چندتن از رهروان همدل و همدم سير و سياحت که شريک غم و شادى همديگر بودند، براى سفر حرکت کردند. من از آنها خواستم که مرا نيز رفيق شفيق همراه خود کنند و با خود ببرند. آنها با تقاضاى من موافقت نکردند، پرسيدم : ((چرا موافقت نمى کنيد؟! از اخلاق پسنديده بزرگان بعيد است که دل از رفاقت بينوايان بر کنند و آنها را از فيض و برکت خود محروم سازند، با اينکه من در خود اين قدرت و چابکى را سراغ دارم ؟ در چاکرى و همراهى نيکمردان ، يارى چابک باشم نه بارى بر دل . ))
Read More »دورى از سالوسان خوش نما
مهر ۳, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در اخلاق پارسايان دیدگاهها برای دورى از سالوسان خوش نما بسته هستند 1