رصدها نشان نمی‎دهد آقای روحانی توانسته حمله امریکا را متوقف کند

رصدها نشان نمی‎دهد آقای روحانی توانسته حمله امریکا را متوقف کندReviewed by مدیریت پرچم های سیاه شرق on Jul 21Rating:

ایران هر زمان نرم ‎ترصحبت کرد، امریکا بحساب موثر بودن، فشارها را بیشتر کرد/مرسی شکست خورد چون با امریکا بعنوان کدخدای جهان بست
در واپسین روزهای تیرماه و پس از وقوع تغییر و تحولات کلان خاورمیانه از تغییر ریاست جمهوری اسلامی ایران طی یک انتخابات کاملا دموکراتیک گرفته تا نا آرامی های اخیر مصر و برکناری و بازداشت محمد مرسی از سوی ارتش این کشور، در دفتر کار دکتر فواد ایزدی در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران حاضر شدیم تا ساعتی را پیرامون اولویت های سیاست خارجی کشور، تحولات منطقه و نقش آمریکا در این تحولات گفتگو کنیم. در ابتدای ورود گپ و گفت صمیمانه ای داشتیم که دکتر همان را به عنوان مصاحبه گرفت و توضیحات دقیق و جامعه خود را آغاز کرد.

به گزارش رجانیوز، دکتر ایزدی در امریکا علوم ارتباطات خوانده است و با زیر و بم رسانه‎های سرشناس غربی آشناست. او به رصد خود از فضای رسانه‎های مطرح غربی پس از انتخابات ۹۲ اشاره کرده و می‎گوید که نشانه‎ای از تغییر ادبیات جنگ‎طلبانه تینک تنک‎ها و محافل اصلی رسانه‎ای امریکا نسبت به ایران پس از انتخاب آقای روحانی به چشم نمی‎خورد.

او معتقد است در سی و چند سال پس از انقلاب هرگاه ادبیات سیاست خارجی ایران ادبیات نرم‎تری شده، امریکا آنرا نه به نشانه حسن نیت ایران که به عنوان اثربخش بودن فشارهای خود قلمداد کرده و تلاش کرده است تا این فشارها را برای براندازی کامل نظام افزایش بدهد. ایزدی معتقد است مهمتر از ارتباط با دولت امریکا، تلاش برای تاثیر بر کنگره امریکاست و از نمونه‎های موفق برخی کشورهای کوچک افریقایی در تاثیر بر کنگره امریکا مثال‎هایی را می‎آورد.

دکتر ایزدی حفظ دستاوردهای سال‎های اخیر در دیپلماسی هسته‎ای کشور را هم نیازمند هنر مذاکره بلدی تیم بعدی می‎داند. مشروح گفتگوی نسیم با دکتر فواد ایزدی را در ادامه می‎خوانید:

آقای دکتر ایزدی از شرایط منطقه و کشور چه خبر؟ از تحریم های جدید؟

آمریکا و غرب علاقه دارند حالتی را برای ایران ایجاد کنند که ما نفت بفروشیم و غذا بخریم. دقیقا مانند شرایطی که آمریکا برای عراق در دهه ۹۰ ایجاد کرد.

نسیم: آیا این امر شدنی است؟

نه همه کنگره ولی هدف گروهی در کنگره همین است که سیاست نفت در برابر غذا را دنبال می کنند.اما فکر نمی کنم شدنی باشد، با توجه به اینکه آن قضیه مربوط به بیست سال پیش بود و قدرت امروز امریکا نسبت به آن زمان افول پیدا کرده و لزوما موفق نمی شوند.

اگر این گونه باشد که شرایط خیلی سخت تر می شود.

اگر سوال شما این است که ایا اوضاع بدتر از این هم می شود باید بگویم بله بدتر هم می شود و برنامه ریزی آنها این است که اوضاع را بدتر از این هم بکنند.

آمدن رئیس جمهور جدید تاثیری در این سیاست ها ندارد؟

در سی و چند سالی که بحث رابطه با امریکا را رصد می کنیم مشاهد شده زمانی که ایران نرم تر صحبت کرده است، آمریکا این تحلیل را داشته که تحریم ها موثر واقع شده و این نرم صحبت کردن بخاطر فشارهای آمریکا بوجود آمده و نتیجه گیری می‎کنند که باید ما فشار ها را بیشتر کنیم تا کار ایران تمام شود، یعنی یک انتخابی وجود دارد که امریکایی ها بگویند که خوب ایران نرم صحبت کرده پس ما هم بیاییم نرم صحبت کنیم ولی این انتخاب را نمی کنند بلکه با خود می گویند که ما فشار آوردیم و این فشار ها باعث شد که آنها نرم صحبت کنند، پس فشار بیشتری می آوریم تا ایرانی ها بیشتر نرم صحبت کنند.

از این جهت با این روش و تفکری که امریکا از خود نشان می دهد و خود را کدخدای دنیا می داند لزوما حضور دکتر روحانی باعث نمی‎شود که کشور ما شرایط بهتری را پیدا کند و ممکن است ایران مانند مصر شود چون آقای مرسی هم بر این نظر بود که امریکا کدخدای دنیا است و باید با آنها یک تعاملی را انجام داد و نتیجه این تفکر این بود که این انقلاب مصر یکسال هم دوام نیاورد ولی جمهوری اسلامی با این فشار هایی که بسیار سنگین تر از فشار بر مصر است و دو ابر قدرت بر ایران فشار وارد می کردند، سی و سه سال مقاومت کرده است.

* باید از سرنوشت مصر درس گرفت، بیش از مصر نمی توانیم هم اسلمی باشیم و هم انعطاف پذیر!

شکست انقلاب مصر به این دلیل است که تفکر آنها این است که کدخدای دنیا کشور امریکا است و در نهایت باید با امریکا به یک تعاملی رسید. با این تفکر طرف امریکایی به این نتیجه می رسد که این ها قابل مدیریت هستند، متاسفانه رهبران مصر از انقلاب جمهوری اسلامی درس نگرفتند و ما امید داریم که مسئولان ایران از مصر درس بگیرند و این اتفاقی که برای آقای مرسی افتاد درس خوبی برای مااست چون ما نمی توانیم بیشتر از مصر هم اسلامی باشیم و هم انعطاف بیشتری داشته باشیم و برای رئیس رژیم اشغالگر نامه بنویسیم و چند سناتور که در نهایت اراذل و اوباشی هستند را دعوت بکنیم و در عین حال ادعای اسلامگرایی هم داشته باشیم.

دقیقا در همین راستا در زمان اصلاحات هم آمدند گفتند که بیایید با امریکا کنار بیاییم ،ولی آنها ما را محور شرارت معرفی کردند.

ببینید کاری که آقای احمدی نژاد کرد این بود که در ادبیات خود، مقاومت را گنجاند ولی آن زیر ساخت هایی را که بخشی از آن سیاسی است را فراهم نکرد. ما در دوره آقای احمدی نژاد در دیپلماسی بسیار ضعیف بودیم. ضعیف به این معنا که قابلیت‎های بیشتری بود که می‎توانستیم از آن استفاده کنیم ولی استفاده نکردیم مثلا در حوزه دیپلماسی عمومی در دوره آقای احمدی نژاد و قبل از آن کشور تعطیل بود. اینکه شما بحث مقاومت را داشته باشید و زیر ساخت‎های مرتبط با آن را نداشته باشید کار به درستی پیش نمی رود.

نقاط ضعف و قوت سیاست خارجی دولت قبلی را چه می دانید و اولویت های سیاست خارجه در دولت آینده را چگونه ارزیابی می کنید؟

ابتدا عرض کنم که تخصص ما سیاست خارجه ایران نیست بلکه کار اصلی ما بحث امریکا است.

اما خودتان وارد شدید.

بله خودمان وارد شدیم ولی اشتباه کردیم. اگر بخواهیم نکته ای را در مورد سیاست خارجی ایران بگوییم که با بحث امریکا هم مرتبط است باید بگوییم که ایران در حوزه دیپلماسی سنتی به هر حال یک سری کارهایی را می کند اما با توجه به این هجمه ای که نسبت به ما وجود دارد بنده تصور می کنم که ما خیلی نمی توانیم در این دیپلماسی سنتی کار به جایی ببریم چرا؟ چون شما نرم صحبت می کنید آنها فشار می آورند، سخت صحبت می کنید آنها فشار می آورند.

یادتان می آید این دوستان در مناظرات به یکدیگر ایراد می گرفتند ،مثلا آقای روحانی و آقای ولایتی به آقای جلیلی ایراد می گرفتند و از آنطرف هم آقای جلیلی به آقای روحانی ایراد می‎گرفتند که شما موفق نبودید ولی همه آنها در عین حال از مقاومت صحبت می‎کردند اما یکی در آنجا بلند نشد و بگوید که آقای روحانی شما آرام صحبت کردید، امریکایی ها آنطور برخورد کردند و آقای جلیلی سخت تر برخورد کردند و آنها اینطور صحبت کردند و شاید مشکل از این طرف نیست و مشکل در طرف مقابل است؟

تقصیر شما نیست، هر فردی با هر روش و تفکری می‎آید و با او برخورد منفی می‎شود. پس این امکان وجود دارد که مشکل از طرف مقابل باشد.

نکته ای که در سیاست خارجه باید به آن توجه شود این است که قطعا دیپلماسی سنتی ما می تواند بهتر شود منتهی خیلی از مشکلاتی که در دیپلماسی ما وجود دارد ربطی به ما ندارد و مربوط به طرف مقابل است. یا ما در تعامل با کشور های غربی مشکل داریم که این را نمی شود زیاد حل کرد مگر اینکه شما کشور را تقدیم طرف مقابل کنید یا طرف ما کشور های غربی نیستند ولی فشاری که از طرف کشور های غربی وارد می شود به ما اجازه نمی دهد که با سایر کشور ها تعامل قابل قبولی را داشته باشیم. پس فکر نمی کنم که در حوزه دیپلماسی سنتی بشود کار متفاوت و موثری را انجام داد و این فرقی نمی کند که آقای روحانی سر کار باشد یا آقای احمدی نژاد در راس باشد.

هیچ چاره ای وجود ندارد که ما بتوانیم کار موثری انجام دهیم؟

در دیپلماسی سنتی خیلی کار خاصی به نظر نمی رسد ولی در جای دیگری که خیلی به آن توجه نشده است می توان کار های خوبی انجام داد که این حوزه دیپلماسی عمومی است.

دیپلماسی عمومی عملی‎ است که کشوری برای تاثیر بر روی افکار عمومی کشور دیگر انجام می دهد. پس اگر شما بتوانید در حوزه دیپلماسی عمومی کار کنید و بر افکار عمومی تاثیر مثبت بگذارید می توانید هزینه فشار بر ایران را در این کشورها افزایش دهید. به عنوان مثال اگر شما در افکار عمومی مردم امریکا از جایگاهی برخوردار باشید که این گونه کار های منفی را قابل توجیه نکند و دولت نتواند توجیه کند که چرا با کشوری که خیلی بد هم نیست اینگونه برخورد می شود در آنصورت این موضوع در سیاست خارجی آنها تاثیر گذار خواهد بود.
لذا هیچ فردی در آمریکا از آن سناتوری که در سنای امریکا هر چند هفته یکبار یک تحریم جدید بر علیه ما وضع می کند، که اگر تصویب هم نکند لابی های اسراییلی فشار می آورند که چرا شما با ما هم‎راستا نبودید، هیچ سوالی نمی کند که چرا یک تحریم جدید تصویب کرده اید. چرا؟ چون تفکری که در کشور امریکا نسبت به ایران وجود دارد این است که ایران کشوری است که باید تحریم شود، مردم چنین فکری دارند، دولتمردان هم چنین فکری دارند.
البته اینگونه نبوده که اصلا توجه نداشته ایم، ما شبکه های برون مرزی داریم که اتفاقا شنیده اید ‎ آنها در حال مقابله و بستن این شبکه ها هستند چون تاثیر افکار عمومی را می فهمند پس این شبکه ها در حال مسدود شدن است و باید از روش های دیگری برای رساندن پیام استفاده کرد، البته در آن زمان هم که این شبکه ها در حال بسته شدن نبودند خیلی آزاد نبودند و نمی توانستند به شبکه های کابلی خیلی از این کشور های هدف ما وارد شوند.

از این جهت معتقد هستم که دولت یازدهم باید بر روی این حوزه تمرکز جدی داشته باشد، سرمایه گذاری ویژه‎ای کند و این حوزه ای است که تاکنون مغقول مانده و می تواند بیشترین سود را برای ما داشته باشد.

چرا غرب با توجه به اینکه آقای روحانی مواضع نرم تری نسبت به غرب دارند، مجددا تحریم ها را تشدید کردند. قاعده عقلی این بود که چون آقای روحانی کمی نرم تر از سایر رقبا بوده اند آنها هم یک چراغ سبز بهتری را نشان می دادند و شرایط را برای حسنه شدن روابط مهیا می کردند؟

بله این یک فرصت برای غرب بود که اذعان کند در ایران یک مردم سالاری جدی حاکم است چون آنها مدعی بودند که فلان شخصیت گزینه نظام است. لذا تحلیل گرانی که چنین نظری را داده بودند کاملا وضعیت نامطلوبی پیدا کردند و معلوم شد که اصلا ایران را نمی شناسند در حالی که ادعا دارند متخصص امور ایران هستند.
لذا اگر آنها در نگاه خود صادق بودند، بر اساس نظریه صلح دموکراسی که خودشان تبلیغ می کنند و می گویند کشور هایی که دارای دموکراسی هستند با یکدیگر درگیر نیستند، باید می آمدند و از این فرصت استفاده می‎کردند و نوع تعامل خود با ایران را عوض می کردند.

* آمریکا با هزینه میلیونی به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی ایران است

شما می بینید که بالاترین حدی که از دموکراسی در دنیا تصور می شود در ایران رخ داد و با یک مشارکت بالایی مانند ۷۲ درصد که کمتر در کشور ها دیده می شود مگر در کشور هایی که رای دادن اجباری است و در امریکایی که مدعی است، حدود ۵۵ درصد مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد. از این جهت فرصتی بود که طرف مقابل یک بازبینی جدی در سیاست غلط خود در این سی و چند سال اخیر کند و به بهانه اینکه در ایران دموکراسی وجود دارد نوع نگاه به تعامل با ایران را عوض بکند.

اتفاقا یک سری از نخبگان سیاست خارجی آمریکا به این نتیجه رسیده اند اما مشکل اصلی اینجاست که کار دست این نخبگان نیست و افرادی هم که کار در دستان آنها است از این فرصت استفاده نکردند و تحریم های جدید اعمال شد، به جای آن امریکا می توانست به کنگره درخواست بدهد که مثلا این قانون تا شش ماه متوقف شود تا شرایط جدید ایران بیشتر بررسی شود و با اینکه اوباما می توانست این کار را بکند انجام نداد و در نهایت سیستم به سمتی رفت که که با توجه به اینکه فرد جدیدی آمده و حرف های معتدلی را نسبت به نفر قبل می‎زند همان سیاست قبلی دوباره تکرار کند.

لذا ما چه نتیجه ای می گیریم؟ اینکه بحث اتمی واقعا بهانه است و هدف طرف مقابل از تحریم فشار بیشتر به مردم است تا این فشار ها تبدیل به یک حرکت اجتماعی شود و امریکا بتواند از این حرکت اجتماعی برای براندازی نظام استفاده کند یعنی هدف آقای اوباما سرنگونی جمهوری اسلامی است، هدف بوش سرنگونی جمهوری اسلامی است و اگر این هدف را نداشتند در حوزه های روانی و دیپلماسی عمومی به صورت میلیونی هزینه نمی کردند.

حالا ما در دولت یازدهم چه کار را باید انجام دهیم؟ بر اساس رصد ما، مجموعه افرادی که در این کشور ها تصمیم می گیرند به دو گروه تقسیم می شوند. گروه اول افرادی هستند که خواهان فشار و تحریم بیشترند و اگر دستشان برسد حمله نظامی را در دستور کار قرار می دهند و گروه دوم آنهایی هستند که معتقدند سیاست های سی و چند ساله موثر نبوده است و نیاز به تغییر برخی از سیاست ها وجود دارد. البته این گروه دوم افراد علیه السلام و بهتری نیستند ولی واقعیت ها را می بینند و مشاهده می کنندکه این سیاست ها جواب نداده است، لذا نگاهشان این است که باید از این فرصت های جدید استفاده شود و روش های جدیدی را دولت های غربی در برخورد با ایران پی گیری کنند.

لذا ما باید هم در حوزه دیپلماسی عمومی و هم در حوزه دیپلماسی سنتی اقداماتی انجام دهیم،حرف هایی بزنیم که جایگاه گروه دوم ارتقا پیدا کند. چون بین این دو گروه که در درون قدرت هستند دعوا است که الان اکثریت را گروه اول تشکیل می دهند. ما باید کار هایی را انجام دهیم که این گروه دوم به اکثریت تبدیل شود، ولی تا جایی پیش برویم که به خطوط قرمز ما خدشه وارد نشود یعنی قرار نیست که هر کاری که گروه دوم از ما می خواهد را انجام دهیم.

اگر می شود مصداقی صحبت کنید.

مثلا نکته ای که گروه دوم نسبت به ایران می گوید این است که نمی شود به این راحتی جمهوری اسلامی را سرنگون کرد. انتخابات اخیر باعث شد که گروه دوم ارتقا پیدا کند. مهم اینجاست افرادی که در دولت آقای روحانی بر سر کار می آیند نباید حرف ها و سیگنال هایی ارسال کنند که طرف مقابل را خوشحال کند. حرفهایی که انگار اوضاع بد است.
لذا چه در حوزه اقتصادی و چه در حوزه سیاسی و چه در حوزه های فرهنگی نباید به گونه ای صحبت کنیم که مثلا نسل جوان در حال از بین رفتن است یا مثلا اینکه اگر فلان سیاست فرهنگی تغییر نکند همه حکومت در خطر است. باید چنین حرف های تند غیر متعادل و غیر میانه روی کنار گذاشته شود. اگر سیاه نمایی غیر معمول نباشد و واقعیت های جامعه گفته شود به این گروه دوم کمک می کند.

برخی رسانه ها در خارج از کشور معتقدند این انتخابات تقویت گروه اول بود؟ با توجه به اینکه مردم در صحنه حضور پیدا کردند و به کاندیدایی که نسبتا مواضع نرم تری نسبت به سایر کاندیداها در قبال غرب دارد رای دادند.

ببینید ممکن است، اینکه آقای روحانی غرب گراست، تحلیل برخی رسانه های غربی باشد ولی این یک تحلیل درستی نیست. ممکن است که آقای روحانی نسبت به سیاست های آقای احمدی نژاد و یا کار هایی که در شورای عالی امنیت ملی در زمان آقای جلیلی انجام شده است، منتقد باشد ولی این به این معنی نیست که ایشان علاقه مند به غرب و یا طرفدار غرب باشد. چون آقای روحانی در زمان خود تجربیاتی با غربی ها داشت و این یک تجربه خوبی نبوده است، چون اگر تجربه خوبی بود مشکل حل می شد. از این جهت غربگرا بودن برچسب خوبی برای آقای روحانی نیست.بنده فکر می کنم که انتخابات بیشتر به گروه دوم کمک می کند چون مارا به عنوان یک کشور با شاخصه های دموکراتیک بالا نشان می دهد.

رسانه های غربی با خود می گویند که فشار ها بر ملت ایران اثر گذاشته و آنها را از گزینه ای مانند جلیلی به سمت فردی معتدل تر مانند آقای روحانی برد.

آیا دلیل اینکه آقای جلیلی رای نیاورد بخاطر بحث مقاومت و شعار مقاومت او است؟یا اینکه شاید بعضی ها ضعیف ظاهر شدن در مناظرات را در نظر گرفتند؟ میدانید که قبل از آنکه ایشان در شورای عالی امنیت ملی قرار بگیرند در مشهد کاندیدای مجلس شدند و در آنجا هم رای نیاوردند و این هیچ ربطی به بحث شعار مقاومت ندارد. یک زمانی یک کاندیدایی قدرت کاریزمایی بالایی دارد و در مناظرات خوب ظاهر می شود و شاید دلیل اینکه آقای جلیلی موفق نشده اند این موارد بوده است و این به این معنی نیست که چون ایشان گفته که باید از حقوق هسته ای دفاع کرد و مردم به او رای نداده اند.

چرا هم جلیلی و هم روحانی با دو برخورد متفاوت، یعنی کنار آمدن در زمان آقای روحانی و هم مقاومت آقای جلیلی جواب نمی دهد و در هر دو تحریم ها تشدید می شود؟

ببینید چه شما نرم تر برخورد کنید و چه سخت تر برخورد کنید طرف مقابل حاضر نیست که با شما راه بیایید. چرا حاضر نیست؟ چون آن گروه اول به عنوان اکثریت حاکم هستند و گروه دوم در اقلیت حاکمیت قرار دارند و این گروه اول معتقد هستند که باید جمهوری اسلامی را سرنگون بکنیم البته گروه دوم هم می گوید که سرنگونی خوب است ولی به این راحتی اتفاق نمی افتد و ما سی سال خواستیم انها را سرنگون کنیم ولی نشد. در عمل اتفاقی که می افتد این است که چون آن گروه اول حاکم است و چون ما در ارتقا آن گروه دوم خیلی موفق نبوده ایم نتیجه این شده است که فرق نمی کند که ما روحانی داشته باشیم یا هاشمی و یا احمدی نژاد را داشته باشیم. مگر تقابل با غرب چیز تازه ای است؟ این ها در این سی و چند سال با ایران دشمنی داشته اند،چون این نگاه را داشته اند که باید این حکومت را سرنگون کنیم.

با توجه به این سخنان آقای روحانی که فرمودند ما در زمان حمله به عراق و افغانستان از جنگ جلوگیری کردیم، ایا اشغال افغانستان و عراق با محوریت ایران صورت گرفته است یا اینکه خیر این دو کشور و صدام و طالبان خود نیز دشمن امریکا بوده اند و باید به آنها حمله می شد؟

این نکته که امریکا می خواست در زمان آقای روحانی به ایران حمله کند و بعد آقای روحانی موفق شدند که این حمله را متوقف کنند من ندیدم، چون کار ما رصد حوادث ایران وامریکا است. من ندیدم افرادی که در این حوزه متخصص هستند و کار می کنند این بحث را جدی بگیرند که یک حمله ای واقعا در آن زمان قرار بود که اتفاق افتد.
اینکه امریکایی ها سی سال است که می گویند که تمام گزینه ها بر روی میز است و هر آن ممکن است به شما حمله بکنیم، هم بوش و هم اوباما و هم ریگان و هم کلینتون گفته اند و این ادبیات چیز جدیدی نبود و اصولا ادبیات امریکایی به گونه ای است که ما ارتش داریم و شما را تهدید می کنیم و انتخاب های ما بر روی میز است و ممکن است که به شما حمله بکنیم ولی اینکه در آن زمان یک حمله جدی نسبت به ایران در حال برنامه ریزی بوده و بعد این حمله متوقف شده را من نمی توانم تایید کنم حالا شاید دوستان اطلاعات ویژه ای را دارند که ما نداریم ولی با رصدی که بنده می کنم تدارک برای چنین جنگی را ندیدم.

با چراغ سبز امریکا چند روز پیش عراق از فصل هفتم سازمان ملل خارج شد.

بله ده سال پیش در زمانی که حکومت صدام سرنگون شد باید این کار صورت می گرفت، و اینکه ده سال طول دادند نشان می دهد که امریکایی ها چقدر روحیه مشکل داری دارند.

این نشان می دهد که مشکل اصلی امریکایی ها کشور های قدرتمند اسلامی خصوصا شیعه است. مصر هم الان همین مشکل را دارد و نباید به یک کشور قدرتمند مسلمان تبدیل شود و چون نباید این اتفاق بیافتد شما به صورت میلیونی به گروه هایی در مصر پول می دهید تا در مصر آشوب بکنند.

بعضا با کشور هایی که قدرت مند هستند ولی مسلمان نیستند مانند روسیه نیز مشکل وجود دارد؟

بله مشکل اصلی اینجاست که امریکا می خواهد کل دنیا در اختیار او باشد و رقیب قدرتمند در منطقه را تحمل نمی کند. ببینید کاری که اقای اسنودن کرد نشان داد که رصدی که امریکایی ها در چین دارند به حدی است که پیامک های ملت چین را نیز کنترل می کنند.

آقای دکتر چطور می شود مصری که هم با امریکا و هم با اسراییل راه آمد و با حکومت اخوان تمام قد در اختیار امریکا قرار می گیرد چه اتفاقی می افتد که انها هم از گزند امریکا در امان نیستند؟

متاسفانه تفکری غلطی در کشور ما وجود دارد که اگر شما در وزارت خارجه و یا شورای عالی امنیت ملی قرار دارید و مثلا وزرای خارجه فلان کشور به کشور شما رفت و آمد داشته باشند و این یعنی که ما دیپلماسی بالاتری داریم. این را داشتیم دیگر و در همین بحث انتخابات بعضی فردی می گفت در زمان شما معاونین وزرا می آمدند و در زمان ما وزرا می آمدند. ایا این تفکر درست است؟ خیر، چرا؟ چون زمانی که شما در حال دادن امتیازات به طرف مقابل هستید و بعد برای اینکه طرف مقابل بیایید و دستی بر سر شما بکشد وزیر خود را می‎فرستد لزوما به درد کشور و جامعه شما نمی‎خورد یعنی آمدن وزیر در زمانی که امتیاز می‎دهید به دلیل توانمندی دیپلماسی شما نیست.

اینکه در زمان شاه کارتر یا نیکسون به ایران می‎آمدند یعنی وزیر که هیچ خود رئیس جمهور به ایران می‎آمدند به دلیل توانمدی دیپلماتیک شاه نبود، برای اینکه شاه مملکت را در اختیار آنها قرار داده بود و آنها هر از گاهی می آمدند و دستی بر سر شاه می کشیدند. زمانی آمدن مقامات بالا امتیاز است که شما اگر امتیازی می‎دهید یک امتیازی هم بگیرید و این نشان می‎دهد که شما ظرفیت دیپلماتیکی بالایی دارید.

اشتباهی که آقای مرسی کرد این بود که می‎دید وزیر خارجه امریکا می‎آید، اوباما می آید، فلان سناتور می‎آید، جوگیر شد و فکر کرد که امریکایی ها با او هماهنگ هستند و شروع به کار هایی از روی غرور و احساس اطمینان زیاد در کشور کرد. چون تفکرش این بود که امریکا کدخدا است و او با کدخدا بسته است و این دلیل می شود که من هرکاری که دلم می خواهد انجام دهم.

نکته ای که ایشان متوجه نبود این بود که رفت و آمد های متعددی که وجود دارد این افراد می روند با بعضی چهره های اپوزسیون هم صحبت می کنند و مهم تر از آن این است که به چهره های اپوزسیون و مخالف مرسی پول می دهند. یک صندوقی به نام صندوق ملی دموکراسی توسط کنگره امریکا تاسیس شده و کار این صندوق این است که به کشور های مختلف می رود و به گروه هایی که بیشتر با امریکا هماهنگ هستند را شناسایی می کند و به آنها پول می دهد، در عمل این اتفاق می افتد که ممکن است دولت امریکا چون می خواهد نهاد های مربوط به خود در کشوری فعال باشند یک نیم لبخندی هم به سران آن کشور بزند ولی در دراز مدت این نهاد ها برای امریکا کار می کنند. این نظاهرات و کودتایی که در مصر شد مردمی بود و یک درصدی از این مردمی که آمدند در یک سال گذشته توسط همین گروه ها هماهنگ شدند و یک عده ای هم که سکولار هستند و از مرسی خوششان نمی اید و یا چهره های مخالف اسلامگرایی هستند در این تظاهرات شرکت می کنند.

پس باید به این نکته توجه کنیم که در حوزه دیپلماتیک تنها روشی که جواب داده است روش حضرت امام(ره) است و آقا هم از آن روش که مقاومت است استفاده می کند. روشی که امام در تعامل با امریکا داشتند بحث ایدئولوژیک نیست البته ایدئولوژی ما هم می‎گوید که مقاومت کنید ولی این نوع برخورد با امریکا است که نه تنها جمهوری اسلامی سی و چند سال دوام آورد رشد هم کرد.

الان در منطقه ما اگر شما با ایران بودید کارت ادامه دارد و می توانید به مسیر خود ادامه دهید و اگر نبودید مانند مصر می شوید که یک سال هم دوام نیاورد. جایگاه ایران و قدرت ایران قدرتی است که اگر شما هرچه به او نزدیک بشوید احتمال زندگی دراز تر شما بیشتر است و هر چه دور شوی و بیایید از در مقابل ایران ژست بگیرید مانند کاری که مرسی کرد و یا حرف هایی که در مورد شیعه زد نتیجه این می شود که بعد از چند هقته سیستم تو از هم می پاشد.

آیا شهادت عالم شیعه شیخ شحاته در این حوادث اخیر تاثیر داشته است؟

یکی از مشکلات مردم مصر با مرسی همین نا امنی‎هایی بود که در این کشور ایجاد شد، ارتش مصر کاملا امریکایی است یعنی به صورت میانگین سالانه پانصد نفر از سران ارتش مصر به امریکا رفت و آمد دارند. در شمال شرق شهر واشنگتن یک خیابان وجود دارد که تی نام دارد، در آنجا یک ساختمان بزرگ مخصوص فرماندهان نظامی مصر وجود دارد و هر فردی که به آنجا می رود اخلاق او خراب می شود و فساد می کند، در این مجموعه افراد شناسایی می شوند، سران نظامی امریکا با درجه داران مصری رابطه استاد و شاگردی دارند و با اسم کوچک یکدیگر را صدا می کنند، یک میلیارد و نیمی که امریکا بعد از قرار داد کمپ دیوید به مصر کمک می کرده به ارتش می رفته است و در یک جمله ارتش مصر به دست امریکایی ها است.

خود امریکایی ها یک جکی دارند و می گویند چرا در واشنگتن کودتا نمی شود؟ چون امریکا در واشنگتن سفارت خانه ندارد!

از این جهت کار هایی را که ارتش و پلیس مصر در حوزه دفاع و امنیت در این یک سال باید انجام می داده را انجام نداده و نتیجه این شد که امنیت ضعیف شده بود و این یکی از نکاتی بود که افرادی که به میدان التحریر آمده به آن اعتراض می کردند. ضمن اینکه مرسی اعلام کرده بود که ما یک حکومت اسلامی هستیم و باید در حکومت اسلامی امنیت بیشتر شود، اما چرا امنیت بیشتر نشد؟ چون خرابکاری گروه های مرتبط با امریکا وجود داشت و دولت اقای مرسی به دلیل این تفکر غلطی که امریکا کدخدا است هیچ گاه عملکرد این گروه ها را نقد نمی کرد.
هیچ گاه مرسی مانند امام که هر زمانی امریکایی ها در ایران مشکل امنیتی ایجاد می‎کردند امام رسما اعلام می‎کرد رفتار نکرد، مشکل اقای مرسی در مصر این بود که سفارت امریکا در قاهره تسخیر نشد. خود امریکایی‎ها یک جکی دارند و می گویند چرا در واشنگتن کودتا نمی شود؟ چون امریکا در واشنگتن سفارت خانه ندارد پس اگر در تاریخ کشوری کودتا شکل گرفت و امریکا در انجا سفارت داشت زیاد تعجب نکنید. پس این مشکلی بود که اقای مرسی داشت و همانطور که عرض کردم انها از انقلاب ما درس نگرفتند ولی ما باید از انقلاب آنها درس بگیریم که چگونه باید با امریکا تعامل و تقابل داشته باشیم.

بعضی از کارشناس ها بر این باورند که آمریکا در بحث هسته ای بخصوص از مذاکرات مسکو به این طرف یک عقب نشینی تاکتیکی کرده است یعنی اول می گفت که همه فعالیت ها را تعطیل کنید و مانند لیبی آنهارا در کشتی بگذارید و بیرون بیاورید ولی کم کم به جایی رسید که گفت فقط بیست درصد را متوقف کنید و آن مقداری که دارید را به اکسید تبدیل نمایید. شما این تغییر امریکا را تاکتیک می‎د انید و یا تغییر در راهبرد؟ و با توجه به این آیا راه حلی رابرای برون رفت از این مساله متصور هستید؟

زمانی بود که امریکایی ها چیزهایی را می خواستند کم و بیش از طرف ایرانی می گرفتند و از این جهت هیچ نیازی نمی دیدند که بخواهد امتیازی را بدهند. خوب این روند در اواخر دولت آقای خاتمی متوقف شد و با حضور دولت جدید امریکایی‎ها متوجه شوند که آن سیستمی که هرچه ما بخواهیم می‎توانیم بگیریم دیگر وجود ندارد.
لذا با مقاومتی که ایران از خود نشان داد طرف مقابل به این نتیجه رسید که باید تا حدودی انعطاف نشان داد. منتهی تحریم و فشار خود را هم حفظ کرد، عرض کردم که بحث فشار و تحریم مربوط به بحث هسته ای نیست و یک سیاست دراز مدتی است که امریکا آن را دنبال می کند و فعلا هسته ای را بهانه کرده است. پس امریکا آن سیاست تحریم را دنبال می کردند ولی در هسته نیز عقب نشینی هایی را انجام دادند چون دیدند که اگر عقب نشینی نکنند طرف ایرانی امتیاز نمی دهد.

به هر جهت باید دولتمردان بحث تحریم را اینگونه مطرح نکنند که در جامعه مردم انتظار کاهش تحریم ها را داشته باشند، چون اگر در جامعه این تفکر وجود داشته باشد که با آمدن این فرد به جای فرد دیگر قرار است که تحریم ها کم شود و بعد آن فرد در برابر طرف مقابل تسلیم خواهد بود، چرا که آن طرف مقابل می داند که این فرد جدید باید که کاهش تحریمی داشته باشد و هر باجی برای کاهش تحریم خواهد داد و مسئول جمهوری اسلامی در مقابل طرف مقابل خلع سلاح خواهد شد و این در مذاکرات هسته ای به نفع ما نیست که خود را در گوشه قرار دهیم و نتوانیم تعویضی در عملکرد طرف مقابل ایجاد بکنیم.

اتفاقی که لازم است بیافتد این است که در عین حال که دولت جدید باید در حوره دیپلماسی عمومی راه کارهایی داشته باشد، نباید به گونه ای عمل کند که دستاورد هایی که در این چند سال اخیر در مذاکرات به دست آورده ایم متوقف شود. این هدف یک هنری می‎خواهد و باید ببینیم که افرادی که مسئولیت می‎گیرند این هنر را دارند یا خیر.

بعضی از کارشناسان بر این باورند که برای این بحث مذاکره با امریکایی که در خلال شعارهای انتخاباتی خیلی مطرح شد پیش شرط و الزامی لازم دارد و فقط باید موضوع آن مشخص باشد.آیا نشستن بر سر یک میز و مذاکره کردن با امریکا امکانپذیر است یا خیر؟

نباید در مورد بحث با امریکا یک نگاه ایدئولوژیکی داشت، چرا؟ چون مذاکره یک ابزار در این جعبه ابزار موجود در سیاست خارجی کشور است، البته بحث سیاست خارجه نگاه ایدئولوژیکی دارد و خود سیاست خارجه امریکا ایدئولوژیک ترین سیاست خارجه با محوریت لیبرال دموکراسی است. از این جهت قطعا در سیاست خارجی کشور ایدئولوژی وجود دارد و ما هم به عنوان یک کشور اسلامی در سیاست خارجه خود نگاه ایدئولوژیک داریم و همانطور که می گوییم سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست پس سیاست خارجه ما هم عین دیانت ماست. منتهی در این سیاست خارجه یک سری ابزار هایی دارید که شما را به اهداف می رساند. یکی از این ابزار ها مذاکره با کشور های مختلف است و این یک ایدئولوژی نیست بلکه یک ابزار است و زمانی که در جهت منافع شما باشد یعنی زمانی که در مذاکره منفعتی باشد شما مذاکره می کنید و این نکته ای است که بارها مقام معظم رهبری به آن اشاره کرده اند .

سوای مذاکرات کوچکی که در افغانستان و عراق داشته ایم، دلیل اصلی که مذاکرات در سطح گسترده صورت نگرفته این است که کوچکترین نشانه ای دال بر این نبوده که طرف مقابل به سمت مذاکره سازنده در حرکت باشد و از انطرف نشانه های متعددی بوده که طرف مقابل در حال رفتن به سمت یک مذاکره غیر سازنده است که این نشانه ها ازجمله تحریم زیاد و فشار فراوان بر ملت ما است.

در جمهوری اسلامی دولت های متعدد از زمان آقای هاشمی به بعد علاقه مند بودند که انعطاف از خود نشان دهند، همین اقای احمدی نژاد چند بار بحث مذاکره را مطرح کردند ولی مشکل این بوده که طرف مقابل نمی خواهد از خود انعطاف نشان دهد، طرف مقابل بیان می کند که من می خواهم مذاکره کنم ولی مذاکره ای که گونه ای باشد که شما بیایید و پشت میز بنشینید و من بیاییم حرف هایی را که در سخنرانی های خود می زده ام به صورت مستقیم به شما بزنم یعنی حاضر نیستند چیزی به شما بدهند و فقط میخواهد بیایید و حرف های خود را به صورت مستقیم به ما بگوید.

نکته دیگری که کمتر به آن توجه می شود این است که شما فرض کنید آقای اوباما بگوید که من اشتباه کردم و دیشب خواب دیدم که نسبت به ایران خیلی بد عمل کردم و چون مسلمان زاده هم هست بگوید که می‎خواهم بروم دست بوس رهبر ایران شوم، فرض کنید این حرف را امشب بگوید. مشکلی که ما با امریکا داریم با قوه مجریه آن نیست که اوباما در راس آن است، مشکل اصلی جمهوری اسلامی با کنگره امریکا است. این تحریم هایی که بر علیه ایران وضع می شود را کنگره می‎دهد و ما در این سال‎های گذشته مواردی را داشتیم که رئیس قوه مجریه طرف امریکایی به کنگره نامه می‎زند که شما الان این تحریم‎ها را تصویب نکنید، چنین مورد مثلا سال قبل وزیر دارای اوباما آقای «تندی گایت نر» به سنا نامه زد و گفت که شما فلان تحریم را الان انجام ندهید و دلیل این تعویق را هم ذکر کرده ولی در آنطرف رای با بالاترین مشارکت به ادامه تحریم ها می دهند یعنی یک سناتور هم حاضر نمی شود که به حرف رئیس جمهور گوش بدهد. پس مشکل ما با اوباما نیست و گاهی وقت ها اوباما مخالف تحریم هم است و چون کنگره امریکا کاملا با لابی صهیونیستی هم سو است، مشکل اصلی ما با کنگره امریکا است و نکته ای که مزید بر علت شده است این است که ما در دیپلماسی عمومی ضعیف عمل کرده ایم و این مشکل باید حل بشود و به نظر بنده یکی از روش های حل این مشکل در دراز مدت و در حوزه دیپلماسی عمومی است.

از این جهت شما شک نکنید که هنوز بحث ایران و امریکا مانند قضیه گرگ و میش است ولی این به این معنی نیست که فردی بتواند این گوشت لخم میش را به راحتی در اختیار گرگ بگذارد یعنی ایران هم باید یک سری فعالیت هایی در حوزه های مختلف انجام دهد که این فعالیت ها چه در زمان اصلاحات و چه در زمان غیر اصلاحات ضعیف بوده است. باید در حوزه دیپلماسی عمومی و حوزه های دیگر ایده های جدید و موثری مطرح شود تا ما بتوانیم این فشار مضاعف را کم کنیم و منظور از مقاومت یک مقاومت خنثی و بی حرکت نیست بلکه یک مقاومت محرک است که متاسفانه در این هم ضعیف بوده ایم و به بحث کنگره کمتر توجه کردیم، بحث آن دو گروهی که عرض کردم و آن گروه دومی که باید بدون اینکه خطوط قرمز را رد کنیم ارتقا جایگاه بدهیم را کمتر توجه کردیم و پروسه قانون گذاری در امریکا را نیز کمتر شناختیم.

در نهایت اتفاقی که باید بیافتد این است که ایران نیاز دارد در درون امریکا گروه‎های دخیل در قانون گذاری را به سمت خود جلب کند.د ور افتاده‎ترین کشور افریقایی در حال کمک گیری از امریکا است که نشان می‎دهد این‎ها یک لابی در واشنگتن دارند و مثلا بوتسوانا که ده میلیون از امریکا کمک می‎گیرد یک میلیون آن را به یک شرکت لابی می‎دهد که افراد این شرکت نمایندگان قبلی کنگره هستند و می‎خواهند درآمد کسب کنند و با توجه به ارتباط و نفوذی که دارند می‎توانند این کمک را تصویب کنند و کشورهای بسیار ضعیف تر از ما در امریکا به این شکل کار می‎کنند.

اصولا سیاست خارجه در امریکا مانند تعاونی می‎ماند، یعنی شما هرچقدر پول بگذارید همان قدر سود می‎کنید. بحث بنده این نیست که جمهوری اسلامی بیایید و هزینه زیادی را در این حوزه انجام دهد بلکه خیلی ظرفیت هایی که وجود دارد که خودجوش در حال زدن حرف‎های ما هستند متاسفانه مورد استفاده قرار نگرفتند. ما امیدواریم آقای روحانی در دولت جدید خود به این مباحث بیشتر توجه کنند، یکی از نشانه های اعتدال این است که شما از ظرفیت هایی که دارید به درستی استفاده کنید و امید داریم که این شعار اعتدال در عمل به آن نتیجه مطلوب تبدیل شود.

فکر می کنید آن تحریم های جدید که فرمودید در چه حوزه هایی هستند؟

به طور کلی ارتباطات بانکی را متوقف می کند، الان دیدید که در این تحریم های اخیر تجارت با ریال هم تحریم شد و این نکته را هم شما در نظر داشته باشید که خیلی از این تحریم ها غیر قانونی است. یعنی اگر الان کشور هایی مانند هند و چین که شریک تجاری ایران هستند بروند در دادگاه های بین المللی و شکایت بکنند که طرف مقابل بی جهت شرکت های ما را تحریم می کند من یقین دارم که این کشور ها به راحتی پیروز می شوند منتهی این دولت ها فعلا تصمیم گرفته اند که کج دارمریض با امریکا رفتار کنند یعنی با ایران کمی صادرات و واردات را محدود کنند و نخواستند که وارد درگیری شاخ به شاخ با امریکا بشوند.

نقاط قوت ایران در مقابل با امریکا چه است و ان دیپلماسی عمومی که می توانیم از آن استفاده کنیم چیست؟

الان جایگاه ایران در منطقه جایگاه بدی نیست یعنی با توجه به اینکه دولت سوریه در حال بهبود شرایط خود است و کشور ما با اینکه در حوزه اقتصادی ضعف هایی داشته است اما با توجه به انتخابات در حوزه سیاسی یک جایگاه خوبی در دنیا پیدا کرده است و در نهایت ما در حوزه نظامی وضعیت مناسبی داریم، نیروی جوانی که در کشور وجود دارد و آن نگاهی را که مسلمانان دنیا به ایران دارند یعنی شاید تا همین چند وقت پیش توجه عده ای به مصر جلب بود و دیدند که آن تفکر اخوان نتوانست در مصر موفق شود و این را وضعیت بهتر ایران مقایسه می کنند، قدرت نرم جمهوری اسلامی قدرت مهمی است و در دنیا امروز قدرت نرم اهمیت بیشتری از قدرت سخت پیدا کرده است و افکار عمومی مردم اثر بیشتری پیدا کرده است.

در خیلی از این کشور هایی که شاهد بیداری اسلامی در انها بودیم، افکار عمومی زیاد موثر نبود ولی امروز این قدرت نرم در همه کشور ها اهمیت بیشتری پیدا کرده است و برای همین هم است که شما می بینید در جاهای مختلف خاور میانه و شمال افریقا و غرب اسیا از طرف امریکا پول بیشتری خرج می شود، نیرو و ارتش قوی تری دارند ولی اهداف جمهوری اسلامی تحقق پیدا می کند و این ها با همه این امکاناتی که دارا هستند ضعیف عمل کرده اند.

در این اتفاقات این روزها حوادث ترکیه را چگونه ارزیابی می کنید؟

همانطور که عرض کردم که ما باید درس هایی را از مصر بگیریم ولی ترکیه باید بیشتر بگیرد، می دانید که در ترکیه یک نوع تفکر اخوانی بر سر کار است و بیشترین سر و صدا ها را نسبت به کودتا در مصر از طرف ترکیه دیدیم. به نظر می رسد که دولت ترکیه باید به این نکته پی ببرد که امریکایی ها دوستان دراز مدت خوبی نیستند و تا احساس کنند که رقیب شما می تواند جایگزینی برای شما باشد به راحتی به سمت رقیب حرکت می کنند و به او برای جابجا شدن به شما کمک می کنند و این اثری که ما از امریکا مشاهده می کنیم برای بنده این نکته را ثابت کرده است که ممکن است دولت امریکا به صورت ابزاری و با به صورت مقطعی بخواهد با تفکر اخوانی هماهنگ باشد و اجازه به قدرت رسیدن این هارابدهد ولی به صورت ریشه ای با اسلام سیاسی مشکل دارند و از این جهت دوستی که با این چهره ها خواهند داشت بسیارمقطعی و ابزاری خواهد بود و تا آن زمانی که احساس کنند رقبای آنها می توانند جایگزینی برای این ها بشوند این دوستی را ادامه می دهند.

About مدیریت پرچم های سیاه شرق

Check Also

کنکور

آغاز ثبت‌نام نوبت اول کنکور سراسری ۱۴۰۲

کارنامه نهایی کنکور ۱۴۰۱ منتشر شد ثبت نام داوطلبان برای شرکت در نوبت اول کنکور …