نادانى را دیدم که بدنى چاق و تنومند داشت ، لباس فاخر و گرانبها پوشیده بود و بر اسبى عربى سوار شده ، و دستارى از پارچه نازک مصرى بر سر داشت ، شخصى گفت : ((اى سعدى ! این ابریشم رنگارنگ را بر تن این جانور نادان چگونه یافتى …
Read More »آدم نما، نه آدم
مهر ۱۰, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در فضيلت قناعت دیدگاهها برای آدم نما، نه آدم بسته هستند 0