امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
انشاء با موضوع روزی را که دوست دارم تکرار شود
#1
مقدمه:بعضی از خاطرات و روزها در زندگی ما وجود دارد که دوست داریم بارها و بارها تکرار شوندتا مزه ی شیرین و قشنگ ان دوباره زیر زبان ما بیایدو با تکرار ان لبخند اشنایی بر لب هایمان تداعی شود.

متن انشا:

روزی را که دوست دارم تکرار شودروزی است که مادربزرگ به همراه پدربزرگ به سفرزیارتی کربلا رفتندو در خانه ی مادربزرگ شوروحال زیبایی وجودداشت که همه درحال تکاپوبرای سامان دهی کارها و درست و به موقع انجام شدن کارها بودندوهمه ی فامیل و اشنا همراه دسته گل به استقبال مادربزرگ و پدربزرگ رفتیمومادربزرگ باان دستهای چروکیده ومهربانش که بوی عطردل انگیز گلاب را می داد مرا نوازش کرد و پدربزرگ مرا در اغوش کشید و مرا غرق خوشحالی کردندو بعدازان همگی به سمت خانه برگشتیم و ان شب سفره ی خیرات درخانه پهن شد وان حال و هوالبخندزیبایی برلب های همه نشانده بودو من نیز همراه با هم سن و سال های خود با سن نه چندان کممان سعی در کمک در کارهاراداشتیم و گوشه ایی هرچندکوچک دراین کار خوب و حال خوب را بگیریم ومانیز سهیم باشیم تا مادربزرگ و پدربزرگ به داشتن نوه هایی مثل ما افتخار کنند.به راستی که داشتن این دو نعمت بزروار بسیار مهم و دلنشین است و من همیشه برای داشتن چنین مادربزرگ و پدربزرگ خوشحالم و به خود می بالم.

نتیجه گیری:همیشه باید قدر روزهای خوبمان را بدانیم و همینطور قدرادمهای اطرافمان را زیرا که تا چشم بازکنیم میبینیم دیگر ان روزها و ادمها دیگر در کنار
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان