امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اهمال کاری (تعلل ورزیدن) / بررسی علل، راه کارها و درمان
#1
اهمال کاری (تعلل ورزیدن) / بررسی علل، راه کارها و درمان

بحث اهمال کاری، از جمله مباحث به ظاهر کوچک اما بسیار مهمی است که ریشه ای اخلاقی و روانی دارد. در این مقاله نویسنده محترم سعی نموده است که از منظر روان شناختی و با رویکرد رفتار درمانی به این معضل بپردازد و از منظر منابع دینی، نقلی و عقلی، کتاب و سنّت نیز آن را مورد توجه قرار دهد.

1. تاریخچه بحث
مسأله اهمال کاری در منابع اسلامی از دیر باز مورد توجه بوده و در روایات و ادعیه درباره آن سخن به میان آمده است. امیدوارم که در این نوشته، قلمرو بحث به روشنی نشان داده شود تا راه بهره وری بیش تر از آیات و روایات به روی آیندگان باز گردد. ناگفته نماند که علمای اخلاق و عرفای اسلامی، پیوسته اهل سیر و سلوک را از ابتلا به این نابهنجاری اخلاقی رفتاری بر حذر می داشته اند.(1)

این واژه در غرب، به ویژه در عرصه روان شناسی، حدود چهل سال است که مطرح شده است.(2) تنها استاد روان شناسی که درباره تاریخچه اهمال کاری بحث کرده است، "پل ت. رینجن باخ"(3) می باشد. وی کتابی به نام بررسی تاریخی علل اهمال کاری(4) تألیف کرده است. هرچند موضوع انتخابی او جالب است، اما کمک چندانی برای حل مسأله ارائه نداده است.(5) پس از وی، دو نفر از نویسندگان به نام های "آلبرت آلیس"(6) و "ویلیام جیمزنال"،(7) به نگارش کتاب روان شناسی اهمال کاری(8) همت گماردند که در نوع خود کاری بدیع و قابل ارائه است.
اما دغدغه خاطر نگارنده این است که این آسیب را بازشناسی کرده و راه تحقیق را صرفا به تجربه محدود نسازد و از راه کارهای وحیانی نیز در این زمینه نیز بهره ببرد.

2. تعریف اهمال کاری
روان شناسان در تعریف اهمال کاری گفته اند: اهمال کاری این است که کاری را که تصمیم به اجرای آن داریم به آینده موکول کنیم.(9) در یک کلمه می توان گفت: جوهره این آسیب روانی "به تعویق انداختن، تعلل ورزیدن، سبک گرفتن و سهل انگاری در کار" است. بنابراین، اهمال هم در امور فردی و هم جمعی معنا و مفهوم پیدا می کند. در نهایت می توان گفت: در همه این معانی نوعی "این دست آن دست" کردن نهفته است.

در زبان عربی واژه های "کسل، ضجر" مرادف اهمال کاری است. عناوینی چون "تهاون"(10) و "إبطاء" چندان دور از این واژه نیستند.(11) دو واژه "مماطله" و "تسویف" نیز مرادف اهمال کاری اجتماعی است که در قول و قرارهای زمانی تحقق پیدا می کند. در کلام صاعدِ امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه این گونه آمده است: «و قد افنیت بالتسویف و الآمال عمری»؛(12) خدایا من عمرم را به امروز، فردا کردن (در عمل به عهد و پیمانی که با تو داشته ام) و آرزوهای طولانی و بلند، گذرانده ام. در دعای کمیل تحت عنوان "مطال" این گونه آمده است: «و خدعتنی الدنیا بغرورها، و نفسی بجنایتها و مطالی»؛(13) دنیا به وسیله فریفتن خود و نفسم به جنایت و سهل انگاریش مرا گول زده است.

واژه "بطئ" به معنی کُندی، معنای "اهمال" را می رساند. «و ان کنت بطیئا حین یدعونی»؛(14) گرچه هنگامی که تو مرا به سوی خود خوانده ای، من کندی (سستی) به خرج داده ام. «او لعلک آلف مجالس البطالین فبینی و بینهم خلیتنی»؛(15) خدایا! مبادا مرا مأنوس به هم صحبتی آنان که عمر خود را به بیهودگی می گذرانند دیده ای، که توفیق دعا و عبادت را از من گرفته ای؟

بنابراین، اهمال کاری آسیبی روانی است که از حالات نفس آدمی است. امام علی بن الحسین علیه السلام در مناجاتی به درگاه خداوند این گونه از نفس خود گلایه دارند: «الهی الیک اشکوا نفسا بالسوء ... و تسوّفنی بالتوبة»؛(16) خدایا از نفسم شکْوه دارم که... توبه امروزم را به فردا می افکند. امام به روشنی تسویف را از حالات نفس انسانی دانسته اند.

3. ویژگی های اهمال کار
1. اهمال کار، تصمیم به انجام کاری می گیرد ولی بدون علت شناخته شده آن را به تعویق می اندازد.

2. بی شک همگان، حتی مبتلایان به اهمال کاری، این آسیب روانی را نکوهش کرده و از آن تنفر دارند؛(17) زیرا این حالت در واقع، مصداق ناسپاسی است، حال آن که، انسان ها بر مبنای فطرت خود تمایل به سپاس گزاری دارند و به آن اظهار علاقه می کنند. بنابراین، این بیماری را برخود و دیگران بر نمی تابند.

3. اهمال کاری به سرعت به صورت عادت در افراد ظاهر می شود و از نظر آماری، این عادت نزد بیش تر مردم رایج است. آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال می گویند: حدس ما آن است که 95 درصد مردم به این بیماری مبتلا هستند.(18) پس، درمان آن به سهولت انجام پذیر نخواهد بود. بدین جهت، امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: «رد المعتاد عن عادته کالمعجز»؛(19) کسی که به چیزی عادت کرده، باز گردانیدن او از عادتش شبیه معجزه است.

4. این بیماری مسری است و از حالتی به حالت دیگر و از انسانی به انسان دیگر و از فرد به جامعه و از جامعه ای به جامعه دیگر سرایت می کند. بنابراین، باید به تأثیر و تأثرات آن توجه جدی داشت؛ چرا که می تواند به خانواده، جامعه، ملت و فرهنگ یک کشور آسیب رساند. پژوهش های روان شناسی بالینی نشان می دهد که این عادت در جوامع مختلف شایع و روندی رو به رشد دارد.(20)

4. انواع اهمال کاران و مراتب آن
انسان ها گاه به چیزی آگاهی می یابند و گاه نسبت به آن جاهل اند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: «... و عالمکم مسوّف»؛(21) آن که عالم و آگاه است در امور روزمره به اهمال کاری مبتلا می شود و در زمانی دیگر به آن معتاد می شود. ولی همه به یک نوع اهمال مبتلانیستند.بنابراین،اهمال کاری دارای انواع ومراتب متعددی است.(22)می توان گفت:اهمال کاران همگی با صورت مسأله برخورد یکسانی ندارند، چنانچه:

1. برخی اهمال کاران اصلاً توجهی به رفتار مسامحه آمیز خود ندارند. در واقع، به نوعی مبتلا به غفلت هستند.(23) بنابراین، باید در انتظار طلوع بیداری آنان ماند؛ یا خود بیدار شوند و یا بیدارشان کنند.

2. بعضی به این رفتار خود اعتراف داشته ولی قضاوتی درباره آن ندارند. از آن جا که این افراد به زشتی آن پی نبرده اند، به فکر اصلاح خود برنمی آیند.

3. گروهی از اهمال کاری خود آگاهی دارند ولی آن را چندان زشت نمی شمارند و حتّی این برچسب را به خود می پذیرند. درمان ایشان نسبت به گروه های پیشین، قدری مشکل تر است. قرآن کریم این گروه را بیش از همه به خسران و زیان نزدیک دیده است، آن جا که می فرماید: «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا، الذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» (کهف: 103و104)؛ (ای پیامبر) آیا به شما خبر دهیم که زیان کارترین (مردم) در کارها چه کسانی هستند؟ آن ها که تلاش هایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده، با این حال، می پندارند کار نیک انجام می دهند.

4. افرادی که به این نارسایی اخلاقی، روانی توجه پیدا کرده و خود را نیز بر این رفتار نابهنجار سرزنش و ملامت می کنند، اما راهکار درمان و برخورد مناسب با آن را نمی دانند.

نکته: باید توجه داشت که درست به همین دلیل، میزان تأثر و ناراحتی اهل اهمال و تساهل نیز یکسان نیست.

5. آثار اهمال کاری
آثار اهمال کاری را می توان در اموری چند خلاصه کرد که عبارتند از:

1. بیش تر افراد از تأخیر در انجام کار خود و دیگران پشیمان و ناراحتند.

2. اهمال کاران در خود احساس پوچی و بی ارزشی می کنند. حضرت باقرالعلوم علیه السلام بستر اهمال کاری و تسویف را به دریایی تشبیه فرموده که غرق شدگان در آن ورطه را به هلاکت می رساند: «ایاک و التسویف، فانه بحر یغرق فیه الهلکی.»(24)

3. در بیش تر گزارش هایی که اهمال کاران داده اند، این نکته جلب توجه کرده که همه از بی اعتمادی به نفس خود گلایه کرده اند.(25)
4. بالاخره، استمرار بر اهمال کاری انسان را به وادی حیرت و سرگردانی سوق خواهد داد. چنانچه امام صادق علیه السلام به این واقعیت اشاره می فرمایند: «... و طول التسویف حیرة.»(26)
6. نتیجه اهمال کاری
شخص اهمال کار به چند عارضه مبتلا خواهد شد که برخی از آن ها عبارتند از:

1. افسردگی؛ این بیماری خود گواه و نشانه این است که اهمال کار می خواهد خود را از رنج اهمال کاری نجات دهد. افسردگی دارای نشانه هایی چون: خستگی، سر دردهای شدید، بی خوابی، فشارخون و زخم معده است.

لازم به یادآوری است تا هنگامی که اهمال کاری به شکل اعتیاد در نیامده، افسردگی ناشی از آن درمان پذیر است. اما هنگامی که اهمال کاری عادت شد، درمان آن بسیار دشوار می شود.(27)

2. وحشت زدگی درونی، دلهره و احساس ترس های درونی؛
3. بی کنترلی و بریدگی.

ناگفته نماند که ویژگی های مزبور، خود از نشانه های شکست روحی شخص اهمال کار می باشند.(28)

بررسی علل اساسی و ریشه یابی اهمال کاری

اگر بتوانیم اهمال کاری را ریشه یابی کنیم، بی تردید درمان آن سهل و آسان خواهد بود. اینک نوبت آن فرا رسیده که به برخی ریشه ها و عوامل اساسی اهمال کاری توجه کرده راهی برای درمان آن بیابیم.

روان شناسان چند عامل مهم را برای این آسیب روانی نام برده اند که آن ها را در دو دسته کلی، مورد بررسی قرار می دهیم:

1. آسیب ها و نابهنجاری هایی که مربوط به روان شخص اهمال کار است؛ همچون: خودکم بینی، توقع بیش از حد از خود، پایین بودن سطح تحمل، کمال طلبی وسواس گونه، اشتیاق به لذت جویی کوتاه مدت، فقدان قاطعیت، و عدم اعتماد به نفس.

2. آسیب هایی که در ارتباط با دیگر اشخاص و یا محیط اطراف، خود را نشان می دهد؛ مانند: نارضایتی از وضع موجود، عدم تسلط بر کار، نگرش منفی به کار، نگرش غیر واقع بینانه از دیگران، احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران، لجبازی با دیگران، اهمال کاری و پرخاشگری انفعالی، بر چسب زدن به این و آن.

الف. آنچه تنها به شخص اهمال کار بستگی دارد
1. احساس خودکم بینیSad29) این احساس بر اثر سه برخورد اجتماعی حاصل می شود.

1. کسی که از خود توقع دارد که کاری که به انجام می رساند، از همه بهتر و کامل تر باشد همیشه رفتار او همراه با ترس، اضطراب و تشویش ناخواسته است.(30)

2. به طور طبیعی همه خواهان جلب محبت دیگران هستند، ولی چون نمی توانند به اوج آن دست یابند، بنابراین، رنجیده خاطر شده و در نهایت نسبت به آنان خصومت می ورزند.(31)
3. هرکس دوست دارد بر ضعف شخصیت خود غالب آید، اما درصد کمی از انسان ها بر آن فایق می آیند. درنتیجه، به اضطراب و نا امیدی مبتلا می گردند.
به نظر می رسد، بهترین درمان برای رهایی از این حالت این است که انسان کاری کند که به حیطه ولایت خداوندی وارد شود تا به آرامشی جدی دست یابد. ولایت به معنای سرپرستی است؛ بر مبنای تحقیقی درون دینی، تعلّق تدبیر خداوند بر موجودات ذی شعور (مانند انسان) همان ولایت است. تا آنجا که دانسته شده خداوند متعال بر بندگان سه گونه ولایت دارد: ولایت عام، ولایت خاص، و ولایت اخص. ولایت عام آن گونه تدبیری است که بر همگان، خواه مؤمن ویا بی ایمان، یکسان اعمال می گردد. اما هر که از ولایت عام خداوند بهره برد و از این نعمت سپاسگزاری کند، خود را در معرض لطف ویژه او، یعنی ولایت خاص، قرار می دهد. ولایت اخص، گونه ای برتر با شکری بی حد و حصر است که اختصاص به معصومان علیهم السلام دارد.(32) در قرآن آمده است: «الا ان اولیاء الله لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون» (یونس: 62). این جاست که با قدرت و قوایی بی حد و حصر و با شتابی غیرقابل تصور به جلو حرکت می کند.

2. دم بینی: برخی انسان ها زمان کوتاهی از عمر خویش را می بینند. گویا همه چیز امروز است و فردایی وجود ندارد، گو این که دم غنیمت باید شمرد. لیکن برنامه برای آینده نداشتن و تنها به امروز نظرکردن، برنامه ریزی را به مخاطره می اندازد. بسیاری از کسانی که به مادی گرایی تمایل دارند دارای چنین بینشی هستند. چنانچه یاران موسی علیه السلام وقتی از شرّ فرعونیان نجات یافتند، هنگامی که عبورشان به گروهی افتاد که در برابر بت ها به سجده افتاده بودند، بی محابا گفتند: «اجعل لنا الها کما لهم آلهه» (اعراف: 138)؛ ای موسی همان گونه که آن ها دارای بت هستند، برای ما هم الهه ای را قرار بده تا در برابر آن ها کرنش کنیم. همین اندیشه بیمارگونه بالاخره آنان را به گوساله پرستی سوق داد. این گونه افراد در امر دنیا هم موفق و پیروز نخواهند بود؛ چرا که تنها مزد امروز را می خواهند و به آینده بی توجهند.

3. توقع بیش از حد از خود: اگر شما در رفتار خویش توقع بیش از توان خود را داشته باشید، به ناچار نمی توانید به موقع به وعده خود وفا کنید. متأسفانه کامل گراها، ستارگان را هدف قرار می دهند ولی جز هوا نصیبشان نمی شود.(33) هرچند دقت در انجام کار برای خوب انجام گرفتن لازم است، اما تندروی در این خواسته نوعی آرمان گرایی است که منجر به شکست می شود. گفتاری از مولی علی علیه السلام گویای همین واقعیت است: «به راستی که زیان کارترین مردم در معامله و ناامیدترینشان در تلاش و کوشش کسی است که تن خویش را در راه به دست آوردن آرزوهای خود فرسوده کند...»(34)

بی شک توقع بیش از حد از دیگران نیز منجر به شکست و رو در رویی خواهد شد. امام علی علیه السلام در بیان دیگری می فرمایند: «من کلفک ما لاتطیق فقد افتاک فی عصیانه»؛(35) هر که تو را به آنچه در توان و طاقت تونیست وادار کند، در حقیقت تو را درگیر با خود کرده است.
4. پایین بودن سطح تحمل(36): کودک هرگاه از چیزی بدش آید، به وسیله جیغ کشیدن و فریاد زدن ناخوشنودی خویش را ابراز می دارد. به تدریج هرچه زمان می گذرد و او بزرگ تر می شود، بر اثر تجارب افزوده شده، قدرت تحمل پذیری او بالا می رود. برخی در برابر ناملایمات شکیبا و صبورند ولی بعضی ها خیلی زود از کوره در می روند.

به اعتقاد ما میزان تحمل پذیری افراد به سرشت، خُلق و خوی، میزان تأثر آن ها، ساختار فیزیولوژی(37) و قدرت اراده آنان بستگی دارد.(38) باید گفت: به طور کلی کسانی که به زندگی خوش بین ترند، ناملایمات زندگی را آسان تر گرفته و کار برای آنان رنج آور نخواهد بود.

5. کمال گرایی وسواس گونه: گرچه کمال جویی در نهاد همه انسان ها نهفته شده است و دقت برای خوب انجام گرفتن لازم است، اما کمال گرایی وسواس گونه راه مناسبی برای بالا بردن کیفیت نیست؛ چرا که همیشه برآیند وسواس جز اضطراب و عقب نشینی در انجام کار چیز دیگری نخواهد بود.

حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله در بیانی می فرمایند: «... یا اباذر ایاک و التسویف بأملک فانک بیومک و لست بما بعده فان یکن غد لک لم تندم علی ما فرطت فی الیوم»؛(39) ای اباذر، تو را از امروز و فردا کردن به خاطر آرزوی درازت بر حذر می دارم. چرا که تو برای امروزت هستی و نه برای روزهای آینده. بله، اگر [قدر امروزت را دانستی] و برای تو فردایی بود، برای آنچه در آن روز گذشته به دست آورده ای، هرگز پشیمان نخواهی شد.

6. لذت جویی و راحت طلبی(40): بسیاری از اهمال کاری ها نتیجه لذت جویی آنی و بی تابی در رسیدن به خوشی زودگذر است؛(41) برای مثال، کسی که به برنامه های جدی درسی خود بی اعتناست و بیش تر وقت خود را، حتی در ایام امتحانات به بازی، شب نشینی، تفریح و... می پردازد و یا داوطلب دوره دکتری که به بهانه امتحانات سخت برای ورود به آن، از این فکر صرف نظر کرده و راه پیشرفت را بر خود مسدود می کند و... .

آفات لذت گرایی آنی و راه های درمان آن
برای این کوته بینی، آفاتی را می توان مورد توجه و دقت قرار داد؛ نظیر این که:

1. اگر شما در رفتار خود همیشه به لذت زودگذر بیندیشید و راحتی را بر همه چیز مقدم بدارید، نمی توانید با دیگران ارتباط بر قرار کنید. توجه به این نکته لازم است که در پَس ارتباطات اجتماعی، راحتی های فراوانی نهفته است که شما از ترس یک ناراحتی خیالی و موقت ذهنی، از مزایای آن صرف نظر کرده اید.(42) دراحادیث اهل بیت علیهم السلام به روشنی این مطلب گوشزد شده است. این جا به چند نمونه از آن ها اشاره ای خواهیم داشت: امیرالمؤمنین علیه السلام در گفتاری از آثار لذت ها پرده برداری می کنند: «کم من شهوة ساعه اورثت حزنا طویلاً»؛(43) چه بسا ساعتی کامروایی، اندوهی طولانی را به بارآورد و غم و غصه ای فراوان را در پی داشته باشد. و در بیانی دیگر، درباره کسانی که توجه به خطرات لذت های انحرافی داشته ولی با این همه آن را طلب می کنند، می فرمایند: «عجبت لمن عرف سوء عواقب اللذات کیف لا یعف!»؛(44) در تعجبم از آن کس که به نتایج بد لذت ها شناخت دارد ولی از آن دست نکشیده و عفت به خرج نمی دهد!

2. شما با تلقین به خود، به باروری این اندیشه که، تحمل دیگران کار دشواری است، کمک کرده اید. چرا به خود نمی گویید، من با وجود مشکلاتی که وجود دارد، سعی می کنم با دیگران رابطه برقرار کنم؟ برای من هیچ چیز تحمل ناپذیر نیست.(45)

3. روی آوردن به لذت جویی دراز مدت.(46) رفتار شما، به عنوان کسی که به لذت های آنی، یعنی زندگی لحظه ای، نمی اندیشد و به خوشی های آینده نظر دارد، کاملاً منطقی خواهد بود. برای دستیابی به لذت های ماندنی شکی نیست که باید انتخاب بهتری داشت. کسی که آرزوی رسیدن به مرحله فارغ التحصیلی را دارد، باید بتواند از تفریحات زودگذر صرف نظر کند تا وقت مناسبی برای مطالعه امتحانات خود پیدا کند. کسی که با وجود مشکلات موجود، اوقاتش را صرف کار آموزی های لازم می کند تا کار مشخصی را به عهده گیرد، در حقیقت مشکلات آنی را به خاطر آینده تحمل کرده است.(47) در دستورات اولیای دین هم مردم به ترک لذات ناپایدار برای رسیدن به لذات پایدار و ماندنی تشویق شده اند. از امام علی علیه السلام نقل شده است: «اسعد الناس من ترک لذة فانیه للذة باقیه»؛(48) خوشبخت ترین مردم کسی است که لذت ناپایدار (دنیا) را به خاطر لذت پایدار (آخرت) واگذارد.
7. فقدان قاطعیت: امروز روز تعطیلی اوست، تازه از خواب بیدار شده، اتاقش کثیف و همه چیز نامرتب است. او از آن وضع نفرت دارد، از خودش هم بدش می آید ولی نمی داند چه کند و از کجا شروع کند. این توصیف کسی است که دچار اهمال کاری شده، و در نتیجه او را "مهمل" می نامند. کسی که از کار کردن می ترسد، در نتیجه باید کارش را مضاعف انجام دهد(49) و خود را بی محابا در معرکه اشتغال به آن کار بیندازد. بیانی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که خود حاوی تحلیل روانی بلندی است. آن حضرت می فرمایند: «اذا هبت امرا فقع فیه، فان شدّه توقیه اعظم مما تخاف منه»؛(50) چون از کاری ترسیدی وارد آن کار شو، [زیرا] که خود را سخت پاییدن دشوارتر باشد از وارد نشدن در کار.

8. اضطراب: ناراحتی های ناشی از اضطراب، مانند تند بادی سهمگین بر وجود انسان می وزد، به گونه ای که هر وزش آن خود عاملی برای به تعویق انداختن کارهای دیگر است. آثار ترس به صورت هیجان، شرم، احساس گناه و افسردگی بروز می کند. با روش درمانی عقلانی هیجانی با این آسیب های روانی می توان مبارزه کرد.(51) در ادامه، درباره این روش درمانی سخن خواهیم گفت.

اما درمان اضطراب از دیدگاه آیات قرآن کریم، به یاد خداوند بودن است: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» (رعد: 28). و به گفته عرفای اسلامی، با استفاده از آیات الهی، نماز ذکر اکبر است: «و لذکر الله اکبر» (عنکبوت:45). چنان که تسبیحات حضرت فاطمه کبری علیهاالسلام «ذکر عظیم» دانسته شده است.(52) ناگفته نماند که ذکر زبانی در مرتبه ای دون ذکر قلبی و جوارحی قرار دارد.(53) در آخر توجه به این نکته ضروری است که کمال نهایی و سعادت حقیقی انسان در گرو رضایت و قرب الهی است و بس، نه این که همچون برخی اومانیست ها(54) چشم به دهان دیگر انسان ها دوخته و سر به آستان انسان های دیگر بساییم.

ب. مواردی که به شرایط محیطی بستگی دارد
اکنون به گروه دیگری از عوامل مؤثر در اهمال کاری، که در ارتباط با دیگرانسان ها (یعنی غیر شخص اهمال کار) می باشند و نیز راه های درمان آن ها اشاره می کنیم:

1. نارضایتی از وضع موجود: برخی پنداشته اند که بها دادن بیش از حد به امور مادّی همچون: خوب خوردن، خوش گذراندن و ... از عوامل جدی خودکم بینی می باشد و خودکم بینی به اهمال کاری منتهی می شود. اما باید گفت: دارایی و فقر در ابتلا به اهمال کاری نقش چندانی ندارد. هرچند این خودکم بینی می تواند بر بستر دارایی و یا ناداری قرار گرفته و انگل وار به حیات خود ادامه دهد، ولی به نظر می رسد، آنچه بیش از همه در ایجاد اهمال کاری مؤثر است عبارت است از: «پر توقعی و عدم رضایت از وضع موجود.» آری! پرتوقعی و نارضایتی از وضع موجود دو عامل مؤثر برای ایجاد سرخوردگی است.

در کتاب بشارة المصطفی لشیعه المرتضی آمده است: «اوصانی خلیلی ابوالقاسم علیه السلام بسبع لا ادعهن علی کل حال الی ان اموت: أن انظر الی من هو دونی و لا أنظر الی من هو فوقی...».(55) سلمان فارسی گوید: دوست گرامی ام رسول اکرم صلی الله علیه و آله مرا به چند نکته سفارش کردند که تا آخر عمرم آن ها را از دست نخواهم داد. یکی از سفارشات این بود: [در امور دنیای خود] به پایین دست خود بنگر، نه به بالا دست خود. در وضعیت دوم چون ترس از عدم موفقیت بر جان شخص، غالب می شود. بنابراین، او نمی تواند سعی و تلاش خود را با آرامش به انجام رساند و به شکست می انجامد. پس وحشت و اضطراب بار دیگر سرک کشیده، مانع موفقیت او می شود. بنابراین، هر کاری که شروع می کنید، باید از پیش، خود را برای مواجهه با برخی مشکلات پیش بینی نشده آماده سازید. در حالی که، این احتمال و آمادگی کاملاً طبیعی و منطقی است.

هربرت برث(56) معتقد است که «تحمل ناپذیری در میزان شناخته شده در فرد، موجب حرکت و سازندگی می شود، و در حد افراط، موجبات بی رمقی و رخوت او را فراهم می کند.»(57)

2. نگرش منفی نسبت به کار(58): اگر از شما رفتاری سر زند که آن را ناپسند و گناه تلقی کنید، بی شک از آن بابت در خود احساس شرمساری، انفعال، اضطراب و هیجان را فراهم ساخته اید. این هیجان می تواند عامل و موجب عقب انداختن کار شود. وقتی کار را در غیر زمان مقرر به استاد تحویل دادید و او از شما به خوبی تحویل نگرفت، شرمندگی فزونی یافته و پس از آن در انجام کار بعدی سردی بیش تری نشان خواهید داد که این همان اهمال کاری است. بلکه سردی خود عامل پا برجایی اهمال در جان آدمی خواهد بود.(59)
برای درمان این آفت تلاش کنید از خطاها جدا پرهیز کنید تا اندیشه خود کم بینی در شما زدوده گردد و تقویت نشود. توجه داشته باشید که در اسرع وقت اقدام عملی را بر هر چیز دیگری مقدم بدارید.(60)
3. نگرش غیر واقع بینانه به دیگران
پل هاک(61) و آرونت بک(62) گفته اند: «افسردگی با خصوصیاتی همراه است. آدم افسرده خود را سرزنش کرده و از دیگران ترحم می طلبد. این حالت ها با حس بدبینی نسبت به این و آن همراه است. از نظر وی، همه چیز بد جلوه می کند، در حالی که مردم بد نیستند. زندگی زیبا و دوست داشتنی است.»(63)

بنابراین، اگر افسردگی درمان گردد و شخص به این باور برسد که باید خودش از درون با بدی ها و زشتی های خود به جنگ و ستیز برخیزد و از حوادث نترسد، به یقین با اهمال به مبارزه پرداخته است.
4. احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران(64): اگر انسان در برابر دیگران احساس مسؤولیت نکند و تنها خودمدار باشد، در نتیجه اهمیت چندانی به دیگران نداده و در ارتباط با این و آن کم می آورد.

برای درمان این مشکل، از روش جایگزینی می توان استفاده کرد؛ به این معنا که شخص لحظه ای بیندیشد که اگر او به جای دیگران بود دوست داشت که دوستانش با او چگونه برخوردی داشته باشند. امام علی علیه السلام در نامه ای به فرزندشان امام مجتبی علیه السلام نوشتند: «ای پسر جانم، سفارش مرا بفهم، و خود را میان خویش و دیگران ترازو قرار بده. یعنی از برای دیگری همان را بخواه که برای خود می خواهی و مخواه برای او آنچه را که برای خویش نمی پسندی و ستم مکن هم چنان که برای خود نمی پسندی. و نیکی کن همان طور که برای خود دوست داری.»(65) در کتاب شریف نهج البلاغه بیش از دو بار و در سایر متون اسلامی فراوان آمده است که در برخورد با دیگران از این روش جایگزین بهره برید. بی شک بدون این راه کار تفهیم و تفاهم و ارتباط درست با دیگران حاصل نخواهد شد؛ چرا که انسان بر مبنای خودمداری و خودمحوری می اندیشد و می گوید که چرا دیگران این انانیت را برنمی تابند.

5. لجبازی با دیگران: گاه بر اثر استیلای خشم و غضب، شخص از دیگری عصبانی شده و بر مبنای لجبازی با او به رفتاری نا مناسب (اهمال کاری) دست می زند.

اما او باید بداند که راه اصلاح دیگران نه تنها لجبازی نیست که خویشتن داری، تسلط بر خود، و بر خورد مناسب با آن هاست. در بیانات اهل بیت علیهم السلام آثار بسیار بدی برای لجاجت و سر سختی در برابر دیگران آمده است که از جمله آن ها، اموری را می توان نام برد که عبارتند از: شر(66)، درگیری و جنگ و جدال(67)، نابودی(68)، بی رأیی(69)، خسران و ضرر(70)، فساد رأی(71)، ورود به کارهای بی اهمیت(72)، کینه(73)، خود را در معرض بلا و گرفتاری قرار دادن(74) و... .

6. تلاش در جلب رضایت همگان: «جو» به مؤسسه "زندگی منطقی در شهر نیویورک"(75) برای مشورت و درمان مراجعه کرده است. او از تن دادن به کارهای فراوان خود، برای جلب رضایت دیگران که او ناخواسته آن ها را از خود می رنجاند، شکوه داشت. همسرش از روی عصبانیت که چرا او فرصت ندارد به کارخانه برسد، منزل را ترک کرده است. او کار رسمی خود را بدین سبب نمی تواند به موقع انجام دهد. بنابراین، او از این جهت فردی اهمال کار معرفی شده است. در نتیجه، افکار او پریشان، درهم، مضطرب، و نگران گشته است. آری، به وی گفته می شود که این گرفتاری ها را خودش به وجود آورده است.
در حال حاضر، چاره آن است که بدون رودربایستی کارهای اضافی را ترک کند، به کارهای اصلی همت گمارد و اندیشه جلب رضای دیگران را از سر بیرون کند.(76) در نگرش اسلامی ما هرکس که خواهان وصول به کمال مطلق است، باید تمام همت خود را در جلب رضای خداوندی معطوف دارد که برترین کمال قابل تصور انسانی است. در کلام وحی، کامل ترین انسان، حسین بن علی علیه السلام ، این گونه توصیف شده است: «یا ایتها النفس المطمئنة، ارجعی الی ربک راضیة مرضیة ...» (فجر: 27و28)؛ ای صاحب نفس آرام، به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که، او از تو راضی و تو از او خوشنودی. بنابراین، آخرین و نهایت راه، وصول به بارگاه و مقام رضا و جلب خشنودی حضرت باری تعالی است.

7. اهمال کاری و پرخاش گری انفعالی(77): شما خشم خود را فرو می برید ولی بازتاب آن را به صورت کم کاری و یا سهل انگاری نشان می دهید. بدین شکل، در حال رانندگی وقتی از گره خوردن ماشین ها به تنگ آمده اید و لحظه به لحظه بر عصبانیت شما افزوده شده، به جای این که دقیقا در خط ویژه خود رانندگی کنید تا نظم بر قرار گردد، خود مرتکب خلاف شده، تلاش می کنید تا از خط میانی بگذرید. عجیب تر این که، به جای حل مسأله، شما با این لج بازی مشکل ساز شده و به اعتراض دیگران با بی اعتنایی برخورد می کنید. البته، همیشه رفتار بازتابی به شکل پرخاش گری تجلی نمی کند، بلکه گاه با بی اعتنایی، کم کاری، عدم پذیرش خیرخواهی، و تنها گوش دادن و لجبازی کردن برخورد می شود.

اما درمان این آفت، تنها کنترل خود با حفظ خون سردی و آرامش است. باید توجّه داشت که برخی امور از اختیار ما خارج است.(78)

درمان اهمال کاری

پیش از این گفته شد که، اهمال کاری از جمله آسیب های روانی است که تکرار تدریجی آن به شکل اعتیاد درآمده و شخص معتاد به اهمال کاری، ناخواسته زمان را به تأخیر انداخته و فرصت ها را از دست می دهد. اینک در این جا برآنیم تا برخی فنون کاربردی را برای درمان این بیماری روانی برشماریم.

الف. درمان اهمال کاری در شرایط زمان و مکان
پس از پایان بررسی برخی از علل و ریشه های اساسی اهمال کاری، اینک به درمان یک نوع خاص آن (اهمال کاری در زمان و مکان) خواهیم پرداخت.

1. قدرشناسی از فرصت به دست آمده: نکته قابل ملاحظه این که، شخص اگر گذر زمان و فرصت های پیش آمده را درک نکند و حرکت زمان را به فراموشی سپرد، در واقع، خود را گول زده است. برای درمان وقت ناشناسی اموری را می توان توصیه کرد:

1. توجه به ضایع سازی عمر که با گذر آن، تدبیری بر جبرانش نیست. بیانی از کامل ترین انسان، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است: «یا أباذر ایاک و التسویف بأملک...»؛(79) ای ابوذر تو را از اهمال کاری برحذر می دارم.

2. سپس در بیان ضرورت این نکته فرموده اند: «فإنک بیومک و لست بما بعده...»؛(80) چرا که تو برای امروز هستی نه برای فردا.
3. «فإن یکن غد لک لم تندم علی ما فرطت فی الیوم...»؛(81) توجه داشته باش که اگر فرصت را غنیمت شمردی و فردایی نداشتی، پشیمان نمی شوی که روز خود را از دست داده ای.

2. تعیین وقت معین برای انجام هر کارSad82) از حضرت علی علیه السلام نقل شده است: «کل مؤجل یتعلل بالتسویف»؛(83) آنان که (در انجام کار) مهلت دارند، در انجام آن کوتاهی می کنند. اغلب اهمال کاری ها نتیجه عدم آگاهی شخص از وقت معین برای انجام آن کار است. اگر انجام کاری را مطلق و بدون قالب گیری زمانی در نظر بگیریم، معمولاً اهمال به آن راه می یابد.

برای درمان، باید شخص زمان را بشناسد و بر آن مبنا کار را اندازه گیری کند؛(84) یعنی برای هرکاری زمان پایان در نظر بگیرد.

3. تعیین دقیق تاریخ تحویلSad85) با توجه به این که راه پیش گیری از اهمال در انجام کار، تعیین وقت معین برای پایان آن است، لازم است در اندازه گیری زمانی و مقایسه توان خویش در اجرای به موقع آن دقت کافی داشته باشیم.

4. استفاده از طرح پنج دقیقه ایSad86) برای این که از ایستا بودن خود در انجام کار جلوگیری کنید، زمان را به اجزای مختلف تقسیم نمایید. به این شکل که، برای شروع هر کار تنها بر مبنای پنج دقیقه وقت در نظر بگیرید و پنج دقیقه پنج دقیقه برای خود برنامه ریزی کنید. کوتاه بودن زمان، به شما کمک می کند تا کار را به انجام رسانید.

5. استفاده از فن «جزء جزء»Sad87) کار خود را به بخش های کوچک تر تقسیم کنید تا بتوانید بر آن مسلط شده و از عهده انجامش برآیید؛ به عنوان مثال، هر پنج صفحه مقاله خود را بخشی به حساب آورده و پس از انجام هر بخش، پاداشی مناسب برای خود در نظر بگیرید، سپس به انجام سایر بخش ها بپردازید.(88)

6. اولویت بندی کارهاSad89) اشخاص برای خود وظایف گوناگونی را در نظر می گیرند. هرکسی باید بتواند کارهای با اهمیت تر را با اولویت اول انجام دهد. این تقسیم بندی، بی شک شما را مقید خواهد کرد تا به کاری که فوریت بیش تری دارد، بیندیشید. در این مورد، اگر به طور جدی در انجام آن تسریع نکنید، اهمال کاری شما در سایر امور نیز تأثیر خواهد گذاشت.(90) از امام علی علیه السلام نقل شده است که «الفرصة تمرّ مرّ السحاب، فانتهزوا فرص الخیر»؛(91) فرصت چون ابر می گذرد، پس فرصت های خیر را غنیمت شمارید. شکی نیست که در یک زمان هیچ گاه قادر به انجام چندین کار نیستیم، پس باید ارزشمندترین کار را در اولین فرصت ممکن به انجام رسانیم.
7. مشخص کردن کارهاSad92) احتمالاً دیگران شما را فرد مسامحه کار بدانند، ولی شما بر این باور نباشید و آن ها را خرده گیر بدانید. شاید در بعض موارد این گونه باشد، ولی به طور کلی نظم و ترتیب در زندگی نقش سازنده ای دارد و تأخیر در انجام وظیفه، شخص را با خطری جدی روبه رو می سازد که هرگز قابل جبران نیست. چرا نباید همواره از اوقات خود به نحو منطقی استفاده بهینه برد؟

برای درمان این معضل، باید به برنامه های خود نظم داد و هر کار را در زمان مناسب به انجام رساند. امام علی علیه السلام در وصیت نامه خود به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام می فرماید: «اوصیکما و من بلغه کتابی بتقوی الله، و نظم امرکم»؛(93) شما را و همه فرزندان و خویشان و هر که نامه ام به او برسد، سفارش به خدا پروایی می کنم و این که در کارهایتان نظم داشته باشید.

8. اقدام به کار در حد توان: گاه انسان به کاری مبادرت می کند که آن کار از حد توان و طاقت او به مراتب فراتر است. در این جا شخص با انتخاب غلط، زمینه اهمال کاری خود را فراهم ساخته است.

بنابراین، هر کس اول باید توان خویش را در انجام کارها درست برآورد کند و سپس کاری درخور و مناسب با توانش بپذیرد. چنانچه خداوند متعال به اندازه توان هر کس به او مسؤولیت داده است: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره: 286). در آیه ای دیگر آمده است: «لایکلف الله نقساً الا ما آتاها» (طلاق: 27).

ب. درمان جدی بنای اهمال
1. تلاش در ایجاد انگیزه و پرهیز از تنبلی و بی حالی: از عوامل دیگر اهمال کاری تنبلی و بی حالی است.(94) طرفداران نظریه "گشتالت" همچون ورتیمر کهلر و کافکا بر این باورند که انسان با اندیشه تکامل گرایی، پیوسته در تلاش برای رفع کمبودهای ذهنی خویش است؛ چرا که انسان ها به نواقص خود آگاهی داشته و برای رفع آن تلاش می کنند. تنها کسانی که تحمل ناکامی را ندارند و خود را در برابر ناملایمات زندگی ضعیف می بینند، دهان به شکوه گشوده و مأیوس می شوند و به تنبلی روی می آورند.(95)

برای درمان تنبلی، چند نکته ذیل قابل توجه است:
1. با یک یا چند شکست خود را حقیر ندانید و در انجام کار همت به خرج دهید. با توجه به فواید کوشش(96) و مبادرت در انجام کارها، می توان با بی حالی و تنبلی به مبارزه برخاست. امام علی علیه السلام در نامه ای به برخی از یاران خود این گونه نگاشته اند: «فتدارک ما بقی من عمرک، و لا تقل غدا و بعد غد ...»،(97) پس باقی مانده عمرت را قدر بشناس، و [در مبادرت به انجام کار] فردا، پس فردا مکن.

2. عزم را جزم کنید تا بی حالی و سستی را در خود بشکنید. امام علی علیه السلام در این باره فرموده اند: «تداو من داء الفترة فی قلبک بعزیمه»؛(98) درد سستی را با داروی عزم و اراده ای جازم درمان کن.

3. درک خطرات بی حالی و تنبلی: توجه به خطرات زیان بار تنبلی، موجب عبرت برای خردمندان است. امام امیرالمؤمنین علیه السلام به دنبال همان نامه مرقوم فرموده اند: «... فانما هلک من کان قبلک باقامتهم علی الامانی والتسویف...»،(99) البته، کسانی پیش از شما بوده اند که به خاطر افتادن در آرزوها و اهمال کاری ها، به هلاکت افتاده اند.

4. توجه به نتایج وحشتناک اهمال کاری: نکته ای که می تواند انسان را در فرار از تنبلی کمک کند، نگریستن به نتایج اهمال، تنبلی و بی حالی است. امام علیه السلام مطلب را این گونه به اتمام رسانیده اند: «... حتی اتاهم امر الله بغته و هم غافلون»؛(100) تا این که ناگهان حکم خداوند فرا رسیده، در حالی که آنان در غفلت به سر می برده اند.

5. پرهیز از غفلت: اگر قدری دقت شود، شخص تنبل در غفلت و بی خبری به سر می برد تا به هلاکت رسد. امام علیه السلام در بیان خود توجه داده اند که «و هم غافلون.»(101) نابودشوندگان در ورطه اهمال کاری، در حالت غفلت و بی خبری، همه چیز خود را می بازند. قدری بیندیشید، آیا این گونه نیست؟ اگر چنین است، پس چرا به خویشتن توجه نمی کنید؟ بی شک دانستن علل تنبلی، بی حالی و بی حوصلگی در اصلاح خویشتن مؤثر است.(102)

2. شکستن بستر اهمال کاری: بی شک توجیه حفظ موقعیت شخصی،(103) بستر اهمال کاری است. اهمال کار هر چند بخواهد برای اهمال خود دلیل و برهان اقامه کند ولی خودش می داند که دلایلش قانع کننده نیست، بلکه برای فرار از مسؤولیت، آن براهین ساختگی را عنوان می کند. در ابتدای امر، استفاده از این روش برای فرد اهمال کار قدری شرم آور است ولی به تدریج، با گذشت زمان اقامه این گونه دلایل بی اساس بر او عادی شده و بدتر از آن، درک زشتی توجیه نابجا از بین می رود.(104) از این بدتر، شخص با عذر و بهانه تراشی، رفتار خود را منطقی جلوه داده، در نتیجه با این رفتار، اهمال کاری را در خود تقویت کرده و هر بار که عذری می تراشد، یک گام از اصلاح خود دورتر می شود. انسان هرقدر با سوادتر باشد، از توجیهات دقیق تری برای اغفال خود و دیگران سوء استفاده می کند.
اهمال کار برای درمان خویش پیش از هر چیز باید از عامل تقویت و ماندگار شدن اهمال کاری بپرهیزد؛ یعنی از توجیه کارهای خویش اجتناب کند و توجه داشته باشد که خود را گول نزند. امیر بیان علی علیه السلام در این رابطه می فرمایند: «فإن أجله مستور عنه و أمله خادع له، و الشیطان موکل به، یزین له المعصیة لیرکبها،...»؛(105) البته، پایان کارش بر او پوشیده و آرزویش او را گول می زند، شیطان نیز موکل اوست تا گناه و عصیان را برای او زینت دهد. توصیه دیگر از آن بزرگوار این است که، شخص اهمال کار راه بازگشت مناسب را به هیچ قیمتی از دست ندهد: «... و یمنّیه التوبة لیسوفها إذا هجمت منیّته علیه أغفل ما یکون عنه...»؛(106) انسان را در انتظار توبه نگه می دارد تا آن را به تأخیر اندازد و تا هنگام فرارسیدن مرگ، از هر زمان دیگر نسبت به بازگشت و رجوع غافل تر باشد. بنابراین، امام علیه السلام سرعت به خرج دادن، اهمال نکردن در توبه و بازگشت را دستورالعملی جدی می بینند.

برای پرهیز از افتادن در ورطه توجیه گرایی، اموری را باید مورد توجه قرار داد:

1. برای موجّه جلوه دادن تأخیر در انجام کار، دلایل گوناگون را دستاویز برای دفاع از خود قرار ندهد.

2. از دیگران هم توجیه برای فرار از وظیفه را نپذیرد، تا اهمال در آن ها تقویت نشود.

3. از کسی که مسؤولیت کاری را داشته، تنها نتیجه کار سؤال شود؛ چرا که برنامه ریزی و مدیریت از وظایف اوست و به ما ربطی ندارد.

4. به فرد توجه داده شود که ما نسبت به سوء برنامه ریزی شخص، هیچ مسؤولیتی نداشته و حتی تمایل به شنیدن توجیهات او نداریم.

5. توجه داشتن و بیدار باش دادن به این که توجیه کردن اشتباه، خود اشتباهی دیگراست.(107)

6. توجه به عواقب توجیه گرایی، که اهمال کاری را به شکل اعتیادی بی درمان در می آورد. هنگامی که توجیه عادت شد، به گفته امام علی علیه السلام ، ناگزیر نابهنجاری بر انسان حکومت خواهد کرد: «العادة عدو متملک»؛(108) عادت دشمن حکومت کننده و سلطه گر است.
3. تلقین درمانی: اکثر روان شناسان بر این باورند که روان درمانی عقلانی هیجانی، سه جنبه شناختی، انگیزشی و رفتاری دارد. این بنیان فکری به فعالیت و کار اهمیت می دهد؛ زیرا کار کردن رفتار منطقی انسان است. اگر رفتار انسان به روشی هدف دار انجام گیرد، جایی برای اهمال کاری نخواهد بود؛ چرا که تنها انجام کار، انسان را از تردید، بی تکلیفی و ترس نجات می دهد. به طور مثال، آن که از سخنرانی در برابر جمع هراس دارد، هر چه آمادگی او برای سخن گفتن کم تر باشد، ترس او بیش تر تقویت می شود؛ چرا که ترس نتیجه ضعف روحی شخص است. در نتیجه، او باید تلاش کند تا با جرأت و بدون واهمه سخنرانی کند. از امام موسی ابن جعفر علیه السلام نقل شده است: «اذا هبت امرا فقع فیه»؛(109) هرگاه از انجام کاری هراس داشتی، خود را به ناگاه در آن موقعیت قرار ده. وقتی در برابر انجام کاری پاداش دریافت می کنید، در حقیقت بر انجام آن کار تشویق شده اید و آن را در دفعات بعدی با رغبت بیش تری انجام می دهید.(110) ولی هرگاه در برابر کاری که انجام داده اید پاداش دریافت نکنید، در فرصت های بعدی چندان رغبتی برای انجام آن نخواهید داشت. پرمک(111) و هلم(112) به این نظریه، نکته ای را اضافه کرده اند: دو کار کنار هم را در نظر بگیرید، اگر بر یکی از آن ها پاداش بگیرید و دیگری را پاداش کم تر دریافت کنید، تقویت اولی بر کار دومی تأثیر گذاشته و آن کار نیز تقویت می شود.(113)

4. تنبیه و شرطی شدن اجتنابی(114): گو این که امروزه بسیاری از روان شناسان، تربیت از طریق تنبیه را چندان ارج نمی نهند،(115) اما با تکیه بر قرآن، که کلامی وحیانی و خالی از هر اشتباه است، می توان دریافت که راه تربیت برخی از انسان ها، با شیوه تنبیه هموار می گردد.(116) علاوه بر این، مناجات ها و دعاهای معتبری، همچون دعاهای موجود در صحیفه سجادیه(117) و نیز تجارب فراوان، جملگی دلیل بر مفید بودن تنبیه بجا و مناسب برای درمان اهمال کاری است.(118)
شخصی می گفت: هرگاه به موقع کارم را انجام ندهم، تنها تأسف نمی خورم، بلکه برای خود تنبیهی درخور و مناسب در نظر می گیرم. نوع تنبیهات بستگی به میل و سلیقه افراد دارد، که می تواند میهمان کردن افراد، کمک به مستمندان، تمیز کردن اتاق، کمک بیش از اندازه معمول به دیگران، پرداخت صدقه، کمک به همسر در امر خانه و بالاخره، هر کار خیر دیگری که انجامش چندان مورد رغبت نیست، باشد. اگر شخص در پرداخت و یا انجام این گونه تنبیه ها به خود اعتماد ندارد، می تواند دیگری را در جریان امر قرار دارد و یا پول خود را نزد او به امانت بسپارد تا هنگام تخطی از قرار و تعهد خویش، وی آن را به حساب اعانات واریز کند.(119) البته، یادآوری میزان جریمه به صاحب امانت و پول لازم است و گرنه اگر شخص اهمال کار بی خبر بماند، تأثیر اصلاحی در رفتار وی نخواهد داشت.
5. تغییر محیط: شرایط و محیط می تواند در وضع اهمال کاری فرد، تأثیر داشته باشد. بسیاری از شاگردان در اطاق بسته ای، که کتاب های متنوع و وسایل سرگرم کننده دیگر در آن جا نهاده شده است، نمی توانند برای مطالعه یک موضوع خاص تمرکز داشته باشند؛ چون وقت خود را با مطالعه موضوعات گوناگون کتاب ها و یا گوش دادن به رادیو و ضبط صوت و دیدن تلویزیون و یا لم دادن و آرام آرام به خواب رفتن، از دست می دهند. همه این ها دست به دست هم می دهند تا شخص اهمال کار به دنبال فرصتی برای طفره رفتن باشد. در این صورت، به این اشخاص پیشنهاد می شود که به خواسته خود یا در فضای باز به مطالعه بپردازند و یا اگر مکان خلوتی مانند کتابخانه را مناسب تر دیدند، برای مطالعه به آن جا بروند.(120)

6. بازی با احتمالات(121): بیش تر اهمال کاران منتظر فرصت مناسبی هستند تا حوصله و حال کار پیدا شود، غافل از این که این روش خود بهانه ای برای به تأخیرانداختن فرصت های مناسب است. سؤال این است که چرا از نظریه احتمالات بهره نبریم؟ وقتی کار را با تأخیر انجام دهیم، بی شک شانس بهتر انجام دادن آن را از دست داده ایم. پس چرا با شروع کار، خود را یک گام به بهتر سازی آن نزدیک نکنیم؟(122) در حالی که، مکرر تجربه کرده ایم، تا شروع نکنیم حال عبادت نیز خود به خود حادث نمی شود، و کارها بی دلیل به انجام نمی رسد.
7. خودتنظیمی و یادآورنده ها(123): هرگاه کاری را به تعویق انداختیم، آن را در تقویم خود (و یا دفتری که بدین منظور در نظر گرفته شده) یادداشت کنیم. هر روز که به آن نظر می افکنیم، احساس نفرت از اهمال کاری در ما شکل می گیرد. از این رو در صدد درمان برمی آییم. در این روش، هم تنبیه وجود دارد و هم تشویق؛ تشویق از کاهش دفعات اهمال کاری و تنبیه از زیاد شدن دفعات آن.(124) این، همان محاسبه است که دقت در به حساب آوردن می تواند مراقبت انسان را دقیق تر، عمیق تر و جدی تر سازد. در بیان اهل بیت علیهم السلام در این زمینه فراوان توجه داده شده است. امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرمایند: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا»؛(125) پیش از آن که از شما حساب گیرند، به حساب خود برسید. امام علی علیه السلام ، خودتنظیمی و خویش حسابرسی را عامل امنیت از سستی در کارها دانسته و می فرماید: «من تعاهد نفسه بالمحاسبه امن فیها المداهنه»؛(126) کسی که با خود پیمان ببندد که از خود حسابرسی کند، از مداهنه (به بیان عامیانه، ماست مالی کردن) در امان است. فرد زمانی کارها را به اتقان خواهد رسانید که به حساب خویش رسیدگی کند.

8. استفاده از هم پیمانی(127): شخص با خود عهد ببندد که اهمال نکند و اگر با خود قراری گذاشت، تلاش کند تا در انجام آن کوشا باشد. در این گونه موارد می تواند با خدای خود،(128) و یا با پیامبر و امام، استاد، همسر و یا دوست خود، عهد خود را در

بیش تر اهمال کاران منتظر فرصت مناسبی هستند تا حوصله و حال کار پیدا شود، غافل از این که این روش خود بهانه ای برای به تأخیرانداختن فرصت های مناسب است. سؤال این است که چرا از نظریه احتمالات بهره نبریم؟ وقتی کار را با تأخیر انجام دهیم، بی شک شانس بهتر انجام دادن آن را از دست داده ایم.

میان بگذارد و از آنان همکاری بطلبد.(129) توجه به الزام آور بودن عهد و میثاق نکته ای غیر قابل انکار و انسانی است. در قرآن کریم، سنت نبوی و اهل بیت علیهم السلام و در فقه شیعه به قانون عقلی مشهور «وفای به عهد»(130) بارها توجه شده است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در ارتباط با پای بندی به عهد و پیمان می فرمایند: «اعتصموا بالذّمم فی أوتادها»(131)، عهد و پیمان را پاس دارید بخصوص با وفاداران. در اهمیت این امر همین بس که خداوند در قرآن عهدشکنان را در ردیف مفسدان در زمین قرار داده است(132) و در روایات نیز به صراحت بیان شده است که سلامت دین انسان در گرو وفای به عهد او می باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: «لا دین لمن لا عهد له».(133) در علم اخلاق این شیوه را "مشارطه" گویند که شخصی برای اصلاح نفس خویش هر سحرگاه با خود شرط و قراردادی مجدد می بندد تا که به سوی کمال سیر کند. در گفتاری حکیمانه از امام متقین علیه السلام در آثار پیمان به وفا آمده است: «تعاهدوا امر الصلاة، حافظوا علیها»؛(134) با نماز پیمان وفا بند، تا این که بر آن مواظبت کنی. خداوند متعال به مؤمنان دستو?
پاسخ
تشکر شده توسط:
#2
دلایل متعددی برای اهمال‌ کاری ذکر شده‌اند. می‌توان گفت که اولین و واضح‌ترین دلیل اهمال‌کاری به طراحی مغزی ما بر‌میگردد. از دیگر عوامل مرتبط با اهمال‌کاری نیز می‌توان به باورهای اشتباه، هم‌چنین استرس و اضطراب‌ و افسردگی اشاره کرد
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان