03-09-2016, 10:51 AM
گزيدههایى از زندگی و فضایل و سیره سیاسی حضرت زهرا(س) (2)
نویسندگان : سید عبدالهادی رضوی، سید عبدالله رضوی
منبع : اختصاصي راسخون
اصول و مبانى برگرفته از سيره سياسى حضرت زهرا(س)
پیش در آمد:اوّلين اصلى را كه در سيره سياسى حضرت شاهد هستيم رابطه عميق و تنگاتنگ دين و سياست مىباشد، و دومین اصل از اصول سياسى حضرت كه در سيره سياسى او كاملاً مشهود است اصل قاطعيت و انعطاف ناپذيرى آن حضرت در مسير حاكميت حق مىباشد، و زمان شناسی سومین اصل از اصول رفتار سیاسی آن حضرت است:به عنوان مثال، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعيت جسمى او پرسيدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و اهداف و آرمانهاى سياسى خويش را دنبال نموده و آنگاه كه خواست بر عليه خليفه اعتراض نمايد، به منزل او نرفت، بلكه مسجد را كه مركز تجمع و تصمیمگیری مسلمانان بود برگزيد و آنگاه كه مردم در آن جمع بودند اعتراض خويش را به گوش خليفه رساند و سخنان شورانگيز او در جمع زنان مدينه از نمونههاى مهم زمانشناسى حضرت است كه قيام او را جاودانه ساخت از آنجایی که همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفكر( قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چيزى ديگرى نياز نداريم) بر تفكرات و بينش دينى مردم استيلا يافت صديقه طاهره(س) در آغازین لحظههاى اين تفكر به پا خواست و از تفكر دينى قرآن در كنار عترت كه طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نياز جامعه اسلامى به عترت در كنار قرآن به عنوان مفسر و مبين آن اشاره نموده اين مسأله را به مردم گوشزد نمود. ، وبا قربانی نمودن فرزندش محسن و همچنین شهادت خودش فرهنگ شهادت طلبی را ترویج نمود و وصيت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشييع و تدفين و پوشيده ماندن مزار او که با اين مواضع براى هميشه مشروعيت ابى بكر را زير سؤال برد. اینها نمونه های از سیره سیاسی آن حضرت است که در این نوشته به آن پرداخته شده است، و ما پنج اصل مهم را به عنوان الگو از سيره سياسى آن حضرت ارائه نمودهایم، اصولی همچون: 1 - رابطه ديانت و سياست، 2 - قاطعيت در مسير حاكميت حق، 3 - زمانشناسى، 4 - تلاش بر جداى ناپذيرى قرآن و عترت، 5- فرهنگ شهادتطلبى، که از سيره سياسى حضرت استخراج شده است:
1- رابطه دين و سياست
اوّلين اصلى را كه در سيره سياسى حضرت شاهد هستيم رابطه عميق و تنگاتنگ دين و سياست مىباشد، حضرت اين مسأله را به همه مسلمانان اعلام داشت كه دين تنها به سرنوشت آخرتى مردم دخالت ندارد، بلكه دين آن گونه كه براى آخرت مردم قوانين و آموزههايى داشته، نسبت به دنياى مردم نيز برنامههايى دارد. و علاوه بر نقش تربيتى و هدايتى زمينه را براى حكومت دينى فراهم مىسازد. در راستاى اين هدف، حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) نسبت به سرنوشت سياسى مسلمانان احساس مسئوليت نمود براى به حاكميت رساندن امام على(ع) كه بيش از همه شايستگى رهبرى امت اسلامى را داشت، فعاليتهاى سياسى خويش را آغاز نمود، او حكومت و سياست را عين دين دانسته براى به وجود آوردن آن ارتباط تلاش نمود. و معتقد بود آنچه انسانهاى پراكنده را مىتواند به هم پيوند زند و باهم همراه سازد ولايت است. در اسلام و آموزههاى دينى دين و دنيا، سياست و ديانت، كاملاً به هم آميخته و از همديگر تفكيك ناپذيرند، به گونهاى كه دنيا را مزرعه و کشت گاه آخرت دانسته است. (59) و در واقع هيچ كارى از نظام كلى و طرح دين بيرون نيست. در اسلام رابطه دين و سياست يك رابطه منطقى و ماهوى است، دين و سياست ملازم همديگرند، در عرصه سياست و قلمرو دين مشتركانى وجود دارد كه اين دو را در هدف و ديگر سلسله مسايل مهم اجتماعى، مثل ضرورت تشكيل حكومت، اجراى حدود، تأمين امنيت اجتماعى، به هم مرتبط مىسازد. تشكيل حكومت اسلامى در مدينْه النبى پس از هجرت رسول خدا(ص) و تشكيل سپاهى از مهاجر و انصار و فرستادن مبلغان در قلمرو حكومت اسلامى به وسيله آن حضرت، واضحترين دليل بر همبستگى دين و سياست است. حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) به جاى اينكه به عنوان يك زن مصيبت ديده، گوشه عزلت را برگزيده در فراق پدرش اشك ماتم بريزد، در متن اجتماع وارد گرديده و با رفتن به خانههاى مهاجر و انصار(60) براى برگرداندن خلافت به جايگاه اصلى آن تلاش ورزيد.
اگر حضرت ديانت را منحصر به مسايل فردى و عبادى مىدانست و هيچ كارى به حكومت و اداره امور سياسى مردم نمىداشت، هيچ يك از رنجها و گرفتاریها و مصيبتهاى كه بر او وارد آمده است وارد نمىآمد. اين مسأله از نظر تاريخى مسلم است كه هجوم دستياران خليفه به بيت حضرت زهرا (س) در واكنش به تجمع مخالفين سقيفه در خانه حضرت زهرا(س) بوده است. (61)حضرت زهرا(س) تا واپسين لحظات زندگى خود نسبت به سياست و حكومت و رهبرى مردم تلاش ورزيد و پيوند بين سياست و ديانت را وظيفه خود دانست؛ او حتى در بستر مرگ نيز از تلاشهای سياسى دست برنداشت و با وصيت سياسى خود مبنى بر مخفى بودن مراسم تكفين و تدفين و همچنين پنهان بودن محل دفن او(62)فعاليتهاى سياسى خود را رنگ ابديت بخشيد. او مانند رسول خدا(ص) سعى در ايجاد زمينه براى هدايت خلق و سپردن سرنوشت آنان به شايستگان واقعى برآمد. از ديدگاه زهرا(س) دين زمانى مىتواند در زندگى مردم نمود يافته و مردم به آن پايبند باشند كه در سايه حاكم و زمامدار الهى زندگى نمايند، اگر حاكم و زمامدار جامعه انسان عادل و شايسته نباشد، نه تنها به دين و شريعت و برنامههاى آن عمل نمىگردد كه دين بازيچه دست آنها قرار مىگيرد، به اين جهت است كه زهرا(س) مرضيه آنگاه كه مىبينيد امام على(ع) را از خلافت و رهبرى امت كنار زدهاند و فردى را كه هیچگونه شايستگى آن را ندارد به جاى او نهادهاند، مردم را به شدت سرزنش نموده و آن را زيان آشكار و جبرانناپذير دانست، (63) زيانى كه براى هميشه وزر و وبال آن دامنگير جامعه اسلامى شد و حاكمان بعدى نيز پيوسته دين را بازيچه هواهاى نفسانى خويش قرار دادند. بر اثر بى توجهى به تفكر و انديشههاى سياسى حضرت زهرا(س) كار به جاى رسيد كه معاويه بن ابى سفيان علناً تفكر جدايى دين از سياست را مطرح نمود، او پس از صلح با امام حسن(ع) و تكيه بر حكومت تفكر ضد دينى خويش را چنين ابراز نمود: من با شما نجنگيدم كه نماز بخوانيد و روزه بگيريد، حج نموده و زکات دهيد، شما خود اين كارها را مىكنيد، بلكه با شما جنگيدم تا بر شما حكم روايى نمايم. (64)يزيد فرزند معاويه پس از به شهادت رساندن امام حسين(ع)و ياران او در شعر معروف خود هدف از حكومت خويش را انتقام از كشتههاى عصر جاهليت كه به وسيله مسلمانان كشته شده بودند، اعلام نمود. (65) و اين دقيقاً چيزى بود كه حضرت زهرا(س) آن را نتيجه بى توجهى به امامت و رهبرى دينى مىدانست كه از اصول پيش رفته سياسى اسلام است. عمده دليل بر رابطه سياست و ديانت در سيره سياسى حضرت سخنان او در مسجد رسول خدا(ص) مىباشد، او همان گونه كه به مسايل دينى پرداخت و از نماز و روزه و حج و زکات سخن به ميان آورد و از فلسفه آنها سخن گفت، به خلافت و امامت پرداخت سپس به سفارشات رسول خدا در اين مورد اشاره و به مقام و جايگاه رهبرى در اسلام اشاره كرد و ويژگىهاى ان را براى مردم بيان كرد.
به تعبير كوتاه اينكه توازن مسايل سياسى و دينى در سخنان آن حضرت گوياى رابطه سياست و ديانت در سيره سياسى آن حضرت مىباشد.
2-قاطعيت در مسير حاكميت حق.
دومين اصل از اصول سياسى حضرت كه در سيره سياسى او كاملاً مشهود است اصل قاطعيت و انعطاف ناپذيرى آن حضرت در مسير حاكميت حق مىباشد، او با تمام توان از اهداف و آرمانهاى ناب و اصيل دينى كه برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش رسول خدا(ص) و همسرش على بن ابى طالب در اداى تكليف هيچ گونه سستى نورزيد و مصلحت انديشى بر سر اصول سياسى اسلام نكرد. تاريخ مبارزات سياسى حضرت نشان مىدهد كه حتى يك مورد را نمىتوان يافت كه حضرت از آرمانهاى خويش دست برداشته از راه سازش با دشمنانش برآمده باشد، بلكه حضرت قاطع و مصمم و با قبول انواع فشارها و تهديدها و شكنجهها در راه نيل به اهداف خويش حركت نمود، بر اثر همين قاطعيت و انعطاف ناپذيرى حضرت بود كه توانست مخالفين اش را به زانو درآورد و آنان را وادار ساخت روش برخوردشان را با زهرا(س) تغيير دهند. ابى بكر و دستيارانش تصميم گرفتند از زهرا(س) كه بر اثر رنجها و بيمارى در بستر افتاده بود عيادت نمايند و بدين طريق، ضمن دل جويى از زهرا(س) و پرده پوشى بر رفتارهاى گذشته خويش در برابر حضرت، قدرت و حكومت خويش را مشروعيت بخشيده تلاشهای سياسى حضرت زهرا(س) را خنثى سازند. اما بینش عميق و چشمان تيزبين زهرا(س) مانع از آن گرديد كه آنان به اهداف خويش دست يافته بر او پيروز گردند، حضرت ابتدا با عدم پذيرش آنان مشروعيت آنان را زير سؤال برد و با اظهار تنفر و انزجار از آنان كه خود را خليفه رسول خدا(ص) در ميان مردم جا زده بودند و اين عنوان را با خود يدك مىكشيدند، ضربه سختى بر اعتبار و وجهه سياسى آنان وارد نمود و اين سؤال را در اذهان توده مردم ايجاد نمود كه ابى بكر چگونه خود را خليفه و جانشين رسول خدا(ص) مىداند، در حالى كه فاطمه زهرا(س) تنها يادگار بجا مانده از رسول خدا(ص) بر او خشمگين و از او ناراضى مىباشد، به گونهاى كه تا آخرين لحظات زندگى از سخن گفتن و رويارويى با او ابا دارد آنان ناچار به امام على(ع) متوسل شدند، حضرت زهرا(س) آنگاه كه با وساطت على(ع)رو به رو گرديد، ضمن اطاعت پذيرى خويش از ولايت، آنان را به حضور پذيرفته، سپس خطاب به آنان فرمود:آيا اگر حديثى از رسول خدا(ص) برايتان بخوانم كه آن را بدانيد، به آن عمل میکنید؟ گفتند: آرى. فرمود: شما را به خدا سوگند مىدهم آيا از رسول خدا(ص) نشنيدهايد كه فرمود: رضايت فاطمه، رضايت و خوشنودى من است و خشم فاطمه خشم من است، هر كس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر كس فاطمه را خشنود سازد، مرا خشنود كرده و هر كس فاطمه را به خشم درآورد، مرا به خشم آورده است آنان گفتند: آرى اين فرمايش را از رسول خدا(ص)شنيدهايم. سپس حضرت فرمود: همانا خداوند و فرشتگان را شاهد و گواه مىگيرم كه شما مرا به خشم آورد و از خود خشنود نساختهايد، هرگاه رسول خدا(ص) را ملاقات كنم، از شما به آن حضرت شكايت خواهم كرد. (66) حضرت صديقه طاهره با بيان اين حديث از رسول خدا(ص) و اقرار گرفتن از خليفه كه آن را از پيامبر (ص) شنيده است، او را محكوم نمود و خليفه را كه مىخواست از عواطف زنانگى زهرا(س)سود جسته و با رفتار به ظاهر عاطفى خويش حضرت را در برابر خود تسليم نمايد، مغلوب ساخت. رمز موفقيت و پيروزى زهرا(س) را در اين نكته مىتوان يافت كه حضرت زهرا(س) قاطع و مصمم در پى رسيدن به اهداف خويش حركت نموده در برابر انواع توطئهها و دسيسهها ايستاده دست به افشاگرى زد، او از قدرت و هيمنه خليفه هراس بدل راه نداده با شجاعت تمام در جمع مردم خليفه و دستيارانش را مخاطب قرار داده فرمود: بر غير شتر خويش داغ زديد، به آبشخورى كه حق ديگرى بود وارد شديد. (67) مقام خلافت و ولايتى را كه حق ديگرى بود تصاحب نموديد.
3- زمانشناسى در حركتهاى سياسى:
از اصول كه در سيره سياسى حضرت به عنوان الگو و قابل استفاده است زمانشناسى آن حضرت است. مقصود از زمان مفهوم لغوى و فلسفى آن نيست تا اين مسأله پيش آيد كه زمان امرى است وجودى يا عدمى و ساير مباحثى كه در تعريف زمان مطرح شده بلكه مقصود موقعيت تاريخى جامعه و شرايط و مقتضيات زمانى حاكم بر آن است. اهميت زمان و زمانشناسى به گونهاى است كه هرگونه بى توجهى و غفلت از آن بسيارى از حركتها از جمله حركتهاى سياسى را با شكست و ناكامى مواجه ساخته راههای پيروزى را مسدود مىنمايد. امام على(ع) در اهميت زمان و زمانشناسى فرمود: آنكه از زمانه ايمن نشنيد خيانت آن بيند(68).
برهههاى گوناگون تاريخ ويژگىها و قوانين خاص خود را دارد كه تنها با در نظر گرفتن آن خصوصيات و رعايت آن قوانين مىتوان به موفقيت اميدوار بود و نتيجه عدم توجه به آن جز شكست و ناكامى نيست. در زندگى سياسى و سيره سياسى حضرت زهرا(س) نمونههاى فراوان از زمانشناسى و آگاهى آن حضرت به زمان و توجه به نقش و موقعيت زمان را مشاهده مىنماييم. او آنگاه كه خواست بر عليه خليفه اعتراض نمايد، به منزل او نرفت، بلكه مسجد را كه مركز تجمع و محل تصميمگيرى مسلمانان بود برگزيد و آنگاه كه مردم در آن جمع بودند اعتراض خويش را به گوش خليفه رساند. (69)نمونه ديگر از زمانشناسى حضرت، سخنان شورانگيز او در جمع زنان مدينه است، معمولاً موقعيت حضرت ايجاب مىكرد كه او از دردها و رنجهای جسمى خود سخن مىگفت و از وضعيت رنجور خويش سخن به ميان مىآورد، ولى بينش و درايت سياسى و زمانشناسى حضرت او را واداشت كه از اين موقعيت و فرصت به دست آمده كمال استفاده را ببرد، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعيت جسمى او پرسيدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و از اين طريق اهداف و آرمانهاى سياسى خويش را دنبال نموده و سخنان خود را به مردم مدينه رساند. (70)در برخورد با خليفه و دستيارانش آنگاه كه از او عيادت نمودند نمونه مهم زمانشناسى حضرت است، آنان كه خواستند با اندك دلجويى از حضرت بر تمامى ناروايىها و ظلم و ستمهاى خويش بر او چشم پوشى نمايند و از اين طريق آنها را پنهان سازند، ولى در مقابل، بينش و درايت و زمانشناسى حضرت مانع گرديد كه آنان به هدف خويش نايل آيند، تنفر و انزجار حضرت آنان را براى هميشه ناکام نهاد. (71)از نمونههاى مهم در زمانشناسى حضرت كه قيام او را جاودانه ساخت، وصيت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشييع و تدفين و پوشيده ماندن مزار اوست(72) او با اين موضع براى هميشه مشروعيت ابى بكر را زير سؤال برد و اين سؤال هميشه در حافظه تاريخ نقش بسته است كه چرا يگانه دختر و تنها يادگار رسول خدا(ص) مخفيانه به خاك سپاريده شد و كسى كه خود را جانشين پدر او مىخواند در مراسم تشييع او شركت نكرد و چرا مزار او براى هميشه پنهان است؟!
4-تلاش بر جداناپذيرى قرآن و اهل بيت
اهل بيت در فرهنگ و بينش شيعه مقام و جايگاه خاصى دارد به گونهاى كه آنها را معصوم دانسته گفتار و كردار و سيره آنان را همانند رسول خدا حجت مىدانند و آنان را پس از رسول خدا مجريان و حافظان و مفسران قرآن مىدانند، بر اين اساس هرگونه جدايى ميان اين دو را موجب ضلالت و گمراهى میدانستهاند. رسول خدا(ص) بر اساس فرمايش معروف رابطه قرآن و عترت را اینگونه بيان داشته است:من دو امانت گرانبها و ارزشمند را در ميان شما باقى مىگذارم كه يكى كتاب خدا و ديگرى اهل بيت و خاندان من است؛ اين دو يادگار من هيچگاه از هم جدا نخواهد شد اگر به اين دو تمسك جوئيد گمراه نمىشويد. (73)قرآن مجموعه قوانين آسمانى اسلام است كه عمل به آن ضامن بهروزى و نجات انسانها مىباشد و از طرفى تفسير و تأويل قرآن را بايد كسانى به عهده بگيرند كه با زبان و فرهنگ وحى آشنا باشند، به همين سبب به باور شيعه بايست افراد واجد صلاحيت براى تفسير و تأويل كتاب آسمانى از سوى رسول خدا(ص)معرفى شوند؛قرار گرفتن عترت در كنار قرآن به لحاظ نياز كتاب آسمانى و تشريح اهداف و مقررات آن است(74) آنان هستند كه مىتوانند تفسير درست از قرآن و دين ارائه نموده مردم را در راه راست و مسير هدايت رهنمون سازند. دقت و توجه به عنوان حديث (نبوى) نشان مىدهد كه تفكيك و جدايى بين قرآن و عترت و عمل به قول و برداشت كسانى كه به رموز قرآن آشنايى ندارند، جز ضلالت و گمراهى نتيجه به بار نخواهد آورد. اينكه رسول خدا قرآن و عترت را به عنوان دو امانت گرانبها در كنار هم قرار داده است، بيانگر آن است كه حركت هر دو در يك مسير و به خاطر يك هدف است، يكى قانون آسمانى و ديگرى مفسران و مجريان و حاميان آن هستند، بدين جهت است كه جدا شدن و فاصله گرفتن و انحراف از عترت مايه گمراهى و هلاكت خواهد بود. (75)همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفكر:{قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چيزى ديگرى نياز نداريم}بر تفكرات و بينش دينى مردم استيلا يافت و از آن پس همه تلاشها و كوششها در اين مسير ادامه يافت و تفسيرها و تأويلهاى شخصى و سليقه ای از دين رونق گرفت و سرآغازى شد براى انحطاط و انحراف مسلمين! (76)صديقه طاهره(س) در آغازین لحظههاى اين تفكر به پا خواست و از تفكر دينى قرآن در كنار عترت كه طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نياز جامعه اسلامى به عترت در كنار قرآن به عنوان مفسر و مبين آن اشاره نموده اين مسأله را به مردم گوشزد نمود. او در سخن فرمود: آيا شما به عموم و خصوص قرآن از پدرم و پسر عمويم على آگاهتر و داناتريد. (77) از اين طريق نياز مردم را به اهل بيت در شناخت قرآن و دين بيان نمود، او دورى اهل بيت از صحنه سياسى اجتماعى مردم را بزرگترین خسارت دانسته(78) بدين وسيله مقام و جايگاه دينى آنان را در جامعه اسلامى روشن ساخت.
او در موارد جنبه هدايت گرانه امام را يادآورى نموده فرمود: واى بر شما! آيا كسى كه مردم را به سوى حق هدايت و رهنمون مىسازد سزاوار پيروى و فرمانبرى است؟ يا كسى كه نمىتواند مردم را هدايت كند بلكه خود نياز به رهبر و راهنما دارد؟(79)
در واقع او علاوه بر تأكيد بر شايستگىهاى على بن ابى طالب به نحوه و چگونگى حكومت بر مسلمانان تأكيد داشت و معتقد بود كه امامت و رهبرى همانند نبوت منصبى الهى است. اين باور حضرت زهرا(س) از مهمترین اصول سياسى شيعه گرديد، شيعيان معتقدند كه امامت ادامه نبوت است، پس آنچنان كه خداوند سبحان كس يا كسانى را از ميان بندگان خود بر مىگزيند و او را با معجزاتى كه چون نص از جانب خداوند است تأييد مىكند. همچنين براى امامت نيز هر كه را بخواهد برمى گزيند و به پیامبرش دستور مىدهد امامت او را با نص خاص تصريح نمايد و او را براى انجام وظايف رهبرى مردم پس از رسول خدا منصوب نمايد. (80)امام رضا(ع) در سخنان طولانى پيرامون نقش و جايگاه امامت فرموده است:امامت جايگاه انبیا و اِرث اوصیا است، امامت خلافت از طرف رسول خدا(ص) و مقام اميرالمومنين و ميراث حسن و حسين(ع) است. به راستى امامت زمام دين و نظام مسلمين و عزت مؤمنین است، امامت بنياد پاك اسلام و شاخه با بركت آن است، به وسيله امامت نماز و روزه و زکاتْ و حج و جهاد درست مىشود. . . امام ماه تابنده و چراغ فروزنده و نور برافروخته و ستاره راهنما در تاريكى شبها و بیابانهای تنها و گرداب درياها است، امام آب گواراى است براى تشنگى و رهبر به حق و نجات بخش از نابودى است. . . امام امين خدا در ميان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت كننده به سوى خداى عزوجل و دفاع كننده از حقوق خداست. (81)شيعه با اين رويكرد به امامت و لزوم بودن عترت در كنار قرآن نگاه مىكند و از نظر آنان امامت و ولايت صرفاً خلافت و امارت ظاهرى نيست، بلكه خلافت و جانشينى كلى خداوند است كه ولايت تشريعى از آثار اين ولايت است. . . امام انسان كامل الهى است كه به جميع نیازمندیهای مردم و صلاح فساد آنان آگاهی دارد. او امانت دار احكام و اسرار الهى است و از همه گناهان و خطاها پيراسته است او در ارتباط با عالم اعلا و صراط مستقيم الهى است او حجت خدا بر بندگان و واجب الاطاعْه است، او عهده دار هدايت انسانها به سوى كمالات معنوى مىباشد. (82)صديقه طاهره(س) با اين نگاه به اهل بيت و رهبرى آنان در جامعه توجه داشت و دورى آنان را موجب به خطر افتادن همه دستاوردهاى رسالت دانست و تمام تلاشهای او بر اين بود كه مردم را به اين مسأله آگاه سازد، آيات قرآنى كه حضرت در موضعگیری خود در برابر خليفه و دستيارانش به آن استدلال نموده اهميت و جايگاه اهل بيت: را در جامعه و لزوم آنان را در كنار قرآن به خوبى تحليل و ديدگاه خود را ابراز نموده است. استدلال حضرت به اين آيات(83) جاى تأمل و دقت دارد و اينكه حضرت خليفه و دستيارانش را از مصاديق اين آيات دانسته است!
1-أَلاَ فِى الْفِتْنَِْه سَقَطُوا وَاًِّنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِيطٌَْ بِالْكَافِرِينَ(84)آگاه باش كه آنها خود به فتنه در افتادند و دوزخ همانا به آن كافران احاطه خواهد دانست.
2- بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً(85)ظالمان كه به جاى خدا شيطان را برگزيدند بسيار بد مبادله كردند.
3-وَ مَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْاًِّسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الاَّخِرَِْ مِنَ الْخَاسِرِينَ. (86)هر كس غير از اسلام دينى اختيار كند هرگز از وى پذيرفته نيست.
4-و ما مُحمَّدٌ اًِّلاَّض رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاًِّنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىأَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِى اللّهُ الشَّاكِرِينَ. (87)
محمد(ص) نيست مگر پيامبرى از طرف خدا كه پيش از او نيز پيامبرانى بودند و از اين جهان درگذشتند اگر او نيز به مرگ يا شهادت درگذشت، باز شما به دين جاهليت خود رجوع خواهيد كرد، پس هر كه مرتد شود به خدا ضررى نخواهد رسانيد و خود را به زيان انداخته و هر كس شكر نعمت دين گذارد و در اسلام پايدار ماند البته خداوند جزاى نيك اعمال به شکر گذاران عطا خواهد كرد.
5- أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ. (88)آيا با قومى كه عهد و پيمان خود را شكستند. . . كارزار نمىكنيد.
6- اًِّن تَكْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً فَاًِّنَّ اللَّهَ لَغَنِىُّ حَمِيدٌ(89)اگر شما و همه اهل زمين يك مرتبه كافر شويد خدا از همه بى نياز است.
7- وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ. (90. )آنانى كه كه ظلم و ستم كردند به زودى خواهند دانست كه به چه كيفر گاهى و دوزخ انتقامى بازگشت مىكنند.
8- أَلاَّ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ. (91. )
اين همان زيان است كه بر همه آشكار است. (92)ملاحظه مىگردد كه صديقه طاهره آيات را كه عناوينى: چون سقوط در فتنه، كافران، زيانكاران، برگشت به عقب و بازگشت به آئين جاهليت، نقض عهد و پيمان، ظالمان، زيان آشكار! را بكار برده است، حال اگر قدرى در تحليل و جزئيات اين مسأله جانب احتياط را برگزيده از تفصيل مطلب خوددارى نمائيم، ولى آنچه قدر مسلم اينكه: حضرت همه اين مطالب را زمانى اظهار نمود كه پس از رسول خدا(ص) اهل بيت آن حضرت كه در رأس آنان امام على(ع) قرار داشت از صحنه سياسى و رهبرى امت كنار نهاده شده بود و ميان قرآن و اهل بيت جدايى افكنده بودند به نظر مىرسد بيان مقام و جايگاه دينى و معنوى اهل بيت و لزوم بودن آنان در كنار قران به عنوان مفسران و حاميان آن به گونهاى كه به عنوان ركن و پايه شريعت شمرده شده است از مهمترین تلاشهای فكرى و سياسى حضرت زهرا مىباشد؛ او با معرفى امام على(ع) به عنوان دانا به عموم و خصوص قرآن و شخصيتى آگاه به امور دينى و دنيايى مردم، فلسفه بودن آنان را در كنار قرآن تبيين نمود و آشكار ساخت كه رهبرى جامعه علاوه بر آگاهى به امور دنياى مردم نيازمند آگاهى به امور آخرتی است كه آنان را در هر دو نشئه دنيا و آخرت رهبرى كند و سعادتمندی آنان را در آخرت نيز فراهم سازد. از اين رو مىتوان گفت اين مسأله از مهمترین استراتژىهاى حضرت زهرا(س) نسبت به امامت و رهبرى جامعه است كه حضرت در موضعگيرىهاى سياسى خويش ابراز نمود. امروزه شيعيان با اين رويكرد به اهل بيت توجه دارند و با اين ديدگاه است كه اعتقاد به امامت و رهبرى آنان را جز اصول دين شمردهاند زيرا با دورى از آنان نمىتوانيم اسلام و شريعت را به صورت حقيقى و واقعى آن بشناسيم، طبيعى است كه چنين رويكرد به اهل بيت: و امامت آنان جز اصول دين قرار گيرد كه نخستين بار پس از درگذشت رسول خدا(ص)به وسيله حضرت زهرا(س)مطرح و به دفاع از آن پرداخته شد.
5- فرهنگ شهادت طلبى
از ديگر اصول فراهم آمده در باورهاى شيعى ظلم ستيزى و فرهنگ شهادتطلبى كه اين مهم از رفتارهاى حضرت زهرا(س)نمايان است. تاريخ پرفراز و نشیب هزار و چند صد ساله تشيع نشان مىدهد كه آنان هميشه در مبارزه با ظلم و ستم پيشتاز بوده و فرهنگ ظلم ستيزى از كارنامه درخشان آنان است. آنان در اين مسير از همه چيز خويش گذشته و حتى با نثار جان به دفاع از اسلام پرداخته و فرهنگ شهادتطلبى را به وجود آوردهاند. واقعه حماسى و هميشه جاويد كربلا و عاشورا از مهمترین نمونههاى اين فرهنگ در تاريخ تشيع است كه ترديدى در تأثيرپذيرى آن از فرهنگ فاطمى نيست، زيرا كه نخستين بار در تاريخ تشيع فرهنگ شهادتطلبى و ايثار جان در راه پاسدارى از دين و دستاوردهاى اصيل شريعت به وسيله صديقه طاهره(س)شكل يافت، او با قربانی نمودن فرزندش محسن(ع) (93) به دفاع از ولايت پرداخت و خود نيز در اين مسير قربانى گرديد. (94)آنچه بر شمرديم نمونههاى از اصول و سيره سياسى حضرت زهرا(س) بود كه مىتواند براى مسلمانان الگو قرار گيرد و بر انديشمندان مسلمان است كه با بررسى عميق سيره و رفتار فاطمى هر چه بيشتر مردم و جامعه را با سيره و فرهنگ فاطمى آشنا سازند و از گلستان زندگى او بهره گيرند.
خاتمه و نتیجه :
آنچه در اين نوشته بيان گرديد اينكه: 1 زندگى پر بركت حضرت فاطمه(س) به عنوان بهترين الگو و نمونه فرا روى انسانهاى مسلمان و آزاده قرار دارد و فضیلتهای که برای این بانوی بزرگوار در کتب احادیث و روایات آمده فراوان است و نامها و القاب زیبای که برای این بانو در احادیث به چشم میخورد بیانگر مقام شگرف و جایگاه ویژه آن بزرگوار میباشد که ما به این نامها به طور مشروح و مبسوط پرداخته و این نامها و القاب را توضیح دادهایم و همچنین فضایل آن حضرت را به گونه مبسوط اشاره نمودهایم. و در قسمت آخر این مقاله آمده است که حضرت صديقه طاهره(س) پس از تشكيل سقيفه به دفاع از امام على(ع) بر خواست، دفاع او از امام نه به انگيزههاى مادى يا عاطفى كه به اين جهت بود كه امام على(ع) را به دستور خدا و رسول(ص) او امام و رهبر امت مىدانست و بدين جهت بارها به حديث شريف غدير براى حقانيت ولايت امام على(ع)اشاره نمود و در واقع قيام و مبارزات حضرت زهرا(س)بر گرفته از کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص)بود. حضرت صديقه طاهره(س) از راهها و فرصتهاى مختلف به دفاع و حمايت از امام على(ع) بر خواست او ابتدا از توطئهها و دسيسههاى كه براى بر كنارى امام صورت گرفته بود پرده برداشت و دست به افشاگرى زد و توانست چهرههاى نفاق را به مردم معرفى نمايد. حضرت زهرا(س) در ادامه در دفاع از امام على(ع) روى سوابق درخشان و خدمات بى نظير او در راه اسلام انگشت نهاد و ضمن بر شمردن فضايل ذاتى و اکتسابی امام و مقايسه او با ديگران شايستگى او را براى خلافت تثبيت نمود. و نيز با نشان دادن تصويرى از حكومت امام على(ع) مردم را به سوى آن حضرت توجه داد و همچنین به خطرات و انحرافات و بدعتهای که در آینده اتفاق افتاد مردم را هشدار داد وبا موضع گیریهای صریحش برای دفاع از ولایت و جانشینی علی (ع)به رابطه بین سیاست و دیانت تاکید نموده و با قاطعیت و انعطاف ناپذيرى در مسير حاكميت حق با تمام توان، از اهداف و آرمانهاى ناب و اصيل دينى كه برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش و همسرش على بن ابى طالب در اداى تكليف هيچ گونه سستى نشان نداد و بر سر اصول سياسى اسلام مصلحت انديشى نكرد. از اصول كه در سيره سياسى حضرت به عنوان الگو قابل استفاده است زمانشناسى آن حضرت است. و همچنین قاطعیت در مسیر حق و تاکید آن حضرت بر عدم جدایی قرآن و عترت و همچنین فرهنگ شهادت طلبی که با قربانی نمودن فرزندش محسن و شهادت خودش، این فرهنگ را ترویج نمود. . .
پی نوشتها و منابع و مآخذ
محمد بن شهر آشوب، مناقب آل ابيطالب، قم انتشارات علامه، بى تا، ج3، ص 353؛ امين الاسلام طبرسى، اعلام الورى، بيروت دارالمعرفْ، 1399 ه، ص 154؛ برخى از علماى شيعه ولادت آن حضرت را در سال دوم بعثت نيز ذكر نمودهاند.
2-عبدلملك بن هشام، السيره البنويه، قم، مكتبه المصطفى، 1355 ج1، ص 257. -
3-همان ص202؛ على بن محمد بن صباع مالكى، الفصول المهمْ، نجف، دارالكتب التجارىْ، بىنا، ص150.
4اّ نَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَفَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرًِّْنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ سوره كوثر، آيه 3 - 1
5-على بن عساكر، تاريخ دمشق الكبير، بيروت، دارلاحيأ التراث العربى، 1421ه، چاپ اول، ج2، ص 69
6. عباس، قمى، بيت الاخزان، ترجمه محمد، محمدى اشتهاردى قم، انتشارات ناصر، بى تا، ص 18
7 لماعرج بی الی السماءخذ بيدى جبرئيل فادخلنى الجنْ فناولنى من بها فأكلته فتحول ذالك نطفًْ فىصلبى فلما اهبطت الى الارض واقعت خديجْه فحملت بفاطمهْ)س( ففاطمهْ حورأ انسيه و كلما اشتقت الى رائحهْ الجنْه شممت رائحْه ابنتى فاطمه صدوق، محمدبن على، التوحيد، تهران، مكتبْه الصدوق، 1398 ص 118؛ امالى صدوق، تهران، كتابخانه اسلاميه، 1362 ش، ص 461؛ مناقب، همان، ص 335، محمد بن جرير، طبرى، دلايل الامامْ، قم، منشورات الرضى 1363 ه، چاپ سوم، ص 53
8 لما ولدت فاطمه(عليهاالسلام) اوحى الله عزوجل الى ملك فانطلق به لسان محمد(ص) فسماهافاطمه على بن عيسى، اربلى، كشف الغمه فى معرفْ الائمهْ، بيروت، دارالكتب الاسلاميه، 1401 ه، ج2، ص 89.
9. انّما سميت فاطمهْ، فاطمهْ صلوات الله عليها لان الله فطم من احبها من النار محب الدين طبرى، ذخايرالعقبى، قاهره، كتابخانه قدس، 1365ه، ص 26.
10. يا فاطمهْ اتدرين لم سميت فاطمهْ؟ فقال علىٌ يا رسول الله لم سميت؟ قال: لانها فطمت هى و شيعتها من النار؛ سليمان قندوزى، ينابيع المودْه، ناشر، دارالاسوْه، 1416 ه، بى جا، ج2، ص 320؛ ذخايرالعقبى، ص 26.
11. لفاطمهْ)سلام ا الله عليها تسعْ اسمأ عندا عزوجل: فاطمه، و الصديقه، و المباركْ، و الطاهره، و الزكیه و الراضيه، و المرضيه، و المحدثه، و الزهرا. اعلام الورى، ص 148.
12. كان وجهها يزهر لاميرالمؤمنين (ع) من اول النهار كاالشمس الضاحىْ و عند الزوال كالقمر المنير و عند غروب الشمس كاالكوكب الدرى، بحار الانوار، مجلسى بيروت، دارالتعارف، 1421 ه، ج18، ص 18
13. ينابيع الموده، ج 2 ص 320
14. النهايه، ج1، ص 94.
15. سميت فاطمهْ محدّثه لان الملائكْ كانت تهبط من السمأ فتناديها كما كانت تنادى مريم بنت عمران فتقول: يا فاطمهْ ان الله اصطفاك و طهرك واصطفاك على نسأ العالمين يا فاطمهْ اقنتى لربك و تحدثهم ويحدثونهادلايل الامامْ، ص 11
16. كشف الغمْه، ج 2، ص 88.
17. مناقب، ج2، ص 71.
18. و انى انتظر بها القضأ ؛ عبدالرحمن، سبط بن جوزى، تذكرْ الخواص، نجف، مطبعه علميه، 1369 ص316؛ ذخاير العقبى، ص 29.
19. مناقب، ج3، ص345، دلايل الامامْ، ص 14، كشف الغمه، ج 2، ص 398؛ مرتضى حسينى فيروزآبادى، فضايل الخمسْ قم، مجمع جهانى اهل بيت، 1422 ه، چاپ اول،
20. ابن ابى الحديد، معتزلى، شرح نهج البلاغه، بيروت، دار احيأ التراث العربى، 1385 ه، چاپ دوم، ج 9، ص 193. دلايل الامامْ، ج 2، ص11؛ كشف الغمْ، ج 2، ص 75؛ مناقب، ج 3، ص 357.
21. محمد بن حسن طوسى، الامالى، قم، دارالثقافْ، 1414 ه، چاپ اول، ص 258.
22. الموفق، خوارزمى، مناقب خوارزمى، قم، مؤسسه النشرالاسلامى، 1411 ه ق، چاپ دوم، ص 256.
23. محمد بن محمد ابن نعمان، مفيد، الارشاد، ترجمه هاشم رسولى محلاتى، تهران نشر فرهنگ اسلامى1378ش، ج 1، ص 66؛ عبدالله بن مسلم، ابن قتيبه، المعارف، قم شريف الرضى، 1415 ه، چاپاول، ص210.
24. دلايل الامامْ، ص 45؛ يوسف شامى، الدرالنظيم، قم، مؤسسْ النشر الاسلامى، 1420 ه، چاپاول، ص485
25. براى اطلاع بيشتر رجوع شود به كتابنامه حضرت زهرا(س) نوشته اسماعيل خويى زنجانى.
26 سوره احزاب، آيه 33
27. اللهم هؤلأ اهل بيتى اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، قالت ام سلمهْ: فانا معهم يا نبى الله؟ قال:انت على مكانك و انك على خير ؛ جلال الدين، سيوطى، الدرالمنثور، بيروت، دارالاحيأ التراث العربى، 1421 ه، چاپ اول، ج 6، ص 532؛ نافع بن حمرأ گويد: رسول خدا را ديدم كه به مدت هشت ماه صبحگاهان هنگام نماز صبح هر گاه از جلو در فاطمه عبور مىكرد مىفرمود: سلام و رحمت و بركات خدا بر شما اى اهلبیت، هنگام نماز است و اين آيه را تلاوت مىنمود. كشف الغمْه، ج 2، ص 83؛ الامالى، ص 139.
28. همان، ص 334 - 259؛ اختصاص مفيد، ص 113؛ محم ابن محمد مفيد، الاختصاص، قم، مكتبْ بصيرتى، بى تا، ص 112.
29. يغضب لغضبك و يرضى لرضاك. على بن ابى بكر، هيثمى، مجمع الزوائد، بيروت، دارالفكر، ج 9، ص 328؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 225؛ كشف الغمه، ج 2 ص 84؛ متقى هندى، كنز العمال، بيروت، مؤسسه الرسالْ 1399 ه، ج 12، ص 111؛ الحافظ سليمان ابن احمد طبرانى، المعجم الكبير، دارالاحيأ التراث العربى، بى تا، بى جا، ج 1، ص 108؛
30. فانما ابنتى بضعهْ منى يريبنى مارابها و يؤذنى مااذاها، ايضاً فاطمْه بضعْه منى يؤذينى مااذاها. مسلم نيشابورى، صحيح مسلم؛ الرياض، دارالمغنى، 1419 ه، 2 جلدى، ص 1329؛ صحيح بخارى، بيروت دارالاحيأ الترات العربى، 1422 ه، 2 جلدى ص 666؛ ابى نعيم احمد، اصفهانى، حلىْالاوليأ، بيروت، دارالفكر، 1416 ه، ج 2، ص 40؛ كشف الغمه، ج 2، ص 93؛ ابوسعيد، واعظ خرگوشى، شرف النبى، ترجمه نجم الدين محمود راوندى تصحيح محمد روشن، تهران: انتشارات بابك، 1361 ش.
31. عبدالحسين، امينى، فاطمهْ الزهرا، تهران: انتشارات اميركبير، 1362 ش، چاپ اول، ص 118.
32. ياعلى! اما علمت ان ملائكٌْه سائرْ فى الارض يخدمون محمداً و آل محمد الى ان تقوم الساعْه دلايل الامامْ، ص 49، ترجمه بيت الاحزان، ص 39.
33. مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 337؛ دلايل الامامه، ص 48.
34. ترجمه بيت الاحزان، ص 139؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 339.
35. بيت الاحزان، ص 253 - 252.
36. الدر التنظيم، ص 456؛ محمد، صدوق، علل الشرابع، بيروت، داراحيأ التراث العربى 1385 ه، چاپدوم، ص 182.
37. عبدالحسين، امينى، الغدير، قم، مركز الغدير للدراسات الاسلاميه، 1416 ه، چاپ اول، ج 5 ص 77 67
38. وَاًِّذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَُْ يَا مَرْيَمُ اًِّنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَأِ الْعَالَمِينَ يَا مَرْيَمُ اقْنُتِى لِرَبِّكِ وَاسْجُدِى وَارْكَعِى مَعَ الرَّاكِعِينَ ؛ آل عمران، آيات 42 و 43
39. وَامْرَأَتُهُ قَائِمٌَْ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِاًِّسْحَاقَ وَمِن وَرَأِاًِّسْحَاقَ يَعْقُوبَ قَالَتْ يَاوَيْلَتَى أَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهذَابَعْلِى شَيْخاً اًِّنَّ هذَا لَشَئٌ عَجِيبٌ قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَُْ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْأَهْلَ الْبَيْتِ اًِّنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ هود آيات73- 71.
40. وَ أَوْحَيْنَا اًِّلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ قصص، آيه 7.
41. مناقب آل ابيطالب، ج 3، ص 337.
42. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بيروت، مؤسسْه الوفأ، 1403 ق، چاپ دوم، ج 43، ص 80؛ عوالم العلوم، قم، مؤسسْه الامام المهدى، 1411، چاپ دوم، ج 11، ص 58.
43. دلايل الامامْ، ص 28
44. ويحك اطلبيها فانها تعدل عندى حسناً و حسينا، دلايل الامامْ، ص 1؛ از اين حديث مىتوان اهميت و حفظ و احترام احاديث و سخنان رسول خدا)ص( در نزد حضرت فاطمه فهميد و اينكه سخنان رسول خدا)ص(تا چه اندازه در نزد او از قداست و احترام بر خور دار بود. حال مىتوان با اين داستان نقل شده از عايشه آن را مقايسه كرد كه گفت پدرم پس از رسيدن به خلافت روزى دستور داد احاديث نوشته از رسول خدا (ص) را نزد او آورم و سپس پدرم آنها را كه نزديك دو صد حديث بود در وسط حياط مدفون نمود.
45. مناقب، ج3 ص 35.
46. عوالم العلوم، ج11، ص 582.
47. عوالم العلوم، ج11، ص 5 مناقب، ج 3، ص 341.
48. كشف الغمه، ج 2، ص 94؛ علل الشرايع، ج 1، ص 315.
49. كشف الغمهْ، ج2، ص 79.
50. همان، ص 77، ذخاير العقبى، ص 37. براى اطلاع بيشتر، ر. ك: احقاق الحق، ج10ص237
51. لاَ تَجْعَلُوا دُعَأَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَأِ بَعْضِكُم بَعْضاً نور63/
52. يا بنىْ لم تنزل فيك ولافى اهلك من قبل انت منى و انامنك و انما نزلت فى اهل الجفا والبذخ والكبر، قولى يا ابه فانه احب للقلب و ارضى للرب ابن مغازلى، المناقب، ص 345.
53. مناقب آل ابى طالب، ج3، ص 334.
54. ففاطمهْ حوراٌ انسيه فكلما اشتقت الى رائحْه الجنْه شممت رائحْه ابنتى فاطمْه. ذخاير العقبى، ص 36.
55. احمد رحمانى، فاطمه الزهرا، ص 114.
56. فانشدك باا الله اناالذى اختارنى رسول الله ص( و زوجنى ابنته فاطمه)سلام الله عليها( و قال: الله زوجك اياها فى السمأ ام انت؟ قال بل انت احتجاج، ج1، ص 267.
57. نشدتكم باا هل فيكم احدٌ زوجته سيدْ نسأ العالمين غيرى؟ قالوا: لا همان، ص 278، امالى طوسى، ص 85.
58. منا النبى، و منكم المكذب( ابوجهل) و منا اسدالله منكم سيدالاحلاف (ابوسفيان) و منا سيدا شباب اهل الجنْه و منكم صيبْ النار (اولاد مروان) و منا خيرنسأ العالمين و منكم حمّالهْ الحطب )ام جميل عمه معاويه و زوجْه ابى لهب)الغدير، ج2، ص 54، احتجاج، ج 1، ص 395
59. اشاره به حديث شريف نبوى كه فرموده است: الدنيا مزرعهْ الاَّخرْه.
60. الامامه. و السياسْه، ج 1، ص 12
61. همان، ص 13
62. علل الشرايع، ج 1، ص 222.
63. احتجاج، ج 1، ص 247.
64. محمدحسين، طباطبايى، شيعه در اسلام، ص 21.
65. مروج الذهب، ج2، ص 52.
66. ارأيتكما ان حدثتكما حديثاً عن رسول اللهتعرفانه و تفعلان به؟ قالانعم، فقالت نشدتكما ا الله تسمعا رسول الله يقول: رضا فاطمه من رضاى و سخط فاطمْه من سخطى فمن احب فاطمْه ابنتى فقد احبنى و من ارضى فاطمْه فقد ارضانى و من اسخط فاطمه فقد اسخطنى قالا نعم! اسمعنا من رسول الله ص( قالت فأنى اشهد الله و ملائكته انكما اسخطتمانى و ما ارضيتمانى و لئن لقيت النبى لاشكونّكما اليه، علل الشرايع، الامامهْ والسياسْه، ج1، ص14، ج1، ص 220-222
67. فوسمتم غير ابلكم و ورد تم غير مشربكم احتجاج، ج 1، ص 238.
68. من امن من الزمان خان تحف العقول، ص 85؛ بحار الانوار، ج 18، ص 23.
69. كاظم، قزوينى، فاطمهْ الزهرا3، ص 292.
70. همان، ص442
71. علل الشرايع، ج 1، ص 222.
72. همان، ص 219.
73. الا انى مخلف فيكم كتاب ا الله و عترتى اهل بيتى. . . خليفتان بصيران لايفترقان حتى يردا على الحوض امالى طوسى، ص 479؛ صحيح مسلم، ص 1200، با اندك اختلاف در عبارت
74. مجتبى، موسوى، لارى، مبانى اعتقادات در اسلام، تهران، نشر فرهنگ اسلامى1378 7 ش، ويرايش دوم، ص 775
75. همان، ص 776.
76. صحيح بخارى، ج 1، ص 120
77. ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى؟ احتجاج، ج 1، ص 235.
78. الاذالك هوالخسران المبين، همان، ص 247
79. ويحهم افمن يهدى الى الحق احقُّ ان يتبع امن لايهدى الاّ ان يهدى فمالكم كيف تحكمون. همان، ص248.
80. محمدحسين، آل كاشف الغطأ، اصل الشيعه و اصولها، بيروت موسسه اعلمى للمطبوعات، 1413 ق، ص61 ر. ك، محمد جواد مغنيه، الشيعه فى الميزان، بيروت، درالتعاريف للمطبوعات 1399 ق، ص333.
81. ان الامامْ هى منزلْ الانبيأ و ارث الاوصيأ، ان الامامْ خلافْ او خلافْ الرسول)ص( و مقام اميرالمؤمنين و ميراث الحسن والحسين)ع( ان الامامْ زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عزالمؤمنين، ان الامامْ اس الاسلام النامى و فرعه السامى بالامام تمام الصلوْ والزكاْ والصيام والحج والجهاد. . . الامام البدرالمنير والسراج الزاهر والنورالساطع والنجم الهادى فى غياهب الدجى و اجواز البلدان والقفار ولجج البحار، الامام المأ العذب على الظمأ والدال على الهدى والمنجى من الردى. . . الامام امين افى خلقه و حجته على عباده، و خليفته فى بلاده والداعى الى اوالذاب عن حرم الله، اصول كافى، ج 2، ص 123-121
82. محسن، فخررازى، بداىْ المعارف الالهيه، فى شرح عقايد الاماميه، محمدرضا مظفر، قم، النشر الاسلامى، 1416ق، چاپ 3، ج2، ص 7و9، ر. ك: نهج الحق و كشف الصدق، حسن، حلى، قم دارالهجرْ، 1407، چاپ اول، ص 164، حق اليقين، عبدالله شبر، بيروت، دارالاضوأ، 1406 ق، چاپ اول، ج1، صص 252-253.
83. آيات كه در متن آمده است، حضرت در دو خطبه خود در مسجد و جمع زنان مدينه، با آن استدلال نموده است.
84. توبه، آیه 49
85. كهف، آيه 50.
86آل عمران، آيه 85
87. آل عمران، 144
88. توبه، آيه 12
89. ابراهيم، آيه 7.
90. شعرأ، آيه 227. .
91زمر، آيه 15.
92. در ترجمه آيات از ترجمه استاد الهى قمشهاى استفاده شده است.
93. ارشاد، ج 1، ص 518
94. بيت الاحزان، ص 143
نویسندگان : سید عبدالهادی رضوی، سید عبدالله رضوی
منبع : اختصاصي راسخون
اصول و مبانى برگرفته از سيره سياسى حضرت زهرا(س)
پیش در آمد:اوّلين اصلى را كه در سيره سياسى حضرت شاهد هستيم رابطه عميق و تنگاتنگ دين و سياست مىباشد، و دومین اصل از اصول سياسى حضرت كه در سيره سياسى او كاملاً مشهود است اصل قاطعيت و انعطاف ناپذيرى آن حضرت در مسير حاكميت حق مىباشد، و زمان شناسی سومین اصل از اصول رفتار سیاسی آن حضرت است:به عنوان مثال، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعيت جسمى او پرسيدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و اهداف و آرمانهاى سياسى خويش را دنبال نموده و آنگاه كه خواست بر عليه خليفه اعتراض نمايد، به منزل او نرفت، بلكه مسجد را كه مركز تجمع و تصمیمگیری مسلمانان بود برگزيد و آنگاه كه مردم در آن جمع بودند اعتراض خويش را به گوش خليفه رساند و سخنان شورانگيز او در جمع زنان مدينه از نمونههاى مهم زمانشناسى حضرت است كه قيام او را جاودانه ساخت از آنجایی که همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفكر( قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چيزى ديگرى نياز نداريم) بر تفكرات و بينش دينى مردم استيلا يافت صديقه طاهره(س) در آغازین لحظههاى اين تفكر به پا خواست و از تفكر دينى قرآن در كنار عترت كه طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نياز جامعه اسلامى به عترت در كنار قرآن به عنوان مفسر و مبين آن اشاره نموده اين مسأله را به مردم گوشزد نمود. ، وبا قربانی نمودن فرزندش محسن و همچنین شهادت خودش فرهنگ شهادت طلبی را ترویج نمود و وصيت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشييع و تدفين و پوشيده ماندن مزار او که با اين مواضع براى هميشه مشروعيت ابى بكر را زير سؤال برد. اینها نمونه های از سیره سیاسی آن حضرت است که در این نوشته به آن پرداخته شده است، و ما پنج اصل مهم را به عنوان الگو از سيره سياسى آن حضرت ارائه نمودهایم، اصولی همچون: 1 - رابطه ديانت و سياست، 2 - قاطعيت در مسير حاكميت حق، 3 - زمانشناسى، 4 - تلاش بر جداى ناپذيرى قرآن و عترت، 5- فرهنگ شهادتطلبى، که از سيره سياسى حضرت استخراج شده است:
1- رابطه دين و سياست
اوّلين اصلى را كه در سيره سياسى حضرت شاهد هستيم رابطه عميق و تنگاتنگ دين و سياست مىباشد، حضرت اين مسأله را به همه مسلمانان اعلام داشت كه دين تنها به سرنوشت آخرتى مردم دخالت ندارد، بلكه دين آن گونه كه براى آخرت مردم قوانين و آموزههايى داشته، نسبت به دنياى مردم نيز برنامههايى دارد. و علاوه بر نقش تربيتى و هدايتى زمينه را براى حكومت دينى فراهم مىسازد. در راستاى اين هدف، حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) نسبت به سرنوشت سياسى مسلمانان احساس مسئوليت نمود براى به حاكميت رساندن امام على(ع) كه بيش از همه شايستگى رهبرى امت اسلامى را داشت، فعاليتهاى سياسى خويش را آغاز نمود، او حكومت و سياست را عين دين دانسته براى به وجود آوردن آن ارتباط تلاش نمود. و معتقد بود آنچه انسانهاى پراكنده را مىتواند به هم پيوند زند و باهم همراه سازد ولايت است. در اسلام و آموزههاى دينى دين و دنيا، سياست و ديانت، كاملاً به هم آميخته و از همديگر تفكيك ناپذيرند، به گونهاى كه دنيا را مزرعه و کشت گاه آخرت دانسته است. (59) و در واقع هيچ كارى از نظام كلى و طرح دين بيرون نيست. در اسلام رابطه دين و سياست يك رابطه منطقى و ماهوى است، دين و سياست ملازم همديگرند، در عرصه سياست و قلمرو دين مشتركانى وجود دارد كه اين دو را در هدف و ديگر سلسله مسايل مهم اجتماعى، مثل ضرورت تشكيل حكومت، اجراى حدود، تأمين امنيت اجتماعى، به هم مرتبط مىسازد. تشكيل حكومت اسلامى در مدينْه النبى پس از هجرت رسول خدا(ص) و تشكيل سپاهى از مهاجر و انصار و فرستادن مبلغان در قلمرو حكومت اسلامى به وسيله آن حضرت، واضحترين دليل بر همبستگى دين و سياست است. حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) به جاى اينكه به عنوان يك زن مصيبت ديده، گوشه عزلت را برگزيده در فراق پدرش اشك ماتم بريزد، در متن اجتماع وارد گرديده و با رفتن به خانههاى مهاجر و انصار(60) براى برگرداندن خلافت به جايگاه اصلى آن تلاش ورزيد.
اگر حضرت ديانت را منحصر به مسايل فردى و عبادى مىدانست و هيچ كارى به حكومت و اداره امور سياسى مردم نمىداشت، هيچ يك از رنجها و گرفتاریها و مصيبتهاى كه بر او وارد آمده است وارد نمىآمد. اين مسأله از نظر تاريخى مسلم است كه هجوم دستياران خليفه به بيت حضرت زهرا (س) در واكنش به تجمع مخالفين سقيفه در خانه حضرت زهرا(س) بوده است. (61)حضرت زهرا(س) تا واپسين لحظات زندگى خود نسبت به سياست و حكومت و رهبرى مردم تلاش ورزيد و پيوند بين سياست و ديانت را وظيفه خود دانست؛ او حتى در بستر مرگ نيز از تلاشهای سياسى دست برنداشت و با وصيت سياسى خود مبنى بر مخفى بودن مراسم تكفين و تدفين و همچنين پنهان بودن محل دفن او(62)فعاليتهاى سياسى خود را رنگ ابديت بخشيد. او مانند رسول خدا(ص) سعى در ايجاد زمينه براى هدايت خلق و سپردن سرنوشت آنان به شايستگان واقعى برآمد. از ديدگاه زهرا(س) دين زمانى مىتواند در زندگى مردم نمود يافته و مردم به آن پايبند باشند كه در سايه حاكم و زمامدار الهى زندگى نمايند، اگر حاكم و زمامدار جامعه انسان عادل و شايسته نباشد، نه تنها به دين و شريعت و برنامههاى آن عمل نمىگردد كه دين بازيچه دست آنها قرار مىگيرد، به اين جهت است كه زهرا(س) مرضيه آنگاه كه مىبينيد امام على(ع) را از خلافت و رهبرى امت كنار زدهاند و فردى را كه هیچگونه شايستگى آن را ندارد به جاى او نهادهاند، مردم را به شدت سرزنش نموده و آن را زيان آشكار و جبرانناپذير دانست، (63) زيانى كه براى هميشه وزر و وبال آن دامنگير جامعه اسلامى شد و حاكمان بعدى نيز پيوسته دين را بازيچه هواهاى نفسانى خويش قرار دادند. بر اثر بى توجهى به تفكر و انديشههاى سياسى حضرت زهرا(س) كار به جاى رسيد كه معاويه بن ابى سفيان علناً تفكر جدايى دين از سياست را مطرح نمود، او پس از صلح با امام حسن(ع) و تكيه بر حكومت تفكر ضد دينى خويش را چنين ابراز نمود: من با شما نجنگيدم كه نماز بخوانيد و روزه بگيريد، حج نموده و زکات دهيد، شما خود اين كارها را مىكنيد، بلكه با شما جنگيدم تا بر شما حكم روايى نمايم. (64)يزيد فرزند معاويه پس از به شهادت رساندن امام حسين(ع)و ياران او در شعر معروف خود هدف از حكومت خويش را انتقام از كشتههاى عصر جاهليت كه به وسيله مسلمانان كشته شده بودند، اعلام نمود. (65) و اين دقيقاً چيزى بود كه حضرت زهرا(س) آن را نتيجه بى توجهى به امامت و رهبرى دينى مىدانست كه از اصول پيش رفته سياسى اسلام است. عمده دليل بر رابطه سياست و ديانت در سيره سياسى حضرت سخنان او در مسجد رسول خدا(ص) مىباشد، او همان گونه كه به مسايل دينى پرداخت و از نماز و روزه و حج و زکات سخن به ميان آورد و از فلسفه آنها سخن گفت، به خلافت و امامت پرداخت سپس به سفارشات رسول خدا در اين مورد اشاره و به مقام و جايگاه رهبرى در اسلام اشاره كرد و ويژگىهاى ان را براى مردم بيان كرد.
به تعبير كوتاه اينكه توازن مسايل سياسى و دينى در سخنان آن حضرت گوياى رابطه سياست و ديانت در سيره سياسى آن حضرت مىباشد.
2-قاطعيت در مسير حاكميت حق.
دومين اصل از اصول سياسى حضرت كه در سيره سياسى او كاملاً مشهود است اصل قاطعيت و انعطاف ناپذيرى آن حضرت در مسير حاكميت حق مىباشد، او با تمام توان از اهداف و آرمانهاى ناب و اصيل دينى كه برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش رسول خدا(ص) و همسرش على بن ابى طالب در اداى تكليف هيچ گونه سستى نورزيد و مصلحت انديشى بر سر اصول سياسى اسلام نكرد. تاريخ مبارزات سياسى حضرت نشان مىدهد كه حتى يك مورد را نمىتوان يافت كه حضرت از آرمانهاى خويش دست برداشته از راه سازش با دشمنانش برآمده باشد، بلكه حضرت قاطع و مصمم و با قبول انواع فشارها و تهديدها و شكنجهها در راه نيل به اهداف خويش حركت نمود، بر اثر همين قاطعيت و انعطاف ناپذيرى حضرت بود كه توانست مخالفين اش را به زانو درآورد و آنان را وادار ساخت روش برخوردشان را با زهرا(س) تغيير دهند. ابى بكر و دستيارانش تصميم گرفتند از زهرا(س) كه بر اثر رنجها و بيمارى در بستر افتاده بود عيادت نمايند و بدين طريق، ضمن دل جويى از زهرا(س) و پرده پوشى بر رفتارهاى گذشته خويش در برابر حضرت، قدرت و حكومت خويش را مشروعيت بخشيده تلاشهای سياسى حضرت زهرا(س) را خنثى سازند. اما بینش عميق و چشمان تيزبين زهرا(س) مانع از آن گرديد كه آنان به اهداف خويش دست يافته بر او پيروز گردند، حضرت ابتدا با عدم پذيرش آنان مشروعيت آنان را زير سؤال برد و با اظهار تنفر و انزجار از آنان كه خود را خليفه رسول خدا(ص) در ميان مردم جا زده بودند و اين عنوان را با خود يدك مىكشيدند، ضربه سختى بر اعتبار و وجهه سياسى آنان وارد نمود و اين سؤال را در اذهان توده مردم ايجاد نمود كه ابى بكر چگونه خود را خليفه و جانشين رسول خدا(ص) مىداند، در حالى كه فاطمه زهرا(س) تنها يادگار بجا مانده از رسول خدا(ص) بر او خشمگين و از او ناراضى مىباشد، به گونهاى كه تا آخرين لحظات زندگى از سخن گفتن و رويارويى با او ابا دارد آنان ناچار به امام على(ع) متوسل شدند، حضرت زهرا(س) آنگاه كه با وساطت على(ع)رو به رو گرديد، ضمن اطاعت پذيرى خويش از ولايت، آنان را به حضور پذيرفته، سپس خطاب به آنان فرمود:آيا اگر حديثى از رسول خدا(ص) برايتان بخوانم كه آن را بدانيد، به آن عمل میکنید؟ گفتند: آرى. فرمود: شما را به خدا سوگند مىدهم آيا از رسول خدا(ص) نشنيدهايد كه فرمود: رضايت فاطمه، رضايت و خوشنودى من است و خشم فاطمه خشم من است، هر كس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر كس فاطمه را خشنود سازد، مرا خشنود كرده و هر كس فاطمه را به خشم درآورد، مرا به خشم آورده است آنان گفتند: آرى اين فرمايش را از رسول خدا(ص)شنيدهايم. سپس حضرت فرمود: همانا خداوند و فرشتگان را شاهد و گواه مىگيرم كه شما مرا به خشم آورد و از خود خشنود نساختهايد، هرگاه رسول خدا(ص) را ملاقات كنم، از شما به آن حضرت شكايت خواهم كرد. (66) حضرت صديقه طاهره با بيان اين حديث از رسول خدا(ص) و اقرار گرفتن از خليفه كه آن را از پيامبر (ص) شنيده است، او را محكوم نمود و خليفه را كه مىخواست از عواطف زنانگى زهرا(س)سود جسته و با رفتار به ظاهر عاطفى خويش حضرت را در برابر خود تسليم نمايد، مغلوب ساخت. رمز موفقيت و پيروزى زهرا(س) را در اين نكته مىتوان يافت كه حضرت زهرا(س) قاطع و مصمم در پى رسيدن به اهداف خويش حركت نموده در برابر انواع توطئهها و دسيسهها ايستاده دست به افشاگرى زد، او از قدرت و هيمنه خليفه هراس بدل راه نداده با شجاعت تمام در جمع مردم خليفه و دستيارانش را مخاطب قرار داده فرمود: بر غير شتر خويش داغ زديد، به آبشخورى كه حق ديگرى بود وارد شديد. (67) مقام خلافت و ولايتى را كه حق ديگرى بود تصاحب نموديد.
3- زمانشناسى در حركتهاى سياسى:
از اصول كه در سيره سياسى حضرت به عنوان الگو و قابل استفاده است زمانشناسى آن حضرت است. مقصود از زمان مفهوم لغوى و فلسفى آن نيست تا اين مسأله پيش آيد كه زمان امرى است وجودى يا عدمى و ساير مباحثى كه در تعريف زمان مطرح شده بلكه مقصود موقعيت تاريخى جامعه و شرايط و مقتضيات زمانى حاكم بر آن است. اهميت زمان و زمانشناسى به گونهاى است كه هرگونه بى توجهى و غفلت از آن بسيارى از حركتها از جمله حركتهاى سياسى را با شكست و ناكامى مواجه ساخته راههای پيروزى را مسدود مىنمايد. امام على(ع) در اهميت زمان و زمانشناسى فرمود: آنكه از زمانه ايمن نشنيد خيانت آن بيند(68).
برهههاى گوناگون تاريخ ويژگىها و قوانين خاص خود را دارد كه تنها با در نظر گرفتن آن خصوصيات و رعايت آن قوانين مىتوان به موفقيت اميدوار بود و نتيجه عدم توجه به آن جز شكست و ناكامى نيست. در زندگى سياسى و سيره سياسى حضرت زهرا(س) نمونههاى فراوان از زمانشناسى و آگاهى آن حضرت به زمان و توجه به نقش و موقعيت زمان را مشاهده مىنماييم. او آنگاه كه خواست بر عليه خليفه اعتراض نمايد، به منزل او نرفت، بلكه مسجد را كه مركز تجمع و محل تصميمگيرى مسلمانان بود برگزيد و آنگاه كه مردم در آن جمع بودند اعتراض خويش را به گوش خليفه رساند. (69)نمونه ديگر از زمانشناسى حضرت، سخنان شورانگيز او در جمع زنان مدينه است، معمولاً موقعيت حضرت ايجاب مىكرد كه او از دردها و رنجهای جسمى خود سخن مىگفت و از وضعيت رنجور خويش سخن به ميان مىآورد، ولى بينش و درايت سياسى و زمانشناسى حضرت او را واداشت كه از اين موقعيت و فرصت به دست آمده كمال استفاده را ببرد، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعيت جسمى او پرسيدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و از اين طريق اهداف و آرمانهاى سياسى خويش را دنبال نموده و سخنان خود را به مردم مدينه رساند. (70)در برخورد با خليفه و دستيارانش آنگاه كه از او عيادت نمودند نمونه مهم زمانشناسى حضرت است، آنان كه خواستند با اندك دلجويى از حضرت بر تمامى ناروايىها و ظلم و ستمهاى خويش بر او چشم پوشى نمايند و از اين طريق آنها را پنهان سازند، ولى در مقابل، بينش و درايت و زمانشناسى حضرت مانع گرديد كه آنان به هدف خويش نايل آيند، تنفر و انزجار حضرت آنان را براى هميشه ناکام نهاد. (71)از نمونههاى مهم در زمانشناسى حضرت كه قيام او را جاودانه ساخت، وصيت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشييع و تدفين و پوشيده ماندن مزار اوست(72) او با اين موضع براى هميشه مشروعيت ابى بكر را زير سؤال برد و اين سؤال هميشه در حافظه تاريخ نقش بسته است كه چرا يگانه دختر و تنها يادگار رسول خدا(ص) مخفيانه به خاك سپاريده شد و كسى كه خود را جانشين پدر او مىخواند در مراسم تشييع او شركت نكرد و چرا مزار او براى هميشه پنهان است؟!
4-تلاش بر جداناپذيرى قرآن و اهل بيت
اهل بيت در فرهنگ و بينش شيعه مقام و جايگاه خاصى دارد به گونهاى كه آنها را معصوم دانسته گفتار و كردار و سيره آنان را همانند رسول خدا حجت مىدانند و آنان را پس از رسول خدا مجريان و حافظان و مفسران قرآن مىدانند، بر اين اساس هرگونه جدايى ميان اين دو را موجب ضلالت و گمراهى میدانستهاند. رسول خدا(ص) بر اساس فرمايش معروف رابطه قرآن و عترت را اینگونه بيان داشته است:من دو امانت گرانبها و ارزشمند را در ميان شما باقى مىگذارم كه يكى كتاب خدا و ديگرى اهل بيت و خاندان من است؛ اين دو يادگار من هيچگاه از هم جدا نخواهد شد اگر به اين دو تمسك جوئيد گمراه نمىشويد. (73)قرآن مجموعه قوانين آسمانى اسلام است كه عمل به آن ضامن بهروزى و نجات انسانها مىباشد و از طرفى تفسير و تأويل قرآن را بايد كسانى به عهده بگيرند كه با زبان و فرهنگ وحى آشنا باشند، به همين سبب به باور شيعه بايست افراد واجد صلاحيت براى تفسير و تأويل كتاب آسمانى از سوى رسول خدا(ص)معرفى شوند؛قرار گرفتن عترت در كنار قرآن به لحاظ نياز كتاب آسمانى و تشريح اهداف و مقررات آن است(74) آنان هستند كه مىتوانند تفسير درست از قرآن و دين ارائه نموده مردم را در راه راست و مسير هدايت رهنمون سازند. دقت و توجه به عنوان حديث (نبوى) نشان مىدهد كه تفكيك و جدايى بين قرآن و عترت و عمل به قول و برداشت كسانى كه به رموز قرآن آشنايى ندارند، جز ضلالت و گمراهى نتيجه به بار نخواهد آورد. اينكه رسول خدا قرآن و عترت را به عنوان دو امانت گرانبها در كنار هم قرار داده است، بيانگر آن است كه حركت هر دو در يك مسير و به خاطر يك هدف است، يكى قانون آسمانى و ديگرى مفسران و مجريان و حاميان آن هستند، بدين جهت است كه جدا شدن و فاصله گرفتن و انحراف از عترت مايه گمراهى و هلاكت خواهد بود. (75)همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفكر:{قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چيزى ديگرى نياز نداريم}بر تفكرات و بينش دينى مردم استيلا يافت و از آن پس همه تلاشها و كوششها در اين مسير ادامه يافت و تفسيرها و تأويلهاى شخصى و سليقه ای از دين رونق گرفت و سرآغازى شد براى انحطاط و انحراف مسلمين! (76)صديقه طاهره(س) در آغازین لحظههاى اين تفكر به پا خواست و از تفكر دينى قرآن در كنار عترت كه طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نياز جامعه اسلامى به عترت در كنار قرآن به عنوان مفسر و مبين آن اشاره نموده اين مسأله را به مردم گوشزد نمود. او در سخن فرمود: آيا شما به عموم و خصوص قرآن از پدرم و پسر عمويم على آگاهتر و داناتريد. (77) از اين طريق نياز مردم را به اهل بيت در شناخت قرآن و دين بيان نمود، او دورى اهل بيت از صحنه سياسى اجتماعى مردم را بزرگترین خسارت دانسته(78) بدين وسيله مقام و جايگاه دينى آنان را در جامعه اسلامى روشن ساخت.
او در موارد جنبه هدايت گرانه امام را يادآورى نموده فرمود: واى بر شما! آيا كسى كه مردم را به سوى حق هدايت و رهنمون مىسازد سزاوار پيروى و فرمانبرى است؟ يا كسى كه نمىتواند مردم را هدايت كند بلكه خود نياز به رهبر و راهنما دارد؟(79)
در واقع او علاوه بر تأكيد بر شايستگىهاى على بن ابى طالب به نحوه و چگونگى حكومت بر مسلمانان تأكيد داشت و معتقد بود كه امامت و رهبرى همانند نبوت منصبى الهى است. اين باور حضرت زهرا(س) از مهمترین اصول سياسى شيعه گرديد، شيعيان معتقدند كه امامت ادامه نبوت است، پس آنچنان كه خداوند سبحان كس يا كسانى را از ميان بندگان خود بر مىگزيند و او را با معجزاتى كه چون نص از جانب خداوند است تأييد مىكند. همچنين براى امامت نيز هر كه را بخواهد برمى گزيند و به پیامبرش دستور مىدهد امامت او را با نص خاص تصريح نمايد و او را براى انجام وظايف رهبرى مردم پس از رسول خدا منصوب نمايد. (80)امام رضا(ع) در سخنان طولانى پيرامون نقش و جايگاه امامت فرموده است:امامت جايگاه انبیا و اِرث اوصیا است، امامت خلافت از طرف رسول خدا(ص) و مقام اميرالمومنين و ميراث حسن و حسين(ع) است. به راستى امامت زمام دين و نظام مسلمين و عزت مؤمنین است، امامت بنياد پاك اسلام و شاخه با بركت آن است، به وسيله امامت نماز و روزه و زکاتْ و حج و جهاد درست مىشود. . . امام ماه تابنده و چراغ فروزنده و نور برافروخته و ستاره راهنما در تاريكى شبها و بیابانهای تنها و گرداب درياها است، امام آب گواراى است براى تشنگى و رهبر به حق و نجات بخش از نابودى است. . . امام امين خدا در ميان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت كننده به سوى خداى عزوجل و دفاع كننده از حقوق خداست. (81)شيعه با اين رويكرد به امامت و لزوم بودن عترت در كنار قرآن نگاه مىكند و از نظر آنان امامت و ولايت صرفاً خلافت و امارت ظاهرى نيست، بلكه خلافت و جانشينى كلى خداوند است كه ولايت تشريعى از آثار اين ولايت است. . . امام انسان كامل الهى است كه به جميع نیازمندیهای مردم و صلاح فساد آنان آگاهی دارد. او امانت دار احكام و اسرار الهى است و از همه گناهان و خطاها پيراسته است او در ارتباط با عالم اعلا و صراط مستقيم الهى است او حجت خدا بر بندگان و واجب الاطاعْه است، او عهده دار هدايت انسانها به سوى كمالات معنوى مىباشد. (82)صديقه طاهره(س) با اين نگاه به اهل بيت و رهبرى آنان در جامعه توجه داشت و دورى آنان را موجب به خطر افتادن همه دستاوردهاى رسالت دانست و تمام تلاشهای او بر اين بود كه مردم را به اين مسأله آگاه سازد، آيات قرآنى كه حضرت در موضعگیری خود در برابر خليفه و دستيارانش به آن استدلال نموده اهميت و جايگاه اهل بيت: را در جامعه و لزوم آنان را در كنار قرآن به خوبى تحليل و ديدگاه خود را ابراز نموده است. استدلال حضرت به اين آيات(83) جاى تأمل و دقت دارد و اينكه حضرت خليفه و دستيارانش را از مصاديق اين آيات دانسته است!
1-أَلاَ فِى الْفِتْنَِْه سَقَطُوا وَاًِّنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِيطٌَْ بِالْكَافِرِينَ(84)آگاه باش كه آنها خود به فتنه در افتادند و دوزخ همانا به آن كافران احاطه خواهد دانست.
2- بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً(85)ظالمان كه به جاى خدا شيطان را برگزيدند بسيار بد مبادله كردند.
3-وَ مَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْاًِّسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الاَّخِرَِْ مِنَ الْخَاسِرِينَ. (86)هر كس غير از اسلام دينى اختيار كند هرگز از وى پذيرفته نيست.
4-و ما مُحمَّدٌ اًِّلاَّض رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاًِّنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىأَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِى اللّهُ الشَّاكِرِينَ. (87)
محمد(ص) نيست مگر پيامبرى از طرف خدا كه پيش از او نيز پيامبرانى بودند و از اين جهان درگذشتند اگر او نيز به مرگ يا شهادت درگذشت، باز شما به دين جاهليت خود رجوع خواهيد كرد، پس هر كه مرتد شود به خدا ضررى نخواهد رسانيد و خود را به زيان انداخته و هر كس شكر نعمت دين گذارد و در اسلام پايدار ماند البته خداوند جزاى نيك اعمال به شکر گذاران عطا خواهد كرد.
5- أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ. (88)آيا با قومى كه عهد و پيمان خود را شكستند. . . كارزار نمىكنيد.
6- اًِّن تَكْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً فَاًِّنَّ اللَّهَ لَغَنِىُّ حَمِيدٌ(89)اگر شما و همه اهل زمين يك مرتبه كافر شويد خدا از همه بى نياز است.
7- وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ. (90. )آنانى كه كه ظلم و ستم كردند به زودى خواهند دانست كه به چه كيفر گاهى و دوزخ انتقامى بازگشت مىكنند.
8- أَلاَّ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ. (91. )
اين همان زيان است كه بر همه آشكار است. (92)ملاحظه مىگردد كه صديقه طاهره آيات را كه عناوينى: چون سقوط در فتنه، كافران، زيانكاران، برگشت به عقب و بازگشت به آئين جاهليت، نقض عهد و پيمان، ظالمان، زيان آشكار! را بكار برده است، حال اگر قدرى در تحليل و جزئيات اين مسأله جانب احتياط را برگزيده از تفصيل مطلب خوددارى نمائيم، ولى آنچه قدر مسلم اينكه: حضرت همه اين مطالب را زمانى اظهار نمود كه پس از رسول خدا(ص) اهل بيت آن حضرت كه در رأس آنان امام على(ع) قرار داشت از صحنه سياسى و رهبرى امت كنار نهاده شده بود و ميان قرآن و اهل بيت جدايى افكنده بودند به نظر مىرسد بيان مقام و جايگاه دينى و معنوى اهل بيت و لزوم بودن آنان در كنار قران به عنوان مفسران و حاميان آن به گونهاى كه به عنوان ركن و پايه شريعت شمرده شده است از مهمترین تلاشهای فكرى و سياسى حضرت زهرا مىباشد؛ او با معرفى امام على(ع) به عنوان دانا به عموم و خصوص قرآن و شخصيتى آگاه به امور دينى و دنيايى مردم، فلسفه بودن آنان را در كنار قرآن تبيين نمود و آشكار ساخت كه رهبرى جامعه علاوه بر آگاهى به امور دنياى مردم نيازمند آگاهى به امور آخرتی است كه آنان را در هر دو نشئه دنيا و آخرت رهبرى كند و سعادتمندی آنان را در آخرت نيز فراهم سازد. از اين رو مىتوان گفت اين مسأله از مهمترین استراتژىهاى حضرت زهرا(س) نسبت به امامت و رهبرى جامعه است كه حضرت در موضعگيرىهاى سياسى خويش ابراز نمود. امروزه شيعيان با اين رويكرد به اهل بيت توجه دارند و با اين ديدگاه است كه اعتقاد به امامت و رهبرى آنان را جز اصول دين شمردهاند زيرا با دورى از آنان نمىتوانيم اسلام و شريعت را به صورت حقيقى و واقعى آن بشناسيم، طبيعى است كه چنين رويكرد به اهل بيت: و امامت آنان جز اصول دين قرار گيرد كه نخستين بار پس از درگذشت رسول خدا(ص)به وسيله حضرت زهرا(س)مطرح و به دفاع از آن پرداخته شد.
5- فرهنگ شهادت طلبى
از ديگر اصول فراهم آمده در باورهاى شيعى ظلم ستيزى و فرهنگ شهادتطلبى كه اين مهم از رفتارهاى حضرت زهرا(س)نمايان است. تاريخ پرفراز و نشیب هزار و چند صد ساله تشيع نشان مىدهد كه آنان هميشه در مبارزه با ظلم و ستم پيشتاز بوده و فرهنگ ظلم ستيزى از كارنامه درخشان آنان است. آنان در اين مسير از همه چيز خويش گذشته و حتى با نثار جان به دفاع از اسلام پرداخته و فرهنگ شهادتطلبى را به وجود آوردهاند. واقعه حماسى و هميشه جاويد كربلا و عاشورا از مهمترین نمونههاى اين فرهنگ در تاريخ تشيع است كه ترديدى در تأثيرپذيرى آن از فرهنگ فاطمى نيست، زيرا كه نخستين بار در تاريخ تشيع فرهنگ شهادتطلبى و ايثار جان در راه پاسدارى از دين و دستاوردهاى اصيل شريعت به وسيله صديقه طاهره(س)شكل يافت، او با قربانی نمودن فرزندش محسن(ع) (93) به دفاع از ولايت پرداخت و خود نيز در اين مسير قربانى گرديد. (94)آنچه بر شمرديم نمونههاى از اصول و سيره سياسى حضرت زهرا(س) بود كه مىتواند براى مسلمانان الگو قرار گيرد و بر انديشمندان مسلمان است كه با بررسى عميق سيره و رفتار فاطمى هر چه بيشتر مردم و جامعه را با سيره و فرهنگ فاطمى آشنا سازند و از گلستان زندگى او بهره گيرند.
خاتمه و نتیجه :
آنچه در اين نوشته بيان گرديد اينكه: 1 زندگى پر بركت حضرت فاطمه(س) به عنوان بهترين الگو و نمونه فرا روى انسانهاى مسلمان و آزاده قرار دارد و فضیلتهای که برای این بانوی بزرگوار در کتب احادیث و روایات آمده فراوان است و نامها و القاب زیبای که برای این بانو در احادیث به چشم میخورد بیانگر مقام شگرف و جایگاه ویژه آن بزرگوار میباشد که ما به این نامها به طور مشروح و مبسوط پرداخته و این نامها و القاب را توضیح دادهایم و همچنین فضایل آن حضرت را به گونه مبسوط اشاره نمودهایم. و در قسمت آخر این مقاله آمده است که حضرت صديقه طاهره(س) پس از تشكيل سقيفه به دفاع از امام على(ع) بر خواست، دفاع او از امام نه به انگيزههاى مادى يا عاطفى كه به اين جهت بود كه امام على(ع) را به دستور خدا و رسول(ص) او امام و رهبر امت مىدانست و بدين جهت بارها به حديث شريف غدير براى حقانيت ولايت امام على(ع)اشاره نمود و در واقع قيام و مبارزات حضرت زهرا(س)بر گرفته از کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص)بود. حضرت صديقه طاهره(س) از راهها و فرصتهاى مختلف به دفاع و حمايت از امام على(ع) بر خواست او ابتدا از توطئهها و دسيسههاى كه براى بر كنارى امام صورت گرفته بود پرده برداشت و دست به افشاگرى زد و توانست چهرههاى نفاق را به مردم معرفى نمايد. حضرت زهرا(س) در ادامه در دفاع از امام على(ع) روى سوابق درخشان و خدمات بى نظير او در راه اسلام انگشت نهاد و ضمن بر شمردن فضايل ذاتى و اکتسابی امام و مقايسه او با ديگران شايستگى او را براى خلافت تثبيت نمود. و نيز با نشان دادن تصويرى از حكومت امام على(ع) مردم را به سوى آن حضرت توجه داد و همچنین به خطرات و انحرافات و بدعتهای که در آینده اتفاق افتاد مردم را هشدار داد وبا موضع گیریهای صریحش برای دفاع از ولایت و جانشینی علی (ع)به رابطه بین سیاست و دیانت تاکید نموده و با قاطعیت و انعطاف ناپذيرى در مسير حاكميت حق با تمام توان، از اهداف و آرمانهاى ناب و اصيل دينى كه برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش و همسرش على بن ابى طالب در اداى تكليف هيچ گونه سستى نشان نداد و بر سر اصول سياسى اسلام مصلحت انديشى نكرد. از اصول كه در سيره سياسى حضرت به عنوان الگو قابل استفاده است زمانشناسى آن حضرت است. و همچنین قاطعیت در مسیر حق و تاکید آن حضرت بر عدم جدایی قرآن و عترت و همچنین فرهنگ شهادت طلبی که با قربانی نمودن فرزندش محسن و شهادت خودش، این فرهنگ را ترویج نمود. . .
پی نوشتها و منابع و مآخذ
محمد بن شهر آشوب، مناقب آل ابيطالب، قم انتشارات علامه، بى تا، ج3، ص 353؛ امين الاسلام طبرسى، اعلام الورى، بيروت دارالمعرفْ، 1399 ه، ص 154؛ برخى از علماى شيعه ولادت آن حضرت را در سال دوم بعثت نيز ذكر نمودهاند.
2-عبدلملك بن هشام، السيره البنويه، قم، مكتبه المصطفى، 1355 ج1، ص 257. -
3-همان ص202؛ على بن محمد بن صباع مالكى، الفصول المهمْ، نجف، دارالكتب التجارىْ، بىنا، ص150.
4اّ نَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَفَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرًِّْنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ سوره كوثر، آيه 3 - 1
5-على بن عساكر، تاريخ دمشق الكبير، بيروت، دارلاحيأ التراث العربى، 1421ه، چاپ اول، ج2، ص 69
6. عباس، قمى، بيت الاخزان، ترجمه محمد، محمدى اشتهاردى قم، انتشارات ناصر، بى تا، ص 18
7 لماعرج بی الی السماءخذ بيدى جبرئيل فادخلنى الجنْ فناولنى من بها فأكلته فتحول ذالك نطفًْ فىصلبى فلما اهبطت الى الارض واقعت خديجْه فحملت بفاطمهْ)س( ففاطمهْ حورأ انسيه و كلما اشتقت الى رائحهْ الجنْه شممت رائحْه ابنتى فاطمه صدوق، محمدبن على، التوحيد، تهران، مكتبْه الصدوق، 1398 ص 118؛ امالى صدوق، تهران، كتابخانه اسلاميه، 1362 ش، ص 461؛ مناقب، همان، ص 335، محمد بن جرير، طبرى، دلايل الامامْ، قم، منشورات الرضى 1363 ه، چاپ سوم، ص 53
8 لما ولدت فاطمه(عليهاالسلام) اوحى الله عزوجل الى ملك فانطلق به لسان محمد(ص) فسماهافاطمه على بن عيسى، اربلى، كشف الغمه فى معرفْ الائمهْ، بيروت، دارالكتب الاسلاميه، 1401 ه، ج2، ص 89.
9. انّما سميت فاطمهْ، فاطمهْ صلوات الله عليها لان الله فطم من احبها من النار محب الدين طبرى، ذخايرالعقبى، قاهره، كتابخانه قدس، 1365ه، ص 26.
10. يا فاطمهْ اتدرين لم سميت فاطمهْ؟ فقال علىٌ يا رسول الله لم سميت؟ قال: لانها فطمت هى و شيعتها من النار؛ سليمان قندوزى، ينابيع المودْه، ناشر، دارالاسوْه، 1416 ه، بى جا، ج2، ص 320؛ ذخايرالعقبى، ص 26.
11. لفاطمهْ)سلام ا الله عليها تسعْ اسمأ عندا عزوجل: فاطمه، و الصديقه، و المباركْ، و الطاهره، و الزكیه و الراضيه، و المرضيه، و المحدثه، و الزهرا. اعلام الورى، ص 148.
12. كان وجهها يزهر لاميرالمؤمنين (ع) من اول النهار كاالشمس الضاحىْ و عند الزوال كالقمر المنير و عند غروب الشمس كاالكوكب الدرى، بحار الانوار، مجلسى بيروت، دارالتعارف، 1421 ه، ج18، ص 18
13. ينابيع الموده، ج 2 ص 320
14. النهايه، ج1، ص 94.
15. سميت فاطمهْ محدّثه لان الملائكْ كانت تهبط من السمأ فتناديها كما كانت تنادى مريم بنت عمران فتقول: يا فاطمهْ ان الله اصطفاك و طهرك واصطفاك على نسأ العالمين يا فاطمهْ اقنتى لربك و تحدثهم ويحدثونهادلايل الامامْ، ص 11
16. كشف الغمْه، ج 2، ص 88.
17. مناقب، ج2، ص 71.
18. و انى انتظر بها القضأ ؛ عبدالرحمن، سبط بن جوزى، تذكرْ الخواص، نجف، مطبعه علميه، 1369 ص316؛ ذخاير العقبى، ص 29.
19. مناقب، ج3، ص345، دلايل الامامْ، ص 14، كشف الغمه، ج 2، ص 398؛ مرتضى حسينى فيروزآبادى، فضايل الخمسْ قم، مجمع جهانى اهل بيت، 1422 ه، چاپ اول،
20. ابن ابى الحديد، معتزلى، شرح نهج البلاغه، بيروت، دار احيأ التراث العربى، 1385 ه، چاپ دوم، ج 9، ص 193. دلايل الامامْ، ج 2، ص11؛ كشف الغمْ، ج 2، ص 75؛ مناقب، ج 3، ص 357.
21. محمد بن حسن طوسى، الامالى، قم، دارالثقافْ، 1414 ه، چاپ اول، ص 258.
22. الموفق، خوارزمى، مناقب خوارزمى، قم، مؤسسه النشرالاسلامى، 1411 ه ق، چاپ دوم، ص 256.
23. محمد بن محمد ابن نعمان، مفيد، الارشاد، ترجمه هاشم رسولى محلاتى، تهران نشر فرهنگ اسلامى1378ش، ج 1، ص 66؛ عبدالله بن مسلم، ابن قتيبه، المعارف، قم شريف الرضى، 1415 ه، چاپاول، ص210.
24. دلايل الامامْ، ص 45؛ يوسف شامى، الدرالنظيم، قم، مؤسسْ النشر الاسلامى، 1420 ه، چاپاول، ص485
25. براى اطلاع بيشتر رجوع شود به كتابنامه حضرت زهرا(س) نوشته اسماعيل خويى زنجانى.
26 سوره احزاب، آيه 33
27. اللهم هؤلأ اهل بيتى اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، قالت ام سلمهْ: فانا معهم يا نبى الله؟ قال:انت على مكانك و انك على خير ؛ جلال الدين، سيوطى، الدرالمنثور، بيروت، دارالاحيأ التراث العربى، 1421 ه، چاپ اول، ج 6، ص 532؛ نافع بن حمرأ گويد: رسول خدا را ديدم كه به مدت هشت ماه صبحگاهان هنگام نماز صبح هر گاه از جلو در فاطمه عبور مىكرد مىفرمود: سلام و رحمت و بركات خدا بر شما اى اهلبیت، هنگام نماز است و اين آيه را تلاوت مىنمود. كشف الغمْه، ج 2، ص 83؛ الامالى، ص 139.
28. همان، ص 334 - 259؛ اختصاص مفيد، ص 113؛ محم ابن محمد مفيد، الاختصاص، قم، مكتبْ بصيرتى، بى تا، ص 112.
29. يغضب لغضبك و يرضى لرضاك. على بن ابى بكر، هيثمى، مجمع الزوائد، بيروت، دارالفكر، ج 9، ص 328؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 225؛ كشف الغمه، ج 2 ص 84؛ متقى هندى، كنز العمال، بيروت، مؤسسه الرسالْ 1399 ه، ج 12، ص 111؛ الحافظ سليمان ابن احمد طبرانى، المعجم الكبير، دارالاحيأ التراث العربى، بى تا، بى جا، ج 1، ص 108؛
30. فانما ابنتى بضعهْ منى يريبنى مارابها و يؤذنى مااذاها، ايضاً فاطمْه بضعْه منى يؤذينى مااذاها. مسلم نيشابورى، صحيح مسلم؛ الرياض، دارالمغنى، 1419 ه، 2 جلدى، ص 1329؛ صحيح بخارى، بيروت دارالاحيأ الترات العربى، 1422 ه، 2 جلدى ص 666؛ ابى نعيم احمد، اصفهانى، حلىْالاوليأ، بيروت، دارالفكر، 1416 ه، ج 2، ص 40؛ كشف الغمه، ج 2، ص 93؛ ابوسعيد، واعظ خرگوشى، شرف النبى، ترجمه نجم الدين محمود راوندى تصحيح محمد روشن، تهران: انتشارات بابك، 1361 ش.
31. عبدالحسين، امينى، فاطمهْ الزهرا، تهران: انتشارات اميركبير، 1362 ش، چاپ اول، ص 118.
32. ياعلى! اما علمت ان ملائكٌْه سائرْ فى الارض يخدمون محمداً و آل محمد الى ان تقوم الساعْه دلايل الامامْ، ص 49، ترجمه بيت الاحزان، ص 39.
33. مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 337؛ دلايل الامامه، ص 48.
34. ترجمه بيت الاحزان، ص 139؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 339.
35. بيت الاحزان، ص 253 - 252.
36. الدر التنظيم، ص 456؛ محمد، صدوق، علل الشرابع، بيروت، داراحيأ التراث العربى 1385 ه، چاپدوم، ص 182.
37. عبدالحسين، امينى، الغدير، قم، مركز الغدير للدراسات الاسلاميه، 1416 ه، چاپ اول، ج 5 ص 77 67
38. وَاًِّذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَُْ يَا مَرْيَمُ اًِّنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَأِ الْعَالَمِينَ يَا مَرْيَمُ اقْنُتِى لِرَبِّكِ وَاسْجُدِى وَارْكَعِى مَعَ الرَّاكِعِينَ ؛ آل عمران، آيات 42 و 43
39. وَامْرَأَتُهُ قَائِمٌَْ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِاًِّسْحَاقَ وَمِن وَرَأِاًِّسْحَاقَ يَعْقُوبَ قَالَتْ يَاوَيْلَتَى أَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهذَابَعْلِى شَيْخاً اًِّنَّ هذَا لَشَئٌ عَجِيبٌ قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَُْ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْأَهْلَ الْبَيْتِ اًِّنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ هود آيات73- 71.
40. وَ أَوْحَيْنَا اًِّلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ قصص، آيه 7.
41. مناقب آل ابيطالب، ج 3، ص 337.
42. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بيروت، مؤسسْه الوفأ، 1403 ق، چاپ دوم، ج 43، ص 80؛ عوالم العلوم، قم، مؤسسْه الامام المهدى، 1411، چاپ دوم، ج 11، ص 58.
43. دلايل الامامْ، ص 28
44. ويحك اطلبيها فانها تعدل عندى حسناً و حسينا، دلايل الامامْ، ص 1؛ از اين حديث مىتوان اهميت و حفظ و احترام احاديث و سخنان رسول خدا)ص( در نزد حضرت فاطمه فهميد و اينكه سخنان رسول خدا)ص(تا چه اندازه در نزد او از قداست و احترام بر خور دار بود. حال مىتوان با اين داستان نقل شده از عايشه آن را مقايسه كرد كه گفت پدرم پس از رسيدن به خلافت روزى دستور داد احاديث نوشته از رسول خدا (ص) را نزد او آورم و سپس پدرم آنها را كه نزديك دو صد حديث بود در وسط حياط مدفون نمود.
45. مناقب، ج3 ص 35.
46. عوالم العلوم، ج11، ص 582.
47. عوالم العلوم، ج11، ص 5 مناقب، ج 3، ص 341.
48. كشف الغمه، ج 2، ص 94؛ علل الشرايع، ج 1، ص 315.
49. كشف الغمهْ، ج2، ص 79.
50. همان، ص 77، ذخاير العقبى، ص 37. براى اطلاع بيشتر، ر. ك: احقاق الحق، ج10ص237
51. لاَ تَجْعَلُوا دُعَأَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَأِ بَعْضِكُم بَعْضاً نور63/
52. يا بنىْ لم تنزل فيك ولافى اهلك من قبل انت منى و انامنك و انما نزلت فى اهل الجفا والبذخ والكبر، قولى يا ابه فانه احب للقلب و ارضى للرب ابن مغازلى، المناقب، ص 345.
53. مناقب آل ابى طالب، ج3، ص 334.
54. ففاطمهْ حوراٌ انسيه فكلما اشتقت الى رائحْه الجنْه شممت رائحْه ابنتى فاطمْه. ذخاير العقبى، ص 36.
55. احمد رحمانى، فاطمه الزهرا، ص 114.
56. فانشدك باا الله اناالذى اختارنى رسول الله ص( و زوجنى ابنته فاطمه)سلام الله عليها( و قال: الله زوجك اياها فى السمأ ام انت؟ قال بل انت احتجاج، ج1، ص 267.
57. نشدتكم باا هل فيكم احدٌ زوجته سيدْ نسأ العالمين غيرى؟ قالوا: لا همان، ص 278، امالى طوسى، ص 85.
58. منا النبى، و منكم المكذب( ابوجهل) و منا اسدالله منكم سيدالاحلاف (ابوسفيان) و منا سيدا شباب اهل الجنْه و منكم صيبْ النار (اولاد مروان) و منا خيرنسأ العالمين و منكم حمّالهْ الحطب )ام جميل عمه معاويه و زوجْه ابى لهب)الغدير، ج2، ص 54، احتجاج، ج 1، ص 395
59. اشاره به حديث شريف نبوى كه فرموده است: الدنيا مزرعهْ الاَّخرْه.
60. الامامه. و السياسْه، ج 1، ص 12
61. همان، ص 13
62. علل الشرايع، ج 1، ص 222.
63. احتجاج، ج 1، ص 247.
64. محمدحسين، طباطبايى، شيعه در اسلام، ص 21.
65. مروج الذهب، ج2، ص 52.
66. ارأيتكما ان حدثتكما حديثاً عن رسول اللهتعرفانه و تفعلان به؟ قالانعم، فقالت نشدتكما ا الله تسمعا رسول الله يقول: رضا فاطمه من رضاى و سخط فاطمْه من سخطى فمن احب فاطمْه ابنتى فقد احبنى و من ارضى فاطمْه فقد ارضانى و من اسخط فاطمه فقد اسخطنى قالا نعم! اسمعنا من رسول الله ص( قالت فأنى اشهد الله و ملائكته انكما اسخطتمانى و ما ارضيتمانى و لئن لقيت النبى لاشكونّكما اليه، علل الشرايع، الامامهْ والسياسْه، ج1، ص14، ج1، ص 220-222
67. فوسمتم غير ابلكم و ورد تم غير مشربكم احتجاج، ج 1، ص 238.
68. من امن من الزمان خان تحف العقول، ص 85؛ بحار الانوار، ج 18، ص 23.
69. كاظم، قزوينى، فاطمهْ الزهرا3، ص 292.
70. همان، ص442
71. علل الشرايع، ج 1، ص 222.
72. همان، ص 219.
73. الا انى مخلف فيكم كتاب ا الله و عترتى اهل بيتى. . . خليفتان بصيران لايفترقان حتى يردا على الحوض امالى طوسى، ص 479؛ صحيح مسلم، ص 1200، با اندك اختلاف در عبارت
74. مجتبى، موسوى، لارى، مبانى اعتقادات در اسلام، تهران، نشر فرهنگ اسلامى1378 7 ش، ويرايش دوم، ص 775
75. همان، ص 776.
76. صحيح بخارى، ج 1، ص 120
77. ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى؟ احتجاج، ج 1، ص 235.
78. الاذالك هوالخسران المبين، همان، ص 247
79. ويحهم افمن يهدى الى الحق احقُّ ان يتبع امن لايهدى الاّ ان يهدى فمالكم كيف تحكمون. همان، ص248.
80. محمدحسين، آل كاشف الغطأ، اصل الشيعه و اصولها، بيروت موسسه اعلمى للمطبوعات، 1413 ق، ص61 ر. ك، محمد جواد مغنيه، الشيعه فى الميزان، بيروت، درالتعاريف للمطبوعات 1399 ق، ص333.
81. ان الامامْ هى منزلْ الانبيأ و ارث الاوصيأ، ان الامامْ خلافْ او خلافْ الرسول)ص( و مقام اميرالمؤمنين و ميراث الحسن والحسين)ع( ان الامامْ زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عزالمؤمنين، ان الامامْ اس الاسلام النامى و فرعه السامى بالامام تمام الصلوْ والزكاْ والصيام والحج والجهاد. . . الامام البدرالمنير والسراج الزاهر والنورالساطع والنجم الهادى فى غياهب الدجى و اجواز البلدان والقفار ولجج البحار، الامام المأ العذب على الظمأ والدال على الهدى والمنجى من الردى. . . الامام امين افى خلقه و حجته على عباده، و خليفته فى بلاده والداعى الى اوالذاب عن حرم الله، اصول كافى، ج 2، ص 123-121
82. محسن، فخررازى، بداىْ المعارف الالهيه، فى شرح عقايد الاماميه، محمدرضا مظفر، قم، النشر الاسلامى، 1416ق، چاپ 3، ج2، ص 7و9، ر. ك: نهج الحق و كشف الصدق، حسن، حلى، قم دارالهجرْ، 1407، چاپ اول، ص 164، حق اليقين، عبدالله شبر، بيروت، دارالاضوأ، 1406 ق، چاپ اول، ج1، صص 252-253.
83. آيات كه در متن آمده است، حضرت در دو خطبه خود در مسجد و جمع زنان مدينه، با آن استدلال نموده است.
84. توبه، آیه 49
85. كهف، آيه 50.
86آل عمران، آيه 85
87. آل عمران، 144
88. توبه، آيه 12
89. ابراهيم، آيه 7.
90. شعرأ، آيه 227. .
91زمر، آيه 15.
92. در ترجمه آيات از ترجمه استاد الهى قمشهاى استفاده شده است.
93. ارشاد، ج 1، ص 518
94. بيت الاحزان، ص 143