اي آخرين ستاره ي چشم انتظارها

حلقه زدند دورِ نگاهت، مدارها

خورشيدي و تبلورِ نور زلالِ تو

سرسبز كرده وسعتِ آيينه زارها

ما شبنميم و مِهرِ تو، مُهرِ قبول ماست

يك جرعه نور ريز به گوشه كنارها

تا شعله شعله عشق تو عيوق مان كند

ما ذره ذره دور تو گرديم بارها

ما را عصاي دستِ كليمانه ات ببين

تا بشكند طلسم همه شبهِ مارها

يك جمعه در طراوت باران ظهور كن

يك جمعه محو كن همه گرد و غبارها

از اين بعد، خيمه ي آرامِ چشمتان

باشد قرارگاهِ دلِ بي قرارها

بايد همه به سمت نگاهت سفر كنند

بايد يكي شوند خطوط ِ قطارها

" عارفه دهقاني "