انقلاب اسلامى ایران بزرگترین پرسش را در ذهنیت انسان غربى ایجاد كرده است. كثرت كتابها، پایاننامهها، مقالات، كنگرهها و همایشهایى كه تا كنون از جانب غرب درباره انقلاب اسلامى به ثبت رسیده است، بهترین موءید این ادعا مىباشد. این در حالى است كه غرب به دلیل ساحت تنگ مادى كه در آن شكل گرفته و قوام یافته است، هرگز نتوانسته و نخواهد توانست كه حداقل ساحت قدسى و معنوى انقلاب اسلامى را كه جوهره و اساس آن مىباشد فهم كند. این مقاله در صدد است تا به برخى از تفسیرهاى اشتباه و نادرست نظریهپردازان غرب كه درباره ماهیت انقلاب اسلامى ارائه شدهاند، اشاره كند.