امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شواهدی محکم بر اراده ولایت از حدیث غدیر (6)
#1
شاهد پنجم : استدلال امیرمؤمنان به حدیث غدیر :
از چیزهایی که ثابت می‌کند مراد رسول خدا صلی الله علیه وآله ولایت و امامت امیر مؤمنان علیه السلام بوده نه صرف محبت و دوستی ، احتجاج و استدلال امیر مؤمنان به حدیث غدیر است . امیر مؤمنان در رحبه کوفه در مقام رد کسانی که خلافت وی را قبول نداشتند ، صحابه را جمع و حدیث غدیر را به آن‌ها یادآوری کرد . این قضیه با سند‌های صحیح نقل شده است . از آن جایی که ما این مطلب را پیش از این به صورت مفصل در مقاله «احتجاج امیر مؤمنان علیه السلام به حدیث غدیر» بررسی کرده‌ایم ، در این جا به یک روایت اکتفا می‌کنیم :
احمد بن حنبل در مسندش با سند صحیح نقل می‌کند :
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِى أَبِى حَدَّثَنَا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَأَبُو نُعَیْمٍ الْمَعْنَى قَالاَ حَدَّثَنَا فِطْرٌ عَنْ أَبِى الطُّفَیْلِ قَالَ جَمَعَ عَلِىٌّ النَّاسَ فِى الرَّحَبَهِ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ أَنْشُدُ اللَّهَ کُلَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ مَا سَمِعَ لَمَّا قَامَ . فَقَامَ ثَلاَثُونَ مِنَ النَّاسِ - وَقَالَ أَبُو نُعَیْمٍ فَقَامَ نَاسٌ کَثِیرٌ - فَشَهِدُوا حِینَ أَخَذَهُ بِیَدِهِ فَقَالَ لِلنَّاسِ « أَتَعْلَمُونَ أَنِّى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ». قَالُوا نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ « مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ ». قَالَ فَخَرَجْتُ وَکَأَنَّ فِى نَفْسِى شَیْئاً فَلَقِیتُ زَیْدَ بْنَ أَرْقَمَ فَقُلْتُ لَهُ إِنِّى سَمِعْتُ عَلِیًّا یَقُولُ کَذَا وَکَذَا. قَالَ فَمَا تُنْکِرُ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ ذَلِکَ لَهُ .
حضرت على علیه السّلام مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود : شما را به خدا سوگند، هر مرد مسلمانى که غدیر خم را به خاطر دارد و سخنى را که در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده است ، از جا برخیزد و شهادت دهد. سى تن از مردم براى اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابو نعیم گفته است که افراد بسیارى‌ شهادت دادند ـ و اعلام کردند آن هنگام که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست امیر المؤمنین على علیه السّلام را به دست مبارک خود گرفت خطاب به مردم فرمود : آیا می‌دانید که من شایسته‌تر به مؤمنان از خود آنها مى‌باشم ؟ همگى فرمایش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را تصدیق کردند . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود :هر کس من مولای او هستم ،‌ این [علی] مولای او است ، پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و دشمن على را دشمن بدار .
ابو طفیل گفت : از میان جمع در حالى بیرون رفتم که در خودم احساس ناراحتى مى‌کردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به دیدار «زید بن ارقم» رفتم و به او گفتم : از على چنین و چنان شنیدم و ناراحت شدم ! «زید» گفت : آنچه را که شنیدى انکار مکن ! زیرا آنچه تو امروز شنیده ای من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده‌ام !
أحمد بن حنبل ، أبو عبدالله الشیبانی (متوفای۲۴۱هـ) ، مسند أحمد بن حنبل ، ج ۴ ، ص ۳۷۰ ، ح ۱۹۸۲۳ ، ناشر : مؤسسه قرطبه – مصر .
هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید : رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفه وهو ثقه .
این روایت را احمد نقل کرده و راویان آن ، راویان صحیح بخاری هستند ؛ غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است .
الهیثمی ، علی بن أبی بکر (متوفای۸۰۷ هـ ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج ۹ ، ص ۱۰۴ ، ناشر : دار الریان للتراث/‌دار الکتاب العربی - القاهره ، بیروت – ۱۴۰۷ .
محمد ناصر البانی بعد از نقل روایت می‌گوید :
أخرجه أحمد ( ۴ / ۳۷۰ ) و ابن حبان فی " صحیحه " ( ۲۲۰۵ - موارد الظمآن ) و ابن أبی عاصم ( ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ ) و الطبرانی ( ۴۹۶۸ ) و الضیاء فی " المختاره " ( رقم -۵۲۷ بتحقیقی ) .
قلت : و إسناده صحیح على شرط البخاری .
این روایت بنا بر نقل بخاری سند آن صحیح است.
البانی ، محمد ناصر ، السلسله الصحیحه ، ج ۴ ، ص ۲۴۹ ، طبق برنامه المکتبه الشامله .
در تأیید این مطلب می‌توان به گفتگو و استدلال امیر مؤمنان علیه السلام با طلحه در جنگ جمل استناد جست .
حاکم نیشابوری در المستدرک می‌نویسد :
أخبرنی الولید وأبو بکر بن قریش ثنا الحسن بن سفیان ثنا محمد بن عبده ثنا الحسن بن الحسین ثنا رفاعه بن إیاس الضبی عن أبیه عن جده قال کنا مع علی یوم الجمل فبعث إلى طلحه بن عبید الله أن القنی فأتاه طلحه فقال نشدتک الله هل سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من ولاه وعاد من عاداه قال نعم قال فلم تقاتلنی قال لم أذکر قال فانصرف طلحه .
رفاعه بن ایاس الضبی از جدش که در جنگ جمل حضور داشته است نقل می‌کند که گفت: علی در پیامی برای طلحه در خواست دیدار با وی را نمود، پس از آمدن طلحه به وی گفت: تو را به خدا سوگند، آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی که فرمود: کسی که من مولای او هستم علی مولای او است، خداوندا دوست بدار دوست او را و دشمن بدار دشمن او را؟ گفت: آری، فرمود: پس چرا با من می جنگی؟ گفت: آن را فراموش کرده ام .
الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای ۴۰۵ هـ) ، المستدرک على الصحیحین ، ج ۳ ، ص ۴۱۹ ، ح ۵۵۹۴ ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۱هـ - ۱۹۹۰م .
اگر حدیث غدیر دلالتی بر حقانیت آن حضرت بر خلافت و امامت نداشت ، چرا امیر المؤمنین با طلحه و دیگران با حادثه غدیر احتجاج می‌کند؟ و چرا طلحه اعتراض نکرد و نگفت ما تو را دوست داریم ؛‌ ولی خلافتت را قبول نداریم، و با عذر خواهی گفت: فراموش کرده بودم؟.

شاهد ششم : استدلال فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به حدیث غدیر :
یکی از مواردی که ثابت می‌کند ، رسول خدا امیرمؤمنان علیه السلام را با عنوان خلیفه بعد از خودش انتخاب کرده است ، استدلال فاطمه زهرا سلام الله علیها به حدیث غدیر است. محمد بن عمر اصفهانی در نزهه الحفاظ می‌نویسد :
حدثتنا فاطمه بنت علی بن موسى الرضى حدثتنی فاطمه وزینب وأم کلثوم بنات موسى بن جعفر قلن حدثتنا فاطمه بنت جعفر بن محمد الصادق قالت حدثتنی فاطمه بنت محمد بن علی حدثتنی فاطمه بنت علی بن الحسین حدثتنی فاطمه وسکینه ابنتا الحسین بن علی عن أم کلثوم بنت فاطمه بنت رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عن فاطمه بنت رسول الله صلى الله علیه وسلم قالت : أنسیتم قول رسول الله صلى الله علیه وسلم یوم غدیر خم من کنت مولاه فعلی مولاه وقوله علیه السلام لعلی أنت منی بمنزله هارون من موسى علیهما السلام) متفق علیه .
وهذا الحدیث مسلسل من وجه آخر وهو أن کل واحده من الفواطم تروى عن عمه لها .
فاطمه دختر علی بن موسی در حدیثی که همگی با نام فاطمه ذکر شده اند و به نقل از فاطمه یادگار پیامبر گرامی اسلام سلام الله علیهما که آن حضرت فرمود: آیا فراموش کرده اید فرمایش رسول خدا را در غدیر خم که فرمود: کسی که من مولای او هستم علی مولای او است، و نیز این فرمایش رسول خدا به علی که فرمود: تو برای من به منزله هارون نسبت به موسی هستی؟ این دو حدیث مورد اتفاق و اجماع است.
این حدیث از جهت دیگری هم مورد عنایت است و آن وجود فواطم در سلسله سند آن است که هر کدام از آنان از عمه اش نقل کرده است.
الأصبهانی المدینی ، محمد بن عمر أبو موسى (متوفای۵۸۱هـ)، نزهه الحفاظ ، ج ۱ ، ص ۱۰۲ ، تحقیق : عبد الرضى محمد عبد المحسن ، ناشر : مؤسسه الکتب الثقافیه - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۶هـ
همین روایت را علامه شمس الدین جزری در أسنی المطالب با سندی دیگر نقل کرده است .
الجزری الشافعی ، أبی الخیر شمس الدین محمد بن محمد (متوفای ۸۳۳هـ) ، أسنی المطالب فی مناقب سیدنا علی بن أبی طالب کرم الله وجهه ، ص۵۰ ـ ۵۱ ، تقدیم ، تحقیق و تعلیق :‌ الدکتور محمد هادی الأمینی ، ناشر : مکتبه الإمام امیر المؤمنین (علیه السّلام) العامه ، اصفهان ـ ایران .
وی در مقدمه کتابش در باره روایاتی که در این کتاب نقل کرده است می‌گوید :
وبعد فهذه احادیث مسنده مما تواتر وصح ، وحسن من أسنی مناقب الأسد الغالب مفرق الکتائب، و مظهر العجائب لیث بنی غالب امیر المؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله تعالی وجهه ، ورضی الله عنه وأرضاه، اردفتها بمسلسلات من حدیث، و متصلات من روایته، وتحدیثه، وبأعلی أسناد صحیح الیه من القرآن والصحبه والخرقه التی اعتمد فیها اهل الولایه علیه نسأل الله أن یثبتنا علی ذلک ویقربنا به الیه .
احادیث موجود در این کتاب همه مسند و متواتر وصحیح هستند ، که بیانگر مناقب و فضائل شیر همیشه پیروز و درهم کوبنده لشکرها ، مظهر عجایب ، شیر بنی غالب ، امیر مؤمنان علی بن ابوطالب است که آن را با احادیث مسلسل و پی در پی و روایات به هم پیوسته و با سند اعلی و صحیح و از قرآن و همراهی‌های او و معجزاتی که پیروان ولایت به آن اعتماد دارند جمع آوری کرده‌ام ، به امید آن که خداوند متعال ما را بر ولایت او ثابت قدم بدارد و ما را به او نزدیک فرماید . أسنی المطالب ، ص۴۵ .
این استدلال ، دلیل واضحی است بر این که مراد رسول خدا از حدیث غدیر ، انتخاب امیر مؤمنان به عنوان خلیفه و جانشین بوده است ، نه صرف محبت و دوستی آن حضرت ؛ زیرا آن چه صحابه فراموش کرده بودند ولایت و امامت امیر مؤمنان بود ، نه محبت و دوستی او ؛ چون همه آن‌ها می‌دانستند که دوستی امیر المؤمنین نشانه ایمان و بغض او نشانه نفاق است. مسلم نیشابوری در صحیحش می‌نویسد :
قال عَلِیٌّ وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَبَرَأَ النَّسَمَهَ إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّیِّ صلى الله علیه وسلم إلی أَنْ لَا یُحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یُبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ .
قسم به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: تو را دوست ندارد مگر مؤمن، و تو را دشمن ندارد مگر منافق.
النیسابوری ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای۲۶۱هـ) ، صحیح مسلم ، ج ۱ ، ص ۸۶ ،ح۷۸ ، بَاب الدَّلِیلِ على أَنَّ حُبَّ الْأَنْصَارِ وَعَلِیٍّ رضی الله عنه من الْإِیمَانِ وَعَلَامَاتِهِ وَبُغْضِهِمْ من عَلَامَاتِ النِّفَاقِ ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت .
بنابراین ، آن چه آن‌ها فراموش کرده بودند و فاطمه زهرا آن را یادآوری کرد ، ولایت و امامت امیر مؤمنان علیه السلام بود نه صرف محبت و دوستی آن حضرت . که اگر محبت و دوستی او را نیز فراموش می‌کردند ، بدون تردید از زمره مؤمنان خارج می‌شدند که اگر چنین باشد ، عوارض بدتری خواهد داشت .
نکته مهم در این روایت ، اهتمام ویژه خاندان رسالت در حفظ و پاسداری از غدیر است . آن هم در زمانی که دشمنان اهل بیت تمام توانشان را برای فراموشی غدیر به کار بسته بودند‌ و حتی اجازه نمی‌دادند کسی نام فرزندش را «علی» بگذارد ، خاندان رسالت با نقل مستمر و سینه به سینه خطبه غدیر در حفظ و پاسداری آن می‌کوشیدند .
صدیقه شهیده نخستین کسی بود که با منطق محکم و با صلابت و استواری ستودنی از غدیر دفاع کرد و با اهدای جان عزیزش که جان پیامبر بود‌ ، راهگشای راه دفاع از ولایت شد و درس بزرگی به فرزندان و پیروان خود داد .
البته این نخستین بار نبود که فاطمه زهرا ، حدیث غدیر را یادآوری می‌کرد ؛ بلکه در هر موقعیتی که پیش می‌آمد ، مردم را به یاد پیمانی که در غدیر بسته بودند ، می‌انداخت . از جمله هنگامی که خلیفه دوم و همراهانش قصد آتش زدن خانه فاطمه را داشت ، صدیقه شهیده پشت در آمد و خطاب به آن‌ها فرمودند :
لَا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْکُمْ تَرَکْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) جَنَازَهً بَیْنَ أَیْدِینَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً .
هیچ قومى را نمى‌شناسم که بى‌وفاتر و بى‌عاطفه‌تر از شماها باشند ، جنازه رسول خدا را نزد ما گذاشته و سرگرم کار خود و به دست آوردن خلافت شدید ، نه مشورتى با ما نمودید و نه کمترین حقّى براى ما قائل شدید .
تا این جای روایت را ابن قتیبه دینوری نیز در الإمامه والسیاسه (ج۱ ، ص۱۹ با تحقیق زینی) نقل کرده است ؛ اما از آن‌جا که ادامه آن به صلاح او و مذهبش نبوده ، به همین اندازه بسنده کرده است . مرحوم طبرسی ادامه سخن فاطمه زهرا سلام الله علیها را این گونه نقل می‌کند :
کَأَنَّکُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِیَقْطَعَ مِنْکُمْ بِذَلِکَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَکِنَّکُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ نَبِیِّکُمْ وَ اللَّهُ حَسِیبٌ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه .
گویا شما هیچ اطّلاعى از فرمایش پیامبر در روز غدیر خم نداشتید ، به خدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولایت را محکم ساخت که جاى هر طمع و امیدى براى شما باقى نگذاشت ؛ ولى شما آن را رعایت نکرده و هر رابطه‌اى را با پیامبرتان قطع نمودید ، البتّه خداوند متعال میان ما و شما حکم خواهد فرمود .
الطبرسی ، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (متوفای ۵۴۸هـ) ، الاحتجاج ، ج ۱ ص ۱۰۵ ، تحقیق : تعلیق وملاحظات : السید محمد باقر الخرسان ، ناشر : دار النعمان للطباعه والنشر - النجف الأشرف ، ۱۳۸۶ - ۱۹۶۶ م .
مجلسی ، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ) ، بحار الأنوار ، ج ۲۸ ص ۲۰۵ ، تحقیق : محمد الباقر البهبودی ، ناشر : مؤسسه الوفاء - بیروت - لبنان ، الطبعه : الثانیه المصححه ، ۱۴۰۳ - ۱۹۸۳ م .
آری ، دفاع از ولایت میراث گرانبهای صدیقه شهیده است ، فرزندان آن حضرت تمام تلاش خود را برای حفظ غدیر به کار برده و این میراث ارزشمند را به ما سپرده‌اند .

شاهد هفتم : حدیث ثقلین در سیاق حدیث غدیر :
حدیث متواتر ثقلین ، از احادیثی است که ولایت و إمامت اهل بیت پیامبر و در رأس آن‌ها امیر مؤمنان علیه السلام را به طور مطلق ثابت می‌کند . رسول خدا در این روایت تمام مردم را ملزم به تمسک به قرآن و اهل بیت خود کرده و اهل بیت را ملازم و همراه همیشگی قرآن معرفی نموده است .
وجود این حدیث در خطبه غدیر ، دلیل واضحی است بر این که مقصود رسول خدا صلی الله علیه وآله از حدیث غدیر ، زعامت و رهبری امیر مؤمنان علیه السلام بوده نه دوستی و محبت به آن حضرت ؛ زیرا این روایت دلالت می‌کند که تمام مردم بدون استثنا وظیفه دارند که از قرآن و عترت پیروی و به آن دو تمسک نمایند ؛ پس قرآن و عترت ، دو امام و پیشوای مردم هستند و همه مسلمانان باید تابع فرمان‌های آن دو باشند .
نسائی در خصائص امیر مؤمنان علیه السلام می‌نویسد :
عن أبی الطُّفَیْلِ عن زَیْدِ بن أَرْقَمَ قال لَمَّا رَجَعَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم عن حَجَّهِ الْوَدَاعِ وَنَزَلَ بِغَدِیرِ خُمٍّ أَمَرَ بِدَوْحَاتٍ فَقُمِّمْنَ ثُمَّ قال کَأَنِّی دُعِیتُ فَأَجَبْتُ إنِّی قد تَرَکْتُ فِیکُمْ الثَّقَلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ من الآخَرِ کِتَابَ اللَّهِ عز وجل وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا فَإِنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا حتى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ ثُمَّ قال إنَّ اللَّهَ عز وجل مَوْلاَیَ وأنا وَلِیُّ کل مُؤْمِنٍ ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ رضی الله عنه فقال من کنت وَلِیَّهُ فَهَذَا وَلِیُّهُ اللَّهُمَّ وَالِ من وَالاَهُ وَعَادِ من عَادَاهُ فقلت لِزَیْدٍ سَمِعْتُهُ من رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فقال ما کان فی الدَّوْحَاتِ أَحَدٌ إِلاَّ رَآهُ بِعَیْنَیْهِ وَسَمِعَهُ بِأُذُنَیْهِ .
هنگامى که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله از حجّه الوداع بازمى‌گشت ، در محل غدیر خم منزل کرد و به درختان چندى که در آن نزدیکى بود اشاره کرد . اصحاب بلا فاصله زیر آن درخت‌ها را تمیز کرده و سایبانى براى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تشکیل دادند . حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله در زیر آن سایبان قرار گرفت و خطاب به حاضران فرمود :
روزگار من به پایان رسیده و مرا به سوى خدا و عنایات حضرت او دعوت کرده‌اند ، دعوت او را اجابت کرده‌ام . اینک ، دو اثر گرانبها در میان شما به جاى مى‌گذارم که یکى از آن دو ، مهمتر از دیگرى است و آن دو اثر گرانبار ، کتاب خدا و عترت و اهل بیت من است ؛ اینک بنگرید تا پس از رحلت من با آن‌ها چگونه رفتار خواهید کرد . بدیهى است این دو یادگار از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر با من ملاقات نمایند . سپس فرمود :
«انّ اللّه مولاى و انا ولىّ کلّ مؤمن»
سپس دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود : «من کنت ولیّه فهذا ولیّه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه»
ابو طفیل می‌گوید : از زید پرسیدم : آیا تو از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله این جملات را شنیده‌اى ؟ زید در پاسخ گفت : آرى ! همه آن ها که در اطراف درختان حضور داشتند آن حضرت را دیدند و سخن ایشان را شنیدند.
النسائی ، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن (متوفای۳۰۳ هـ) ، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ، ج ۱ ، ص ۹۶ ، ح۷۹ ، تحقیق : أحمد میرین البلوشی ، ناشر : مکتبه المعلا - الکویت الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۶ هـ .
حاکم نیشابوری بعد از نقل روایت می‌گوید : هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه بطوله .
این حدیث با شرائطی که بخاری و مسلم در صحت روایت قائل هستند ، صحیح است ؛ ولی آن‌را نقل نکرده‌اند .
الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای ۴۰۵ هـ) المستدرک علی الصحیحن ، ج۳ ص۱۱۸ ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا ، الناشر : دار الکتب العلمیه ـ بیروت، ط۱، ۱۴۱۱هـ ـ ۱۹۹۰م .
ابن کثیر دمشقی سلفی (متوفای۷۷۴هـ) بعد از نقل روایت می‌گوید‌ :
قال شیخنا أبو عبد الله الذهبی وهذا حدیث صحیح .
ابن کثیر الدمشقی ، إسماعیل بن عمر القرشی أبو الفداء ، البدایه والنهایه ، ج ۵ ، ص ۲۰۹ ، ناشر : مکتبه المعارف – بیروت .
استاد ما ابو عبد الله ذهبی گفته است این حدیث صحیح است .
طبق این روایت ، رسول خدا در میان امتش ، دو جانشین قرار داده است ، یکی خلیفه صامت ؛ یعنی همان قرآن و دیگری خلیفه ناطق به حق که عترت و اهل بیت علیهم السلام باشند . سپس به مردم دستور داده است که نصرت و یاری خود را از امیر مؤمنان دریغ نکرده و همواره با کسی باشند که او همیشه با قرآن است .

شاهد هشتم : اهتمام خدا و رسول او (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حدیث غدیر :
اهتمام ویژه خداوند و رسول گرامی به خطبه غدیر ، دلیل روشنی است بر این که مراد از ولایت در حدیث ، امامت و خلافت امیر مؤمنان علیه السلام بوده ، نه صرف محبت و دوستی آن حضرت .
خداوند کریم ، عنایت فراوانی به غدیر خم داشت ، زمانی فرمان ابلاغ ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را صادر کرد که جمعیتی بالغ بر یکصد هزار نفر ، رسول خدا را همراهی می‌کردند و سپس بعد از اتمام ماجرای غدیر خم با نزول آیه إکمال ، ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را اکمال دین و اتمام نعمت خود معرفی کرد و رضایت خود را از اسلامی اعلام نمود که همراه با ولایت امیر مؤمنان علیه السلام باشد .
رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز در زمانی فرمان رسول خدا را ابلاغ کرد که گرمای شدید هوا آن قدر آزاردهنده بود که مردم مجبور می‌شدند ، از نصف عبا به عنوان سایه و از نصف دیگر برای زیر انداز استفاده کنند . در چنین وضعیتی دستور داد که جلورفتگان بازگردند و صبر کردند تا عقب ماندگان نیز برسند .
این اهمیت فراوان نشانگر این است که صرف محبت و دوستی امیر مؤمنان مطرح نبوده و تنها کدورت عده‌ای نمی‌تواند منشأ ایراد چنین خطبه‌ای در هوای چنان آزاردهنده‌ای باشد .

اعلان ولایت در جمع گسترده مسلمانان :
حجه الوداع ، نخستین و تنها حجی بود که رسول خدا بعد از مهاجرت به مدینه انجام می‌داد . آن حضرت قبل از عزیمت به مکه ، به تمام مسلمانان اعلام کرد که خود را برای انجام فریضه حج آماده کنند ، حتی به اسماء بنت عمیس که تازه فرزندش را به دنیا آورده بود نیز دستور داد که غسل نموده و همراه دیگر مسلمانان عازم حج شود .
أبو عبد الرحمن نسائی (متوفای۳۰۳ هـ) در سنن کبرای خود می‌نویسد :
عن جابر بن عبد الله قال أقام رسول الله صلى الله علیه وسلم تسع سنین الحج ثم أذن فی الناس بالحج فلم یبق أحد یقدر على أن یأتی راکبا أو راجلا إلا قدم فتدارک الناس لیخرجوا معه حتى إذا جاء ذا الحلیفه وولدت أسماء بنت عمیس محمد بن أبی بکر فأرسلت إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال اغتسلی واستثفری بثوب ثم أهلی ففعلت.
جابر می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در طول ۹ سال حضور در مدینه هر سال به زیارت خانه خدا مشرف می شد و در آخرین سال از عمر شریفش نیز فرمان سفر حج از طرف آن حضرت صادر شد، همه مردم بعضی سواره و بعضی پیاده آماده سفر شدند، و در میقات (ذو الحلیفه) حاضر شدند، اسماء دختر عمیس فرزندش محمد بن ابوبکر را به دنیا آورد، کسی را نزد رسول خدا فرستاد تا وظیفه اش را بداند، دستور داد تا غسل کند وخودش را به پوشاند و همراه شود.
النسائی ، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن ، السنن الکبرى ، ج ۲ ، ص ۳۵۵ ، ح۳۷۴۲ ، تحقیق : د.عبد الغفار سلیمان البنداری ، سید کسروی حسن ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱ .
و بیهقی می‌نویسد :
أخبرنا السید أبو الحسن العلوی أنبأ عبد الله بن محمد بن شعیب المهرانی ثنا أحمد بن حفص بن عبد الله حدثنی أبی حدثنی إبراهیم بن طهمان عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جابر بن عبد الله الأنصاری أنه قال قام رسول الله صلى الله علیه وسلم بالمدینه تسع حجج لم یحج ثم أذن فی الناس بالحج قال فاجتمع بالمدینه بشر کثیر فخرج رسول الله صلى الله علیه وسلم لخمس بقین من ذی القعده أو لأربع فلما کان بذی الحلیفه صلى ثم استوى على راحلته فلما أخذت به فی البیداء لبى وأهللنا لا ننوی إلا الحج .
این حدیث اندک تغییری با حدیث قبل دارد که از ترجمه آن صرف نظرشد.
البیهقی ، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى أبو بکر (متوفای ۴۵۸هـ) ، سنن البیهقی الکبرى ، ج ۵ ، ص ۶ ، ۸۶۰۸ ، ناشر : مکتبه دار الباز - مکه المکرمه ، تحقیق : محمد عبد القادر عطا ، ۱۴۱۴ - ۱۹۹۴ .
جمعیت حاضر در حج آن سال را تا ۱۲۴ هزار نفر ذکر نیز کرده‌اند ؛ چنانچه شاه ولی الله دهلوی می‌نویسد :
ثم خرج إلى الحج وحضر معه نحو من مائه ألف وأربعه وعشرون ألفا .
هنگام حرکت رسول الله برای زیارت خانه خدا ۱۲۴ هزار نفر همراه آن حضرت بود.
الدهلوی ، الإمام أحمد المعروف بشاه ولی الله ابن عبد الرحیم (متوفای ۱۱۷۶هـ) ، حجه الله البالغه ، ج ۱ ، ص ۸۷۶ ، ناشر : دار الکتب الحدیثه - مکتبه المثنى - القاهره - بغداد ، تحقیق : سید سابق .
با این که در هر سفر فقط یکی از زنان خود را می‌برد ، اما در این سفر به تمامی اهل و عیال خود دستور داد تا وی را همراهی نمایند .
همین جمعیت انبوه ، به همراه رسول خدا به مدینه بازگشتند و در غدیر خم حاضر بودند .

گرمای شدید هوا :
شدت گرمی هوا به حدی بود که مردم نیمی از عبای خود را روی سر و نیمی را زیر پا انداخته بودند .
سعد الدین تفتازانی در شرح المقاصد می‌نویسد :
وکان یوما صائفا حتى أن الرجل لیضع رداءه تحت قدمیه من شده الحر .
روزی صاف و آفتابی و گرم بود که از شدت گرما عبا ها را زیر پا هایشان انداختند.
التفتازانی ، سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفای ۷۹۱هـ) ، شرح المقاصد فی علم الکلام ، ج ۲ ، ص ۲۹۰ ، ناشر : دار المعارف النعمانیه - باکستان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۱هـ - ۱۹۸۱م .
در روایت زید بن أرقم آمده است که ما تا کنون چنین روز گرمی را ندیده بودیم :
أخبرنی محمد بن علی الشیبانی بالکوفه ثنا أحمد بن حازم الغفاری ثنا أبو نعیم ثنا کامل أبو العلاء قال سمعت حبیب بن أبی ثابت یخبر عن یحیى بن جعده عن زید بن أرقم رضی الله عنه قال خرجنا مع رسول الله صلى الله علیه وسلم حتى انتهینا إلى غدیر خم فأمر بدوح فکسح فی یوم ما أتى علینا یوم کان أشد حرا منه فحمد الله وأثنى علیه وقال یا أیها الناس أنه لم یبعث نبی قط إلا ما عاش نصف ما عاش الذی کان قبله وإنی أوشک أن أدعى فأجیب وإنی تارک فیکم ما لن تضلوا بعده کتاب الله عز وجل ثم قام فأخذ بید علی رضی الله عنه فقال یا أیها الناس من أولى بکم من أنفسکم ؟ قالوا الله ورسوله أعلم . [قال] : ألست أولى بکم من أنفسکم ؟ قالوا : بلى قال من کنت مولاه فعلی مولاه .
یحیی بن جعده از زید بن ارقم روایت کرده است که همراه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به راه خویش ادامه مى‌دادیم تا به غدیر خم رسیدیم . در آن جا درختى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به آن درخت اشاره کرد و اصحاب زیر آن درخت را تمیز و مرتب ساختند و آن روز به اندازه‌اى هوا گرم بود که ما روز گرم و پر حرارتى را مانند آن روز ندیده بودیم .
در آنجا بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ایراد خطبه پرداخت . و پس از حمد و ثناى الهى ، خطاب به مردم فرمود : هیچ پیغمبرى مبعوث نمى‌شود مگر آنکه نیمى از مقدار زندگى پیغمبر پیشین خود را عهده‌دار مى‌شود ؛ طولى نمى‌کشد که دعوت الهى را اجابت مى‌کنم و دو اثر گران بار (یا گرانبها) در میان شما به جاى مى‌گذارم که اگر از خواسته و رویه آنان پیروى نمایید ، هرگز به گمراهى گرفتار نخواهید شد: یکى‌ کتاب خداست و دیگرى عترت من است .
سپس دست على علیه السّلام را گرفت و خطاب به مردم فرمود: اى مردم ! چه کسى از جان و مال شما ، از خود شما سزاوارتر است ؟ گفتند : خدا و رسول خدا داناتر و اولی به جان و مال است آنگاه فرمود :
«من کنت مولاه فعلىّ مولاه» .
حاکم نیشابوری بعد از نقل روایت می‌گوید : هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه .
این حدیث سندش صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را نقل نکرده‌اند.
و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک سخن وی را تأیید می‌کند .
الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای ۴۰۵ هـ) المستدرک علی الصحیحین مع تضمینات الذهبی فی التلخیص ، ج۳ ، ص۶۱۳ ، ح۶۲۷۲ ، ناشر : دار الکتب العلمیه ـ بیروت ، ط ۱ـ ۱۴۱۱هـ ـ ۱۹۹۰م ..
آیا امکان دارد که رسول خدا چنین جمعیت عظیمی را در چنین هوای گرمی ، نگه‌دارد و فقط این نکته را یادآوری کند که ای مردم هرکس من و خدا دوست او هستیم ، علی دوست او است ؟ ! آیا اینگونه سخن گفتن با شأن ومقام آن حضرت سازگاری دارد؟ و آیا عقل چنین اجازه‌ای را می‌دهد ؟

شاهد نُهم : جمله « اللهم وال من والاه وعاد من عاداه » :
رسول خدا پس از آن که امیر مؤمنان علیه السلام را به جانشینی خود برگزید ، از آن‌جایی که پیش بینی می‌کرد صحابه سخن او را نپذیرند و با او دشمنی کنند و از طرف دیگر می‌دانست که امیر مؤمنان علیه السلام برای اداره امور مملکت نیاز به یاورانی دارد که او را یاری نمایند ؛ از این رو برای ترغیب مردم به یاری امیر مؤمنان و نیز تذکر این مطلب که دشمنی با علی دشمنی با خداوند است ، دست به دعا برداشت و این چنین دعا فرمود :
خدایا دوست بدار هر که او را (علی را) دوست بدارد ، و دشمن باش با کسی که با او دشمن باشد ، و یاری کن هر که او را یاری کند ...
اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وأحب من أحبه وأبغض من أبغضه وانصر من نصره واخذل من خذله .
البزار ، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای۲۹۲ هـ) ، البحر الزخار (مسند البزار) ج ۳ ، ص ۳۵ ، ح۷۸۶ ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله ، ناشر : مؤسسه علوم القرآن ، مکتبه العلوم والحکم - بیروت ، المدینه الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۹هـ .
هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید :
رواه البزار ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفه وهو ثقه .
این روایت را بزار نقل کرده و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند ، غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است .
الهیثمی ، علی بن أبی بکر (متوفای ۸۰۷ هـ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج ۹ ، ص ۱۰۵ ، ناشر : دار الریان للتراث/‌ دار الکتاب العربی - القاهره ، بیروت – ۱۴۰۷هـ .
به عبارت دیگر رسول خدا بعد از آن که امیر مؤمنان را به جانشینی خود برگزید ، برای تثبیت این امر مهم و عملی شدن آن ، مردم را ترغیب کرد که او را در اجرای این امر و اداره امور مملکت یاری نمایند که اگر چنین کنند ، خداوند آن‌ها را یاری خواهد کرد و از طرف دیگر به منافقان فهماند که اگر با او مخالفت کنند و قصد دشمنی با او را داشته باشند ، در حقیقت با خداوند مخالفت کرده و با او دشمنی کرده‌اند .
چنین دعائی جز با مقام امامت و خلافت سازگاری ندارد ؛ زیرا اگر فقط دوستی و محبت امیر المؤمنین علیه السلام مطرح بود ، معنا نداشت که این همه تأکید نماید ؛ تا جایی که دوستی او را دوستی خدا و دشمنی با او را دشمنی با خدا اعلام نماید .
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن أبی طالب علیهما السلام
والسلام علی عباد الله الصالحین
منبع: پایگاه اطلاع رسانی سبطین
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان