بنام خدا

درتاریخ ادیان نشان می دهد که درهرقومی که پیامبری ظهور کرده است وبزبان همان قوم سخن میگوید پیام خداوندرا بزبان همان قوم میآورد مثلا درایران مردم فارسی زبان بودند ولذا زردشت اوستا رابزبان مردم خود آورد در منطقه فلسطین که زبانشان آرامی ویا عبری بود تورات وانجیل بهمان زبان نازل شد وپیامبر اسلام که درمنطقه عربی زیست میکردند وخودعرب بودند قران رابزبان عربی بمردم ارائه کردند .ازموارد فوق این امر بدست میاید که پیام خداوند برای هرقوم بزبان همان قوم وبرپیامبری نازل میشود که بهمان زبان تکلم میکند .چرا؟

دین خدا برای هدایت مردم است وبرای درک دقیق آن باید پیام خداوندرا بفهمند بگونه ای که مردمان ساده وامی هر عصری با شنیدن پیام الهی آنرادرک کنند ولذا راحتترین راه وآسانترین شیوه کاربرد زبان مردم است. البته برای سایر اقوام که دردوردستها قراردارند راهی جز یادگیری زبان پیام ویا ترجمه آن نیست.علت دیگری که مطرح ا ست اینستکه پیام الهی بهرزبانیکه نازل شود چون ازمصدر وحی میاید باید درمیان ادبیات آن زبان تکتاز وناهمانند باشد .بعبارت دیگر خود ادبیات پیام یک معجزه برای همان قومی است که بزبانش پیام نازل شده است. برای مثال قران کریم که بزبان عربی نازل شد نه تنها اعراب آن زمان رابحیرت واداشت هنوز درجهان عرب ادبیاتی بمانند قران بوجود نیامده است وشاهکاری بینظیر است .اگر از تورات وانجیل واوستا کتب اصلی وبزبان اصلی موجود می بود حتما جزء شاهکارهای ادبیات زبان های آن دوره وحتی بعد نیز می بود .بنابراین این یکی ازمعجزات برجسته کلام الهی برای همزبانان آن پیام است.از این مختصر می توان یک نتیجه گرفت که ادعاهائی که دردوقرن اخیر درباره آمدن پیامهای جدیدی ازسوی خداوند شده است با همین دلیل کوتاه مردودند چه اولا مدعیان بزبان قوم خود پیام نیاورده اند واگر آورده اند هرگز ازنظر ادبی مقبول مردم عادی وادبا قرار نگرفت ونتوانسته اند با حداقل بوستان وگلستان سعدی برابری کنند واگر بزبان دیگری نیز پیام الهی را آورده اند مثلا عربی درآن زبان نیز قاصرند بنابراین باین دلیل نیز ادعاها مردود است.