به خاطر دارم ، در دوران جوانى از محلى مى گذشتم ، تيرماه بود و هوا بسيار گرم ، به طورى که داغى آن ، دهان را مى خشکانيد و باد داغش مغز استخوان را مى جوشانيد، به حکم ناتوانى آدمى ، نتوانستم در برابر تابش آفتاب نيم روز طاقت بياورم ،
Read More »آب گوارا از زیبایى دل آرا
مهر ۱۸, ۱۳۹۰ حكايت هاي گلستان سعدي: در عشق و جواني دیدگاهها برای آب گوارا از زیبایى دل آرا بسته هستند 2