2.
8. بحار 16، باب 58 و 60/19.
منبع مقاله :
خوئي، حضرت آيت الله حاج سيدابوالقاسم خوئي(ره)(1385)، البيان في تفسير القرآن، ترجمه محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ دوم
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان