داستان های بحار انوار جلد دوم

سفره افطار

ام کلثوم دختر اميرالمؤ منين عليه السلام مى گويد:در شب نوزدهم ماه رمضان دو قرص نان جو، يک کاسه شير و مقدارى نمک در يک ظرف براى افطار خدمت پدر آوردم . وقتى نمازش را به اتمام رساند. براى افطار آماده شد.

Read More »

نجواى شبانه

ابودرداء نقل مى کند:در يکى از شبهاى ظلمانى از لابلاى نخلستان بنى نجار در مدينه مى گذشتم . ناگهان نواى غم انگيز و آهنگ تاءثرآورى به گوشم رسيد و ديدم انسانى است که در دل شب با خداى خود چنين سخن مى گويد:- پروردگارا! چه بسيار از گناهان مهلکم به حلم خود درگذشتى

Read More »

جوان شب زنده دار

روزى پيغمبر اکرم صلى الله عليه و آله نماز صبح را با مردم در مسجد خواند. در اين ميان چشمش به جوانى افتاد که از بى خوابى چرت مى زد و سرش پايين مى آمد. رنگش زرد شده بود و اندامش باريک و لاغر گشته ، چشمانش در کاسه سر فرو رفته بود.

Read More »

خشتى از طلا و خشتى از نقره

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:- وقتى مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم . در آنجا فرشتگانى ديدم که با خشت طلا و خشت نقره ساختمانى مى سازند ولى گاهى دست از کار مى کشند از فرشتگان پرسيدم : شما چرا گاهى کار مى کنيد و گاهى از کار دست مى کشيد؟

Read More »

خطر دنیاپرستى

در زمان صلى الله عليه و آله مؤ منى از اهل صفه سخت فقير و مستمند بود. وى تمام نمازها را پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله مى خواند. رسول خدا صلى الله عليه و آله بر او ترحم مى کرد و به نيازمندى و غريبى او توجه داشت و مى فرمود:اى سعد! اگر چيزى به دستم برسد تو را بى نياز مى سازم .

Read More »

گناهان خود را کوچک نشمارید

پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در يکى از مسافرتها همراه جمعى از اصحاب خود در سرزمين خالى و بى آب و علفى فرود آمدند و به ياران خود فرمودند:- هيزم بياوريد تا آتش روشن کنيم .اصحاب عرض کردند: يا رسول الله !

Read More »

پیغمبر صلى الله علیه و آله و شبان

رسول خدا صلى الله عليه و آله با عده اى از بيابان عبور مى کردند. در اثناى راه به شترچرانى رسيدند. حضرت کسى را فرستاد تا مقدارى شير از او بگيرد.شتر چران گفت : شيرى که در پستان شتران است براى صبحانه قبيله است و آنچه در ظرف دوشيده ام براى شام آنهاست .

Read More »

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در معرض قصاص

رسول گرامى صلى الله عليه و آله در بيمارى آخرين خود به بلال دستور داد که مردم را در مسجد جمع کند. مردم به مسجد آمدند. خود حضرت در حالى که سخت بيمار بود وارد مسجد شد و به منبر تشريف برد. پس از حمد و ثناى الهى از زحمات خود براى مردم بيان نمود و فرمود:- ياران !

Read More »

قوى ترین انسان

روزى پيامبر اسلام از محلى مى گذشت ، مشاهده کرد گروهى از جوانان سرگرم مسابقه وزنه بردارى هستند. آنجا سنگ بزرگى بود که هر کدام آن را به قدرى توانايى خود بلند مى کردند. رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند: چه مى کنيد؟

Read More »

نان خوردن به وسیله دین خدا ممنوع

ابن عباس (پسرعموى پیغمبر اسلام ) مى گوید:هرگاه پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله کسى را مى دید و وى توجه حضرت را به خود جلب مى کرد مى فرمود: او شغل و حرفه اى دارد؟ اگر مى گفتند: نه ! مى فرمود: از نظر من افتاد.وقتى از ایشان …

Read More »

فقیرى در کنار ثروتمند

يکى از مسلمانان ثروتمند با لباس تميز و فاخر محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و در کنار حضرت نشست ، سپس فقيرى ژنده پوش با لباس ‍ کهنه وارد شد و در کنار آن مرد ثروتمند قرار گرفت .

Read More »

رضایت مادر

رسول خدا صلى الله عليه و آله در کنار بستر جوانى حاضر شدند که در حال جان دادن بود. به او فرمود: بگو ((لا اله الا الله )).جوان چند بار خواست بگويد، اما زبانش بند آمد و نتوانست . زنى در کنار بستر او نشسته بود.

Read More »

یک شبانه روز خدمت ، بهتر از یک سال جهاد

جوانى محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید و عرض کرد:یا رسول الله ! خیلى مایلم در راه خدا بجنگم .حضرت فرمود: در راه خدا جهاد کن ! اگر کشته شوى زنده و جاوید خواهى بود و از نعمتهاى بهشتى بهره مند مى شوى و اگر بمیرى ، …

Read More »

از ما حرکت از خدا برکت

چهارده معصوم ، چهارده دریاى نور!یکى از یاران رسول خدا صلى الله علیه و آله فقیر شد. محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و شرح حال خود را بیان کرد. پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود:برو هر چه در منزل دارى اگر چه کم ارزش هم …

Read More »

مقدمه

داستانهاى بحارالانوار را در واقع بايد جز خواندنى ترين و آموزنده ترين بخش هاى کتاب ارزشمند و معتبر بحارالانوار علامه بزرگوار مجلسى قلمداد نمود. محتواى معنوى و علمى کتاب به راستى تداعى گر معناى عميق نام آن ((درياهاى نور)) است .

Read More »