امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دستاوردهای شگرف انقلاب اسلامی(5)
#1
نويسنده:مؤسسه ي فرهنگي قدر ولايت
توسعه و تقویت آموزش

توسعه و تقویت آموزش در ابعاد مختلف، از دیگر دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه آموزش و پرورش بوده است. توسعه مقاطع تحصیلی، توسعه مدارس فنی و حرفه‌ای، افزایش نرخ پوشش تحصیلی، ارتقاء نرخ گذر تحصیلی، افزایش نرخ قبولی دانش‌آموزان، افزایش فضاهای آموزشی و کاهش تراکم دانش‌آموز در کلاس، توسعه آموزش استثنایی، توسعه پرورش استعدادهای درخشان، توسعه مدارس خارج از کشور، افزایش سطح تحصیلی معلمین و افزایش ارائه خدمات به فرهنگیان از جملة این موارد می‌باشد که به اختصار به هر یک از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
افزايش تعداد دانش‌آموزان در مقاطع بالاتر تحصيلی بالاتر

درصد افزايش تعداد دانش‌آموزان در مقاطع تحصيلي مختلف نشان مي‌دهد که اين افزايش در مقطع راهنمايي و دبيرستان بيش از مقطع ابتدايي بوده است. يعني امکان تحصيل در مقاطع بالاتر بيشتر فراهم شده و تعداد دانش‌آموزان بيشتري موفق به ارتقاء سطح تحصيلي خود شده‌اند.
توسعه مدارس فني و حرفه‌اي و افزايش رشته‌ها

تعداد مدارس فني و حرفه‌اي در سال 1357 حدود 700 واحد بوده است، در سال 1377 به 2800 واحد رسيده است. (١) همچنين در طي اين مدت شاهد افزايش چشم‌گير تعداد رشته‌هاي تحصيلي بوده‌ايم. به گونه‌اي که در سال 1357 آموزش صنعت در 7 رشته: آموزش خدمات در 4 رشته و هنرستان‌هاي روستايي در 4 رشته صورت مي‌گرفت. اما اين تعداد در سال 1377 به 19 رشته در صنعت، 14 رشته در خدمات و 5 رشته در آموزش کشاورزي افزايش يافته است. (٢)
از سوي ديگر در کنار اين توسعه، شاهد افزايش قابل توجه تعداد دانشجويان مدارس عالي فني و حرفه‌اي نيز بوده‌ايم. براساس آمار ارائه شده تعداد اين دانشجويان از 5400 نفر در سال 1357 به 90000 نفر در سال 1377 رسيده است. رشته‌هاي فني و حرفه‌اي که در آموزشکده فني و حرفه‌اي براي دختران در نظر گرفته نشده بود، در سال 1377 تعداد آموزشکده‌هاي فني و حرفه‌اي ويژه دختران به 34 آموزشکده رسيد. تعداد کل مراکز و آموزشکده‌هاي فني از 12 به 103 آموزشکده افزايش پيدا کرده است. در حالي که در سال 1358 حدود 70 رشته وجود داشت، در سال 1377 به 580 رشته افزايش يافته است. همچنين تعداد دانشجوياني که از خوابگاه دانشجويي استفاده مي‌کنند از 600 نفر به 60000 نفر افزايش يافته است.(٣)
افزايش نرخ پوشش تحصيلي

در حال حاضر حداقل 96 نفر از هر 100 کودک لازم‌التعليم (6 تا 11 ساله) تحت پوشش مدارس کشور تحصيل مي‌کنند که با توجه به پراکندگي و صعب‌العبور بودن بسياري از روستاها در مناطق کوهستاني و کويري و وضعيت موجود کشور، شاخص مناسبي است. ميزان پوشش تحصيلي در مقاطع راهنمايي و متوسطه نيز تا حد قابل ملاحظه‌اي افزايش يافته است. براي مثال پوشش تحصيلي ظاهري دوره متوسطه که در سال 1357 حدود 23٪ بوده است، در سال 1377 به 74٪ افزايش يافته است. به عبارتي روشن‌تر 74٪ افرادي که در سال 1377 از شرايط لازم براي تحصيل در دوره متوسطه برخوردار بودند، در مدارس کشور مشغول به درس خواندن بودند. (٤)
افزايش فضاهاي آموزشي و کاهش تراکم دانش‌آموز در کلاس

علي‌رغم فشارهاي ناشي از رشد بالاي جمعيت و موانع اقتصادي، سياسي و امنيتي در سال‌هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تعداد کلاس‌ها از 250 هزار در سال 1358 به 650 هزار در سال 1377 رسيده است. يعني هر سال حدود 20 هزار کلاس و هر روز 55 کلاس جديد مورد بهره‌برداري قرار گرفته است و تعداد آموزشگاه‌هاي کشور از حدود 51 هزار باب در سال 1358 به حدود 107 هزار بب در سال 1377 رسيده است. با احداث کلاس‌هاي جديد و افزايش ضريب بهره‌برداري از فضاهاي موجود، متوسط تعداد دانش‌آموزان در هر کلاس در دوره‌هاي مختلف تحصيل به شرح جدول ذيل کاسته شده است.(٥)
در سال 1357 زيربناي آموزشي به ازاء هر کلاس 77 متر مربع بوده که اين رقم در سال 1377 به 155 متر افزايش يافته است.(٦) در واقع به علت تجهيز مدارس به کتابخانه، نمازخانه، آزمايشگاه، سالن ورزشي زيربناي هر کلاس به ازاي کل فضاي آموزشي افزايش قابل ملاحظه‌اي يافته است.
توسعه آموزش کودکان استثنايي

منظور از کودکان استثنایی، نابینایان و نیمه‌نابینایان، ناشنوایان و نیمه‌ ناشنوایان، عقب‌ماندگی ذهنی، ناسازگاران عاطفی، چندمعلولیتی‌ها، معلولین جسمی و حرکتی، مبتلایان به ناتوانی‌های یادگیری خاص می‌باشد. در حالی که در سال 1357 حدود 7 هزار نفر از دانش‌آموزان استثنایی در 237 مرکز تحت پوشش بوده‌اند، در سال 1377 حدود 66 هزار نفر از کودکان و دانش‌آموزان استثنایی در 1112 مرکز تحت پوشش آموزشی و توانبخشی قرار گرفته‌اند.(٧)
توسه پرورش استعدادهای درخشان

قبل از پیروزی انقلاب تنها دو مرکز آموزش تیزهوش آن هم فقط در تهران وجود داشت که تحت پوشش دفتر کودکان استثنایی فعالیت می‌کردند. اما در سال 1367 سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان به وجود آمد که در بدو امر دارای 802 دانش‌آموز بود و در سال 1377 دارای 89 مدرسه راهنماییع 86 دبیرستان و بیش از 600/33 نفر دانش‌اموز در 44 شهر ایران اسلامی شدا. تعداد داوطلبان ورود به این گونه مدارس که در سال 1366 حدود 1500 نفر بود، در سال 1377 به 000/237 نفر که همگی دارای معدل 19 به بالا بوده‌اند ارتقاء یافت.(٨)
توسه مدارس خارج از کشور

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد مدارس خارج از کشور نیز افزایش قابل توجهی یافته است. براساس آمار ارائه شده، تعداد مدارس خارج از کشور از 54 مدرسه با 9 هزار دانش‌آموز در سال 1357 به 140 مدرسه با 17 هزار دانش‌آموز در 86 کشور جهان ارتقاء یافته است.(٩)
افزایش سطح تحصیلی معلمین

بعد از انقلاب سطح تحصیلی و مدرک معلمین نسبت به قبل از انقلاب افزایش یافته و همچنین معلمین با تحصیلات بالاتری به کار گرفته شده‌اند. جدول ذیل درصد معلمین به کارگیری شده با مدارک تحصیلی مختلف را نشان می‌دهد. این جدول حاکی از ارتقاء سطح تحصیلی و افزایش مهارت شغلی معلمان پس از انقلاب اسلامی ایران می‌باشد.
جدول مذکور نشان می‌دهد که در سال تحصیلی 57-58 معلمین با مدرک تحصیلی دیپلم و کمتر، 70 درصد کل معلمین را تشکیل می‌دهد. در حالی که درصد این دسته معلمین در سال 76-77 به 36 درصد کل تقلیل یافته است. یعنی به کارگیرذی معلمین با مدرک تحصیلی پایین، کاهش یافته است. متقابلاً درصد معلمین با تحصیلات فوق دیپلم از 1/18 درصد درصد در سال تحصیلی 57-58 به 40 درصد در سال تحصیلی 76-77 افزایش یافته است. همچنین درصد معلمین با تحصیلات لیسانس و بالاتر از 9/11 درصد در سال تحصیلی 57-58 به 24 در سال تحصیلی 76-77 افزایش یافته است.
افزایش ارائه خدمات به فرهنگیان

در راستای توسعه و تقویت آموزش کشور از طریق افزایش روحیه و رفاه فرهنگیان، پس از انقلاب اسلامی میزان خدمات ارائه شده به معلمان رشد قابل توجهی یافته است. جدول ذیل آمار خدمات ارائه شده به فرهنگیان را در دو زمینه درمانی و باشگاه‌ها و خانه‌های معلم در مقطع پیروزی انقلاب و 20 سال پس از آن نشان می‌دهد.
پی نوشت:
١- مروری بر دو دهه تلاش برای اعتلای تعلیم و تربیت کشور (٥٥ تا ٧٧)، ص ١٩.
٢- همان، ص ١٩.
٣- همان، ص ٢٠.
٤- همان، ص ٢١.
٥- همان، ص ٢٤.
٦- همان، ص ٢٥.
٧- همان، ص ٢٩.
٨- همان، ص ٣١.
٩- همان، ص ٣٥.

جهاني کردن مبارزه با رژيم اشغالگر قدس

اشغال کشور فلسطين توسط رژيم غاصب قدس و مبارزات طولاني چندين ساله مردم بي‌پناه و مظلوم فلسطين عليه اشغالگران و غارتگران صهيونيستي، يکي از مسائل مهم و ريشه‌دار منطقه مي‌باشد. آوارگي يک ملت ستمديده و شهادت و مجروح‌شدن دهها هزار نفر از مردان و زنان آن، سالهاست که قلب مردم فلسطين و مسلمانان سراسر جهان را به درد مي‌آورد. حمايت استکبار غرب به سرکردگي آمريکا از اين جرثومة فساد و نيز سازش ننگين برخي کشورهاي عرب منطقه و نيز برخي از سران استحاله شدة فلسطيني با اين رژيم، بر عمق و پيچيدگي اين معضل افزوده است.
تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، رژيم محمدرضا پهلوي روابط گرم و دوستانه‌اي با رژيم اشغالگر قدس داشت. وجود پايگاههاي جاسوسي اسرائيل در شهرهاي جنوبي و غربي ايران(١) و فعاليت گستردة سازمانهاي جاسوسي اسرائيل در ايران نيز مؤيد بر همين معناست. رژيم صهيونيستي، حکومت پهلوي را تنها دوست و متحد خود در منطقه تلقي مي‌کرد و مأمورين ساواک ايران را آموزش مي‌داد.(٢) رژيم ايران حتي در ايجاد رابطه دوستي و سازش بين کشورهاي عرب منطقه با اسرائيل غاصب، نقش ايفاء مي‌کرد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، که حمايت از ملل مسلمان و مستضعف جهان و نيز حرکت‌ها و نهضت‌هاي آزادي‌بخش به عنوان يکي از سياست‌هاي مهم و اصولي ايران در سياست خارجي قرار گرفت. مسأله فلسطين از نقش و جايگاه ويژه‌اي برخوردار شد. با پيروزي انقلاب، نماينده رژيم صهيونيستي از ايران طرد، و سفارت فلسطين در کشور داير شد. صدور نفت به رژيم صهيونيستي قطع شد و جمهوري اسلامي تعهد خود را نسبت به آزادساختن مسجد الاقصي و فلسطين اعلام نمود که اين مسأله در ميان مردم کشورهاي خليج فارس تأثير بسزايي در قبول و تأييد جمهوري اسلامي داشت. (٣) البته حضرت امام (ره) سالهاي طولاني قبل از انقلاب نيز هميشه خطر اسرائيل را به عنوان يک خطر جدي و مهم براي مسلمين مطرح مي‌کردند. سخنراني‌هاي تند و آتشين امام بر عليه اسرائيل غاصب در سالهاي 42 و 43 هنوز در گوش‌ها طنين‌انداز است. حضرت امام خود نيز به قدمت حساسيتشان به اين موضوع اشاره کرده و در پيام خويش به مناسبت اولين سالروز پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1358 فرمودند: «اسرائيل اين جرثومه فساد هميشه پايگاه آمريکا بوده است. من در طول نزديک به بيست سال خطر اسرائيل را گوشزد نموده‌ام. بايد همه به پا خيزيم و اسرائيل را نابود کنيم و ملت قهرمان فلسطين را جايگزين آن گردانيم. »(٤)
بعد از انقلاب نيز به صورت مکرر از طرف حضرت امام و مسؤولين بلندپايه نظام بر نامشروع و متجاوزبودن رژيم اشغالگر قدس و حمايت از مردم فلسطين تأکيد شد. نمونه حضرت امام در پيم حج سال 1366 خويش فرمودند:«من همان‌گونه که بارها و در سال‌هاي گذشتة قبل و بعد از انقلاب هشدار داده‌ام، مجدداً خطر فراگيري غدة چرکين و سرطاني صهيونيسم ر در کالبد کشورهاي اسلامي گوشزد مي‌کنم و حمايت بي‌دريغ خود و ملت و دولت و مسؤولين ايران را از تمامي مبارزات اسلامي ملت‌ها و جوانان غيور و مسلمان در راه آزادي قدس اعلام مي‌نمايم. »(٥)
در همين رابطه رهبر معظم انقلاب اسلامي فرموده‌اند: «ما اعلام مي‌کنيم که حتي يک روز و يک ساعت با دولت غاصب، غيرقانوني و خبيث اسرائيل، دوستي و محبت و کوچکترين و ضعيف‌ترين نوع رابطه را نداشته و نخواهيم داشت. »(٦) اما نظر به اهميت، گستردگي و شدت آلام مردم فلسطين، طولاني شدن اين رنج و محنت، تقويت روزافزون رژيم اشغالگر قدس و حمايت همه‌جانبه آمريکا و غرب از آن و خطرات مهم رژيم غاصب اسرائيل براي کليه مسلمانان جهان و مخصوصاً مسلمانان منطقه، انقلاب اسلامي ايران و رهبر آن به مسأله حمايت از انقلاب و مبارزات مردم فلسطين جنبه عمومي و جهاني بخشيدند. اين يکي ديگر از دستاوردهاي جهاني انقلاب اسلامي ايران براي کليه مسلمانان دنيا مخصوصاً مردم فلسطين بوده است.
رهبر انقلاب اسلامي ايران، آن قدر به موضوع فلسطين و اهميت آن، مخصوصاً در دهه اول انقلاب اسلامي، پرداختند که موضوع به صورت يک مسذله مهم اسلامي بين کليه مسلمانان و کشورهاي اسلامي دنيا مطرح شده و براي خود جا باز کرد. حضرت امام (ره)، همت و دخالت ممالک اسلامي براي ريشه‌کن کردن رژيم نامشروع و اشغالگر قدس را لازم و ضروري اعلام نموده و و فرمودند:«اين ماده فساد [اسرائيل] که در قلب ممالک اسلامي با پشتيباني دول بزرگ جايگزين شده است و ريشه‌هاي فسادش هر روز ممالک اسلامي را تهديد مي‌کند، بايد با همت ممالک اسلامي و ملل بزرگ اسلام ريشه‌کن شود. »(٧)
يکي از مهمترين اقدامات انقلاب اسلامي ايران جهت جهاني کردن مبارزه عليه رژيم اشغالگر قدس، اعلام روز جهاني قدس از سوي امام خميني(ره) بود. اين اقدام تنها شش ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي صورت گرفت و اين نشان از عمق توجه ايران اسلامي به مسأله فلسطين و اعتقاد عميق رهبر کبير انقلاب اسلامي به حمايت از مبارزات آنها بود. چرا که در آن زمان خود ايران دچار معضلات و مشکلات داخلي و خارجي بسياري بود و چنين توقعي در آن مقطع از سوي هيچ کس حتي فلسطينيان، از ايران اسلامي نمي‌رفت.
حضرت امام به مناسبت اعلام «روز جهاني قدست» پيامي صادر فرمودند. در اين پيام آمده بود:«من در طي ساليان دراز خطر اسرائيل غاصب را گوشزد مسلمين نمودم که اکنون اين روزها به حملات وحشيانة خود به برادران و خواهران فلسطيني شدت بخشيده است و بويژه در جنوب لبنان به قصد نابودي مبارزان فلسطيني پياپي خانه و کاشانه ايشان را بمباران مي‌کند. من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاي اسلامي مي‌خواهم که براي کوتاه‌کردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن، به هم بپيوندند و جميع مسلمانان جهان را دعوت مي‌کنم که آخرين جمعه ماه مبارک رمضان را که از ايام قدر است و مي‌تواند تعيين کننده سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد، به عنوان «روز قدست» انتخاب و طي مراسمي، همبستگي بين‌المللي مسلمانان را در حمايت از حقوق قانوني مردم مسلمان اعلام نمايند. از خداوند متعال پيروزي مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم. »(٨)
اين اقدام موجب شد در طي بيست سال گذشته، هر سال مسلمانان سراسر جهان در «روز قدس» دست به راهپيمايي اعتراض‌آميز عليه رژيم اشغالگر قدس و حمايت از مبارزات مردم مظلوم فلسطين بزنند. اين راهپيمايي که همه ساله در ايران باشکوه و عظمت بيشتري و با تظاهرات ميليوني مردم روزه‌دار در تهران و نيز ساير شهرهاي ايران صورت گرفته است، خشم و غضب آمريکا و اسرائيل غاصب را روز افزون ساخته است. روز جهاني قدس وسيله‌اي شده است تا بيش از پيش جنايات رژيم اشغالگر قدس و مظلوميت‌هاي مردم مبارز فلسطين برملا و از فلسطينيان بي‌پناه حمايت جهاني صورت گيرد. همه ساله در اين ايام، مبارزات مردم فلسطين از شور و حال بيشتري برخوردار شده و اميد در دلهاي آنها شعله مي‌کشد. از طرف ديگر اعلام روز جهاني قدس از سوي ايران اسلمي و حمايت بي‌دريغ آنان از مردم فلسطين، موجب شده است تا کشورهاي مرتجع عرب منطقه در ميان مردم خود و مردم فلسطين، خجل و شرمنده شده و بناچار حمايت بيشتري از مردم فلسطين نموده و از ميزان سازش ننگين خود با رژيم غاصب صهيونيستي بکاهند. جمهوري اسلامي ايران حتي در ايام اوليه پيروزي انقلاب اسلامي در حالي که هنوز سه ماه از پيروزي انقلاب نگذشته بود (در تاريخ 11/2/1358) با کشور مصر به علت اين که با رژيم اشغالگر قدس رابطه برقرار کرده بود و هم‌پيمان اسرائيل شده بود، قطع رابطه کرد. (٩)
اقدامات ايران اسلامي در جهاني‌کردن مسأله فلطين و تعميق بخشيدن به آن در ميان کشورهاي عربي، از سوي رافائيل استاد ارشد دانشگاه بيت المقدس و صهيونيست آمريکايي و عضو مؤسسه تحقيقاتي ترومن به عنوان کارشناس جنبشهاي اسلامي نيز مورد اعتراف قرار گرفته است. وي مي‌گويد: «تجديد حيات اسلام، مسائل را در لبنان پيچيده‌تر کرده و به درگيري اعراب و اسرائيل تعميق بخشيده است. »(١٠) ايستادگي قط جمهوري اسلامي ايران و مخالفت شديد با اصل وجودي رژيم نامشروع و غيرقانوني رژيم اشغالگر قدس، موجب شده از سوي مقامات اين رژيم نيز حملات تند و کينه‌توزانه‌اي ليه ايران اسلامي صورت بگيرد. اظهارات شيمون پرز نخست‌وزير وقت رژيم اشغالگر قدس، براي بيان عمق اين کينه و دشمنيها ما را از ذکر ديگر مصاديق اين دشمني بي‌نياز مي‌کند. وي مي‌گويد: «انقلاب اسلامي بسيار افراطي و خصمانه در قبال اسرائيل است. نهضت آيت الله خميني يک تجربه بسيار تلخ قرن بيستم به شمار مي‌رود! »(١١)
پي نوشتها:
١- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد١، ص ٣٦٧.
٢- همان، ص ٥٥١.
٣- دفتر سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، نشریه داخلی نگرشی بر تحوّلات سیاسی، شماره ١٣، ص ٢٣.
٤- صحیفه امام، جلد ١٢، ص ١٤٨.
٥- فریاد برائت(پیام امام به بیت الله الحرام)، ص ٩.
٦- خطبه نماز جمعه مورخ ٢٢/١١/١٣٦٨.
٧- صحیفه امام، جلد ٢، ص ١٣٩.
٨- موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، فلسطین از دیدگاه امام خمینی، ص ١٣٤، تاریخ چاپ ١٦/٥/١٣٥٨.
٩- مسیح مهاجری، انقلاب اسلامی راه آینده ملّتها، ص ١٨٦.
١٠- معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، انقلاب اسلامی ایران در چشم انداز دیگران، ص ١١٤.
١١- همان، ص ١١٣.

ایران در المپیادهای علمی

یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران در حوزة آموزش و پرورشع ارتقاء سطح علمی و افزایش معلومات دانش‌آموزان و نیز کسب موفقیت‌های علمی در المپیادهای جهانی می‌باشد.
قبل از انقلاب اسلامی ایران، دانش‌اموزان ایرانی در هیچیک از المپیادهای جهانی شرکت نداشتند. بعد از انقلاب، در جهت تقویت بنیه دروس ریاضی مدارس و ایجاد انگیزه برای علاقه‌مندکردن دانش‌آموزان به رشته ریاضی، مسابقات سراسری دانش‌آموزان رشته ریاضی دبیرستان‌های کشور در فروردین سال 1363 در شیراز با شرکت 90 نفر از بهترین دانش‌آموزان این رشته که از سراسر کشور برگزیده شده بودند، برگزار شد و از آن پس همه ساله این مسابقات با جدیت و اهتمام بیشتری برگزار می‌گردد.
خلاصه‌اي از آمار المپيادهاي دانش‌آموزي کشورمان به شرح جدول صفحه بعد مي‌باشد. در اين جدول سال‌هاي شرکت تيم ايران در المپيادها، رشته المپيادها، تعداد شرکت‌کننده در هر تيم و مجموع مدال‌هاي کسب شده در هر سال مشخص شده است.
موفقیت ایران در رشته‌های مختلف المپیادهای جهانی دانش‌آموزی، سال به سال بیشتر شده و 3 بار موفق به مقام اول جهانی، 2 بار به مقام دوم جهانی و 2 بار نیز به مقام سوم جهانی دست یابد. برخی از این مقام‌های کسب شده به شرح صفحه بعد می‌باشد: (١)
- مقام اول جهان در المپیاد شیمی در سال 1374
- مقام اول جهان در المپیاد شیمی در سال 1375
- مقام اول جهان در المپیاد ریاضی در سال 1377
- مقام دوم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1378
- مقام دوم جهان در المپیاد شیمی در سال 1380
- مقام سوم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1374
- مقام سوم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1377
- مقام چهارم جهان در المپیاد کامپیوتر در سال 1372
- مقام چهارم جهان در المپیاد ریاضی در سال 1372
- مقام چهارم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1379
- مقام پنجم جهان در المپیاد فیزیک در سال 1372
- مقام پنجم جهان در المپید فیزیک در سال 1380
- مقام ششم جهان در المپیاد ریاضی در سال 1371
- مقام ششم جهان در المپیاد شیمی در سال 1372
- مقام ششم جهان در المپیاد شیمی در سال 1379
- مقام ششم جهان در المپیاد کامپیوتر در سال 1379
- مقام هفتم جهان در المپیاد زیست‌شناسی در سال 1380
- مقام هشتم جهان در المپیاد زیست‌شناسی در سال 1379
این موفقیت‌ها برای تیم‌های دانش‌آموزان ایران در حالی کسب شده است که برای رشته ریاضی از سال 1366، فیزیک از سال 1368، کامپیوتر از سال 1371، شیمی از سال 1372 و زیست‌شناسی از سال 1378 در المپیادهای جهانی شرکت کرده است.
پي نوشتها:
١- مروری بر دو دهه تلاش برای اعتلای تعلیم و تربیت کشور ٥٧ تا ٧٧، ص ٦.

ايجاد حکومت جمهوري (مردمي)

تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، مردم نقشي در تعيين سرنوشت خود نداشتند. رژيم پهلوي چه در قانون و چه در عمل، نقش قابل توجه و مؤثري براي مردم در نظر نگرفته بود و آراء و نظرات مردم براي آنها ارزشي نداشت. اصولاً در رژيم‌هاي سلطنتي، مردم نقش و جايگاه مؤثري در ساختار حکومتي و تعيين مقامات بلندپايه کشور و نيز تصميم‌گيري‌هاي مهم و کلان حکومت ندارند.
در همين رابطه آنتوني پارسونز، آخرين سفير انگليس در رژيم پهلوي در خاطرات خود مي‌نويسد: «رژيم پهلوي بر دو بنياد اصلي قدرت استوار بود که عبارت بودند از ارتش و ساواک» اين اعتراف سفير انگليس به عنوان کشوري که حامي رژيم پهلوي بود، بخوبي نشانگر اين است که مردم جايگاه و نقش مؤثري در رژيم پهلوي نداشتند و رژيم اتکاء به مردم نداشت.
اما به برکت پيروزي انقلاب اسلامي ايران، به اين سياست و بينش پايان داده شد. اين دستاورد بزرگ انقلاب موجب گرديد، مردم نقش اصلي و تعيين‌کننده‌اي در مهم‌ترين ساختار‌هاي حکومتي، وضع قوانين و همه‌پرسي‌ها و نيز ادارة کشور داشته باشند. حضرت امام خمينی(ره) چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن همواره تأکيد بر نقش مردم داشته و حقيقتاً براي آن ارزش و اهميت قائل بودند. در طول دوران مبارزه و بعد از پيروزي انقلاب، مخاطب و همراه اصلي امام، توده مردم بودند. هم مبارزه و انقلاب، مردم بود و هم پس از پيروزي، ادارة کشور با مردم بوده است. امام، مردم را ولي نعمت مسؤولين کشور معرفي کرده و همه مقامات مملکتي را به خدمت به آنها دعوت و سفارش مي‌کردند.
حکومت ما از دو رکن و پايه اصلي تشکيل يافته است. پايه اسلامي و پايه جمهوري يکي از هنرهاي بزرگ و اعجاب‌انگيز امام و انقلاب اسلامي و قانون اساسي ايران، تلفيق و ترکيب اسلاميت نظام با جمهوريت آن مي‌باشد. در عين وفاداري به اسلام، نقش مردم نيز حفظ شده است. در مورد پايه اسلامي قبلاً بحث کرديم. در اين جا به بررسي رکن دوم حکومت يعني جمهوريت آن مي‌پردازيم.
اصل اول قانون اساسي که بيان کنندة نوع حکومت مي‌باشد، تصريح به جمهوريت نظام دارد. در اصل اول قانون اساسي آمده است: «حکومت ايران جمهوري اسلامي است...» در مورد جمهوريت و نقش اساسي مردم در ادراة امور کشور، قانون اساسي، دولت را ملزم به مشارکت دادن مردم در تعيين سرونشت خود کرده است. اصل سوم قانون اساسي که وظايف کلان دولت را مشخص کرده است، در بند 8 آن آمده است:
«مشارکت عامه مردم در تعيين سرنوشت سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خويش». در همين رابطه اصل ششم قانون اساسي نيز مقرر مي‌دارد: «در جمهوري اسلامي ايران امور کشور بايد به اتکاء آراء عمومي اداره شود، از راه انتخابات، انتخاب رئيس‌جمهور، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، اعضاء شوراها و نظاير اينها، يا از راه همه‌پرسي در مواردي که در اصول ديگر اين قانون معين مي‌گردد.»
اين اصل به کليات جمهوريت نظام و نقش مردم اشاره مي‌کند، اما اصول متعدد ديگري از قانون اساسي وجود دارد که جلوه‌هاي جمهوريت نظام را نشان مي‌دهد. اين اصول امروزه صرفاً کلماتي در تئوري و قانون نيست، بلکه عملاً به اجرا در آمده و مردم در ارکان مهم نظام، نقش تعيين‌کنندة خود را ايفا مي‌کنند. اينک به توضيح مختصر برخي از اين جلوه‌هاي جمهوريت و مردمي بودن نظام مي‌پردازيم.
انتخاب نوع حکومت
يکي از مهمترين مصاديق جمهوريت هر نظامي، در اين است که مردم در اصل تعيين نوع حکومت، داراي اختيار و رأي باشند. در حکومت اسلامي ايران چنين نقش و اختياري براي مردم ديده شده است. اين جلوه حکومت اسلامي ايران از موارد کليدي بوده و به تبع آن، جلوه‌هاي ديگري از جمهوريت و نقش مردم را در پي داشته است. مردم ايران با رأي قاطع خودشان رد يازدهم فروردين ماه سال 1358 با اکثريت 2/98٪ کليه کساني که حق رأي داشتند به حکومت جمهوري اسلامي ايران رأي مثبت داده و آزادانه آن را انتخاب کردند. بنابراين اولين و مهمترين نشق مردم در حکومت جمهوري اسلامي که نشانگر جمهوريت آن مي‌باشد، همين انتخاب نوع حکومت از سوي مردم بود که تحقق يافت.
تصويب قانوني اساسي
جلوة برجستة جمهوريت هر نظامي، تصويب قانون اساسي آن توسط مردم مي‌باشد. مهمترين اصول کلي هر نظامي از جمله نوع حکومت، دين و مذهب، قواي مملکتي، حقوق مردم، سياست کلان خارجي، سياست‌هاي عمده فرهنگي، سياسي، اجتماعي، نظامي و اقتصادي در قانون اساسي مشخص مي‌شود. اگر مردم کشوري آزادانه و با اکثريت به قانون اساسي کشورشان رأي مثبت بدهند، در حقيقت بالاترين جلوة جمهوريت شکل گرفته است. بدين ترتيب مردم عملاً در تعيين نوع حکومت، دين و مذهب کشور، وضعيت قواي مملکتي و سياست‌هاي کلان خارجي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و نظامي و اقتصادي ايفاء نقش کرده و نظر خود را اعمال کرده‌اند.
مردم عزيز ايران در اين خصوص، در دو مرحله ايفاي نقش کرده‌اند. ابتدا خبرگان تدوين‌کنندة قانون اساسي را خودشان آزادانه انتخاب کرده‌اند و سپس به قانون اساسي مصوب همين مجلس خبرگان، رأي مثبت داده‌اند. قانون اساسي نظام اسلامي ايران براي نخستين بار در همه‌پرسي سال 1358 با رأي مثبت 5/99 درصد شرکت‌کنندگان(١)به تصويب مردم رسيد و در بازنگري آن در سال 1368 يعني ده سال بعد، اصلاحات آن نيز توسط مردم با رأي مثبت 38/97 درصد شرکت‌کنندگان به تصويب رسيد.
انتخاب رهبري
از ديگر موارد بارز نقش مردم در حکومت و اداره کشور و جلوه‌هاي جمهوريت نظام اسلامي ايران، انتخاب شخص اول مملکت يعني مقام رهبري توسط مردم است. اين حق انتخاب مردم که در اصل 107 قانون اساسي آمده به دو صورت پيش‌بيني شده است. يکي انتخاب مستقيم و بلاواسطة رهبري توسط مردم و ديگري انتخاب غيرمستقيم از طريق مجلس خبرگان رهبري. روش اول در صورتي است که به صورت کاملاً آشکار و بارز، رهبر مورد پذيرش اکثريت قاطع مردم قرار گرفته است؛ کما اين که در مورد بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام خميني(ره) بدين‌گونه بود. اين پذيرش و مقبوليت به قدري بديهي و روشن و اشکار بود که هيچ‌کس در آن ترديد نداشت.
اما روش دوم که طبق قانون اساسي پس از حضرت امام(ره) اجرا گرديد، روش گزينش غيرمستقيم و باواسطه است. در اين روش مردم ابتدا خبرگان رهبري را انتخاب مي‌کنند و سپس آن خبرگان، از ميان فقهاء واجد شرايط مذکور در اصول 5 و 109 قانون اساسي، فردي را که اعلم بوده و مقبوليت عامه دارد به رهبري انتخاب مي‌کنند. در اين رابطه اصل 107 قانون اساسي مقرر مي‌دارد: «پس از مرجع عاليقدر تقليد و رهبر کبير انقلاب جهاني اسلام و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت آيت الله العظمي امام خمين قدس سره الشريف که از طرف اکثريت قاطع مردم به مرجعيت و رهبري شناخته و پذيرفته شدند، تعيين رهبري به عهدة خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبري دربارة همه فقهاء و واجد شرايط مذکور در اصول پنجم و يکصد و نهم بررسي و مشورت مي‌کنند. هرگاه يکي از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهي يا مسائل سياسي و اجتماعي يا داراي مقبوليت عامه يا واجد برجستگي خاص در يکي از صفات مذکور در اصل يکصد و نهم تشخيص دهند او را به رهبري انتخاب مي‌کنند و در غير اين صورت يکي از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفي مي‌نمايند. رهبر منتخب خبرگان، ولايت امر و همة مسؤوليت‌هاي ناشي از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانين با ساير افراد کشور مساوي است.»
انتخاب رئيس جمهور
پس از مقام رهبري، رئيس‌جمهور عالي ترين مقام رسمي کشور بوده و رياست قوه مجريه را نيز بر عهده دارد. بنابراين واگذاري حق انتخاب رئيس جمهور به مردم طبق اصل 114 قانون اساسي ايران، از موارد برجستة جلوه‌هاي جمهوريت نظام مي‌باشد. طبق اين اصل: «رئيس‌جمهور براي مدت چهار سال با رأي مستقيم مردم انتخاب مي‌شود...» برگزاري 7 دورة انتخابات آزاد رياست‌جمهوري و انتخاب رئيس‌جمهور مقبول و موردنظر مردم در طي اين 7 دوره، آن هم با رأي بالا، خود عملاً حاکي از اين جلوة جمهوريت مي‌باشد.
انتخاب نمايندگان مجلس شوراي اسلامي
مجلس شوراي اسلامي، نقش بسيار مهم و تعيين‌کننده‌اي در ساختار نظام کشور دارد، علاوه بر قانونگذاري، وظايف و اختيارات مهم ديگري بر عهده دارد از قبيل: دادن رأي اعتمام به وزراء کابينه، استيضاح رئيس جمهور و وزرا، تصويب بودجه کل کشور، تحقيق و تفحص در تمام امور کشور، تصويب عهدنامه‌ها و موافقت‌نامه‌هاي بين‌المللي، تصويب تغيير خطوط مرزي، تصويب برقراري حکومت نظامي، تصويب اخذ و اعطاء وام و کمک‌هاي بلاعوض داخلي و خارجي از طرف دولت، تصويب استخدام کارشناسان خارجي.
به اين ترتيب، اهميت و نقش نمايندگان مجلس شوراي اسلامي کاملاً مشخص مي‌گردد. واگذار نمودن انتخاب نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به مردم از ديگر جلوه‌هاي مهم جمهوريت نظام مي‌باشد. طبق اصل 58 قانون اساسي: «اعمال قوه مقننه از طريق مجلس شوراي اسلامي است که از نمايندگان منتخب مردم تشکيل مي‌شود...» و براساس اصل 62 قانون اساسي: «مجلس شوراي اسلامي از نمايندگان ملت که به طور مستقيم و با رأي مخفي انتخاب مي‌شوند، تشکيل مي‌گردد...»
نکته مهمي که در پايان اين بحث بايد به آن اشاره شود، اين است که نظر به اهميت محتواي برخي از اصول قانون اساسي، اصل 177 آنها را تغييرناپذير دانسته است. دو مورد از اين اصول غيرقابل تغيير، مربوط به جنبة جمهوريت نظام مي‌باشد. طبق اين اصل قانون اساسي که قبلاً به آن اشاره کرديم، محتواي اصول مربوط به جمهوري بودن حکومت و نيز ادارة امور کشور با اتکاء به آراء عمومي از جمله موارد غيرقابل تغيير در قانون اساسي مي‌باشد. خود اين موضوع نيز در استحکام بخشيدن به جلوه‌هاي جمهوريت نظام، نقش مهم و بسزايي دارد.
پي نوشتها:
١- سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ص ٢٩٩.
٢-عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، جلد١، ص ٢٠١.

خودباوری فرهنگی

یکی از دستاوردهای گرانقدر انقلاب اسلامی ایران در حوزة فکر و اندیشه، از بین بردن خودباختگی و ایجاد خودباوری فرهنگی است. همچنان که قبلاً گفته شد، اصلاحات فکری و تحولات اندیشه‌ای از مسائل مهم و ریشه‌ای در هر دگرگونی بنیادی و انقلاب می‌باشد. تا تفکر و اندیشه اصلاح نشود، هیچ‌گونه حرکت و تحول اساسی صورت نمی‌گیرد. اولین گام برای هر اصلاح و حرکت سازنده‌ای اصلاح بینش و اعتقادات می‌باشد. یکی از دردها و رنج‌های اساسی اجتماعی، طی سال‌های طولانی در رژیم پهلوی درد خودباختگی فرهنگی بود. فضایی به وجود آورده بودند که مردم می‌پنداشتند خود از نظر فرهنگی حقیر و بی‌محتوا هستند و برعکس، غرب دارای فرهنگ شایسته و مترقی و برتر است و مردم ضرورتاً‌باید پیرو آن فرهنگ باشند.
این خودباختگی فرهنگی و غربزدگی در همه جای کشور اعم از دانشگاه‌ها، مدارس، ادارات، اجتماع، خانواده، کارخانه‌ها، مؤسسات و سازمان‌ها حاکم بود. بسیاری از مردم باور کرده بودند که باید مثل غربیها فکر کرد، مثل آن‌ها لباس پوشید و سخن گفت، اخلاق و رفتار آن‌ها را تقلید کرد و مانند آن‌ها روابط خانوادگی و فردی را تنظیم کرد. باید در سخن گفتن، اصطلاحات غربی را به کار گرفت و حتی نام فرزندان و کالاها باید غربی باشد. زندگی بی‌بندوبار و خلاف عفت غربی باید ملاک عمل باشد و نگرش به مذهب و دین باید همانند نگرش غربی‌ها باشد. سفر به غرب و اقامت در محیط فاسد آن، ارزشمند و سفر به مکه و مدینه و اماکن مقدس و کشورهای اسلامی، ارتجاع و عقب‌ماندگی تلقی می‌شد.
رژیم پهلوی همراه با استکبار غرب در جهت القاء این تفکر در ذهن مردم ایران برنامه‌ریزی می‌کرد و متأسفانه تا حد بسیار زیادی نیز این تلقین اثر کرده بود. «غرب‌زدگی» ره‌آورد همدستی رژیم پهلوی و غرب بود. علت آن هم روشن است. آن‌ها از تفکر و فرهنگ اسلامی ترس و واهمه داشتند و آن را خلاف منافع نامشروع خود تلقی می‌کردند. فرهنگ مردم ایران، فرهنگ اسلامی و دینی بود و اگر این فرهنگ تحقیر نمی‌شد و مردم شیفتة فرهنگ غرب نمی‌شدند، استکبار به اهداف شوم خود نمی‌رسید. از سوی دیگر خودباختگی فرهنگی مردم به غرب، موجب می‌شد که همیشه با ذلت و حقارت دست نیاز به سوی غربی‌ها دراز کند و نوکری و سرسپردگی آن‌ها را بپذیرند.
رژیم محمدرضا پهلوی نیز به علت وابستگی پایه‌های قدرتش به ارادة غرب، ناگزیر بود دستورات فرهنگی غرب را مو به مو اجرا کند و مردم را شیفته فرهنگ غرب سازد. در این راه فعالیت‌های گسترده‌ای در داخل کشور صورت می‌گرفت و موجبات خشنودی غرب از محمدرضا را فراهم می‌ساخت.
در مورد خودباختگی فرهنگی مردم در رژیم پهلوی، حضرت امام(ره) در وصیت‌نامه خویش با تلخی شدیدی از این موضوع یاد کرده و می‌فرمایند:«از جمله نقشه‌ها که مع‌الأسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیز ما گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش و غرب‌زده و شرق‌زده نمودن آنان است. به طوری که خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله‌گاه عالم دانستند و وابستگی به یکی از دو قطب را از فرایض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند. و قصه این امر غم‌انگیز، طولانی و ضربه‌هایی که از آنان خورده و اکنون نیز می‌خوریم، کشنده و کوبنده است... نویشندگان و گویندگان غرب و شرق‌زدة بی‌فرهنگ ... رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی، آن‌ها را به خورد ملت‌ها داده و می‌دهند.
فی المثل اگر در کتاب یا نوشته یا گفتاری چند واژة فرنگی باشد، بدون توجه به محتوای آن با اعجاب پذیرفته و گوینده و نویسنده آن را دانشمند و روشنفکر به حساب می‌آورند و از گهواره تا قبر به هرچه بنگریم اگر با واژة غربی و شرقی اسم‌گذاری شود، مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگی محسوب و اگر واژه‌های بومی خودی به کار رود، مطرود و کهنه و واپس‌زده خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربی داشته باشند، مفتخر و اگر نام خودی دارند، سر به زیر و عقب افتاده‌اند. خیابان‌ها، کوچه‌ها، مغازه‌ها، شرکت‌ها، داروخانه‌ها، پارچه‌ها و دیگر متاع‌ها هر چند در داخل تهیه شده باید نام خارجی داشته باشد تا مردم از آن راضی و به آن اقبال کنند. فرنگی‌مآبی از سر تا پا و در تمام نشست و برخاست‌ها و در معاشرت‌ها و تمام شؤون زندگی موجب افتخار و سربلندی و تمدن و پیشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودی کهنه‌پرستی و عقب‌افتادگی است... رفتن به انگلستان و فرانسه و آمریکا و مسکو افتخاری پرارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرک کهنه‌پرستی و عقب‌افتادگی است. بی‌اعتنایی به آن‌چه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانه‌های روشنفکری و تمدن و در مقابل، تعهد به این امور نشانة عقب‌ماندگی و کهنه‌پرستی است. »(١)
و در جای دیگری می‌فرمایند: «تا این غرب‌زدگی و شرق‌زدگی در ملت ما است، هیچ امیدی به اصلاحات نیست، ما باید تمام همتمان را صرف کنیم که خودمان را از این وابستگی فکری بیرون بیاوریم. »(٢)
پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، به این دوران حقارت‌بار و خودباختگی فرهنگی پایان داد و مردم رشید ایران با رهبری‌ها و هدایت‌های روشنگرانة امام امت، به خودباوری فرهنگی رسیدند. ملت ایران به این رشد و آگاهی رسیدند که خودباختگی فرهنگی، زمینه و ریشة بسیاری از وابستگی‌ها و مفاسد می‌باشد و لذا تکیه به فرهنگ خودی و اسلامی را عمیقاً باور کردند. رهبر معظم انقلاب در مورد این دستاورد می‌فرمایند: «یکی از بت‌هایی که استعمار در طول دوران‌های متوالی روی آن در همة ملت‌های عقب افتاده کار کرده بود، بت برتری نژاد سفید و نژاد اروپایی و آمریکایی بر نژادهای آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین است. احساس حقارت در ملت‌ها را زنده کرده بودند. امروز در بسیاری از ملت‌ها متأسفانه هنوز بقایای آن هست. در مقابل آمریکایی‌ها احساس حقارت می‌کنند. »(٣)
خودباوری فرهنگی به عنوان یکی از دستاوردهای مهم محسوب شده و دارای اهمیت بسیار می‌باشد. خودباوری فرهنگی، زمینة از بین رفتن وابستگی فرهنگی را فراهم کرده و موجب استقلال فرهنگی می‌شود. خودباوری فرهنگی با مسائل فکری، عقیدتی، اخلاقی و باورهای دینی و مذهبی مردم سر و کار دارد. همچنین موجب عدم احساس حقارت و خودکم‌بینی در برابر غرب و در نتیجه عدم وابستگی و سرسپردگی به غرب می‌شود.
متأسفانه در سال‌های اخیر مجدداً عده‌ای به دنبال زنده‌کردن خودباختگی در برابر غرب هستند. اینان با مطرح‌کردن هرچه بیشتر غرب و تعریف و تمجید از آن و متقابلاً به زیر سؤال بردن فرهنگ و ارزش‌های خودی و مبانی اسلامی، تلاش می‌کنند تا بار دیگر حلقة ذلت و خواری خودکم‌بینی و خودباختگی فرهنگی را بر گردن ملت ستمدیده ایران بیندازند. بر دلسوزان و مسؤولان انقلاب است که حساسیت لازم را نسبت به این تحرکات موذیانه نشان داده و اجازه ندهند این دستاورد ارزشمند انقلاب، تضعیف گردد.
پي نوشتها:
١-وصیت نامه سیاسی - الهی امام خمینی (ره)، ص ٢٦.
٢- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص ٢٤٤.
٣- خطبه نماز جمعه، روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ ١٨/١١/١٣٦٥.

ايجاد حکومت اسلامي

ايجاد حکومت مبتني بر اسلام از مهم‌ترين و اساسي‌ترين
دستاوردهاي انقلاب اسلامي ايران بوده است. اهميت اين دستاورد در حدي بوده است که رهبر معظم حضرت آيت الله خامنه‌اي آن را به عنوان يکي از دو کار بزرگ انقلاب برشمرده‌اند. ايشان در اين زمينه مي‌فرمايد: «انقلاب اسلامي در حقيقت دو کار بزرگ را انجام داده است که يکي تشکيل نظام اسلامي و ديگري زنده کردن هويت اسلامي در دنيا است. »(١)
حکومت اسلامي و امام
حضرت امام خميني(ره) سالها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، در کتاب ولايت فقيه ديدگاه خويش را نسبت به ضرورت تشکيل حکومت اسلامي و نظام مبتني بر قوانين و احکام اسلامي و نيز افشاي توطئه استعمارگران مبني بر اين که اسلام حکومتي ندارد چنين مطرح کردند: «استعمارگران به نظر ما آوردند که اسلام حکومتي ندارد! تشکيلات حکومتي ندارد! بر فرض که احکامي داشته باشد، مجري ندارد و خلاصه اسلام فقط قانونگذار است! واضح است که اين تبليات جزئي از نقشة استعمارگران است براي بازداشتن مسلمين از سياست و اساس حکومت. ما معتقد به ولايت هستيم و معتقديم پيغمبر اکرم(ص) بايد خليفه تعيين کند و تعيين هم کرده است. آيا تعيين خليفه براي بيان احکام است؟ ... همه احکام را در کتابي مي‌نوشتند و دست مردم مي‌دادند تا عمل کنند. اين که عقلاً لازم است خليفه تعيين کند، براي حکومت است. ما خليفه مي‌خواهيم تا اجراي قوانين کند. قانون مجري لازم دارد. در همه کشورهاي دنيا اين طور است که جعل قانون به تنهايي فايده ندارد و سعادت بشر را تأمين نمي‌کند. پس از تشريع قانون بايد قوة مجريه‌اي به وجود آيد. در يک تشريع يا در يک حکومت اگر قوة مجريه نباشد نقص وارد است. ما که به ولايت معتقديم بايد به ضرورت تشکيل حکومت معتقد باشيم... مبارزه در راه تشکيل حکومت اسلامي، لازمة اعتقاد به ولايت است. »(٢)
ايشان در جاي ديگر از کتاب ولايت فقيه با انتقاد از کساني که به دنبال حکومت اسلامي نبوده و صرفاً به درس و بحث احکام اسلامي اکتفا و دلخوش مي‌کنند و با تأکيد مجدد بر ضرورت حکومت اسلامي، مي‌فرمايند: «ما قرائت مي‌کنيم الزانيه و الزاني فاجلدوا کل واحد منهما مأه جلدة(٣) اما تکليف نداريم! فقط بايد قرائت کنيم تا قرائت ما خوب شود و از مخرج ادا کنيم! اما اين که واقعيت‌هاي اجتماعي چگونه است و جامعه اسلامي در چه حالي است و فحشا و فساد چگونه رواج پيدا کرده و حکومت‌ها مؤيد و پشتيبان زناکاران هستند به ما مربوط نيست! ما فقط بفهميم که براي زن و مرد زناکار اين مقدار حد تعيين شده است، ولي جريان حد و اجراي قانون مبارزه با زنا به عهدة چه کسي مي‌باشد، به ما ربط ندارد! مي‌پرسم آيا رسول اکرم(ص) اين طور بودند؟ قرآن را مي‌خواندند و کنار مي‌گذاشتند و به حدود و اجراي قانون کاري نداشتند؟ ما مکلف هستيم که اسلام را حفظ کنيم. اين تکليف از واجبات مهم است حتي از نماز و روزه واجب‌تر است. همين تکليف است که ايجاب مي‌کند خونها در انجام آن ريخته شود. از خون امام حسين(ع) که بالاتر نبوده براي اسلام ريخته شد و اين روي همان ارزشي است که اسلام دارد. شما در صورتي خلفاي اسلام هستيد که اسلام را به مردم بياموزيد و نگوييد بگذار تا امام زمان (عج) بيايد! شما نماز را هيچ وقت مي‌گذاريد تا وقتي امام زمان (ع) آمد بخوانيد؟ حفظ اسلام واجب‌تر از نماز است. »(٤)
در حقيقت يکي از اصلي‌ترين اهداف حضرت امام خميني (ره) در مبارزه، ايجاد حکومت اسلامي بوده است. ايشان هميشه قبل و بعد از پيروزي انقلاب بر اسلامي‌بودن حکومت تکيه و تأکيد داشته‌اند. در نخستين هفته‌هاي بعد از پيروزي انقلاب و در آستانه همه پرسي جمهوري اسلامي، ايشان طي پيامي از مردم مي‌خواهند که به نظام جمهوري اسلامي رأي بدهند. در بخشي از پيام ايشان آمده است: «به خواست خداوند متعال بزودي دربارة شکل حکومت رفراندوم خواهد شد. لازم است تذکر دهم آنچه اين جانب به آن رأي مي‌دهم جمهوري اسلامي است و آنچه ملت شريف ايران در سرتاسر کشور با فرياد از آن پشتيباني نموده است، همين جمهوري اسلامي بوده است. نه يک کلمه زياد نه يک کلمه کم. من از ملت شريف انتظار دارم که به جمهوري اسلامي رأي دهند که تنها اين مسير انقلاب اسلامي است. »(٥)
حضرت امام پس از استقرار جمهوري اسلامي نيز بارها بر اسلامي‌بودن حکومت و لزوم اجراي عملي قوانين و احکام اسلامي تأکيد داشته است. نظر به اهميت موضوع به دو سه مورد آن اشاره مي‌کنيم: «آنکه ملت‌ها مي‌خواست و آن که ملت ما به او رأي داد جمهوري اسلامي بود. اسلام مورد نظر بود. الان قشرهايي هستند که مي‌خواهند اسلام را کنار بگذارند با نوشتن و يا گفتن و يا اجتماعات. اين درد بزرگترين دردي است که الان ملت ما به آن مبتلا است و ما از آن نگران. ملتي که رأي دد به جمهوري اسلامي ... بعني ما اسلام را مي‌خواهيم. اگر براي صرف جمهوري بود چنين رأيي نبود. اگر براي جمهوري دموکراتيک بود همچون رأيي نبود. ديگران هم از اين حرفها سابقاً گفتند و شکست خوردند. ملت ما براي اسلام قيام کرد و براي اسلام راه پيمود و براي اسلام خون داد.(٦) .. جمهوري اسلامي معنايش اين است که همه رأي بدهند به اين که جمهوري باشد که قانونش قانون اسلام نباشد. اين، آن نيست که ملت ما مي‌خواهند و رأي به آن داده‌اند. همه مردم خون داده‌اند براي اين که اسلام تحقق پيدا بکند. ... دنبال اسم جمهوري اسلامي نيستيم، بلکه مي‌خواهيم تمام شؤون ملت ما در آن احکام اسلامي باشد.(٧) ... امروز روزي است که اسلام بايد تحقق پيدا کند. اين حرف‌ها که گفته مي‌شود نظير همان حرفها بود که گفته شد: «حالا زود است صبر کنيد» ما اگر اسلام را در اين انقلاب در اين نهضت، احکام اسلام را پياده نکنيم، کي پياده خواهيم کرد؟ چه وقت همچنين نهضتي تحقق پيدا مي‌کند؟ اگر اين نهضت خداي نخواسته بخوابد و به خاموشي بگرايد، کي مي‌تواند ديگر اسم اسلام را بياورد؟ اگر امروز قوانين اسلام را اجرا نکنيم کي اجرا کنيم؟ آقاياني که مي‌گوييد نمي شود، پس کي مي‌شود؟ پس بگوييد هيچ وقت، اسلام نه بگوييد نهضت منهاي اسلام. همان‌طوري که گفتند اسلام منهاي روحانيت، حالا هم بگويند نهضت منهاي اسلام. اگر با اين نهضت اسلام را متحقق نکنيد، احکام اسلام را مو به مو جاري نکنيد، مأيوس باشي ديگر نخواهد شد. »(٨)
بالاخره يکي از آرزوهاي مهم و اهداف بلند حضرت امام يعني ايجاد حکومت مبتني بر اسلام و اجراي احکام و مقررات اسلامي با پيروزي انقلاب اسلامي تحقق يافت. حکومت اسلامي تحت عنوان «جمهوري اسلامي» در همه‌پرسي فروردين 1358 با رأي قاطع اکثريت مردم به تصويب رسيد. اين موضوع در اصل اول قانون اساسي اينگونه آمده است: «حکومت ايران جمهوري اسلامي است که ملت ايران، براساس اعتقاد ديرينه‌اش به حکومت حق و عدل قرآن، در پي انقلاب اسلامي پيروزمند خود به رهبري مرجع عاليقدر تقليد آيت‌الله العظمي امام خمين، در همه‌پرسي دهم و يازدهم فروزدين ما 1358 هجري شمسي برابر با اول و دوم جمادي الاول سال 1399 هجري قمري با اکثريت 2/98٪ کليه کساني که حق رأي داشتند، به آن رأي مثبت داد.»
پي نوشتها:
١- خطبه نماز جمعه، مورخ ٢٠/١١/١٣٧٤
٢- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص ١٨
٣- سوره نور: آیه ٢، باید هر یک از زنان و مردان زناکار را به صد تازیانه مجازات کنید.
٤- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر دهم، ص ٢٣
٥- همان، ص ٩٤
٦- همان، ص ٩٥
٧- همان، ص ٩٧
٨- همان، ص ٩٨

تحوّل در نظام تربيتي مدارس

قبل از انقلاب اسلامي ايران، به علت حاكميت رژيمي سلطنتي واستبدادي ووابسته به استكبارغرب، جهت گيريها وسياستهاي كلان تربيتي وپرورشي ميليونها دانش آموزنيزدرهمين راستابود. عمده‌ترين سياستهاي تربيتي وپرورشي رژيم فاسد پهلوي درموارد ذيل خلاصه مي شد:
- ترويج جدايي دين ازسياست وناكارآمدي دين وكهنه شدن مقررات آن
- لااباليگري ديني وبي تفاوتي نسبت به تعاليم وآموزه هاي ديني
- توسعه بي حجابي وبي عفتي
- اختلاط دختران وپسران درمدارس خصوصي
- برگزاري اردوهاي مختلط بابرنامه هاي فاسد وشرم آور
- به كارگيري معلمان ومديران نالايق وفاسد وغرب زده
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان