حكايت هاي گلستان سعدي: در سيرت پادشاهان

پرهیز از ستیز با نااهلان

(عمرو لیث صفارى دومین پادشاه خاندان صفارى (۲۶۵ – ۲۸۷ ه ق ) برادر یعقوب لیث ، غلامانى داشت ) یکى از غلامانش فرار کرده بود، چند نفر به دنبال او رفتند و او را گرفته ، نزد شاه آوردند. یکى از وزیران شاه که نسبت به آن غلام سابقه …

Read More »

نتیجه پناهندگى به خدا و پاداش احسان

یکى از پادشاهان به بیمارى هولناکى که نام نبردن آن بیمارى بهتر از نام بردنش است ، گرفتار گردید. گروه حکیمان و پزشکان یونان به اتفاق راءى گفتند: چنین بیمارى ، دوا و درمانى ندارد مگر اینکه زهره (کیسه صفرا) یک انسان داراى چنین و چنان صفتى را بیاورند (و …

Read More »

قصاص روزگار

فرمانده مردم آزارى ، سنگى بر سر فقیر صالحى زد، در آن روز براى آن فقیر صالح ، توان و فرصت قصاص و انتقام نبود، ولى آن سنگ را نزد خود نگهداشت . سالها از این ماجرا گذشت تا اینکه شاه نسبت به آن فرمانده خشمگین شد و دستور داد …

Read More »

کیفر ستمگر مغرور و غافلگیر

کى از وزيران مغرور و غافل ، خانه يکى از افراد ملتش را ويران کرد، بى خبر از سخن حکيمان فرزانه که گفته اند:

آتش سوزان نکند با سپند

Read More »

بنیاد ظلم از اندک شروع شود

روایت کرده اند: براى انوشیروان عادل در شکارگاهى ، گوشت شکارى را کباب کردند، نمک در آنجا نبود، یکى از غلامان به روستایى رفت تا نمک بیاورد.انوشیروان به آن غلام گفت : ((نمک را به قیمت روزانه (نه کمتر )خریدارى کن ، تا آیین نادرستى را بنیانگذارى و در نتیجه …

Read More »

تمجید از سخاوت شاهزاده

پادشاهى از دنیا رفت و ملک و گنج فراوانى نصیب فرزندش شد، شاهزاده دست کرم و سخاوت گشود و به سپاهیان و ملت ، نعمت فراوان بخشید: نیاساید مشام از طبله عود بر آتش نه که چون عنبر ببوید بزرگى بایدت بخشندگى کن که دانه تا نیفشانى نرود یکى از …

Read More »

وساطت براى امر خیر و نتیجه گرفتن

با چند نفر از سالکان و رهروان راه حق همنشین بودم ، در ظاهر همه آنها با شایستگى آراسته بودند، یکى از بزرگان دولت نسبت به آنها حسن ظن بسیار داشت و حقوق (ماهانه اى ) برایشان تعیین کرده بود به آنها پرداخت مى شد، تا اینکه یکى از آن …

Read More »

نتیجه شوم حسادت

یکى از دوستان که از رنج روزگار خاطرى پریشان داشت ، نزدم آمد و از روزگار نامساعد گله کرد و گفت : ((درآمد اندکى دارم ولى عیال بسیار، و نمى توانم بار سنگین نادارى را تحمل کنم ، بارها به خاطرم آمد که به سرزمینى دیگر کوچ کنم چراکه در …

Read More »

پاسخ سیه گوش

از سیاه گوش پرسیدند: ((چرا همواره با شیر ملازمت مى کنى ؟ )) در پاسخ گفت : ((تا از باقیمانده شکارش بخورد و در پناه شجاعت او، از گزند دشمنان محفوظ بمانم . )) به او گفتند: ((اکنون که زیر سایه حمایت شیر هستى و شکرانه این نعمت را بجا …

Read More »

وارسته شدن وزیر بر کنار شده

پادشاهى ، يکى از وزيران را از وزارت برکنار نمود. او از مقام و رياست دور گرديد و به مجلس ((پارسايان )) راه يافت و در کنار آنها به زندگى ادامه داد.برکت همنشينى با آنها به او روحيه عالى و آرامش خاطر بخشيد. مدتى از اين ماجرا گذشت ، راءى پادشاه درباره وزير عوض شد و او را طلبيد و به او احترام نمود. مقام ديوان عالى کشور را به او سپرد، ولى او آن مقام را نپذيرفت و گفت : ((گوشه گيرى در نزد خردمندان بهتر از نگرانى از سرانجام کار و مقام است .))

Read More »

نتیجه بى توجهى به سپاه

یکى از شاهان پیشین ، در نگهدارى کشور سستى مى کرد و بر سپاهیان سخت مى گرفت و آنان را در تنگدستى رها مى کرد تا اینکه دشمن قوى و ظغیانگرى به آن کشور حمله کرد. شاه به دست و پا افتاد و سپاهیان خود را به جلوگیرى از دشمن …

Read More »

اندازه نگهدار که اندازه نکوست

یکى از شاهان ، شبى را تا بامداد با خوشى و عیشى به سر آورد و در آخر آن شب گفت : ما را به جهان خوشتر از این یکدم نست کز نیک و بد اندیشه و از کس غم نیست فقیرى (صبور) که در بیرون کاخ شاه ، در …

Read More »

برتر بودن خواب ظالم از بیداریش

شاه بى انصافى از پارسایى پرسید: کدام عبادت ،بهترین عبادتها است ؟ پارسا گفت : خوابیدن هنگام ظهر براى تو بهترین عبادتهاست تا در آن هنگام به کسى آزار نرسانى . ظالمى را خفته دیدم نیم روز گفتم : این فتنه است خوابش برده به و آنکه خوابش بهتر از …

Read More »

برتر بودن مرگ ظالم بر زندگى او

(عصر حکومت عبدالملک بن مروان (۷۵ – ۹۵ ه‍ ق )بود. او حجاج بن یوسف ثقفى را که خونخوارترین و بى رحمترین عنصر پلید بود، استاندار عراق (کوفه و بصره ) کرد. حجاج بیست سال حکومت نمود و تا توانست ظلم کرد.) در این عصر، روزى زاهد فقیرى که دعایش …

Read More »

نتیجه مهر و نامهرى رهبر به ملت

در مسجد جمعه شهر دمشق ، در کنار مرقد مطهر حضرت یحیى پیغمبر علیه السلام به عبادت و راز و نیاز مشغول بودم ، ناگاه دیدم یکى از شاهان عرب که به ظلم و ستم شهرت داشت براى زیارت قبر یحیى علیه السلام به آنجا آمد و دست به دعا …

Read More »

افسوس شاه از عمر بر باد رفته

يکى از شاهان عجم ، پير فرتوت و رنجور شده بود، به طورى که ديگر اميد به ادامه زندگى نداشت . در اين هنگام سوارى نزد او آمد و گفت : ((مژده باد به تو اى فلان قلعه را فتح کرديم و دشمنان را اسير نموديم و همه سپاه و جمعيت دشمن در زير پرچم تو آمدند و فرمانبر فرمان تو شدند.))

Read More »

مراقبت از گزند آن کس که از انسان مى ترسد

((هرمز)) فرزند انوشيروان (وقتى به سلطنت رسيد) وزيران پدرش را دستگر و زندانى کرد. از او پرسيدند: ((تو از وزيران چه خطايى ديدى که آنها را دستگير و زندانى نموده اى ؟))

Read More »

آنکس که مصیبت دید، قدر عافیت را مى داند

پادشاهى با نوکرش در کشتى نشست تا سفر کند، از آنجا که آن نوکر نخستین بار بود که دریا را مى دید و تا آن وقت رنجهاى دریانوردى را ندیده بود، از ترس به گریه و زارى و لرزه افتاد و بى تابى کرد، هرچه او را دلدارى دادند آرام …

Read More »

راز واژگونى تخت و تاج شاه ظالم

پادشاهى نسبت به ملت خود ظلم مى کرد، دست چپاول بر مال و ثروت آنها دراز کرده ، و آنچنان به آنان ستم نموده که آنها به ستوه آمدند و گروه گروه از کشورشان به جاى دیگر هجرت مى کردند، و و غربت را بر حضور در کشور خود ترجیح …

Read More »

عاقبت ، گرگ زاده گرگ شود

گروهى دزد غارتگر بر سر کوهى ، در کمینگاهى به سر مى بردند و سر راه غافله ها را گرفته و به قتل و غارت مى پرداختند و موجب ناامنى شده بودند. مردم از آنها ترس داشتند و نیروهاى ارتش شاه نیز نمى توانستند بر آنها دست یابند، زیرا در …

Read More »