08-28-2012, 01:43 PM
سنگ فراق
مهدی جان!
دیری است که چشمانمان همچون ستارگان شبهای انتظار، به راه تو نشسته است و بلور دلهایمان به سنگ فراق تو شکسته است.
اشک مهتاب گونمان دامن دریا گرفت
و آه شبرنگمان از هفت آسمان گذشت
غم دل را با که بگوییم که دادخواهی جز تو نمییابیم
مولای من!
هر چند انتظار دیدارت سنگین و شیرین است
اما ترسم این که وسعت این هجران، در عمر کوتاهم نگنجد
و مرگ، بین من و تو فاصله افکند
و هم اینک، عاجزانه از تو میخواهم تا اگر بدین گونه بود،
مرا نیز برای درک لحظة ظهورت، به حضور فراخوانی
ای امام عصر!
ما را در زمرة دوستدارانت بپذیر و چشم اشکبارمان را در فراقت ببین
و به زمزمة انتظارمان گوش فرا دار.
«شکوههای انتظارم روز و شب
می زند بر جان شرارم روز و شب
با خیالت ای جلال شور و عشق
روز و شب را زنده دارم روز و شب
همسفر با کاروان اشک و آه
راه خونین میسپارم روز و شب
آرزوها کاروان در کاروان
بگذرد از هر کنارم روز و شب
روز و شب را روز و شب در خون کشد
نالههای بیقرارم روز و شب»
بخش مهدویت تبیان
مهدی جان!
دیری است که چشمانمان همچون ستارگان شبهای انتظار، به راه تو نشسته است و بلور دلهایمان به سنگ فراق تو شکسته است.
اشک مهتاب گونمان دامن دریا گرفت
و آه شبرنگمان از هفت آسمان گذشت
غم دل را با که بگوییم که دادخواهی جز تو نمییابیم
مولای من!
هر چند انتظار دیدارت سنگین و شیرین است
اما ترسم این که وسعت این هجران، در عمر کوتاهم نگنجد
و مرگ، بین من و تو فاصله افکند
و هم اینک، عاجزانه از تو میخواهم تا اگر بدین گونه بود،
مرا نیز برای درک لحظة ظهورت، به حضور فراخوانی
ای امام عصر!
ما را در زمرة دوستدارانت بپذیر و چشم اشکبارمان را در فراقت ببین
و به زمزمة انتظارمان گوش فرا دار.
«شکوههای انتظارم روز و شب
می زند بر جان شرارم روز و شب
با خیالت ای جلال شور و عشق
روز و شب را زنده دارم روز و شب
همسفر با کاروان اشک و آه
راه خونین میسپارم روز و شب
آرزوها کاروان در کاروان
بگذرد از هر کنارم روز و شب
روز و شب را روز و شب در خون کشد
نالههای بیقرارم روز و شب»
بخش مهدویت تبیان