Tag Archives: با هزار پا نتوانست از چنگ اجل بگريزد

با هزار پا نتوانست از چنگ اجل بگریزد

شخصى دست و پایش قطع شده بود، هزار پایى را دید و آن را کشت ، صاحبدلى از آنجا عبور مى کرد، آن منظره را دید و گفت : ((شگفتا! آن جانور با هزارپایى که داشت ، چون اجلش فرا رسیده بود نتوانست از چنگ بى دست و پایى بگریزد.)) …

Read More »