امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
معاد در قرآن و کتب عهدين (عهد قديم و جديد):نويسنده:سميه کلهر
#1
چکيده:
مرگ از آغاز خلقت بشر، همواره براي انسان ها به مثابه يک معما مطرح بوده و از همان ابتدا، نوعي اعتقاد به زندگاني پس از مرگ وجود داشته است. در نگرشي کلي به اين اعتقادات، نقطه اشتراک خاصي در ميان آنها مشاهده مي گردد، مبني بر اين که انسان ها با مرگ نابود نمي شوند بلکه جوهري لطيف- فاقد جرم، حجم و شکل- از او باقي مي ماند که عموماً از آن به «روح» تعبير مي شود؛ گرچه در توجيه چگونگي بقاي روح، اختلاف نظر وجود دارد.
مقاله حاضر، با تمرکز بر اديان الهي يهود، مسيحيت و اسلام، در کاوش اين بن مايه ي اعتقادي، تبيين مي دارد که اديان مذکور در خصوص حتميت مرگ و حيات پس از آن اتفاق نظر دارند اما در خصوص برخي مسائل مربوط، اختلاف ديدگاه وجود دارد.
واژه کليدي: معاد.
فاتقوالله عباد الله، و بادروا اجالکم بأعمالکم، و ابتاعوا ما يبقي لکم بما يزول عنکم، و ترحّلوا فقد جد بکم، و استعدوا للموت فقد أظلکم (نهج البلاغه، بخشي از خطبه 63): پس اي بندگان خدا! از معصيت خدا بپرهيزيد و به سبب کردار خود بر مرگهايتان پيش دستي کنيد، و بخريد چيزي را که براي شما باقي مي ماند به چيزي که از کفتان مي رود، و آماده باشيد که براي کوچاندن شما سعي و شتاب دارند، و براي مرگ آماده شوبد که بر شما سايه افکنده است.
از جمله مسائلي که از آغاز خلقت تاکنون، همواره ذهن انسان را به خود مشغول کرده است، معماي مرگ و زندگاني پس از مرگ مي باشد. انسان مي خواهد بداند که از کجا آمده است و به کجا خواهد رفت و سرنوشت نهايي او چه خواهد شد. با نگاهي به تاريخ ملل و اقوام گذشته، در مي يابيم که از زمانهاي قديم تاکنون و از ما قبل تاريخ تا به حال، مردم همواره به نوعي به زندگي پس از مرگ اعتقاد داشته اند؛ اما به علت عدم رشد فکري و نبودن راهنما و دليل کافي، اعتقاداتشان را به اشکال مختلف بيان کرده اند؛ چنان که اکثر آنان معتقد بودند انسان با مرگ نابود نمي شود، بلکه جوهري لطيف که فاقد جرم، حجم و شکل است- يعني روح - از او باقي مي ماند، البته در کيفيت بقاي آن با يکديگر اختلاف نظر داشتند.
خداوند در زمانهاي مختلف، براي هدايت بشر پيامبران متعددي مبعوث نموده که ظهور اديان مختلف و از جمله اديان يهود، مسيحيت و سرانجام دين اسلام از همين جا ناشي مي شود. تمامي اين اديان الهي بوده و به احاظ مباني اعتقادي همانند يکديگرند و اختلافات موجودات در ميان آنها معمولاً از تعبير غلط معاني مربوط ناشي مي شوند. در اين ميان، بر هر مسلماني واجب است ضمن تلاش براي کسب آگاهي، براي شناخت صحيح از سقيم کوشش نموده و آن را به ديگران نيز بشناساند. در همين راستا، مقاله حاضر بحث معاد و ديدگاه قرآن، تورات و انجيل در اين زمينه را به صورت مختصر مورد بررسي و تطبيق قرار مي دهد.
واژه معاد، مصدر ميمي و اسم زمان و مکان است. (قرشي، ذيل معاد)اين واژه در لغت به معني عود و رجوع، و در اصطلاح شرع مقدس عبارت است از بازگشت ارواح به سوي اجساد اصلي دنيوي به منظور حساب و ثواب و عقاب اخروي. (اين منظور، ذيل ماده عود)
در قرآن مجيد در بسياري از آيات مربوط به معاد، مسائلي (صراط، اعراف، حوض کوثر و...) ذکر شده است که در عهد قديم و جديد کوچکترين اشاره اي به آنها نشده است. از آنجا که قصد ما در اين مقاله مقايسه معاد در قرآن با کتب عهدين مي باشد، لذا فقط به آياتي که به نوعي وجه تشابه و تمايز در آن ها وجود دارد، اشاره خواهد شد.

مرگ
از ديدگاه يهوديان مرگ به معني پايان حيات، بلکه به معناي پايان ارتباط ميان روح و بدن است و در مورد همه افراد بشر به يکسان صدق مي کند؛ چنانکه در کتاب مزامير آمده است: «به تو پناه مي آورم و روح خود را به دست تو مي سپارم» (عهد قديم، کتاب مزامير، ف89/آ48،ص572 و ف31/آ5، ص542)
يهوديان معتقدند که براي مرگ، اجل و وقت معيني است و چون زمان آن را خداوند معين فرموده است، پس فقط اوست که زمان آن را مي داند. (کهن، گنجينه اي از تلمود، ص94؛ نيز ر.ک به: عهد قديم، کتاب جامعه، ف3/آ3-1،ص629) همچنين آنان علت و سبب مرگ را خطا و گناه مي دانند، چنانکه در کتاب حزقيال در خصوص رابطه ميان مرگ و گناه چنين آمده است:
«هر کس گناه کند او خواهد مرد» (عهد قديم، کتاب حزقيال، ف18/آ20،ص778)
و در مورد علت قرار دادن مرگ از جانب خداوند براي انسانها در تلمود آمده است:
«فرشتگان از خدا مي پرسند چرا مجازات مرگ را براي آدم معين کرده است؟ او در جواب مي گويد: اگر آدم ابوالبشر خطا نمي کرد و از ميوه درخت ممنوع نمي خورد، تا ابد زنده و جاويد مي ماند.» (کهن، گنجينه اي از تلمود، ص92)
مستر هاکس در شرح عبارت فوق مي گويد:
مراد اين نيست که در آن روز از ميوه خورد همان روز، حکم مرگ اجرا مي شود، بلکه منظور اين است که يقين پيدا مي کند به زمين فرود مي آيد و در آن روز حکم مرگ روحي او که همان بعد از خدا و انفصال از اوست به وقوع مي پيوندد. (هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص793)
پس مي توان نتيجه گرفت که از نظر يهوديان دو نوع مرگ وجود دارد: يکي مرگ روحاني که همانا دوري از خدا و انفصال روح از پروردگار است و آن نتيجه خطا و گناه مي باشد، و ديگري مرگ جسماني است که انفصال روح از بدن مي باشد. ضمناً مرگ در آيين يهود از کيفيت خاصي برخوردار است:
وقتي که پايان عمر انسان فرا مي رسد و مقرر مي گردد که از جهان در گذرد، فرشته مرگ [دوما =Dumah]بر او ظاهر مي شود تا جان او را بگيرد. فرشته مرگ جان نيکوکار را به آرامي مي گيرد اما از بدن شرور و بدکار به سختي و شدت جان را بيرون مي کشد، همين که جان از بدن خارج شد، شخص مي ميرد. (کهن، گنجينه اي از تلمود، ص93)
در آيين مسيحيت نيز مرگ به دو صورت جسماني و روحاني مي باشد؛ با اين تفاوت که در عهد جديد مستقيماً به آن اشاره شده است. (انجيل متي، ف10/آ28،ص904و انجيل لوقا، ف12/آ5-4،ص982) مسيحيان نيز علت مرگ را خطا و گناه مي دانند (عهد جديد، رساله روميان، ف5/آ12،ص1084)و معنقدند که همه انسان ها طعم مرگ را خواهند چشيد، اما زمان آن بر انسانها پوشيده است و فقط خداوند زمان وقوع آن اطلاع دارد.
در عهد جديد در مورد خروج روح از بدن و چگونگي آن مطالب زيادي نيامده است. لوقا در انجيل خود مي گويد:
اگر انسان صالح و نيکوکار باشد، ملائکه روح او را به آسمان مي برند و اگر فاسد باشد روح او به جهنم رفته و در آنجا در عذاب مي باشد. (انجيل لوقا، ف16/آ23-22،ص989)
در قرآن مجيد آيات زيادي در مورد مرگ نازل شده که حتميت و کيفيت مرگ را به گونه اي خاص بيان مي کند. در آينن اسلام نيز انسان با مرگ نابود نمي شود، بلکه روح از تن بيرون مي رود و علاقه و رابطه خود را از تن قطع مي کند. پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد: «شما نابود نمي گرديد بلکه از خانه اي به خانه ديگر منتقل مي شويد.» (طباطبايي، خلاصه تعاليم اسلام، ص133؛ نيز ر.ک به: طباطبايي، مباحثي در وحي و قرآن، ص112)
در مورد حتميت مرگ نيز در قرآن کريم چنين آمده است:
کل نفس ذائقه الموت. (انبياء/35،آل عمران /185و عنکبوت /57)؛ هر کسي طعم مرگ را مي چشد.
بنابراين هر انساني طعم مرگ را خواهد چشيد و احدي از اين امر مستثني نيست و اجلي که در نظر گرفته شده است قابل تغيير و تأخر نخواهد بود؛
و لکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لا يستأخرون ساعه و لا يستقدمون. (اعراف /34؛ نيز ر.ک به: نساء /78و جمعه /8) و براي هر قومي اجل معيني است که چون فرا رسد لحظه اي مقدم و مؤخر نتوانند کرد.
همانطور که پيش از اين گفته شد، يهوديان و مسيحيان علت مرگ را خطا و گناه مي دانستند اما در دين اسلام، چنين علتي براي مرگ ذکر نشده است.
درباره ي مساله قبض روح، در قرآن کريم آيات متعددي ذکر گرديده که مطابق اين آيات، خداوند متعال قبض روح را گاه به خود (زمر /42) و گاه به ملک الموت (سجده /11) و در جايي نيز به ملائکه (نحل /28) نسبت مي دهد. در آيين مسيحيت در اين خصوص مطلبي ذکر نشده اما در آيين يهود مسأله قبض روح فقط به فرشته مرگ نسبت داده شده است. اين فرشته مرگ سراسر وجودش پر از چشم است و هنگام مرگ بيمار، بالاي سر او مي ايستد و شمشيري آخته به دست دارد که قطره اي صفره اي تلخ بر نوک آن است. هنگامي که بيمار او را مي بيند به لرزه افتاده، دهانش را باز مي کند. فرشته مرگ، آن قطره را در دهان او مي چکاند و او از اثر آن مي ميرد و بدنش به تدريج فاسد و متعفن مي شود. (کهن، گنجينه اي از تلمود، ص93)
اما در اسلام، ماجراي مرگ به اين صورت رخ مي دهد که عزرائيل براي قبض روح افراد مختلف در صور و هيأتهاي متفاوتي ظاهر مي شود که ديدن جمال او براي مؤمنان موجب خشنودي و آرامش و براي خطاکاران باعث وحشت و التهاب است. همچنين در خصوص کيفيت قبض روح و جان دادن، مطالب بسياري ذکر شده که به طور خلاصه مي توان گفت براي مؤمنان برخوردار از عمل صالح نه تنها سختي و ناراحتي در پي ندارد بلکه توأم با خشنودي و لذت است، اما براي کافران و گناهکاران بر حسب مراتب گناه و عصيانشان، شدايد سخت ناگوار و هراس انگيزي در بردارد. (نحل/32، فجر/30-27، انعام /44و محمد /27)
همانطور که پيش از اين گفته شد، در خصوص کيفيت قبض روح در آيين يهود، مطالبي آمده است که بي شباهت با مطالب فوق نيست؛ اما باز هم در اين رابطه در آيين مسيحيت مطلبي نيامده است؛ البته آنان اعتقاد دارند که براي مؤمنان ترسي از مرگ نيست؛ زيرا انسان مؤمن پس از مرگ به محضر مسيح مي رسد و با خداوند زندگي مي کند. (عهد جديد، رساله دوم قرنتيان، ف5/آ8،ص1127) نيز ر.ک به: رساله فيليپيان، ف1/آ23،ص1154) اين اعتقاد آنان در واقع مشابه اعتقاد موجود در اسلام است که مطابق آن مؤمن از مرگ هراسي ندارد؛ زيرا او مرگ را نه پايان زندگي، بلکه آغازي براي بقا و جاودانگي مي داند.
به اين ترتيب معلوم شد که هر سه آيين الهي (يهود، مسيحيت و اسلام) به حتميت مرگ و مسائل پيرامون آن و نيز به بقاي نفس اعتقاد دارند؛ گرچه اين اعتقاد در همه آنها به يک شکل واحد بيان نشده است.

برزخ
مطابق قاموس کتاب مقدس (ص918) در عهد قديم، از مرحله پس از مرگ به هاويه تعبير گرديده است و به صورتهاي زير توصيف شده است:
- مکاني است در زير زمين که مقر مردگان است (عهد قديم، کتاب ايوب، ف17/آ16،ص514؛ نيز ر.ک به: کتاب مزامير، ف69/آ15،ص560)؛
- خداوند در آنجا نخواهد بود (عهد قديم، کتاب جامعه، ف 9/آ10،ص633)؛
- دو گروه در آنجا مي باشند: نيکان که با پروردگار هستند و بدکاران که دور از رحمت الهي مي باشند. (عهد قديم، کتاب ايوب، ف3/آ20-13، ص505)
البته هميشه مقصود از هاويه محل عذاب و عقاب نيست، بلکه گاهي مراد از آن جاي استراحت نفس شخص نيکوکار است تا وقتي که خداوند وي را تفقد و مرحمتي فرمايد. (عهد قديم، کتاب ايوب، ف14/آ16،ص512)
به اعتقاد مسيحيان روان کساني که کاملاً پاک هستند، پس از مرگ به بهشت رفته و به لقاي خدا نائل مي شود اما آنان که کاملاً پاک نبوده و به گناهان آلوده هستند اما غسل تعميد گرفته اند، به جهنم داخل نمي شوند بلکه در محلي نزديک جهنم توقف خواهند کرد. اين مکان را پيشخوان جهنم (برزخ )(آشتياني، تحقيقي در دين مسيح، ص354)ناميده اند. در آيين کاتوليک روزي به نام روز ارواح وجود دارد که با به صدا درآمدن زنگهاي کليسا، ارواح به دعاي بستگانشان از اين پيشخوان آزاد مي شوند. (آشتياني، تحقيقي در دين مسيح، ص354)
در قرآن مجيد در چند آيه از برزخ نام برده شده است. (رحمن/20؛ مومنون/100؛ فرقان/53) اما فقط از آن در معناي مکاني مابين جهان دنيوي و عالم اخروي مستفاد مي گردد: «و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون» (مؤمنون/100) در خصوص ثواب و عقاب در عالم برزخ، آيات و روايات بسياري وجود دارد که همگي حاکي از وجود بهشت و دوزخ برزخي است و در عالم برزخ، تا بر پا شدن قيامت و رسيدگي نهايي به اعمال، نيکوکاران از نعم الهي بهره مند و بدکاران در شکنجه و عذابند. (يس/26و27و مؤمن/46) امام صادق(ع)مي فرمايد:
البرزخ القبر و هو العقاب و العقاب بين الدنيا و الاخره (عروسي حويزي، 553/3) برزخ همان قبر است و آن جايگاه پاداش و کيفر ميان دنيا و آخرت مي باشد.
بنابراين در هر سه آيين به نوعي به برزخ اشاره شده است اما يهوديان آن را هاويه خوانده اند، در حالي که در اسلام و مسيحيت هاويه يکي از نامهاي جهنم به شمار مي رود. (در بخش مربوط به جهنم توضيح بيشتري ارائه خواهد شد.) علاوه بر اين، يهوديان و مسلمانان براي برزخ عموميت قائلند، اما مسيحيان آن را مختص گناهکاران مي دانند. ضمناً در مورد ثواب و عقاب برزخي، در عهد جديد مطلبي يافت نمي شود و در آيين يهود نيز صرفاً از کليت مسائل است که مي توان اين موضوع را استخراج کرد، اما در اسلام آيات و روايات بسياري بر اين مساله تصريح دارند.

رستاخيز
با تأمل در اسفار خمسه ي کنوني موسي(ع)- که يهوديان به آن تورات مي گويند- در مي يابيم که در اين کتاب سخني از رستاخيز، جزا، بهشت و جهنم ذکر نشده است. اما در کتب انبياي متأخر اشاراتي گذرا بر قيامت و جهان آخرت آمده است و در تلمود (1) و ادبيات بعدي يهود اين موضوع مفصلاً بيان شده است. به همه بي اعتنايي عهد قديم به مسأله رستاخيز، باز هم تعبيرات روشني در پاره اي از کتابهاي آن در اين زمينه ديده مي شود. صريحترين جمله اي که در عهد عتيق درباره رستاخيز وارد شده، چنين است:
خداوند مي ميراند و زنده مي کند، به گور فرو مي برد و بر مي خيزاند. (عهد قديم، کتاب اول سموئيل، ف2/آ6،ص267)
اين جمله علاوه بر اصل رستاخيز، به معاد جسماني نيز تصريح دارد؛ زيرا قبر، محل قرار گرفتن جسم انسان است که جسم با قرار گرفتن در آن به خاک تبديل مي شود، و گرنه قبر جايگاه روح نيست تا روح از آن برخيزد. در واقع اين جمله هم معنا با اين فرموده قرآن است که مي گويد: ان الله يبعث من في القبور (حج/7) همچنين مسيحيان نيز به معاد جسماني اعتقاد دارند- که توضيح آن در ادامه مقاله ذکر خواهد شد.
در کتاب اشعيا آمده است:
اما مردگان قوم تو زنده شده، از خاک برخواهند خاست؛ زيرا شبنم تو بر بدنهاي ايشان خواهد نشست و به آنها حيات خواهد بخشيد. کساني که در خاک خفته اند، بيدار شده، سرور و شادماني سر خواهند داد. (عهد قديم، کتاب اشعيا، ف26/آ19،ص 660) همچنين در کتاب حزقيال آمده است:
... اي استخوانهاي خشک، به کلام خداوند گوش دهيد، او مي گويد: من به شما جان مي بخشم تا دوباره زنده شويد. گوشت و پي به شما مي دهم و با پوست، شما را مي پوشانم تا دوباره در شما روح مي دمم تا زنده شويد آنگاه خواهيد دانست که من خداوند هستم. (عهد قديم، کتاب حزقيال، ف37/آ7-4،ص799)
درباره چگونگي رستاخيز ميان مکاتب يهود اختلاف وجود دارد؛ به گونه اي که پيروان يک مکتب (مکتب شماي) معتقد هستند شکل يافتن انسان در جهان آينده مانند شکل يافتن او در اين جهان نخواهد بود، اما پيروان مکتب ديگر (مکتب هيلل) اعتقاد دارند شکل پذيرفتن بدن انسان در جهان آينده مانند شکل يافتن او در اين جهان خواهد بود. (کهن، گنجينه اي از تلمود، ص 368)
درباره محل رستاخيز، يهوديان معتقدند که رستاخيز مردگان، در ارض مقدس فلسطين روي خواهد داد. (کهن، گنجينه اي از تلمود، ص367)در واقع، اين عقيده از حس ناسيوناليستي آنان سرچشمه مي گيرد که خود را قوم برگزيده خداوند مي دانستند. در متون اسلامي آمده است خداوند در جواب افرادي که مي گويند استخوانهاي پوسيده چطور زنده خواهند شد، مي فرمايد:
و ضرب لنا مثلاً و نسي خلقه قال من يحي العظام و هي رميم قل يحييها الذي أنشاها اول مره و هو بکل خلق عليم. (يس/78و79): و براي ما مثالي زد و آفرينش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسي اين استخوانها را زنده مي کند در حالي که آن ها پوسيده اند؟! بگو: همان کسي آن را زنده مي کند که نخستين بار آن را آفريد و او به هر مخلوقي داناست.
و يا در جاي ديگر متذکر مي گردد:
بلي قادرين علي ان نسوي بنانه (قيامت /4): ما توانا هستيم بر اين که حتي سر انگشتان او را به طور کامل بسازيم.
مطابق نظر عهد جديد رستاخيز مردگان با رجعت مسيح و پايان جهان همراه خواهد بود. هر چند براي ظهور مسيح روز و ساعت معيني ياد نشده و قيام مسيح ناگهاني دانسته شده است، اما نشانه هاي مشهود و غير مشهودي در عهد جديد براي ظهور او آمده است که نشانه هاي عمده ي آن را چنين مي توان برشمرد: اعلام مژده پادشاهي الهي در سراسر عالم؛ اوج ذلت قوم يهود؛ وقوع تحولات عظيم کيهاني؛ ظهور مسيح دروغين شعله ور شدن آتش جنگ و بروز قحطي. بنابراين گرچه مطابق اعتقاد مسيحيان رستاخيز امري است که دفعتاً واقع خواهد شد و کسي جز خدا از زمان وقوع آن اطلاعي ندارد، اما در عهد جديد علائمي براي وقوع آن ذکر شده است. از جمله علائمي که در بالا نيز به آن اشاره شد وقوع تحولات عظيم در کيهان مي باشد. در انجيل لوقا در اين خصوص چنين آمده است:
در آفتاب و ماه و ستارگان علاماتي ظاهر خواهد شد و در روي زمين ملتها از غرش درياها و خروش امواج آن پريشان و نگران خواهند شد آدميان از تصور آن چه بر سر دنيا خواهد آمد از هوش خواهند رفت و ثبات آسمان نيز در هم خواهد ريخت. (انجيل لوقا، ف21/آ26-25،ص977)
همچنين در مکاشفه يوحنا مي خوانيم: زمين لرزه شديدي رخ داده و خورشيد سياه خواهد شد، ماه مثل خون سرخ شده و ستارگان فرو خواهند ريخت و آسمان در هم پيچيده و نابود خواهد شد. (عهد جديد، مکاشفه يوحنا، ف6/آ14-12، ص1233)
در اسلام نيز علامات اين روز تغيير در نظام طبيعت (زمين، آسمان، خورشيد، ماه، ستارگان و کوه ها و درياها) ذکر شده است. (فجر/21، انشقاق/1، قيامت/8 و 9، مرسلات/8، حاقه/14، تکوير/6 و...) اين مطالب تا حدودي با مسائل فوق که در آيين مسيحيت آمده هم خواني دارد.
در انجيل متي در مورد هراس و وحشت اين روز آمده است: واي به حال زناني که در آن زمان آبستن بوده يا طفل شير خوار داشته باشند. (انجيل متي، ف24/آ19،ص924)
نظير اين مطلب در قرآن چنين بيان شده است: روزي که آن را ببينيد، هر شير دهنده اي آن را که شير مي دهد از ترس فرو مي گذارد و هر آبستني بار خود را فرو مي نهد. (حج/2)
براي توضيح بيشتر درباره ماهيت رستاخيز در آيين مسيحيت مي توان آن را به چهار بخش تقسيم کرد:
الف- رستاخيز فعل ثالوث مقدس: در برخي موارد خداوند مردگان را زنده مي کند (انجيل متي، ف22/آ29،ص922؛ نيز ر.ک به: رساله ي دوم قرنتيان، ف1/آ9،ص1122)؛ در موارد اين کار به پسر (ابن) نسبت داده مي شود (انجيل يوحنا، ف5/آ29،28،25،21، ص1012؛ نيز ر.ک به: ف6/آ40-38و 54، ص1014و رساله ي اول )؛ و گاه نيز اين عمل به طور غير مستقيم به روح القدس منسوب مي شود. (عهد جديد، رساله ي روميان ف8/آ11،ص1087)
ب. جسماني بودن رستاخيز: انجيل به طور صريح به رستاخيز جسماني اشاره مي کند؛ چنان که مسيح نخستين فردي است که پس از مرگ زنده شد. (عهد جديد، مکاشفه ي يوحنا، ف1/آ5،ص1228) اين مساله دلالت دارد که رستاخيز خلق نيز همچون رستاخيز مسيح خواهد بود؛ زير در نامه به روميان آمده است: خداوند به وسيله ي روح القدس بدنهاي فاني ما را بر خواهد انگيخت. (عهد جديد، رساله روميان، ف8/آ11،ص1087)
ج. عينيت بدن دنيوي و اخروي (رستاخيزي): بدني که هنگام رستاخيز بر خواهد خاست، بدن جديد نيست که خدا آفريده باشد بلکه همان بدن دنيوي دوباره برانگيخته خواهد شد. (عهد جديد، رساله روميان، ف8/آ11،ص1087)
د. رستاخيز نيکان و بدان: برخي مسيحيان به دو رستاخيز ايمان داشتند: يکي رستاخيز نيکان و ديگري رستاخيز بدکاران. اما رستاخيز شامل هر دو گروه مي شود؛ چنان که در انجيل يوحنا آمده:
تعجب نکنيد؛ زيرا زماني خواهد آمد که همه ي مردگان صداي او را خواهند شنيد و از قبرهاي خود بيرون خواهند آمد تا کساني که خوبي کرده اند به زندگي جاويد برسند و کساني که بدي کرده اند، محکوم گردند. (انجيل يوحنا، ف5/آ29-28،ص1012، نيز ر.ک به: اعمال رسولان، ف24/آ15،ص1070و مکاشفه يوحنا، ف20/آ15-13، ص1245)
در عهد قديم و جديد از قيامت با نام روز داوري ياد مي شود، اما در قرآن کريم براي اين روز نامهاي متعددي ذکر گرديده که هر يک به يکي از ابعاد قيامت اشاره نموده و هدف خاصي را دنبال مي کنند. معروف تر از همه ي اسماء کلمه قيامت است. برخي اسماء ديگر که براي قيامت- در قرآن- ذکر شده اند عبارت است از يوم الجمع (تغابن/9)، يوم التغابن (تغابن/9)، يوم الخروج (ق/42)، يوم الوعيد (ق/20)، و...
همان طور که در آيين مسيحيت آمده است. زمان برپايي قيامت يکي از مسائل مجهول و پوشيده اي است که جز ذات احديت، ديگري را از آن آگاهي نيست:
يسئلونک عن الساعه ايان مرسيها قل انما علمها عند ربي لا يجليها لوقتها (اعراف/187): از تو درباره ي قيامت سؤال مي کنند که وقوع آن در چه زماني است بگو علمش نزد پروردگار من است و هيچ کس جز او نمي تواند وقت و زمان آن را آشکار سازد.
از مقدمات رستاخيز در نزد مسيحيان نفخ در صوره است دو بار در صور دميده مي شود: يکي به هنگام رجعت مسيح و ديگري به هنگام رستاخيز که با دميده شدن در آن مردگان زنده خواهند شد.
در انجيل متي آمده است: صداي بلند شيپور به صدا در خواهد آمد و او فرشتگان خود را مي فرستد تا برگزيدگان خدا را از چهار گوشه جهان جمع کنند. (انجيل متي، ف24/آ31،ص925)
در خصوص ارتباط ميان نفخ در صور و رستاخيز در رساله ي اول قرنتيان، چنين آمده است: زماني که شيپور آخر از آسمان به صدا درآيد، در يک لحظه، در يک چشم بر هم زدن، همه ي آنهايي که مرده اند با بدني فناناپذير زنده خواهند شد (عهد جديد، رساله اول قرنتيان، ف15/آ52، ص1119)
برپا شدن قيامت بر اساس آنچه در آيات و روايات ذکر گرديده، با علايم و نشانه هاي خاصي همراه است که مهمترين آنها نفخ در صور مي باشد. در قرآن مجيد از دو نفخ در صور نام برده شده است: يکي نفخ مرگ است که با دميدن آن همه ي انسان ها مي ميرند و پايان جهان خواهد بود، و ديگري نفخه حيات است که با شنيدن آن همه ي مردگان زنده شده و جهان ديگر آغاز خواهد شد:
و نفخ في الصور فصعق من في السموات و في الارض الا من شاءالله ثم نفخ فيه اخري فاذا هم قيام ينظرون (زمر/68): و در صور دميده مي شود و کساني که در آسمانها و زمين هستند مي ميرند مگر کساني که خدا بخواهد، سپس بار ديگر در صور دميده مي شود و ناگهان همگي به پا مي خيزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند.
همانطور که گفته شد، مسيحيان نيز به نفخ صور اعتقاد دارند و آن را با نام «شيپور» به کار مي برند. آنان نيز معتقدند که دو بار در صور دميده خواهد شد. نفخ اول به هنگام رجعت مسيح خواهد بود- که اين قسمت با عقايد مسلمانان متفاوت است اما نفخه دوم که باعث زنده شدن مردگان مي شود، در هر دو آيين به يک شکل بيان شده است.
اولين نفخ در صور چنان سريع و برق آسا و غافلگيرانه صورت مي گيرد که قابل تصور نيست و هيچ کس احتمال وقوع آن را در آن لحظه نمي دهد (يس/49و50) نفخه صور دوم نيز بسيار ناگهاني خواهد بود و همه ي انسانها مات و مبهوت و وحشت زده برمي خيزند تا در پيشگاه عدل الهي به حساب آنها رسيدگي شود. (يس/53-51) در آيين مسيحيت از اين لحظه با عبارت «يک چشم بر هم زدن» تعبير شده است.

پي نوشت:

*کارشناسي ارشد علوم قرآني واحد تهران شمال
1. يهوديان اسفار پنجگانه را تورات مکتوب و تلمود را تورات شفاهي يا نقلي مي نامند.
منبع: فصلنامه آينه معرفت
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان