امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
لذت جویی در کو دکان
#1
نویسنده : تقی ژاله فر
انسان یکی از شگفت انگیزترین مخلوقات روی زمین است، مخلوقی که هنوز دانشمندان جهان با تمام توان علمی خود نتوانسته اند به ماهیت و چگونگی و اسرار درونی وی پی ببرند. این موجود اسرارآمیز، موضوع مطالعه هزاران دانشمند در طول تاریخ قرار گرفته است اما آنها نتوانسته اند بطور کامل گامی در شناخت درون اسرارآمیز او بردارند.
باید اذعان نمود تنها کسانی که توانسته اند این موجود عجیب خلقت را به دقت مورد مطالعه و شناسایی قرار دهند بزرگوارانی، جز ائمه معصومین نمی باشند.
آنها هستند که با تکیه بر علم وحی و علمی که خدای تعالی در اختیارشان قرار داده است، می توانند این موجود اسرارآمیز خلقت را به درستی مورد بررسی قرار دهند.
به نمونه ای از این شناخت با کلامی از مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) توجه کنید.
آن بزرگوار می فرمایند:
«انسان با تمام وجود و ماهیتش، بزرگترین دلیل و حجت خدا بر سایر مخلوقات است. او کتابی است که حضرت حق آن را با دست قدرت و حکمتش نوشته و هیکل و ساختمانی است که آن را براساس محکم بنا نهاده است. او موجودی است که مجموع خلقت در آن خلاصه شده و اجمالی از لوح محفوظ و شواهدی بر حقایق غیبیه و حجت و دلیلی بر هر منکر و راه مستقیم به سوی هر خوبی و پلی بین بهشت و جهنم است. »(1)
کودکی که تازه چشم به جهان می گشاید، بظاهر موجودی است که هیچگونه توانایی برای انجام کاری ندارد، او بالفعل کودکی ناتوان است اما بالقوه فردی است دارای
استعدادهای فراوان که در آینده، در اثر تعلیم و تربیت در رفتار او ظاهر خواهد شد؛ زیرا او بزرگترین دلیل و حجت خدای تعالی در روی زمین است.
بنابراین کودک باید به خوبی تحت سرپرستی و تربیت مربیان و والدین واقع گردد تا استعدادهای نهفته او شکوفا شود و در نهایت به مرحله والای انسانیت نایل آید.
بنابراین تربیت کودک از اهمیت ویژه ای برخوردار است و نمی توان به این حقیقت رسید مگر آنکه انسان را بخوبی مورد شناسایی قرار دهیم.
شناخت انسان در طول تاریخ زندگی بشر، همواره موردنظر او بوده است. او همواره خواسته است که روح و جسم خود را بدرستی مورد شناسایی قرار دهد تا براساس آن بتواند به تربیت خود و دیگران بپردازد؛ زیرا بدون شناخت، تربیت امکان پذیر نمی تواند باشد.
در زمینه تربیت، بخصوص تربیت کودک، دانشمندان روانشناس، گوی سبقت را از دیگران ربوده اند. آنها با دستیابی به قوانین حاکم بر رفتار انسان و طریقه یادگیری های او، به خوبی توانسته اند از عهده این مهم برآیند و قوانینی را کشف کنند که براساس آن بتوانند کودکان را خوب تربیت نمایند.
براساس یافته های روانشناسان، زندگی کودک از لحظه انعقاد نطفه آغاز می گردد و سپس به رشد و تکامل خود در جنین مادر ادامه می دهد.
لحظه تولد نقطه شروع دیگر تکامل او بر روی زمین می باشد.
رشد و تحول کودک در دامن مادر و تحت سرپرستی پدر و حمایت اطرافیان آغاز می گردد.
رشد کودک در محیط خانواده و تربیت او از سوی والدین، از اعجازآمیزترین حادثه زندگی کودک به شمار می رود؛ زیرا کودکی که از مادر متولد می شود، هیچگونه شناختی نسبت به جهان خارج ندارد. محیط جدید برای او بیگانه است و او هیچگونه ادراکی نسبت به محیط زندگی خود ندارد، حتی چهره والدین و اطرافیان برای وی بیگانه است . او می خواهد در محیطی پرورش یابد که اطرافیان همگی در حد توانایی خود بسیج شده اند و می خواهند او را از این مرحله ای که هست، نجات دهند.
مراحل رشد و نمو کودک از زمان انعقاد نطفه تا طی مراحل تکاملی خود، در رحم مادر
و از مرحله تولد تا دوران تکامل بعدی، از شورانگیزترین مراحل دوران حیات یک انسان بشمار می رود.
کودک در درون رحم مادر، از مراحل تکامل خودآگاهی ندارد و بدین جهت این مراحل برایش جالب به نظر نمی رسد. اما برای دانشمندی که مشاهده گر مراحل تکامل یک انسان در درون رحم مادر و سپس مشاهده گر رشد روزانه او می باشد، قدرت و عظمت علم خدای تعالی بیشتر برایش جلوه گر می شود.
ائمه معصومین نیز ما را به مطالعه این مراحل دعوت نموده اند و بدین وسیله در ما انگیزشی ایجاد نموده اند تا بتوانیم قدرت خدای تعالی را بهتر بشناسیم.
مفضل از مولای بزرگوار، امام صادق(ع) درخواست کرد که در اطراف رشد بدن انسان در ادوار مختلف زندگی، تا رسیدن به حد بلوغ و کمال نهایی بیاناتی بفرمایند.
آن بزرگوار فرمودند:
«مراحل اولیه رشد در رحم مادر است در آنجائیکه چشمی او را نمی بیند و دستی به وی نمی رسد، پرورش می یابد، تا به صورت معتدلی متولد شود، انسانی که واجد تمام لوازم و سرمایه زندگی است. انسانی دارای احشاء و اعضاء عوامل حیات است. و از مجموع استخوان، گوشت، چربی، مغز، عصب، رگ و غضروف ساخته شده است.
موقعی که متولد می شود باز هم در راه رشد و نمو است. در حالیکه شکل انسانی و توازن اندام همواره ثابت و برقرار است. مجموعه بدن با تعادل به پیش می رود و دچار زیادی و نقصان ناموزون نمی گردد تا سرانجام به رشد نهایی خود می رسد.
آیا به وجود آمدن آن همه اعضای مختلف و گوناگون و همچنین رشد موزون و هماهنگ و تکامل معتدل آنها از چه منشأی جز تدبیر لطیف و آگاهانه الهی ممکن است سرچشمه گیرد؟»(2)
تربیت انسان از لحظه های تولد تا زمانی که می خواهد خود را در اجتماع نشان بدهد و به عنوان یک فرد مفید مطرح شود، دارای مراحل پیچیده ای می باشد.
روانشناسان در زمینه تربیت کودک، مطالعات زیادی انجام داده اند که هرکدام از آنها گامی مهم در این زمینه محسوب می گردد.
اسلام نیز در زمینه تربیت کودک گامی فراتر نهاده است؛ زیرا که قوانین آن براساس وحی استوار است و خداوند متعال که خالق انسان می باشد، فراتر از همه، راه را برای شناخت انسان هموار ساخته است.
براین اساس اسلام از دیرباز، امر تربیت کودک را مورد توجه قرار داده و به پیروان خود توصیه نموده است که این موضوع را جدی بگیرند و در پژوهش آن تلاش نمایند.
اسلام برای تربیت فرزندان از سوی والدین، اهمیت ویژه ای قائل گردیده و همواره به آنان سفارش فرموده است که در این امر کوتاهی ننمایند.
پیامبر بزرگوار می فرمایند: «کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید. »(3)
بدین لحاظ رهبران جامعه و والدین در تربیت نوجوانان و جوانان اجتماع وظایف سنگینی بر عهده دارند. آنان با تمام قوا و توانایی خود باید همواره وظیفه خود را نسبت به فرزندان اجتماع انجام دهند.
ما نیز با کلامی از مولای عارفان، امام سجاد(ع) که در تربیت فرزندانشان از خدای تعالی استمداد جسته و می فرمایند:
و اعنّی علی تربیتهم و تأدیبهم و برّهم
خدایا مرا در تربیت و تأدیب و نیکی کردن به فرزندانم یاری فرما(4)
شوق زیستن
بدون تردید جهان خلقت براساس هدفی شورانگیز استوار گردیده است؛ زیرا شور و شوق زندگی در تمام گوشه های آن موج می زند.
مشاهده زندگی شورانگیز پرندگان و دیگر جانداران روی زمین و شادابی طبیعت، این حقیقت را مورد تأیید قرار می دهد.
باید توجه داشت که خداوند متعال هیچگونه نیازی به وجود انسان و موجودات دیگر که قبل از انسان در روی زمین زندگی می کرده اند، نداشته و ندارد. او آنها را براساس رحمتی که دارد، آفریده است تا به آنان سود برساند و به سعادت ابدی رهنمونشان گرداند.
هدف از خلقت، شور و شوق خاصی است که موجودات براساس آن به سوی نعمت ابدی حرکت می کنند.
زمانی که سلول پدر به سوی رحم مادر حرکت می کند تا خود را به دیواره رحم برساند و زندگی نوینی را آغاز نماید، برای رسیدن به این هدف مسابقه ای بین سلول ها صورت می گیرد و هرکدام که زرنگ تر و پرشورتر باشند، به سرعت خود را به جداره رحم می رسانند تا سلول های دیگر نتوانند به او برسند. در حقیقت، شور و شوق زندگی، در جایی که چشمی او را نمی بیند چنان به حالت تمایل و علاقه جریان دارد که باورکردنی نیست.
سلولی که با سرعت و شتاب فراوان، دیگر سلول ها را پشت سرمی گذارد و یک تنه خود را به جایگاه زنده بودنش می رساند، هدفی جز شور و شوق زنده ماندن ندارد، زیرا اگر چنین حالتی از خود بروز ندهد، نابود خواهد شد و دیگر اثری از زندگی در وی ظاهر نخواهد گردید.
بنابراین می توان گفت که زنده شدن و متولد گشتن یک شوق و عشق در نهاد انسان است و هرکس برای رسیدن به آن شور و عشق، سوق داده می شود.
تشکیل جنین در رحم مادر، همانند رها شدن کبوتران در قفس است که برای پرواز کردن شور و شوق خاصی از خود نشان می دهند.
زمانی که نطفه ای در رحم مادر تشکیل می شود درست مانند پرنده اسیر در قفس، برای رها شدن و زنده ماندن، تلاش می کند تا از منهدم شدن رهایی یابد.
بنابراین می توان گفت که زندگی با عشق به زنده بودن و زندگی کردن آغاز می شود و انسان اگرچه نطفه ای بیش نیست، اما این انگیزه و شور و عشق در وی وجود دارد که خود را زنده نگه دارد.
شوق زیستن از همان آغاز، در رحم مادر، در نطفه، موج می زند و شادمان از اینکه رقیبان را پشت سر گذاشته و خود یک تنه مسابقه را برده است، احساس شادی می کند و لذت می برد.
زندگی انسان بعد از تولد نیز براساس شور و شوق خاصی می باشد. در کودکی که با همسالانش به بازی مشغول می شود، براساس شور و شوق خاصی می باشد که سراپای وجود او را در برگرفته است.
بطور کلی می توان گفت که اگر انگیزه شوق و لذت را از زندگی انسانها حذف کنیم، آنها را موجودی مأیوس و ناامید خواهیم یافت که هیچگونه تمایل به زنده ماندن ندارند.
لذت و شوقی که یک انسان به زنده ماندن از خود نشان می دهد، براساس میل لذتی است که خدای تعالی در نهاد وی نهاده است.
انسان با آنکه دارای نیروی تعقل و تفکر و اندیشه است، دارای امیال و انگیزه های گوناگونی نیز می باشد. منشأ و خاستگاه امیال لذت جویی و انگیزه های گوناگون را، عامل شهوت می باشد.
باید توجه داشت که میل شهوت انسان نه تنها به عنوان میل جنسی، بلکه شامل تمام عواملی است که او از آن لذت می برد.
بطور مثال، وقتی انسان غذا می خورد، با آنکه هدف او از این عمل، رساندن مواد غذایی کافی به بدن خود می باشد، اما همراه این عمل، عامل دیگری نهفته است و آن اینکه انسان غذایی را برای خوردن انتخاب می کند، که از آن لذت بیشتری می برد. بدین ترتیب، لذت بردن انسان در غذاخوردن، براساس میل شهوت می باشد.
آثار میل لذت در رفتار انسان به خوبی قابل مشاهده و مطالعه می باشد.
زمانی که کودک تازه تولد یافته به سوی غذای مورد نیاز و مورد علاقه خود، یعنی شیر مادر، گرایش پیدا می کند، این عمل او براساس میل لذت جویی یا شهوت می باشد که خداوند متعال برای تداوم حیات وی در نهاد کودک قرار داده است.
کودکی که از مادر متولد می شود، هیچگونه آگاهی و هشیاری به محیط پیرامون خود ندارد. تنها عاملی که او را با جهان پیرامون خود پیوند می دهد، میل لذت می باشد؛ زیرا او براساس لذتی که از خوردن شیر مادر می برد، به سوی این ماده غذایی گرایش پیدا می کند. به عبارت دیگر، آن عاملی که کودک را به سوی خوردن شیر مادر سوق می دهد، میل لذت جویی او می باشد که اگر این عامل در کودک نبود، بطور مسلم زندگی او در همان آغاز تولد به خطر می افتاد و موجب تباهی وی می گردید.
بنابراین می توان گفت که عامل لذت جویی یا شهوت، انگیزه بسیار نیرومندی برای زنده ماندن انسان است، زیرا کودکی که تازه متولد شده، ادراکی نسبت به جهان خارج ندارد، اما عامل لذت جویی، او را در خوردن شیر و رساندن مواد غذایی به بدن، یاری می کند.
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) در مناظره ای با یک طبیب هندی، عامل انگیزه لذت جویی را اینگونه تحلیل می فرمایند:
«آیا می دانی که کودک هنگام تولد، همانند تکه گوشتی است. حواس او، او را راهنمایی نمی کند که چیزی را بشنود و یا بچشد و یا لمس کند و یا ببوید.
پس کدام حس است که کودک را هنگام گرسنگی به خواستن شیر راهنمایی می کند؟ و کدام حس است که او را هنگام سیر شدن پس از گریه به خنده وامی دارد؟»(5)
تمایل و انگیزه لذت جویی نه تنها در انسان بلکه در تمام حیوانات نیز وجود دارد.
جوجه پرندگانی که دانه خوار هستند، از کجا می فهمند که بعد از متولد شدن باید به سوی دانه حرکت کنند و جوجه پرندگانی که گوشت خوار هستند از کجا آگاهی دارند که باید بعد از تولد به سوی گوشت که غذای مطبوع آنهاست، سوق داده شوند؟
بدون تردید، عامل نیرومند میل لذت در همان آغاز تولد، آنها را به سوی غذاهای مورد علاقه شان راهنمایی می کند و اگر چنین انگیزه نیرومندی در نهاد آنان وجود نداشت، بدون تردید زندگی آنان در همان آغاز تولد به خطر می افتاد.
خداوند متعال این عامل نیرومند را به منظور گرایش انسان و حیوان، به سوی مواد غذایی قرار داده است تا آنها با آنکه توانایی اندیشه و تفکر ندارند، به سوی غذاهای مورد دلخواهشان سوق داده شوند.
امام بزرگوار(ع) در ادامه کلامشان بحث را گسترش داده و می فرمایند:
«و کدامین حواس، پرندگان گوشتخوار و پرندگان دانه خوار را راهنمایی می کند تا در برابر جوجه های خود گوشت و یا دانه بریزند؟ و آنگاه گوشتخواران به سوی گوشت و دانه خواران به سوی دانه حرکت کنند؟»(6)
موجودات زنده و انسان به هنگام تولد، فاقد ادراک حسی می باشند. پرندگان گوشتخوار در زمان نوزادی شان بطور ناخودآگاه به سوی گوشت حرکت می کنند و پرندگان دانه خوار به سوی دانه می شتابند و نوزاد انسان بی آنکه خود بخواهد، گرایش خاصی نسبت به شیر مادر دارد.
و هیچگاه پرندگان گوشتخوار به سوی دانه و پرندگان دانه خوار به سوی گوشت حرکت نمی کنند!
نیرویی که در درون این موجودات وجود دارد و اینگونه آنها را به سوی غذای مورد دلخواه خود راهنمایی می کند، انگیزه لذت جویی است که از میل شهوت سرچشمه می گیرد.
تمام حیوانات برای تغذیه و به تبع آن به رشد جسمی خود، نیاز به میل لذت جویی دارند. بنابراین به خوبی می توان دریافت که چرا خداوند متعال این نیروی قوی را در نهاد انسان و حیوان بنا نهاده است، زیرا اگر چنین نیرویی در انسان و حیوان نبود، از همان آغاز تولد، زندگی موجود زنده تباه می شد. وجود میل لذت در زندگی حیوانات کاملاً آشکار است و از رفتار آنان می توان به وجود
چنین عاملی پی برد.
وجود میل لذت بهنگام غذاخوردن در رفتار انسان نیز بخوبی قابل مشاهده می باشد.
زمانی که بوی غذا، حس بویایی را تحریک می کند، اثر این محرک به مغز رسیده و مغز آن را قابل ادراک به قلب و نفس می نماید. سپس نفس براساس میل لذت جویی، انسان را وادار می کند که غذای مطبوع و خوشمزه را مورد استفاده قرار دهد.
بطور کلی تمام حواس، مخصوصاً حواس بینایی و بویایی و چشایی در ایجاد انگیزه لذت غذاخوردن مددکار انسان می باشند.
بنابراین شوق زیستن، نیرویی است در قلب انسان که او را بسوی زنده بودن فرا می خواند و اگر این نیرو در قلب انسان و حیوان نبود، زندگی بر روی زمین خاتمه یافته تلقی می شد.
کودک با آنکه ادراکی به جهان خارج ندارد، و نمی تواند با دیگران ارتباط برقرار کند، اما شوق زیستن در او همواره بیدار است و او را بسوی یک زندگی لذت بخش فرامی خواند.
اهمیت تربیت فرزند
فرزند انسان نتیجه آمال و آرزوهای او می باشد؛ زیرا که او ثمره حیات وی محسوب می گردد که به عنوان جانشین در روی زمین باقی می ماند. شایسته است که این نماینده واقعی انسان، به خصوصیات ویژه ای آراسته گردد و نمی توان به این هدف نایل گردید مگر اینکه فرزند را به آداب نیکو تربیت نمود.
پیامبر بزرگوار می فرمایند:
«فرزندان خود را گرامی بدارید و آنان را خوب تربیت کنید تا آمرزیده شوید. »(7)
برای رسیدن به این هدف، خود والدین باید اهل تحقیق و مطالعه باشند تا براساس تحقیق و بررسیهایی که بدست آورده اند، آنچه را که می خواهند به فرزندشان بیاموزند، درستی آن را باور داشته باشند.
متأسفانه بسیاری از اطلاعاتی که والدین دارای آن می باشند، براساس القائات محیطی و تعصبات والدین به آنها رسیده است و باید توجه داشت که این اطلاعات ممکن است نادرست و همراه با خطا باشد. با مثالی می توان این موضوع را اثبات نمود.
لحظه ای که یک کودک به عرصه هستی قدم می گذارد، هیچگونه ادراک و آگاهی نسبت به محیط پیرامون خود ندارد.
بتدریج که کودک رشد می کند، بر ادراکات او نیز افزوده می گردد و قدرت یادگیری او روز به روز افزایش پیدا می کند. کودک همه این یادگیریها را از محیطی که در آن زندگی می کند، به دست می آورد به عبارتی، محیط زندگی کودک معلم و راهنمای ادراکات و یادگیری های او می باشد.
محیط، اولین معلم کودک است که تمام القائات فکری و فرهنگی و آموزشی خود را به کودک ارائه می کند؛ زیرا که پس از سه چهار سال، وقتی با کودک سخن می گوئیم، ملاحظه می کنیم که کودک درست به زبانی سخن می گوید که والدین، اطرافیان و بطور کلی محیط تربیتی او به او القاء کرده است.
بنابراین محیط تربیتی کودک، تمام القائات خود را بر روان کودک تحمیل می کند.
هر کودک در خانواده ای که به زبان فارسی سخن می گویند، تربیت شود، بطور یقین فارسی تکلم خواهد نمود، و کودکی که در خانواده ای که عربی تکلم می کنند بزرگ شود، بطور مسلم عرب زبان خواهد شد و...
بطور کلی می توان گفت که محیط پرورشی کودک، اطلاعات فرهنگی خود را بر ذهن و قلب کودکان بطور اجباری القا می کند.
چنین القایی نه تنها در مورد زبان، بلکه در موارد دیگر نظیر فرهنگ، اقتصاد، و... دین وجود دارد.
القائات و یادگیری مذهبی، از شایع ترین القائات محیط پرورشی کودک می باشد. به لحاظ اینکه، کودکی که در یک خانواده مسلمان بدنیا آمده باشد، بر اثر تربیت والدین آن خانواده، مسلمان تربیت می شود و کودکی که در یک خانواده مسیحی بدنیا آمده باشد، بر اثر تربیت آن خانواده، مسیحی خواهد گردید و همین طور یهودی و...
می توان چنین نتیجه گرفت که پذیرش دین کودک از طرف والدین نمی تواند یک دین واقعی باشد؛ زیرا والدین، آن را براساس تعصبی که دارند به فرزندان خود القاء نموده اند. این موضوع بسیار دقیق علمی را پیامبر بزرگوار چه زیبا می فرمایند:
«هر کودکی با فطرت توحید متولد می شود، لیکن این والدین او هستند که کودک را یهودی یا مسیحی تربیت می کنند. »(8)
هر انسانی که متولد می شود با فطرت توحید و گرایش به اسلام متولد می شود و فطرت توحید در نهاد او وجود دارد. اگر محیط تربیتی، مناسب باشد کودک براساس فطرت پاک خود رشد خواهد نمود و هیچگونه تعارضی در او مشاهده نخواهد شد.
اما اگر کودک در محیطی که گرایش توحید و اسلام در آن محیط وجود ندارد، رشد کند، بتدریج فطرت پاک او تاریک خواهد گردید و القائات محیطی جایگزین آن خواهد شد.
افرادی که بعدها در اثر مطالعات، گرایشات خود را به اسلام نشان می دهند، در حقیقت، فطرت پاک آنها دوباره بیدار می شود و نور ایمان در قلب آنها می تابد و به سوی حقیقت، رهنمون می گردند.
هر انسانی اگر به حقیقت، به دور از تعصبات و القائاتی که از طرف محیط تربیتی به او القا شده، مطالعه دین واقعی را در پیش بگیرد، بطور مسلم به فطرت اصلی خود باز خواهد گشت، به آن فطرتی که خداوند متعال او را بر آن سرشته است؛ زیرا هر فردی با فطرت پاک توحیدی قدم به هستی می گذارد.
بنابراین نقطه شروع تربیت فرزند، باید از تربیت خود والدین آغاز گردد؛ زیرا اگر خود والدین به خوبی تربیت نشده باشد و اطلاعاتشان براساس القائات محیطی و والدین متعصب بوده باشد، بطور یقین اطلاعاتی که می خواهند در اختیار فرزند خود قرار دهند و بدین وسیله او را تربیت کنند، نیز نادرست خواهد بود.
به همین جهت، خودسازی در اسلام از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ زیرا برای خودسازی لازم است انسان اطلاعات را بطور صحیح و از منابع مطمئن دریافت کرده باشد . تربیت کودک یکی از دستاوردهای مهم روانشناسی است، روانشناسان برای تربیت کودک، مطالعات فراوانی انجام داده اند تا بتوانند کودک را آنچنان که باید باشد، مورد تربیت قرار دهند.
مکتب اسلام نیز از دیرباز در اندیشه تربیت کودک بوده و همواره طریقه صحیح تربیت کودک را به افراد جامعه یادآوری نموده است.
بنابراین تربیت کودک، از خانواده که محیط اول زندگی او بشمار می رود، آغاز می گردد. بدین جهت می توان دریافت که هسته اولیه تربیت، خانواده است.
برهمین اساس لازم است که این خاستگاه تربیتی، از پایه ای محکم و استوار، برخوردار باشد.
بدین جهت اولین گام برای ایجاد چنین پایگاهی، انتخاب همسر مناسب می باشد؛ تا کودکی که در این مکان می خواهد تربیت گردد، مکانی مطمئن برای او باشد.

پی نوشت ها :

1- الصورة الانسانیة هی اکبرُ حجج الله علی خلقه و هی الکتاب الذی کتبه بیده و هی الهیکل الذی بناهُ بحکمته و هی مجموعٌ صور العالمین و هی المختصر من اللوح المحفوظ و هی الشاهدة علی کل غائب و هی الحجة علی کل جاهد و هی الطریق المستقیم الی کل خیر و هی الجسرُ الممدود بین الجنه و النار(دیار عاشقان، جلد سوم، ص 469)
2- قال المفضل فقلت صف نشوّ الابدان و نموها حالاً بعد حالٍ حتی تبلغ التمام و الکمال. فقال : اول ذالک تصویر الجنین فی الرحم حیث لا تراهُ عین و لا تناله یدٌ و یدبرُ حتی یخرج سویاً مستوفیاً جمیع ما فیه قوامه و صلاحه من الاحشاء و الجوارح و العوامل الی ما فی ترکیب اعضائه من العظام و اللحم و الشحم و المخّ و العصب و العروق و الغضاریف. فاذا خرج الی العالم تراهُ کیف ینمی بجمیع اعضائه و هو ثابتٌ علی شکل و هیئة لا تتزاید و لا تنقص الی ان یبلغ اشده، هل هذا الا من لطیف التدبیر و الحکمة؟(الحدیث، جلد دوم، ص 87)
3- احبوا الصبیان و ارحموهم(میزان الحکمه، ج14، ص 7081)
4- صحیفه سجادیه، از دعای آن حضرت برای فرزندان
5- افلست تعلم ان الطفل تضعهُ امهُ مضغةً، لیس تدله الحواسّ علی شیء یسمع و لا یبصر و لا یذاق و لا یلمس و لا یشمُ، فایه الحواسّ دلته علی طلب اللبن اذا جاع؟ و الضحک بعد البکاء اذا روی من اللبن؟(بحارالانوار، جلد سوم، ص 161)
6- وایّ حواسّ سباع الطیر و لاقط الحبّ منها دلها علی ان تلقی بین افراخها اللحم و الحب، فتهوی سباعها الی اللحم و الاخرون الی الحبّ(بحارالانوار، جلد 3، صفحه 161)
7- اکرموا اولادکم و احسنوا ادابهم یغفرلکم(میزان الحکمه، ج1، ص 103)
8- کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهوّ دانه و ینصرانه(الحدیث، ج2، ص 377)
منبع:ژاله فر تق? /ترب?ت فرزند ازد?دگاه مکتب اسلام /انتشارات ن?کان کتاب /زنجان 1384
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان