يکى از بزرگمردان غلامى زيباروى داشت که در زيبايى يگانه بود، براساس دوستى و ديندارى ، به او علاقمند بود، آن بزرگمرد به يکى از دوستانش گفت : ((حيف از اين غلام زيبا، که با آن همه زيبايى زبان درازى و بى ادبى مى کند.))
Read More »مهر ۱۵, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در عشق و جواني دیدگاهها برای رفع رسم آقایى و نوکرى با آمدن عشق و عاشقى بسته هستند 2
يکى از بزرگمردان غلامى زيباروى داشت که در زيبايى يگانه بود، براساس دوستى و ديندارى ، به او علاقمند بود، آن بزرگمرد به يکى از دوستانش گفت : ((حيف از اين غلام زيبا، که با آن همه زيبايى زبان درازى و بى ادبى مى کند.))
Read More »