امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
انشاء در مورد اذان
#1
انشاء در مورد اذان

 

اذان

 

صداي ملکوتی اذان موذن از گلدسته های فیروزه ای مسجد محله پر کشیده و آرام آرام بر جان عاشق دیدارم نشست بار دیگر آرامشی گرفتم و کام جانم شیرین شد از حلاوت ، آری تو بزرگی ، بزرگتر از آن چه در ذهن وعقل ما بگنجد.

 

الله اکبر ، الله اکبر  این نوای روح بخش تو بزرگی و من حقیر در برابر این همه عظمت و بزرگواري آماده ام تا بر سجاده ي عشقت بنشینم و نیازم را با تو راز گویم نیاز تو را داشتن ، تورا خواستن و با تو بودن.

هر کلام اذان مرا بیشتر از پیش از خود بیخود می کند.

وقتی موذن می خواند اشهد انّ لا اله الا الله، اشهدانّ لا اله الاّ الله  به خود می آیم  بله منم ؛ من که باز شهادت به یگانگی و بی همتایی تو می دهم به اینکه جز تو خدایی ندارم .

 

حس می کنم هر بار که اذان می شنوم مفهومی تازه و پر معناتر از این ذکر می فهمم و می گویم واي بر من اگر گاهی تورا با غفلتم فراموش می کنم .

 

من که شهادت می دهم جز تو خدایی نیست پس چگونه می توانم به جز تویی امید ببندم حال عجیبی دارم در خود غرقم که با ز می شنوم؛ اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله چقدر این شهادت دادن را  دوست دارم !

 

احساس خوب اینکه مسلمانم و محمد پیامبرم است ۵ مرتبه با زبانم و هزاران هزار بار با دلم او را نام می برم آه چه زیبا ست مسلمانی ” اشهد انّ علیا ولی الله ، اشهد انّ علیاً ولی الله ” نام علی را که می شنوم بند بند وجودم از اشتیاق می لرزد واز اینکه نام مولایم زینت بخش جان و روحم گردیده سپاس می گویم
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان