03-28-2013, 05:21 PM
وقتى خداوند متعال بنده و فرستاده اش پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - را در روز حنين و جنگ قبايل هوازن پيروز گردانيد و فتحى آشكار نصيب او كرد، منادى پيغمبر اعلام نمود كه اسيران را نكشيد.
عمر خطاب از كنار يكى از اسيران به نام ابن اكوع - كه در بند بود - گذشت . اين مرد را قبيله هذيل در روز فتح مكه فرستاده بودند تا به نفع آنان جاسوسى كند و اخبار پيغمبر و اصحاب را آنچه مى شنود و مى بيند به آنان اطلاع دهد. وقتى عمر او را ديد - چنانكه شيخ مفيد در ارشاد، مى نويسد - گفت : اين دشمن خدا ميان ما آمده بود تا جاسوسى كند، اينك كه اسير شده او را بكشيد. يكى از انصار هم گردن او را زد.
وقتى اين خبر به پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - رسيد آنها را مورد ملامت قرار داد و فرمود: مگر من سفارش نكردم كه اسيران را نكشيد؟!
بعد از قتل اين مرد - به گفته شيخ مفيد در ارشاد - افراد ديگرى را هم كشتند؛ مانند جميل بن معمر بن زهير. پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - خشمگين شد وبه دنبال انصار فرستاد و فرمود: چرا او را كشتيد؟ با اينكه نماينده من به شما اطلاع داد كه اسيران را نكشيد.
آنها هم عذر آوردند كه ما به گفته عمر او را كشتيم.. پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - روى خود را از عمر بگردانيد تا اينكه عمير بن وهب از وى شفاعت كرد و پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - او را بخشيد.
(الارشاد ص 76)
عمر خطاب از كنار يكى از اسيران به نام ابن اكوع - كه در بند بود - گذشت . اين مرد را قبيله هذيل در روز فتح مكه فرستاده بودند تا به نفع آنان جاسوسى كند و اخبار پيغمبر و اصحاب را آنچه مى شنود و مى بيند به آنان اطلاع دهد. وقتى عمر او را ديد - چنانكه شيخ مفيد در ارشاد، مى نويسد - گفت : اين دشمن خدا ميان ما آمده بود تا جاسوسى كند، اينك كه اسير شده او را بكشيد. يكى از انصار هم گردن او را زد.
وقتى اين خبر به پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - رسيد آنها را مورد ملامت قرار داد و فرمود: مگر من سفارش نكردم كه اسيران را نكشيد؟!
بعد از قتل اين مرد - به گفته شيخ مفيد در ارشاد - افراد ديگرى را هم كشتند؛ مانند جميل بن معمر بن زهير. پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه وآله - خشمگين شد وبه دنبال انصار فرستاد و فرمود: چرا او را كشتيد؟ با اينكه نماينده من به شما اطلاع داد كه اسيران را نكشيد.
آنها هم عذر آوردند كه ما به گفته عمر او را كشتيم.. پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - روى خود را از عمر بگردانيد تا اينكه عمير بن وهب از وى شفاعت كرد و پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - او را بخشيد.
(الارشاد ص 76)