امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
عمر و شکستن سر
#1
«ذهبى» در كتابش نقل مى كند كه روزى عمر بن خطّاب و «عثمان بن حنيف» در مسجد با يكديگر گفتگو و جدال مى كردند; مردم نيز اطراف آن دو حضور داشتند. ناگهان عمر خشمگين شد و مشتى از سنگ ريزه هاى مسجد را گرفت و به صورت عثمان زد. سنگريزه ها پيشانى عثمان را شكافت (... فقبض من حصباء المسجد قبضة ضرب بها وجه عثمان، فشجّ الحصى بجبهته آثاراً من شجاج).

عمر وقتى ديد خونِ پيشانى عثمان بر محاسنش سرازير شد، گفت: خونت را پاك كن (فلمّا رأى عمر كثرة تسرّب الدّم على لحيته قال: امسح عنك الدّم).

عثمان گفت: مترس! به خدا سوگند! من از رعيّت تو ـ كه مرا به سوى آنان فرستادى ـ هتك حرمتى بيش از هتك حرمت تو نسبت به خودم ديدم!(53)

53. تاريخ الاسلام، ج 4، ص 80 ـ 81. عثمان بن حنيف از طرف عمر، براى اندازه گيرى زمين هاى حاصلخيز عراق و تعيين جزيه و خراج به آن منطقه فرستاده شده بود. (ر.ك: الاستيعاب، ج 3، ص 1033، شرح حال عثمان بن حنيف).
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان